یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

اصول و مبانی لیبرالیسم


اصول و مبانی لیبرالیسم
یکی از موضوعات بسیار مهم و مناقشه برانگیزی که در سالیان اخیر بسیار مورد توجه کارشناسان و صاحب نظران سیاسی و اجتماعی و دانشگاهیان قرار گرفته، لیبرالیسم می باشد و هر یک از آنان از منظری خاص آنرا بازخوانی و مورد استفاده قرار قرار میدهند. در این نوشته سعی می شود اصول اساسی لیبرالیسم مورد بررسی و نقد قرار گیرد.
لیبرالیسم«مجموعه روش ها و سیاست ها و ایدئولوژی هایی که هدف شان قراهم کردن آزادی هرچه بیشتر برای فرد است.» تعریف می کنند. هواداران و پیروان چنین عقاید و سیاست ها را معمولاً آزادیخواه (لیبرال) می گویند. از دیدگاه فلسفه سیاسی لیبرالیسم در معنای وسیع آن فلسفه افزایش آزادی فردی و جامعه تا حد ممکن است و دشمن اصلی آن تمرکز قدرت است.از نظر فلسفی نظریه های جان لاک فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم در زمینه ی دولت و حقوق ملت ها پایه ی نظری لیبرالیسم جدید را گذاشت. رنسانس(نوزایش) و جنبش دین پیرایی یا اصلاح دین در قرن شانزدهم به خصوص در جهت مددی که به گسترش شیوه فکری اصالت فرد کرده اند، به رشد لیبرالیسم یاری بسیاری کردند.
قدرت های استبدادی با تمرکز و ویژگی تقدس و احترام برانگیز از افراد اطاعت محض و کورکورانه طلب می کنند با این کار خویش جلوی رشد و خلاقیت استعدادهای فردی را می گیرند. از اصول اندیشه لیبرالی می توان به بیزاری از قدرت خودسرانه (استبدادی)، آزادی بیان و مدارای دینی و اصل دولت محدود یا حداقل اشاره کرد. یکی از اصول بسیار اساسی لیبرالیسم (آزادی خواهی ) هواداری از آزادی فعالانه است.یعنی این آرمان که فرد فرصت آنرا داشته باشد که با پرورش آزادانه ی توانمندی های خود و همچنین باز گویی آزادانه عقاید خود موجبات رشد و کمال خود را فراهم آورد و از این راه برای کل جامعه مفید باشد. از این رو از برابری حقوقی، آزادی ها، برافتادن انحصارها، از میان رفتن امتیازهای اشرافی و از حکومت قانون متکی بر اصول عقلی هواداری می کنند.
اصل دولت محدود اشاره به دولتی دارد که مسئولیت های آن به طور چشمگیری اندک بوده، تا جایی که امکان داشته باشد اجازه میدهد شهروندان اش راساًمسئولیت های فردی یا اجتماعی خود را انتخاب و اعمال کنند.
پذیرش اصل مدارای دینی،بر ۲پایه استوار است: یکی تسهیلی که در روابط آدمیان با یکدیگر برقرار کرده و بر رعایت حقوق متقابل تاکید می کند. و دوم که بیشتر حاصل تحولات علمی و فلسفی دهه های اخیر است، برخاسته از تردیدهای معرفتی است و این که یقین امری بیش از پیش دور از دسترس تصور می شود. از آن جایی که ما نمی توانیم در درستی یا نادرستی عقاید و آموزه ها، اطمینان های معرفتی داشته باشیم، پس با رعایت شرط عقل و حکم نباید به سرکوب یکباره یا خشن آنها متوسل شد.
لازم به یادآوری است که لیبرالیسم در زمینه اقتصادی از بازار آزاد اقتصادی و در زمینه ی قدرت سیاسی به چند گرایی و کثرت گرایی اعتقاد دارد.
● نقد و بررسی:
۱) در اندیشه لیبرالی فرد تا کجا آزاد می باشد؟ آیا آزادی فردی بی حد و حصر می باشد؟ آیا آزادی های فردی افراد در جاهایی با هم تداخل و درگیر نخواهد شد؟ نتیجه تضاد و تعارض های فردی و منافع افراد جامعه منجر به سقوط و یا از هم گسستگی جامعه نخواهد شد؟ چه کسی یا افرادی حق دارند محدوده آزادی های افراد را معین و مشخص نماید؟ آیا حدود آزادی ها را عرف جامعه یا فرهنگ جامعه یا قانون برخاسته از اراده مردم مشخص می کند؟
۲) آزادی فردی و محدود کردن قدرت دولتی به عنوان ۲اصل اساسی لیبرالیسم گرچه مکمل یکدیگرند ولی گاه با هم تعارض پیدا می کنند به این معنی که گاه حفظ و توسعه حوزه آزادی فردی منوط به دخالت دولت می شود. آیا اگر دخالت دولت محدود شود در فضای آزاد جامعه افراد قویتر حق و حقوق افراد ضعیف تر را پایمال نخواهند کرد؟ در صورت وقوع چنین امری فرد چگونه می تواند از حق و حقوق خود دفاع نماید؟
● خلاصه:
۱) از چهره های سرشناس لیبرالیسم در قرون اخیر می توان از جان لاک، جان استوارت میل و در عصر حاضر آنرا برلین و جان راولز نام برد.
۲) از اصول اساسی مورد تاکید می توان به اصل دولت محدود یا حداقلی، اصل مدارای دینی، قانون مداری و تاکید بر آزادی های فردی و سیاسی اجتماعی ، اقتصاد آزاد و کثرت گرایی فرهنگی اشاره کرد.
۳) بیزاری از قدرت خودکامه و استبدادی. جان لاک، دولت را محصول قرار داد اجتماعی می دانست و انسان از حقوق طبیعی برخوردار است و دولت به منظور پاسداری از آنان تاسیس شده است و فرد حق دارد با دولت خودکامه و ناقص حقوق بشر حقوق طبیعی به مقابله برخیزد.
۴) مبارزه با انحصارها و از بین بردن امتیازهای اشرافی.
تهیه و تنظیم:
محمد خو‌جملی
منابع:
۱-آشوری، داریوش(۱۳۸۰) دانشنامه سیاسی، انتشارات مروارید.
۲-قادری، حاتم(۱۳۸۰) اندیشه های سیاسی در قرن بیستم، انتشارات سمت.