چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا
جنبش دانشجوئی، مسئله قدرت و امر سیاسی
۱. قدرت
هربرت مارکوزه بعد از مرگ همسر اولش، در مارس ۱۹۵۱ برای دوستان نزدیکش(هورکهایمر و پولوک) نوشت که؛« این ایده که مرگ، به زندگی تعلق دارد، نادرست است و ما باید این سخن هورکهایمر را جدی بگیرم که گفت انسان تنها وقتی حقیقتا میتواند آزاد و خشنود باشد که مرگ را از میان بردارد»آری آدمی وقتی حقیقتا خشنود و آزاد خواهد بود که مرگ از زندگی بشر رخت بربندد اما کیست که نداند چنین آرزوئی در خوش بینانه ترین نظر آرزوئی برنیامدنی و دوردست است. مرگ زندگی ما را احاطه کردهاست و ما آزادی و خشنودی خود را با در نظر گرفتن امکان مرگ تعریف میکنیم. این برداشت واقعگرایانه ما را نه تنها به مغاک ناامیدی در نمیافکند بلکه ما را برای مبارزه و نبرد آمادهتر می سازد. میدانیم که میتوانیم حدود زندگی خود را کمی فراختر سازیم و یاد بگیرم که با وجود مرگ چگونه خشنود بودن و امیدوار زیستن را تجربه کنیم. اگر مفهوم مرگ را در این نامه مارکوزه با مفهوم قدرت عوض کنیم. نتیجه این خواهد بود که به زبان مارکوزه بگوئیم که تنها هنگامی آدمی به حقیقت آزاد و خشنود خواهد بود که قدرت از زندگی بشر رخت بربندد. اما برخلاف مارکوزه باید گفت قدرت همانند مرگ به زندگی تعلق دارد و ما را گریزی نیست که حدود آزادی و خشنودی خود را با درنظر گرفتن سیطره و حدود قدرت تعریف کنیم. البته به این معنا هم نیست که قدرت قابل کنترل، تضعیف و تحدید نیست. نه تنها از عدم امکان رهائی بخشی واقعی به «نهیلیسم منفعل» دچار نمیشویم بلکه فعالانه چنین عدم امکانی را باور میکنیم و به مبارزه خود برای گسترش حیطهٔ آزادی ادامه میدهیم.آری قدرت از مهمترین عنصر زندگی روزمره است، از این رو مسئله جدی جنبشهای اجتماعی است که بهگونهای بر بهزیستی و رهایی بشر از سلطههائی گاها خودساخته تاکید میکنند. امروزه جنبش دانشجوئی در ایران نیز باید درباب مسئله قدرت تامل بیشتری کند و از این طریق استراتژیهای جدیدی برای خود اتخاذ کند.
پرسشهای محوری مهمی حول پروژهٔ تامل درباب قدرت شکل گرفته است:
۱. قدرت چیست؟
۲. آیا قدرت زوال پذیر و محو شدنی است. به این معنا که میتوان جامعهای عاری از قدرت داشت؟
۳. قدرت کجا استقرار مییابد؟
۴. مقاومت چگونه ممکن است؟
همانطور که میدانیم قدرت پدیدهای پیچیده است که هم در اشکالی آشکار و هم مزورانه ظهور میکند. اشکال مزورانه و فریبکارانه قدرت را مارکس، آنجا که وی از افیونسازی و فریب جامعه سخن گفته بود بهخوبی دریافته بود. افیون سازی جامعه سهل ترین مسیری است که قدرت میتواند از آن طریق اراده خود را بر مردم به آرامی تحمیل کند. مارکس در ایدئولوژی آلمانی بیان کرده بود که ابزار افیون سازی و فریب مردم چیزی نیست جز ایدئولوژی. بدین ترتیب برنامههای تحقیقاتی جریانات چپ تا مدتها حول مفهوم ایدئولوژی شکل گرفته بود.گرامشی به زیرکی مفهوم ایدئولوژی را به مفهومی فربهتر بهنام «هژمونی» ارتقا داد، بهگونهای که هژمونی ایدئولوژی را دربر میگیرد اما قابل تقلیل به آن نیست. هژمونی مفهومی است که میتواند از سرشت پیچیده و مزورانه قدرت پرده بردارد. هژمونی هم سرکوب است هم وابسته به پذیرش تسلیم از سوی سرکوب شدگان. از این رو قدرت نه تنها توان آفرینش هژمونی را دارد بلکه میتواند برای خواست و عملکرد خود بر رضایت مردم تکیه کند. حاملان این رضایت ارزشها، هنجارها و ساختارهای اعتقادیای هستند که در زندگی روزمره منتشر شدهاند و ناآگاهانه به نظم امور مشروعیت میدهند.
پیچیدگیهای قدرت در سنتهای پساساختارگرایانه چون فوکو ، نیز برملاشد. فوکو تاکید کرد که به جای سخن از چیستی قدرت بهتر است بپرسیم که «قدرت به چه وسیله اعمال میشود؟» قدرت هنگامیکه در قالب عمل درآید قابل مطالعه میشود. باید توجه داشته باشیم که اعمال قدرت به خودی خود خشونت نیست و ضرورتا هم به معنای رضایتی نیست که مستدام بماند. « قدرت ساختار کلی اعمالی است که بر روی اعمال دیگر اثر میگذارد، قدرت برمیانگیزاند،ترغیب میکند،اغوا میکند، تسهیل میکند یا دشوار میسازد و نهایتا محدودیت ایجاد میکند.»(فوکو،۱۳۷۶).
بنابراین وی، به جای اینکه به تحلیل دستگاه قدرت موجود (درشکل نهادی، قانونی و سرکوبگرش) بپردازد مکانیسم های خردی را تحلیل میکند که این نهادها را تقویت میکنند و به طور پنهانی عملکرد قدرت را سازمان میدهند. رویههای تکنیکی خردی که با هدف انضباط تعمیمیافتهتری به بازتولید فضاهای گفتمانی میپردازند فوکو بین قدرت و روابط استراتژی ارتباط برقرار میکند. از نظر او استراتژی قدرت مجموعهای از وسایل و ابزارهایی است که به منظور اجرای مؤثر قدرت و یا حفظ آن بهکار برده میشود. او همچنین از استراتژی مناسب روابط قدرت به معنای وجوه انجام عمل بر روی اعمال ممکن یعنی اعمال دیگران سخن میگوید. سازوکارهایی که در روابط قدرت بکار برده میشوند را میتوان استراتژی تعبیر کرد(فوکو، ۱۳۷۶ : ۳۶۴). فوکو قدرت را به معنای شیوهٔ انجام عمل بر روی اعمال دیگران تعریف میکند. با این حال باید دانست که این قدرت وقتی اعمال میشود که چیزی به نام آزادی نیز وجود داشته باشد. بین قدرت و آزادی بازی پیچیدهای وجود دارد. به گونهای که«آزادی ممکن است به عنوان عین شرط اِعمال قدرت ظاهر شود»(همان : ۳۶۰). از نظر فوکو مقاومت و اعمال قدرت رابطهٔ نزدیکی با یکدیگر دارند. از طریق مقاومت است که اعمال قدرت خود را نشان میدهد و هیچ اعمال قدرتی هم نیست که مقاومتی درپی نداشته باشد. مقاومت نیز چیزی جز کارشکنی در سازمان دادن و فهم شیوه عملکرد آن نیست.
آنچه از تامل درباب قدرت پی میبریم این است که قدرت را صرفا نباید در درون نهاد شناخته شدهای چون دولت جستجو و نقد کرد بلکه آن را باید در چیزی غیر از خود (جامعه) یافت. این چیزی است که باید مورد توجه و اهتمام جنبشهای اجتماعی در ایران باشد.همانطور که در ابتدا گفتم، قدرت همانند مرگ بخش جدائی ناپذیری از زندگی آدمی است. هرجا منفعت ممکن میشود قدرت نیز ممکن میشود و جامعه بدون قدرت معنا ندارد. معنای این سخن آن است که سیاست بخشی از زندگی است و جنبش دانشجوئی در هیچ شکلی نمیتواند به سیاست بیتوجه باشد. توجه به زندگی روزمره که این روزها باب شده نه به معنای غیر سیاسی شدن بلکه به معنای «عمیقا سیاسی شدن» است. منظور من از اصطلاح «عمیقا سیاسی شدن» توجه به سیاست رادیکال درون متن زندگی روزمره و در عین حال پذیرش محدودیتهای آدمی برای رهائی بخشی است. سیاست رادیکال زندگی روزمره نیز به معنای نقد بنیادین خود زندگی است و نه صرفا نقد دولت. همت منتقدان سیاسی مصروف نقد سازمان و ساختار دولت شدهاست غافل از اینکه جنبشها نه معطوف به دولت بلکه معطوف به جامعه جهت گیری شدهاند. بنابراین، نقد کژتابیهای نهفته در متن زندگی مهمترین هدف جنبش دانشجوئی باید باشد. میدانیم که این توجه و تاکید بر نقد جامعه به معنای افتادن به دام محافظه کاری و غفلت از نقد دولت نیست. نقد جامعه همانا نقد قدرت ونقد سازوکارهائی است که قدرت از آن طریق در جامعه اعمال میشود و همینطور نقد سوژهائی است که اعمال قدرت را تحمل میکنند و چه بسا زحمت قدرت را رحمت فرض میکنند.زمانی كه زحمت سراسر رحمت فرض شود ما با جامعه ای بدون مخالف مواجه خواهیم بود. ماركوزه شاید اولین كسی بود در مقدمه كتاب انسان تك بعدی از واژه جامعه بدون مخالف برای توضیح جامعه غربی دهه ۶۰ استفاده كرد و آنچه كه جنبش دانشجوئی دهه ۶۰ آن را واژگون ساخت نه دولت بلكه جامعهٔ منفعل بود. اعتراض دانشجوئی و متلاطم ساختن زندگی روزمره در واقع به معنای به چالش كشاندن منطق چنین جامعهای بود. باید بگویم كه سیاست زدائی از جنبش دانشجوئی با تثبیت ارادهٔ جامعه بدون مخالف هماهنگ است. قدرت همواره سودای چنین جامعهای را در سر می پروراند؛ جامعهای كه ذائقهها و بارقههای فكری تابع منطق همگن سازی اراده قدرت قرار گیرد.قبل از انتخابات اخیر كه یوسف اباذری نقد خود را به سمت جامعه معطوف كرد و از خطر كودك شد جامعه و ضرورت شركت در انتخابات سخن گفت، جماعتی برآشفتند كه وی محافظه كار است و نظریه انتقادی چگونه میتواند به جای نقد به دولت به مردم نشانه رود. اتفاقا باید گفت كه نقد رادیكال نقدی اجتماعی است. اگرچه نقد نمیتواند سیاسی نباشد اما همان طور كه ماركس در مقاله نقادی اخلاقی و اخلاق نقادانه تاكید كرد« نقادی فقط رد كردن و نپذیرفتن نیست بل كنشی است كه باید در قلمرو تاریخ جای گیرد و به كنش فعال انسانی بدل شود... نقد فقط متوجه مسائل سیاسی نیست و نباید نقادی را فقط منشی سیاسی دانست. نقد باید نابرابری ها را هدف گیرد، و منش اجتماعی بیابد یعنی بهصورت نقادی یا فعل آگاهانهٔ اجتماعی درآید» ( ماركس : ۳۲۱و ۳۱۷ به نقل از احمدی،۱۳۸۳: ۱۶۴).سویهٔ نقد جنبشهای اجتماعی نیز اساسا چیزی بیش از نقد عملكرد دولتهاست و كلیت جامعه را دربر میگیرد.
۲. سیاسی شدن مجدد
علاوه بر تامل در باب مفهوم قدرت، ضرورت دارد مفهوم امر سیاسی نیز مورد بازخوانی قرار گیرد. برای این منظور باید از سیاست به معنای متعارف آن فاصله گرفت. سیاست در معنای متعارف آن قلمرو مشخص دارد، ناظر به قدرت متمركز است، قلمرو فعالیت احزاب است ومعطوف به دولت است. جنبش دانشجوئی نباید خود را چندان درگیر این معنا از كنش سیاسی كند. هنگامیكه جنبش دانشجوئی بخشی از قلمروئی شد كه به دنبال كسب یا حفظ قدرت است و در معنای كلی از طریق قلمرو رسمی و دولتی به تغییر میاندیشد اشكالی شبه حزبی پیدا میكند و نمیتوان بدان لفظ جنبش را اطلاق كرد . همانطور كه قبلا تاكید كردم؛ در حالیكه حزب به دنبال تصرف قدرت است، جنبش دانشجوئی به دفاع از جامعه و عرصه عمومی میاندیشد. این مطلب مهمی است، صرفنظر از اینكه چه دولتی قدرت را در دست داشه باشد(اصلاح طلب یا اصولگرا) اهداف جنبش تغییری نخواهد كرد. البته، این نكته به معنای عدم همكاری با احزاب و گروههای سیاسی نیست بلكه تاكید بر مراقبت از خطر مستعمره شدن توسط هر قدرت سیاسی است( چه حاكم و چه اپوزیسیون) و تاكید مجدد بر حیطههای متفاوت فعالیتها آنهاست.خروج جنبش دانشجوئی از برخی فعالیتهای شبه حزبی به معنای سیاست زدائی از جنبش نخواهد بود بلكه واسازی از معنای متعارف امر سیاسی به معنای گسترش حیطه امر سیاسی و توجه بیشتر به سیاست در زندگی روزمره یا زیست جهان است. سیاست در زیست جهان از توانها و قابلیتهای خود برخوردار است كه متفاوت از سازوكارهای موجود در قلمرو نهاد دولت عمل میكند. جنبشهای اجتماعی و از جمله جنبش دانشجوئی به جای «دولت» با مفهوم«فرهنگ» درون متن زندگی و جامعه سروكار دارد.
فرهنگ همان طور كه استوارت هال و جان فیسك گفتهاند در تمامیت خود امری سیاسی است. عرصهٔ فرهنگ، عرصهٔ اعمال قدرت به شكل مشروع است، در مقابل فرهنگ نیز به كردارهای قدرتمندان مشروعیت میدهد. در عین حال، عرصه فرهنگ و زندگی روزمره جولانگاه تقابل میان دو نیروی متضاد است؛ تلاش قدرت برای سیطره از یكسو و مقاومت مردم برای دفاع از خودشان از سوی دیگر. اما اعتراض و مقاومت همواره به معنای نبرد در پشت احزاب و گروههای رسمی نیست این نبرد اشكال متفاوتی پیدا میكند.فرهنگ همچنین واجد خصوصیاتی ایدئولوژیك است. ایدئولوژی در این تلقی مجموعهای ایستا از عقاید نیست بلكه روندی است كه مستمرا در عمل بازتولید می شود. جامعه ممكن است درگیر فرهنگی تماما ایدئولوژیكی باشد. ایدئولوژی به همان معنائی كه استوارت هال مد نظر داشت: چارچوب ذهنی كلی(زبان، مفاهیم، مقولات و نظامهای بازنمائی) كه مردم از آنها برای معناسازی و فهم شیوههای عمل در جامعه استفاده میكنند. ایدئولوژی در واقع توجیه كنندهٔ شیوههای عمل در جامعه است.
به زبان آلتوسر بهتر است بگوئیم كه جنبشهای اجتماعی نباید از دستگاههای ایدئولوژیك دولت غفلت كنند. آلتوسر بین دستگاههای سركوبگر همانند پلیس، قانون و چیزهائی از این قبیل با دستگاههای ایدئولوژیك همانند مدرسه، خانواده، تلویزیون و زبان تفاوت میگذاشت. چیزی كه جنبش دانشجوئی تا این زمان نسبت به آن بی توجه بوده دستگاههای ایدئولوژیكی است كه خطرناكتر از دستگاههای سركوبگر و به شكل پنهان و نامرئی جامعه مدنی را تصرف میكنند و شیوههای فكر كردن و تصمیمگیری مردم را كنترل میكنند. نقش دستگاههای ایدئولوژیك، طبیعی جلوه دادن هنجارهائی است كه از طریق آن منافع گروههای فرادست و مسلط در جامعه مشروع جلوه داده میشود و به هرشكل تضمین میشود. بنابراین كاری كه قدرت در جامعه مدنی میكند و ویرانی و عمق این استعمار به مراتب بیشتر از نقش عریان دولت در عرصه سیاسی است. همانطور كه در انتخابات اخیر دیدم مسئله صرفا این نبود كه فضای سیاسی بسته است و اجازه ورود به گروههای مخالف را نمیدهد مسئله این بود كه مردم به طور ظاهرا طبیعی به گونهای پرورش یافتهاند كه به افراد خاصی اقبال مییابند و منافع آنها را منافع خود میدانند. جنبش دانشجوئی باید جلوی سازوكار طبیعی سازی امور غیرطبیعی را بگیرد، سازوكاری كه به واسطه همین دستگاههای ایدئولوژیكی انجام میشود. به این معنا جنبش دانشجوئی در شكلی جدید به قلمرو سیاسی بازمیگردد و حوزه كاری خود را به نحوی غیر از احزاب تعریف میكند، حوزهای كه به سمت جامعه جهت گیری شدهاست و نه ضرورتا دولت.همان طور كه گفته شد، هدف اصلی جنبش دانشجوئی نه تصرف قدرت بلكه نقد قدرت است. توجه داشته باشیم كه برای نقد قدرت لزوما نیازمند گوش قدرت برای شنیدن نیستیم بلكه به شنوائی مردم در زندگی روزمره نیاز داریم. زمانی مردم قدرت شنیدن مییابند كه دستگاه ایدئولوژیكی به هرنحوی ولو به طور موقت مختل شود یا از كار افتد. قدرت از طریق ایدئولوژی به بیان آلتوسری مردم را صدا میزند و فرامیخواند. گاهی صدای قدرت آنقدر نیرومند است كه صدای دیگری شنیده نمیشود. بنابراین باید تاكید كنم سلطه در زندگی روزمره از طریق همین اعمال قدرت ایدئولوژیك محقق میشود. قدرت برای اینكه موقعیت ایدئولوژیك خود را در سرزمین استعمارشده از دست ندهد به بازتولید دائمی نیاز دارد. همین بازتولید دائمی است كه بدون نیاز به سركوب آشكار به شكل نامرئی كار سركوب را انجام میدهد.۳.جدال در جامعه
اگر عرصه نظام سیاسی را از عرصه جامعه جدا كنیم میبینیم كه دو منازعه بهطور همزمان جریان دارد. منازعه اول در میان پهنه سیاسی است. در اینجا نبرد بین گروههای حاكم و گروههای سیاسی خواهان دستیابی به حكومت است. قلمرو دوم جامعه است كه درون آن جنگ میان قدرت و زندگی جاری ، میان فرادستان و فرودستان عرصه جامعه، میان خلاقیتها و نوآوریهای زندگی با اشكال متصلب حیات برقرار است. برای یك جنبش اجتماعی، منازعه حقیقی نه در عرصه دولت و سیاست بلكه در عرصه جامعه جاری است. جنبش دانشجوئی نیز باید به جای شركت در جبهه قدرتمندان و قدرت خواهان سیاسی به جبهه فرودستان اجتماعی بپیوندد. نبرد در اینجا معطوف به ایدئولوژی یا گفتمان مسلط است. هدف ایدئولوژی مشروع سازی و طبیعی سازی است، و هدف جنبش اجتماعی مشروعیت زدائی و برملا كردن اسطورههای قدرت در جامعه است.
درك تفاوت دو گونه منازعه و جایگیری جدید جنبش دانشجوئی در آن از تلقی جدیدی بر میخیزد كه یك جنبش از فرهنگ بدست میآورد. اگر شعار این باشد كه جنبش دانشجوئی باید به فرهنگ توجه كند و از تصرف قدرت دست بكشد معنایش انجام كار فرهنگی متعارف و فعالیتهای صنفی جاری نیست بلكه معنای دقیق آن بازسیاسی شدن در شكلی جدید و پیدا كردن «حساسیتهای جدید» است.
فرهنگ در اینجا نه بار زیبائی شناسانه و نه بار انسانگرایانه دارد بلكه تماما سیاسی است و منظور از سیاسی بودن فرهنگ این است كه نمیتواند فارغ از ایدئولوژیی باشد كه آن را تسخیر كرده است یا درصدد تسخیر آن است. در عین حال فرهنگ را باید همزمان، عرصه موافقت و تسلیم و عرصه منازعه و مقاوت درك كرد.توجه به فرهنگ و واسازی مفهوم امر سیاسی تماما به این معناست كه جنبش دانشجوئی باید نگاه خود را از جدال در قلمرو نهاد سیاست برگیرد و به جدالهای موجود در جامعه توجه بیشتری بكند. جدال واقعی در جامعه جاری است. اگر به بیانیهها و موضعگیریهای جنبش دانشجوئی در دهههای اخیر نگاه كنیم میبینیم كه دغدغهای متفاوت با احزاب ندارد. جنبش دانشجوئی كانون منازعه خود را مسائل روز سیاسی قرار دادهاست در حالیكه از مناقشات، مسائل و شكافهای اجتماعی، نابرابریها جنسیتی، قومیتی و طبقاتی موجود در جامعه غفلت كردهاست. جنبش دانشجوئی باید نگران گسترش شكافهای اجتماعی باشد و گفتمان خود را حول مسئله نابرابری شكل دهد. حیطه و گستره نابرابری را هم باید وسیعتر در نظر بگیرد، و مراقب تقلیل نابرابریهای اجتماعی به نابرابریهای سیاسی باشد. از سوی دیگر باید ایدئولوژی سلطه بخشی كه چنین شكافهائی را بدیهی و طبیعی جلوه میدهد و سعی در پوشاندن خطوط نابرابری دارد، مورد نقد قرار دهد. جنبش دانشجوئی باید نسبت به معناسازیهای دروغین در بستر فرهنگی هشیار باشد. مفروضه اصلی جریان جدید جنبش دانشجوئی باید این باشد كه فرهنگ و زندگی روزمره صرفا عرصه تسلیم وقدرت نمائی اقویا نیست بلكه در دل همین فرهنگ است كه معانی مسلط به چالش كشیده میشوند، چالشی كه دانشجویان یكی از نیرومندترین عناصر تعیین كننده آن هستند.
۴.نتیجه
گرامشی در نامهای كه در زندان به تاتیانا شوكت در نوامبر ۱۹۲۹ نوشت بر تفاوت زندان با زندگی روزمره تاكید كرد و در عین حال به نحو مبهمی بر امكانهای آزادی در زندان سخن گفت: « كل جریان علت و معلول در زندان با علیت در زندگی روزمره از اساس متفاوت است، زیرا تمام كنشها، احساسها، و واكنشها یك عنصر اساسی را كم دارند: آزادی زندگی معمولی. صرف نظر از اینكه این آزادی تا چه اندازه نسبی است. با توجه به این اوضاع آیا نباید من آن كسی باشم كه تصمیم میگیرد چه چیزی را باید و چه چیزی را نباید انجام داد، آیا نباید تنها من این تصمیم را بگیرم، چرا كه منم كه در زندانم، منم كه از آزادی محرومم، منم كه ابتكار هر عملی را كه زندگی روزمره را به مخاطره میاندازد تحمل میكنم؟»(به نقل از هالوب،۱۳۷۴ : ۲۳۶). چند دهه بعد میشل فوكو جامعه را با زندان مقایسه كرد، مسئله از نظر فوكو این بود كه قدرت صرفا در زندان آزادی ما را محدود نمیكند بلكه كلیت جامعه مدرن آزادی ما را محدود كردهاست چراكه قدرت در متن جامعه و درون آن منتشر است. چنین تلقی از قدرت ، حیطه جدال و منازعه را گسترش میدهد و چشم اندازهای جدیدی به روی ما میگشاید. یكی از این چشماندازها توجه بیشتر به جامعه و اولویت توجه جامعه در برابر دولت است. در اینجا بار دیگر بر مطالبی كه در متن مقاله آمدهاست تاكید میكنم.
الف. تلقی از قدرت نباید به نهاد سیاست و سازوكارهای اجرائی دولت محدود گردد بلكه جنبش دانشجوئی باید حساسیتهای خود را در ردپاهای قدرت درون جامعه قرار دهد. اولا قدرت بخش جدائی ناپذیر زندگی است. دوما، سازوكارهای پنهان قدرت از اهمیت مضاعف برخوردار است، ثانیا نقد قدرت ضرورتا نقد دستگاه مشخصی نیست و حتی میتواند نقد جامعهباشد.
ب. توجه به جامعه به جای تاكید وافر به دولت. برای جنبش دانشجوئی دفاع از جامعه دربرابر عرصه سازمانهای سیاسی و احزاب اهمیت دارد در عین حال نقد جامعه در برابر افیونی شدن باید مورد توجه قرار گیرد.
ج. جنبش دانشجوئی از امر سیاسی متعارف باید فاصله گیرد و این مفهوم را مورد تجدید نظر قرار دهد و به سیاست زندگی روزمره توجه بیشتری نشان دهد، فرایندی كهمیتوان بدان بازسیاسی شدن جنبش دانشجوئی نام نهاد.
د. سیاستهای جدید جنبش دانشجوئی باید ناظر به شكافهای اجتماعی، نابرابریها و بیعدالتیهای موجود در جامعه باشد و مناقشات خود را پیرامون مسئله عدالت و آزادی تواما شكل دهد.
دکتر عباس کاظمی
منبع : هفته نامه فصل نو
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور شهدای خدمت شهید جمهور سقوط بالگرد رئیسی ابراهیم رئیسی سیدابراهیم رئیسی رئیسی شهادت ایران سقوط بالگرد بالگرد
هواشناسی امتحانات نهایی پیام تسلیت تهران کنکور شهرداری تهران هلال احمر سانحه بالگرد رئیسی بارش باران سیل قوه قضاییه پلیس
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو قیمت طلا بورس بازار خودرو یارانه دلار یارانه نقدی حقوق بازنشستگان سایپا بازنشستگان
سینمای ایران سینما ژیلا صادقی جشنواره کن سریال داریوش ارجمند آیت الله سید ابراهیم رئیسی هنرمندان شعر رسانه ملی لیلا حاتمی قرآن کریم
کنکور ۱۴۰۳ دانش بنیان
رژیم صهیونیستی اسرائیل روسیه غزه امیرعبداللهیان فلسطین ترکیه جنگ غزه آمریکا چین ولادیمیر پوتین عربستان
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ برتر باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران فدراسیون فوتبال والیبال لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال منچسترسیتی
هوش مصنوعی اپل مایکروسافت گوگل سامسونگ ناسا تبلیغات موبایل آیفون
سلامت مغز کاهش وزن سلامت روان سرطان آلزایمر طول عمر افسردگی مغز انسان فشار خون