یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


دور از استانداردهای روز


دور از استانداردهای روز
کمجموعه تلویزیونی کارآگاهان که از آخرین هفته اردیبهشت روی آنتن شبکه سوم سیما رفته مجموعه‌ای است پلیسی_اپیزودیک که توسط کارگردان نام آشنای سیما حمید لبخنده و بر اساس متنی از مسعود بهبهانی‌‌نیا در ۱۸ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای به تصویر کشیده شده است.
سوابق تلویزیونی لبخنده کارگردانی که سوابق طولانی بازیگری و کارگردانی در عرصه تئاتر را هم در کارنامه خود دارد حاکی از تجربه بالای این کارگردان در عرصه مجموعه‌های پلیسی_جنایی نبوده برعکس او در طول قریب به دو دهه کارگردانی مجموعه‌های تلویزیونی به جز مجموعه تاریخی _سمبولیک مهر و ماه (۱۳۷۰) بیشتر به عنوان کارگردانی در فضای ملودرا‌م‌های اجتماعی شناخته شده است. مجموعه با کیفیت و پرطرفدار در پناه تو(۱۳۷۵) که نه تنها سکوی پرتابی برای این کارگردان بود بلکه جهشی آشکار برای جوان‌ترهایی مانند علیرضا طالب‌زاده و حسن جوهرچی به عنوان نویسنده و بازیگر و همچنین آغازی درخشان برای بازیگران تازه کاری مثل پارسا پیروزفر و لعیا زنگنه نیز به شمار می‌رفت، سریال‌های بلند در قلب من و با من بمان به همراه فیلم _ مجموعه پیدا و پنهان که به ترتیب در سال‌های ۱۳۷۷، ۱۳۸۲و۱۳۸۳ از شبکه سوم سیما پخش شدند گواه این مدعا هستند.
مجموعه‌هایی که نه از منظر آمارگیری رسمی بلکه از دیدگاهی حسی و غیررسمی به نظر در مقایسه با اثر جدید لبخنده از توان و قابلیت بالاتری در جذب مخاطب برخوردار بوده و در زمان پخش خود و در میان مخاطبین جایگاهی به مراتب رفیع‌تر از جایگاه امروزی سریال کارآگاهان داشتند. البته این سخن بدان معنا نیست که یک مجموعه‌ساز برای خلق یک اثر جذاب لزوما باید سابقه و پیشینه کار در آن حوزه را داشته باشد.
نگاهی به تاریخ تصویری دست‌کم سه دهه اخیر نشان می‌دهد که کارگردانان موفق بسیاری وجود داشته و دارند که سابقه کار در حیطه‌های متفاوت را داشته و آثاری جذاب و ماندگار خلق کرده و تنها به حرکت در یک مسیر مشخص اکتفا ننموده‌اند. شاید یکی از بهترین مثال‌ها داریوش مهرجویی فیلمساز معتبر سینما باشد که در کارنامه ۳۰ ساله او طیفی گسترده از آثاری مانند فیلم گاو (۱۳۴۸) در فضای اجتماعی _انتقادی تا کمدی درجه یکی به نام اجاره‌نشین‌ها (۱۳۶۶) و تا آثار قابل تامل فلسفی مانند پری(۱۳۷۴)و درخت گلابی(۱۳۷۶) به چشم می‌خورند.
در گستره سریال‌سازی تلویزیونی هم بی‌گمان یکی از گزینه‌هایی که بی‌درنگ به ذهن خطور می‌نماید حسن فتحی است که تقریبا در تمام عرصه‌هایی که وارد شده موفق عمل نموده است از مجموعه‌های تاریخی پهلوانان نمی‌میرند(۱۳۷۶) و شب دهم (۱۳۸۰) گرفته تا شاهکاری اجتماعی _اعتقادی به نام میوه ممنوعه (۱۳۸۶) که در فضا و حال و روز ایران کنونی به تصویر کشیده شده بود.
با این وجود این توانایی موفق عمل کردن در تمام ژانرها ویژگی نیست که بتوان در تمام فیلمسازان حتی در اکثر آنها سراغش را گرفت و به نظر می‌رسد برخی از سازندگان مجموعه‌های تلویزیونی اگر در راستای توانایی‌های خود گام‌ بردارند به توفیق بیشتری دست خواهند یافت. بینندگان حرفه‌ای‌تر سیما که به مقوله کیفیت مجموعه‌ها توجه بیشتری دارند نیک می‌دانند که وزن و اعتبار حمید لبخنده بالاتر از آن است که آثار او را در ردیف آثار گذرا و متوسط تلویزیونی ارزیابی کنیم اما متاسفانه مجموعه جدید او تنها نکته ارزشمندی که دارد حضور یک چهره شاخص دنیای بازیگری به نام مهدی هاشمی است و بس. گرچه تلاش برای به تصویر کشیدن داستان‌های جنایی برگرفته از واقعیت به نوبه خود در خور تحسین و ستایش است ولی اگر این سعی و کوشش با دراماتیزه کردن حرفه‌ای قصه و رعایت استانداردهای روز مجموعه‌سازی همراه نشود حاصل مجموعه‌ای متوسط و کم‌مخاطب است به نام کارآگاهان که شاید با اندکی اغماض بتوان آن را یک سر و گردن بالاتر از سریال‌های ضعیف پلیسی نظیر دومین انفجار(۱۳۷۶) و معما(۱۳۸۲) هر دو به کارگردانی نادر مقدس و البته در فاصله‌ای نه چندان نزدیک با مجموعه‌های موفقی مانند سرنخ اثر کیومرث پوراحمد (۱۳۷۶) و یا خواب و بیدار به کارگردانی مهدی فخیم‌زاده (۱۳۸۱) دانست.
بی‌گمان لبخنده خود بهتر از همه می‌داند که در نظر گرفتن پنج کاراکتر اصلی آنهم بر‌ای سریالی که به شکل اپیزودیک ساخته می‌شود کاری چندان ساده نیست و نیاز به فیلمنامه‌ای بسیار حرفه‌ای و حساب شده دارد. فیلمنامه‌ای که می‌باید بسیار قویتر از آن چیزی می‌بود که مسعود بهبهانی نیا به نگارش در آورده است. همراه کردن مخاطب با جزئیات و تاروپود حاکم بر زندگی پرسوناژهای اصلی داستان یکی از رموز موفقیت مجموعه‌های موفقی مانند سرنخ و فقدان آن بدون تردید یکی از شاخص‌ترین نقاط ضعف سریال کارآگاهان می‌باشد.
اگر جهانبخش سلطانی در نقش کارآگاه اوصیا موفق به جذب مخاطبین میلیونی شد بدان جهت بود که کیومرث‌پوراحمد می‌دانست چگونه باید یک تعادل منطقی را میان سکانس‌های مربوط به زندگی اداری و شخصی آن نقش برقرار کند و اگر نقش کارآگاهی که مهدی هاشمی ایفاگر آن است در بین بینندگان خوب جا نیفتاده بی‌گمان این بهبهانی‌نیا و لبخنده هستند که به این نقش کلیدی مجموعه اجازه رشد و تکامل نداده و تمام سکانس‌های مربوط به زندگی شخصی کارآگاه را به چند سکانس بازی با دخترکوچکش و یا به دنبال خانه گشتن محدود نموده‌اند.
متاسفانه این عدم‌پرداخت مناسب در مورد سایر نقش‌های اصلی اثر بسیار پررنگ‌تر به چشم می‌آید و در حالی که متجاوز از دوماه از پخش این سریال گذشته هنوز بینندگان چیز زیادی راجع به خصوصیات اخلاقی و شخصیتی دستیاران کارآگاه با بازی رضا خندان، کامران تفتی، شهروز ابراهیمی و زهره فکور صبور نمی‌دانند.اینکه مجموعه دائما و تقریبا در هر قسمت تاکید کند که یکی از دستیاران جوانتر کارآگاه از قدرت دوندگی بیشتری برخوردار بوده و به اصطلاح فرزتر از دیگری است زمینه مناسبی برای شناخت کامل و دقیق آن شخصیت محسوب نمی‌شود. همینطور حس هم دردی و رقیق القلب بودن دستیار زن کارآگاه. از طرف دیگر پیش بردن موازی دو داستان در یک مجموعه تلویزیونی کاری است پیچیده که کار نویسنده، کارگردان و تدوینگر اثر را در برقراری ریتم و رفت و برگشت‌های متعادل بیش از پیش دشوار نموده و می‌تواند بر موفقیت و یا عدم‌توفیق یک کار تلویزیونی تاثیر بسزایی بگذارد.
سوژه فرعی که در مجموعه کارآگاهان شاهد آن هستیم و در آن اکبر زنجان‌پور نقش یک زندانی باسابقه و سردسته دیگر زندانیان را ایفا می‌کند با بی‌ظرافتی هر چه تمام‌تر همچون یک وصله ناجور به پنج، شش دقیق انتهایی هر قسمت مجموعه الصاق شده است. سوژه‌ای که پس از گذشت چندین و چند قسمت از شروع پخش مجموعه هنوز ارتباط آن با خط اصلی و آدم‌های کلیدی داستان مشخص نشده و به خاطر پرداخت و تدوین نامناسب کوچک‌ترین رغبتی هم در مخاطبان تلویزیونی ایجاد نمی‌کند.
به‌گونه‌ای که خود نگارنده چندین‌بار شاهد بوده که در لحظاتی که پخش این قسمت‌های خسته‌کننده آغاز می‌شود بینندگان که می‌دانند برای فهم و یا پیگیری داستان اپیزودیک آن قسمت نیازی به مشاهده این قسمت‌ها ندارند از مشاهده آن صرف‌نظر کرده و آن قسمت از سریال را تمام شده به حساب می‌آورند و این اصلا برای کارگردانی با پیشینه حمید لبخنده زیبنده نیست.
مازیار معاونی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید