یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
غیرقابل پیشبینی
آقای راد میدانست که پیش از مرگش، برای اطرافیانش مرده است. مدتها بود که با همچو فکری کلنجار میرفت. بالاخره تصمیم خودش را گرفت. فکر کرد بهتر است بمیرد تا همهچیز برایش روشن شود. این طوری بود که یک روز، سرظهر، خودش را به مردن زد. اولین کسی که او را دید دخترش بود.
فریاد کشید. نفر دوم زنش بود که ساکت ایستاد و خیره نگاهش کرد. سومین و آخرین نفر هم دامادش بود که به نقشهٔ او پی برد و لبخند زد. فکر کرد اگر بلند شود لابد همگی از ترس قالب تهی میکنند. این بود که تصمیم گرفت پا شود. دخترش ساکت شد و زنش همانطور ماند و دامادش دیگر لبخند نزد. وقتی آقای راد، به خلاف انتظارش، دید که کسی ککش هم نگزید بار دیگر خودش را به مردن زد. اما این بار دیگر بلند نشد. راستی راستی قالب تهی کرده بود.
نرگس عباسی
منبع : دیباچه
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم دولت جمهوری اسلامی ایران پاکستان جنگ رئیسی گشت ارشاد امام خمینی
هواشناسی تهران تصادف پلیس شهرداری تهران قتل سیل وزارت بهداشت فضای مجازی کنکور سلامت سازمان هواشناسی
قیمت دلار قیمت خودرو مالیات خودرو بانک مرکزی دلار بازار خودرو قیمت طلا سایپا ارز مسکن ایران خودرو
زنان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی محمد خزاعی سریال سینمای ایران تلویزیون سریال پایتخت موسیقی سینما فیلم ترانه علیدوستی قرآن کریم
کنکور ۱۴۰۳ خورشید
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال فوتسال بازی باشگاه پرسپولیس جام حذفی آلومینیوم اراک تراکتور تیم ملی فوتسال ایران سپاهان بارسلونا
هوش مصنوعی تبلیغات فناوری گوگل سامسونگ اپل ناسا بنیاد ملی نخبگان آیفون
دندانپزشکی خواب بارداری کاهش وزن مالاریا