شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آن کسی که باد کاشت، طوفان درو کند


آن کسی که باد کاشت، طوفان درو کند
از انصاف نباید گذشت که قتل خانم "بی نظیر بوتو" دردناک و تأسف آور بود. صرف نظر از این که مرگی چنین دلخراش برای یک زن ۵۴ ساله برای ایرانیان فی نفسه جانگداز است اما نوعی از مظلومیت نیز در این ماجرا متوجه خانم بی نظیر بوتو بود که ابعاد آن را مضاعف می نمود و آن هم قرار داشتن ایشان در برابر دیکتاتوری قلدر و چکمه پوش به نام "پرویز مشرف" است.
با این اوصاف، اطلاع از گذشته خانم "بوتو" به ما نشان خواهد داد که این بانوی سیاست پیشه پاکستان، در تولد غولی که امروز خود وی را نیز بلعید نقشی تعیین کننده داشته است.
پاکستان فعلی تا سال ۱۹۴۷ بخشی از کشور "هندوستان" محسوب می شد. دولت انگلستان برای اعطای استقلال به این قاره پهناور، به بهانه خاتمه بخشیدن به منازعات هندوها و مسلمانان، اقدام به جدا کردن "پاکستان" از "هندوستان" نمود تا مسلمانان شبهه قاره هند در این کشور تازه تأسیس به اصطلاح برای خود حکومت مستقلی برپا کنند. بنابر رسم معمول انگلستان، حدود و ثغور دولت جدید به نحوی معین شد که به زودی آتش جنگ و تجزیه طلبی در آن زبانه کشید و بخشی از این کشور جدید التأسیس اعلام استقلال کرده و خود را "بنگلادش" نامید.
تلاش پاکستان برای سرکوب جنبش استقلال بنگلادش، آتش جنگ را برافروخت و هندوستان به نفع بنگلادش وارد جنگ شد. قدرت های غربی نیز در این منازعه، جانب هندوستان را گرفتند و این شد که ارتش نوبنیاد پاکستان در جنگ مغلوب شد و درست در همین زمان بود که یکی از رجال خوشنام و متنفذ پاکستان به نام "ذوالفقار علی بوتو" وارد معرکه شد و با کنار زدن ارتش شکست خورده که زمام امور کشور را نیز به دست داشت، خود به مقام نخست وزیری رسید. از همین زمان بود که شکافی عمیق میان ارتش و سیاست مداران غیرنظامی ایجاد شد.
حقیقت این بود که پدر استقلال پاکستان یعنی مرحوم "محمدعلی جناح" مانند اکثر کشورهای نوظهور منطقه، از بیم تهدید نظامی کشورهای مجاور، به ارتش و نظامیان جایگاهی خاص و منحصر بفرد در ساختار سیاسی این کشور بخشید و طبیعی بود که نظامیان به آسانی حاضر به رهاکردن این جایگاه نباشند.
ذوالفقار علی بوتو موفق شد طی دوران کوتاه زمامداری خود، بحران های مهمی را پشت سر بگذارد و حزب خود، یعنی "حزب مردم" را به محبوبیتی برساند که در سال ۱۹۷۷ در انتخابات سراسری پاکستان به پیروزی دست یابد. وی برای تلافی حمایت غرب از هندوستان، پاکستان را به اتحاد جماهیر شوروی نزدیک کرد و عملاً به اردوگاه ابرقدرت شرق پیوست. این گونه بود که ابرقدرت غرب، برای تأدیب این سیاستمدار ساده دل وارد میدان شد و با پشتیبانی از زخم خوردگان خاندان بوتو در ارتش، کودتایی را تدارک دید.
این کودتا مدت کوتاهی پس از پیروزی حزب مردم در انتخابات توسط فرمانده ارتش، ژنرال "ضیاءالحق" انجام گرفت و جناب ذوالفقار علی بوتو سرنگون و زندانی شد. ارتش به این کودتا بسنده نکرد و انتقامی سخت از سیاستمداری که در روزهای سخت ارتش، آن را تحت فشار گذاشته بود، گرفت. ذوالفقار علی بوتو علیرغم مخالفت های جهانی و منطقه ای، با چراغ سبز امریکا و به اتهام واهی قتل یکی از رقبای سیاسی خود، مدت کوتاهی پس از کودتا به دار آویخته شد. این عمل، در حقیقت زهر چشم ارتش از خانواده سرشناس و پرنفوذ بوتو بود که داعیه رهبری پاکستان را داشت.
ژنرال "ضیاءالحق" که بار دیگر پاکستان را به اردوگاه غرب ملحق ساخت، در مدت ۱۰ سال زمامداری خود، با بی رحمی تمام خاندان بوتو را قلع و قمع نمود، به گونه ای که دو پسر ذوالفقار علی بوتو نیز با فاصله کمی در آرامگاه خانوادگی بوتو در ایالت "سند" چهره در خاک کشیدند و دختر بزرگ او "بی نظیر" نیز به زندان افتاد.
ژنرال ضیاءالحق در سال ۱۹۸۸ طی یک سانحه مشکوک هوایی کشته شد واین مصادف بود با تغییر آرایش سیاسی در منطقه که مهمترین آن (برای پاکستان)، عقب نشینی شوروی از افغانستان و به صدا درآمدن ناقوس مرگ ابرقدرت شرق بود. این ماجرا به پاکستان به عنون مهمترین همسایه افغانستان اهمیتی دوچندان می بخشید.
با مرگ ضیاءالحق تنها بازمانده معتبر خاندان بوتو یعنی بی نظیر بوتو از زندان آزاد شد و حزب مردم را با استفاده از شهرت و محبوبیت خانوادگی خود در انتخابات به قدرت رساند و خود به عنوان اولین نخست وزیر زن یک کشور مسلمان انتخاب شد.
بوتو مانند تمام سیاستمداران سکولار منطقه، بی توجه به ریشه های مذهبی خود، در نظام رو به تغییر زمان و با توجه به اضمحلال ابرقدرت شرق، این بار به روی ابرقدرت غرب لبخند زد و مجری سیاستهای کاپیتالیستی در پاکستان شد.
یکی از مهمترین اقدامات بوتو در مراحل مختلف زمامداری (که هرچندسال با حزب دموکراتیک اسلامی به رهبری "نواز شریف" دست به دست می شد)، تلاش برای دخالت و نفوذ مستقیم در افغانستان بود.
امروز کمتر کسی است که اذعان نکند، ظهور پدیده طالبان در افغانستان محصول سیاست های بوتو و دستگاه اطلاعات پاکستان است. بوتو علیرغم انتساب خود به شیعیان پاکستان برای از میدان خارج کردن گروه های جهادی افغانستان که شائبه نزدیکی با ایران و گرایش به بنیادگرایی حاصل از انقلاب اسلامی داشتند و پس از اخراج ارتش متجاوز ابرقدرت شرق نیز به شدت احساس قدرت کرده بود و در مقابل آمریکا تواضع زیادی نشان نمی دادند، به بنیادگرایی «سنی» دامن زد.
مدارس مذهبی پاکستانی که از میان مهاجران فقیر افغان، اقدام به جذب طلبه می نمود در دوران بوتو چند برابر شد و از پشتیبانی و آزادی عمل فراوان برخوردار گردید. طلاب همین مدارس بودند که با پشتیبانی آشکار ارتش و دستگاه اطلاعاتی پاکستان، عرصه افغانستان را از گروه های جهادی پاک کردند و در نهایت کار به جایی رسید که ایالات متحده با انتساب حملات ۱۱ سپتامبر به القاعده و طالبان و برپاکردن معرکه "جنگ علیه تروریزم"، آتشی را برافورخت که امروز پس از چندسال دامن خود بوتو را نیز گرفت.
انتساب ترور بوتو به القاعده یا طالبان سهل ترین گزینه ممکن است اما بدون شک این موج از ترور و خونریزی در پاکستان محصول فضایی است که ناشی از اندیشه خلق طالبان است. آنان که می پنداشتند با پر و بال دادن به فرقه خاصی از اسلام که پتانسیل فراوانی برای ضدیت و درگیری با "بنیادگرایی نوظهور و قدرتمند شیعه" دارد، می توانند از نفوذ و عمق استراتژیک "اسلام سیاسی شیعه" بکاهند، تصور آن را نمی کردند که روزی "بنیاد گرایی سنی" تیغ خود را به سوی سیاستمداران سکولار و متحد غرب متوجه کند.
بوتو، بی شک دشمن غرب و"نزاع دموکراسی علیه دیکتاتوری نظامی" تلقی شود که پرده دار اصلی آن در منطقه آمریکاست. حال با اتمام این نمایش در پاکستان که به غیرنظامی شدن مشرف و گردن نهادن او به برخی اصول به اصطلاح دموکراتیک و کاهش بار "دیکتاتوری نظامی" در پاکستان منجر شد، به طور طبیعی، حذف یکی- دو بازیگر از صحنه نمایش برای مشرف چندان دشوار نبود. برای تحقق چنین مهمی، لازم نبود که شخص مشرف دست به کار شود. سیاستمداران لبنانی، به قدری دشمن مسلح و تشنه به خون دارند که تنها کافیست کمی دست و بالشان بازگذاشته شود تا خود را از خون سیاستمداران پاکستانی سیراب کنند و بیسار محتمل است که ترور بوتو نیز با همین روش محقق شده باشد.
تجربه تاریخی نشان داده است ژنرال مشرف نیز نباید انتظار سرنوشتی بهتر از ژنرال ضیاءالحق و خانم بوتو داشته باشد، چرا که او نیز با عمل به نسخه های پیچیده شده از سویو غرب تنها به کینه زخم خوردگان از غرب می افزاید و سرانجام روزی از بادی که کاشته است، طوفان درو خواهد کرد.
محمدعلی صمدی
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید