پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


شکوه از دست رفته


شکوه از دست رفته
«اتوبوسی به نام هوس» باز هم یکی از آن ترجمه های غلط، اما بهتر از اصلی است که ما در ادبیات فارسی به جای اسم اصلی یک اثر به کار می بریم. بهتر از این جهت که اصولاً تلفظ یا حتی فکر کردن به نامی مثل «تراموایی به نام هوس» که معادل درست تری برای «A Streetcar Named Desire» بوده، کار مشکلی است و با همان اتوبوس راحت تر می شود کنار آمد.
به همین روال نام واقعی نویسنده اش را هم باید در ذهن تان تصحیح کنید. «توماس لانیر ویلیامز سوم» را رفقای دانشکده اش به خاطر لهجه غلیظ جنوبی او، در دوران تحصیل به نام شهر جنوبی «تنسی» موطن خانوادگی اش، صدا می زدند. بعدها با اختیار و علاقه خود ویلیامز این اسم روی او ماند و نام مستعارش شد.
▪ از زمان های دور شهرهای جنوبی امریکا مأمن و پناهگاه مهاجران و سیاهان این کشور بوده اند. در میان این شهرها، نیواورلئان حیرت انگیز ترین ترکیب را از آمیزش اقوام مختلف در خود جا داده و از معدود فضاهایی بوده که در آن مهاجران و بومی ها از همه رنگ و شکلی، همزیستی مسالمت آمیزی در کنار هم داشته اند. عشق بی پایان ویلیامز به فضای جادویی این شهر را از توضیح صحنه و شرحی که او برای توصیف بوی موز و قهوه، انبارهای بندر و صدای جاری پیانوی «آبی» (به تعبیر ویلیامز) و رنگ تپنده و متغیر آسمان نوشته، به خوبی می توان دریافت. جای خوشوقتی است که ویلیامز در سال ۱۹۸۳ درگذشت و نیواورلئان را پس از توفان کاترینا ندید.
▪ طیف جنوبی های قدیم که در این متن بلانش دوبوا نماینده آنها است، بورژواهای کهنه و قدیمی امریکا و طبقه یی هستند که توفان صنعتی دهه ۴۰ بر زندگی و رفتار آنها وزیده و تار و پودشان را از هم گسیخته و چیزی جز خاطره گنگ و دور شکوه از دست رفته، یک چمدان لباس های فاخر بیدزده، جواهرات بدلی، وام های معوقه و یک نام اشرافی فرانسوی برای شان نگذاشته است. چیزی در حد هیچ، اما آنقدر هست که مشام عصبی کارگر مهاجر فرودستی مثل «استنلی کووالسکی» را بیازارد؛ نمونه قشر صنعتی که غره به نیروی موثر مقاومت ناپذیر خود، در اجتماع بحران زده آن روزگار سر از پستوی تاریک کارگاه و کارخانه ها برداشته و می خواهد با گردن فرازی، حضورش را به رخ همه بکشد. می توان فهرست بلندبالایی از تفاوت های استنلی و بلانش نوشت اما در این میانه نباید از شباهت های آشکار آنها چشم پوشید. صحنه های درگیری و کشمکش آشکار و پنهان این دو با هم، در حقیقت صحنه جدال درونی یک ذات واحد با دو چهره مختلف خود است. شاهد این ادعا صحنه یی است که در آن بلانش دوبوا (یک نام صددرصد فرانسوی) ملیت لهستانی استنلی را به تمسخر می گیرد و استنلی کووالسکی برآشفته از این استهزا برای اثبات هویت امریکایی خود نعره می کشد. این هر دو پاره هایی مجزا و منفک از یک جامعه چهل تکه و هفتادودو ملتی اند که تفاوت شان تنها در تقدم و تاخر زمانی است. پرندگانی بر یک بام باریک که یکی بال برای پرواز گشوده و دیگری برای فرود. در این تعلیق هر یک به زور و توان خود برای حقانیت هویتش می جنگد و جالب اینکه هیچ کدام به ذات خود بر حق نیست.
▪ ویلیامز در سال ۱۹۴۶ نگارش این متن را به پایان برد و اجرای «اتوبوسی به نام هوس» در حالی در برادوی آغاز شد که پیش از آن همه ویلیامز را با «باغ وحش شیشه یی» شناخته بودند. ویلیامز برای این متن جایزه پولیتزر را گرفت و علاوه بر استقبال تماشاگران از اجرا، منتقدان هم کار شگفت انگیز او را ستودند.
اولین اجرا در سال ۱۹۴۷ در سالن شوبرت در نیوهاون به کارگردانی الیاکازان به روی صحنه رفت و مدتی بعد کار به سالن اثل بریمور منتقل شده و دو سال متوالی در آن مکان اجرا شد. جسیکا تندی در این اجرا نقش بلانش را بازی کرد و برای آن جایزه تونی بهترین بازیگر زن را دریافت کرد و مارلون براندوی بزرگ هم با ایفای نقش استنلی یکی از بهترین بازی های عمرش را در این کار انجام داد. در این اجرا کارل ملدن جوان هم نقش میچ، عاشق نصفه و نیمه بلانش را بازی می کرد.
در سال ۱۹۴۹ سرلارنس اولیویه هم این متن را در لندن با بازی ویوین لی و بونار کالیانو کارگردانی کرده و روی صحنه برد. الیا کازان نسخه سینمایی این متن را در سال ۱۹۵۱ کارگردانی کرد و چون نتوانست جسیکا تندی را برای تکرار بازی اش راضی کند، دست به دامان ویوین لی شد. پس از پایان فیلمبرداری، لی مدتی را برای استراحت و زدودن خاطره سنگین این کار در یک آسایشگاه روانی گذراند و آن وقت همه دلیل امتناع تندی را از بازی دوباره در این نقش فهمیدند.
▪ از اسم نمایشنامه و دیگر اسامی موجود در متن می توان معانی و تمثیلات فراوانی گرفت اما فارغ از آنها جالب است بدانید که واقعاً در نیواورلئان مکان هایی به نام های محله باغ بهشت و آرامگاه وجود دارند و در نقشه جغرافیایی این شهر یک خط تراموا با نامی مشابه این ثبت شده است.
▪ دی.اچ.لارنس و چخوف بیشترین تاثیر را بر قلم و قریحه ادبی ویلیامز داشته اند و این متن هم آنچنان که از حال و هوای آن برمی آید در چیدمان حسی فضا و بازی های روانی نهفته در کلمات ساده آدم ها، وامدار امپرسیونیسم چخوفی است، هرچند روند تبدل و اقتباس آن در ذهن کاملاً امریکایی ویلیامز انجام شده.
تنسی ویلیامز
منبع : روزنامه اعتماد