پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


اقتصاد سیاسی از نگاه توماس مان


اقتصاد سیاسی از نگاه توماس مان
● مقدمه
لندن را به لحاظ تاریخ اقتصاد سیاسی، مرکز جهانی تجارت و بازرگانی می دانند و از این جهت مناسب ترین مکان برای تولد و تکامل علم اقتصاد سیاسی بوده است. ثروت ملل آدام اسمیت در این شهر منتشر شد. دیوید ریکاردو نیز محصول جامعه لندن بود. مارکس نیز سرمایه را در همین شهر نوشت.
توماس مان ( ۱۶۴۱-۱۵۷ ) نماینده نمونه کامل مرکانتیلیسم است. خانواده وی اغلب تاجر بودند. پدربزرگش در ضرابخانه لندن کار می کرد و پدرش حریر فروش بود. مان در کودکی پدر خود را از دست داد و نا پدریش که تاجری ثروتمند و یکی از مؤسسین شرکت تجاری هند شرقی بود، سرپرستی وی را بر عهده گرفت. این شرکت به عنوان شعبه شرکت مشرق که با کشورهای کرانه مدیترانه تجارت می کرد، در سال ۱۶۰۰ تأسیس شده بود. مان پس از گذراندن یک دوره کارآموزی در مغازه و دفتر نا پدریش در سن هجده یا بیست سالگی در شرکت مشرق مشغول به کار شد و سال های بسیاری را در ایتالیا گذراند و به ترکیه و کشورهای مشرق سفر کرد. توماس مان به زودی ثروتمند شد و جاه و مقامی والا به دست آورد. وی در سال ۱۶۱۵ برای نخستین بار در هیأت مدیره کمپانی هند شرقی انتخاب شد و به زودی به مدافع زیرک و فعال منافع شرکت در پارلمان و مطبوعات تبدیل گردید. برخی از او به عنوان استراتژیست تجارت نام می برند چنانچه کلمه تجارت در انگلستان قرون ۱۷ و ۱۸ اساساً با کلمه اقتصاد مترادف بود.
توماس مان در سال ۱۶۲۲ به عنوان یکی از اعضای با نفوذ و فعال در کمیسیون تجاری که توسط جیمز اول در انگلستان دایر شد درآمد. در واقع اصول عمده سیاست اقتصادی مرکانتیلیسم انگلیسی که تا پایان قرن ۱۷ مورد استفاده جدی قرار می گرفت، طی دهه ۱۶۲۰ در خلال مقالات و دادخواست ها و مباحث این کمیسیون در باب تجارت تنظیم شد. بر اساس این اصول صدور مواد خام ( به ویژه پشم ) ممنوع بود اما صدور مصنوعات تشویق می شد و حتی دولت به این منظور کمک بلا عوض می پرداخت ( جایزه صادراتی ). ورود کالاهای صنعتی خارجی به انگلستان در این زمان از طریق وضع عوارض گمرکی سنگین _ که بر قدرت رقابت کالاهای داخلی در مقابل کالاهای خارجی می افزود و رشد تولیدات صنعتی ملی را تشویق می کرد _ محدود شده بود. ( سیاست حمایت از اقتصاد داخلی .)
● اندیشه های توماس مان
از توماس مان دو کتاب به جا مانده است. یکی از آن ها که در سال ۱۶۲۱ منتشر شد چنین نام دارد: "گفتاری در تجارت از انگلستان به هند شرقی، پاسخ به اعتراضات گوناگونی که اغلب علیه آن صورت می گیرد"، این کتابی جدل برانگیز است علیه خرده گیران شرکت هند شرقی. این عده، از مرکانتیلیسم قدیمی و ابتدایی یعنی نظام پول حمایت می کردند و معتقد بودند که عملیات شرکت به زیان انگلستان است، زیرا شرکت برای خرید کالاهای هندی نقره صادر می کند و در نتیجه این نقره به نحو برگشت ناپذیری از دست انگلستان خارج می شود. توماس مان به کمک ارقام و اطلاعاتی که در اختیار داشت، این استدلال را رد کرد و نشان داد که نقره مورد بحث از میان نمی رود بلکه به مقدار بیشتری به انگلستان بر می گردد: " اگر بنا باشد کالاها یی را که توسط کشتی های شرکت حمل می شود از ترک ها و شرقیان خریداری کرد، باید سه برابر آن پرداخت شود." به علاوه بخش قابل ملاحظه ای از این کالاهای حمل شده در ازای طلا و نقره به سایر کشورهای اروپایی فروخته می شد. بنابراین اهمیت این کتاب از نظر تاریخ اندیشه اقتصادی در دفاع از منافع هند شرقی نیست بلکه در آن است که دلایل مرکانتیلیسم واقعی برای نخستین بار در این کتاب اعلام شده است.
با این وجود شهرت مان بیشتر به واسطه کتاب دوم اوست که به گفته آدام اسمیت عنوانش مبین فکر اصلی آن است. "خزانه انگلستان در سایه تجارت خارجی، یا، توازن تجارت خارجی قانون خزانه ماست" عنوان کتاب است. این کتاب حدود ۲۴ سال پس از مرگ توماس مان در سال ۱۶۶۴ منتشر شد. مارکس نیز درباره این کتاب می نویسد: " از آن پس این کتاب برای مدت صد سال انجیل مرکانتیلیستی بود. اگر مرکانتیلیسم اثری دوران ساز _ به مثابه تابلویی بر سر در خود _ داشته باشد، اثر مذبور همانا این کتاب است." این کتاب که در سال های ۱۶۳۰-۱۶۲۵ نوشته شده است ( حدود ۴۰-۳۵ سال قبل از انتشار آن ) توصیفی مختصر و دقیق از اساس مرکانتیلیسم به دست می دهد. آدام اسمیت نیز درباره این کتاب ( کتاب دوم ) می گوید: "عنوان کتاب مان نه فقط در انگلستان بلکه در تمام کشورهای صاحب داد و ستد، ضرب المثل اقتصاد سیاسی شده است." توماس در نوشته های خود از ضرب المثل های عامیانه و محاسبه های تجاری استفاده می کند. مان در این نوشته فقط یک بار از یک شخصیت تاریخی نام می برد ؛ فیلیپ مقدونی، آن هم از آن جهت که بنا بر توصیه شخص اخیر پول را باید در جایی به کار انداخت که به زور قابل تصرف نباشد. به عنوان یک مرکانتیلیست واقعی، مان ثروت را اساساً به شکل پولی آن، به شکل طلا و نقره می دید. اندیشه او متأثر از دیدگاه سرمایه تجاری است. همان طور که یک سرمایه دار تاجر پول را برای این به جریان می اندازد تا پول بیشتری به دست آورد، یک کشور نیز باید به کمک تجارت و تضمین فزونی صادرات بر واردات بر ثروت خود بیافزاید. مان توسعه تولید را تنها وسیله برای تجارت می داند. توماس مان مانند سایر نویسندگان مرکانتیستی در فکر ایجاد "سیستمی" از نظرات اقتصادی نبود. لیکن اندیشه اقتصادی منطق خاص خود را دارد. هر چند وی ناگزیر به استفاده از مفاهیم نظریی بود که واقعیت را منعکس می کرد؛ مفاهیمی چون کالا، پول، سود، سرمایه و.... به هر حال وی می کوشید تا ارتباط علت و معلولی بین این مفاهیم را پیدا کند.
● اصول مکتب سوداگری و نقد آن
اولاً موازنه تجاری با خارج به عنوان نمودار، رونق اقتصادی تلقی می شود، زیرا جوهر ثروت " گنج" یا "مسکوکات" است که عبارتند از طلا و نقره. ثانیاً مقررات تجارتی خارجی باید باعث شود صادرات بر واردات مازاد داشته باشد تا بدین وسیله جریان دائمی طلا و نقره به کشور حفظ شود. و بالاخره اعتلای صنایع داخلی از طریق وارد کردن مواد اولیه ارزان و وضع تعرفه های گمرکی روی ورود کالا های ساخته شده، و تشویق صادرات کالاهای ساخته شده ( در این صورت اشتغال داخلی بالا می رود ) و تشویق رشد جمعیت که دستمزد و در نتیجه قیمت ها را پایین نگه می دارد. در مقابل، نقد آدام اسمیت این بود که مکتب سوداگری قادر به تشخیص تفاوت میان پول و سرمایه نیست. مثل هر شخصی اگر کشوری می خواهد ثروتش افزایش پیدا کند باید کمتر از آنچه درآمد دارد خرج کند. اما این مازاد درآمد بر مصرف که امکان تراکم سرمایه را فراهم می آورد هیچ ربطی به موازنه تجاری مثبت و ورود طلا و نقره ندارد. نویسندگان دیگر قرن هجدهم مثل هیوم و اقتصاد دانان کلاسیکی که دنباله رو اسمیت بودند استدلال دیگری علیه مکتب سوداگری داشتند. گفته می شد نیرو های کاملاً خودکار وجود دارند که توزیع طبیعی مسکوکات را میان کشورهای طرف معامله تنظیم می کنند و سطح قیمت های داخلی هر کشور را چنان تنظیم می کنند که صادرات با واردات مساوی خواهد شد. هر گونه استخراج اضافی طلا در یک کشور باعث می شود که سطح قیمت ها در مقایسه با کشورهای دیگر بالا برود و در نتیجه واردات اضافی را باید با طلا بپردازد. همین عمل ممکن است در کشور دریافت کننده طلا روی بدهد و این فرایند آنقدر ادامه یابد تا تمامی کشورها در صادرات و واردات خود به تعادل جدیدی برسند که متناظر با عرضه بیشتری از طلا است. تجارت خارجی و طلا شبیه آب در ظروفِ مرتبط اند که گرایش به هم سطح شدن دارند. لذا سیاستی که برای ایجاد موازنه مثبت تجاری اتخاذ شود، خود به خود با شکست مواجه می شود.
به راستی آیا باید توماس مان را به خاطر یکسان دانستن پول و سرمایه و نیز عدم اطلاع از جریان مسکوک طلا در سطح بین المللی مقصر شناخت؟ پاسخ بدون تردید مثبت است. اگر چه به نظر می رسد که او خود تا حدودی به نقص استدلال هایش پی برده بود. این عقیده که تراز تجاری ( که از نظر او عبارت است از اقلام مرئی و غیر مرئی حساب جاری موازنه پرداخت ها ) معیار ثروت ملی محسوب می شود، در نخستین صفحات کتاب مان آمده است. مان همچنین مخارج مصرف لوکس و غیر ضروری را مردود می شناس؛ چراکه عمده آن وارداتی است ولی در عین حال می گوید انگلستان مجبور است وارد کند و الا پولی که بتواند صادرات او را خریداری کند در دست کشورهای دیگر نخواهد ماند. مان حمل و نقل را بر صدور کالاهای ساخته شده و کالاهای ساخته شده را بر مواد اولیه ترجیح می دهد زیرا از نظر او حمل و نقل " کار بر" ترین صنایع صادراتی است. مان سپس در مورد کشش تقاضا ی برخی کالاهای صادراتی انگلستان در بازار های خارجی تخمین هایی می زند و بر اساس آن وضع عوارض صادراتی را پیشنهاد می کند. مان که به طور ویژه از تجارت با هند شرقی دفاع می کرد ( زیرا بهای کالاهای وارداتی از آن جا با مسکوک نقره پرداخت می شد ) میان تجارت دو جانبه و چند جانبه فرق قائل شده و اذعان می کند که تراز جانبی دو جانبه با کشوری ممکن است منفی باشد ولی آنچه اهمیت دارد تراز تجاری چند جانبه است که باید مثبت باشد.
به طور کلی همه عناصر مکانیسم جریان مسکوک طلا در سطح بین المللی در کتاب مان یافت می شود ولی در کنار هم گذاشته نمی شود تا رشته استدلالات تکمیل گردد. او به خوبی آگاه است که ورود طلا به کشور قیمت ها را بالا می برد و افزایش قیمت کالا ها صادرات کشور را محدود می کند و لذا هر گونه موازنه مثبت تجاری زود گذر خواهد بود. بنابراین او هیچ وقت این نتیجه گیری را نکرد، احتمالاً بدین جهت که این کار اساس نظریات او را به هم می ریخت و نیز به این دلیل که توجه او به تجارت با هند شرقی معطوف بود که هیچ گاه از آن جا طلا و نقره به انگلستان بازنگشت تا قیمت ها را در انگلستان بالا ببرد. این نحوه تفکر توماس مان نباید تعجب زیادی برانگیزد چرا که مان عضو برجسته شرکت هند شرقی بود و اولین اثر او یعنی گفتاری در صدور کالا از انگلستان به هند شرقی که در سال ۱۶۲۱ منتشر شد چیزی نبود جز دفاع از شرکت مزبور در مقابل این اتهام که تجارت با هند، انگلستان را از نقره تهی کرده و باعث رکود انگلستان شده است.
توماس مان همچنین عقیده دارد نگهداشتن مقدار زیاد پول در داخل کشور خوب نیست زیرا "وفور پول در داخل کشور باعث گرانی اجناس داخلی می شود و این امر به نفع بعضی از افراد و موجب افزایش درآمد برای آنان است ولی مستقیماً مخالف منافع عموم است که در افزایش حجم تجارت می باشد، زیرا با وفور پول کالاها گران تر می شوند و گرانی کالا ها باعث کاهش مصرف و استعمال آن ها می گردد. این یک درس حقیقی یرای کلیه کشور ها است که باید آن را در نظر داشته باشند تا مبادا وقتی به وسیله تجارت مقداری پول ذخیره نمودند آن را با عدم استفاده در تجارت از دست بدهند." با این جملات، مان به این حقیقت نزدیک شده است که حتی در یک نظام تجاری، پول وقتی ثروت است که به عنوان یک وسیله مبادله مورد استفاده قرار گیرد و اگر احتکار شود فقط یک بار سنگین برای عموم می باشد. ضمناً اعتراف کرده است که پول ممکن است زیادتر یا کمتر از آنچه به صلاح عموم است وجود داشته باشد و با قول این نظریه که ثروت حقیقی عبارت از کالاها و خدماتی است که تولید ومصرف می شود فاصله ای نمانده است در این نظریه با مدافعین نظام "طبیعی" چون افلاطون وارسطو و با روحانیون قرون وسطی هم عقیده بوده است و اختلاف نظر او با آنان این است که تولید کالا و تجارت آن با دنیا ممکن است بیش ازتولید محلی برای مصرف محلی، ثروت حقیقی عاید سازد.
چون مان در تجارت خارجی فعالیت داشت از راه تجربه به حقایقی دست یافت که از آن تاریخ تاکنون مورد استفاده کسانی که علا مند به بررسی مسائل اقتصادی می باشند قرار گرفته است. بزرگ ترین سهم او در بررسی این قسمت از مسائل اقتصادی، تدوین حساب ساده ای است که امروز به نام حساب موازنه پرداخت ها ( برای هر کشور در هر سال ) نامیده می شود. تنظیم چنین حسابی در آن زمان به دقت و با ارقام واقعی میسر نمی شد و هنوز هم بسیاری از اطلاعات اساسی در دسترس نمی باشد. ولی اصول تنظیم آن حساب را مان به طور صحیح بیان نمود: "بگذارید شهریاران ظلم و ستم کنند و رجال قانون به زور از مردم وجوهی وصول کنند و ربا خواران مال مردم را بربایند و اسراف کنندگان مال خود را تلف کنند. بگذارید بازرگانان هر قدر پول که بتوانند در تجارت به کار برند و منتقل سازند. کلیه این اعمال در جریان تجارت غیر از آنچه در این بحث بیان کردیم اثر دیگری ندارد زیرا فقط با اندازه ای که از لحاظ قیمت، حساب موازنه تجارت خارجی اضافه یا کسری دارد پول به کشور وارد ویا از آن خارج می شود و این یک امر ضروری است که مقاومت در مقابل آن غیر ممکن است. "
● تجارت خارجی
در مورد تجارت خارجی مشاهدات و تفکرات مان، او را به این نتیجه هدایت نمود که نسبت به مداخله دولت در مورد یک دستگاه تجاری، مانند شرکت هند شرقی، مخالفت کند. ولی این نتیجه را آن اندازه توسعه نداد که برای سایر دستگاه های بازرگانی نیز چنین آزادی را لازم بشمارد.
● ارزیابی
فرض اصلی و اساسی او این بود که بستانکار کردن حساب بازرگانی، یعنی اضافه بودن صادرات نسبت به واردات، و این باید هدف اصلی سیاست ملی باشد و هرگز این اصل را مورد تردید قرار نداد. مان عقیده داشت حقوق و عوارض گمرکی از صادرات ( که در آن وقت معمول بود ) باید تقلیل یابد و در مورد مصنوعاتی که از کالا های خارجی ساخته می شود باید به کلی از بین برود. این امر صنعت گران و تولید کنندگان انگلیسی را قادر خواهد ساخت که در رقابت با ایتالیا و هلندی ها موفق شوند و کار بیشتری برای کارگران انگلیسی ایجاد شود. همین طور نباید برای کالا هایی که به منظور صادرات به کشور دیگری وارد می شوند حقوق و عوارض گمرکی وجود داشته باشد، ولی بر کالا هایی که برای مصرف داخلی وارد می شوند باید مالیات هنگفت وضع شود تا از یک طرف از پرداخت به خارجیان جلوگیری گردد و از طرف دیگر درآمد خزانه شاه افزایش یابد. به طور کلی صنعت باید بیش از کشاورزی مورد تشویق قرار گیرد زیرا هر قدر مقدار بیشتری کار به مواد طبیعی اضافه شود ارزش بیشتری خواهد یافت و از فروش آن در خارج پول بیشتری عاید کشور خواهد گردید.
● اشتراکات توماس مان با لیست:
- هردو دولت را وارد اقتصاد می کنند؛
- هر دو قدرت ملی را مد نظر قرار می دهند.

● تفاوت ها:
- توماس مان قبل از اقتصاد دانان کلاسیک به نظریه پردازی پرداخته بود اما لیست پس از کلاسیک ها؛
- مان هدف از کنترل تجارت را به دست آوردن سود بیشتر می داند، در حالی که فردریک لیست به دنبال به دست آوردن مزیت نسبی است؛
- مان بیش از هر چیزی بر گنج اندوزی تاکید دارد و لیست بر افزایش تولید داخلی.
شمس الله عظیمی
منابع
جوانی یک علم، تاریخ علم اقتصاد، آ.آنیکین، ترجمه، ناصر گیلانی----
اقتصاددانان بزگ جهان، .........
عقاید بزرگ ترین علمای اقتصاد، جرج ساول، ترجمه، حسین پیر نیا
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد