شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

او حزبی فکر نمی کرد


او حزبی فکر نمی کرد
رسمی است در میان ما كه وقتی می خواهیم درباره كسی داوری كنیم در وهله اول می پرسیم از كدام جناح است و به چه گروهی وابسته. بعد همه بدی ها یا خوبی هایی كه به آن جناح یا گروه نسبت می دهیم به آن شخص هم تعمیم می دهیم. گرچه در یك شناخت سطحی این روش به كار می آید و چه بسا درباره بعضی افراد درست از آب درآید، اما در همه موارد معتبر نیست. شهید مهدی عراقی یكی از این موارد است. او كه در ۴ شهریورماه ۱۳۵۸تنها ۷ماه پس از پیروزی انقلاب به دست اعضای گروه فرقان ترور شد از اعضای اولیه و از بنیانگذاران جمعیت هیات های موتلفه اسلامی بود. پیشتر از آن هم با مرحوم نواب صفوی از ابتدا همكاری داشت و عضو فدائیان اسلام بود. به زندان هم افتاد ولی بعد از ترور حسنعلی منصور سال ۱۳۴۳ كه دستگیر شد به اعدام محكوم شد. در آخرین مراحل یك درجه تخفیف خورد و حبس ابد شد. ۱۲ سال در زندان شاه به سر برد و سرانجام سال ۱۳۵۵ آزاد شد.
عراقی سال ۱۳۴۲ در ماجرای ۱۵ خرداد نقش مستقیم داشت و برای به صحنه آوردن كسبه بازار و میدان تهران نقش اساسی ایفا كرد. اما نكته مهمی كه در زندگی او برجستگی خاصی دارد اخلاقیات و رفتار این مرد است كه در طیف خودش كمتر مشابه داشت.
۱۲ سال زندان او ماجراهای زیادی دارد كه در جای خود شنیدنی است. اما در این سال های آخر كه آتش اختلاف به خرمن نیروهای انقلابی افتاده بود افراد و جریان ها بیشتر خود را نشان دادند. نقش حاجی عراقی در این دوره قابل توجه است، به ویژه بعد از ماجرای ماركسیست شدن عده ای از اعضای سازمان مجاهدین خلق كه منجر به تنش های فراوانی میان نیروهای انقلابی شد. برخورد متفاوت حاج مهدی به رغم وابستگی جناحی و گروهی اش غیرمترقبه بود. عزت شاهی از زندانیان آن دوره در خاطراتش این موقعیت را چنین تصویر كرده است:
«در این مقطع زمستان ۵۴ كه در واقع بحث های مختلف به وجود آمد، مجموعا دو موضع گیری شكل گرفت. یكی از سوی آقایان طالقانی، حاج مهدی عراقی و محمدی گرگانی كه معتقد بودند اعلام تغییر مواضع بخشی از كادرهای سازمان نباید باعث شود كه اصل سازمان و اصل مبارزه ضربه بخورد.»۱ گذشته از سخن عزت شاهی همه زندانیان آن دوره شاهد بودند كه حاجی برای همه دلسوزی داشت. چه موقعی كه از طرف زندانی ها مسئول نظارت بر آشپزخانه شد و دلسوزانه برای همه زندانیان تلاش می كرد و چه هر زمان كه كسی مشكلی داشت و نیاز به یار و مددكار پیدا می كرد. اگرچه مرحوم طالقانی برای نیروهای انقلابی نقش پدری داشت اما حاج مهدی نیز در سطحی دیگر همواره همین نقش پدری و دلسوزی برای مبارزان در رفتارش مشهود بود. از همین رو كمتر كسی سراغ دارد كه حاجی عراقی در دسته بندی های ضدی مابین نیروها قرار گرفته باشد. بلكه به عكس همواره سعی داشت این اختلافات را كاهش داده و طرفین را به نوعی همزیستی مسالمت آمیز بكشاند. عزت شاهی در این باره می گوید:
«این برخوردها آنقدر تند بود كه گاهی حاج مهدی عراقی، موضع گیری آنها را اثر گرفته از گفت وگو با سران ساواك تلقی می كرد. البته این تعبیر را بیان نمی كرد اما این طور به نظر می رسید.»۲
این مشی وحدت جویانه او پس از آزادی اش از زندان و در دوران انقلاب نیز ادامه داشت، در اسناد ساواك كه توسط وزارت اطلاعات منتشر شده است درباره فعالیت های حاجی عراقی یك سال قبل از پیروزی چنین آمده است: «مهدی عراقی در گفت وگو با داریوش فروهر جمعه ۲۸۵۱۳۵۶ می گوید: ما با كمونیست ها تفاهم نداریم و با آنها هم نمی توانیم كنار بیاییم ولی لبه تیز تیغ خود را نیز نبایستی متوجه آنها كنیم زیرا در چنین موقعیتی كه ما یك دشمن مشترك داریم چرا با آنها بر سر مسائل جزیی به نبرد و ستیزه جویی برخیزیم نمی دانم به چه علت آقایان تمام وقت خود را صرف این كار می كنند»۳
در سندی دیگر نتیجه دیدار و گفت وگوی دیگر حاجی عراقی با داریوش فروهر در تاریخ ۱۳۷۱۳۵۶ گزارش شده است: «طبق قرار قبلی ملاقاتی بین داریوش فروهر و مهدی عراقی... صورت گرفت... ضمن مذاكره درباره مسائل سیاسی به نتایجی به شرح زیر رسیده و توافق كردند. ۱ از طرف داریوش فروهر و طرفدارانش به كمونیست ها حمله نشود و آنها خط مشی خود را حمله به دستگاه ادامه دهند لیكن هیچ گونه همكاری با آنها به عمل نیاید.»۴
عزت شاهی در خاطرات خود كه توسط دفتر ادبیات انقلاب اسلامی منتشر شده است شخصیت حاجی عراقی را چنین تشریح می كند:
«تجزیه و تحلیل شخصیت حاج عراقی كار بسیار مشكلی است. مرحوم عراقی به دلیل اینكه ورودش به مبارزه از طریق فداییان اسلام بود، از دید او اصلی ترین نوع مبارزه، مبارزه مسلحانه بود.
واقعا اعتقاد محكم قلبی داشت، با آقای عسگراولادی و همفكرانش هم رفاقت ریشه داری داشت. روی هم رفته ایشان بیشتر می پسندید در برخورد با تغییر ایدئولوژی اعضای سازمان همان مشی و روش آقای طالقانی را پیش بگیرد.
می توانم بگویم اگر مرحوم عراقی وابستگی عاطفی شدید به امام نداشت، حتما راهش را از مجموعه دوستانش جدا می كرد. چیزی كه مرحوم عراقی را در این طیف نگه داشت، تعلق خاطر بسیار شدید نسبت به شخص امام بود.»۵ علاقه ای كه امام به ایشان داشت در تعابیری كه در سوگ ایشان بیان كرده نمایان است: «حاج مهدی عراقی برای من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود، شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود اما آنچه مطلب را آسان می كند آن است كه در راه خدا بود.»۶
با این وصف با توجه به اتفاقات سال های بعد كه تضادهایی درون نیروهای انقلابی اوج گرفت این پرسش جا دارد كه اگر نیروهایی چون طالقانی و حاجی مهدی عراقی و... زنده می ماندند آیا باز هم سمت وسوی نیروها همان بود كه شد به راستی جهت گیری كسانی كه دست به ترور او زدند چه بود .
هرچه بود اما حاجی در همین مدت عمر خود ارزش هایی قابل تٲمل به میراث گذاشت. او نشان داد می توان حزبی بود اما حزبی فكر نكرد. و می توان با كسی یا جریانی مخالف بود اما ارزش ها و نقاط مثبتش را هم از یاد نبرد. دو نكته ای كه همچنان مسئله روز ماست.
پی نوشت ها:
۱ خاطرات عزت شاهی، محسن كاظمی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ص۶۰۳
۲ همان، ص۶۰۴
۳پیشكسوت انقلاب، مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص ۲۶۱
۴همان، ص ۲۶۴
۵ خاطرات عزت شاهی، ص۶۰۴
۶ صحیفه نور، جلد۸
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید