شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


سینما و هویت دینی دفاع مقدس


سینما و هویت دینی دفاع مقدس
سینمایی را که اکنون در کشور ما خود را موقوف به جنگ کرده است نباید مشمول عنوان کلی «سینمای جنگ» دانست و راستش، اگر جنگ ما نیز از زمره جنگ‏هایی بود که در این قرون اخیر در کره زمین رخ داده است، بنده خود از نخستین کسانی بودم که از نظر گاهی مخالف با جنگ فیلم می‏ساختم. در عنوان «سینمای جنگ» هیچ اشاره‏ای به ماهیت دفاع هشت ساله ما در برابر آن جنگِ تحمیل شده وجود ندارد و مسئله به گونه‏ای عنوان می‏شود که تو گویی اگر ما خدای ناکرده هنرمندانی بودیم متوطن در عراق که از قضای روزگار در دوران جانیِ قدرت‏طلبِ تجاوزگرِ کژاندیشی چون صدام تکریتی‏می‏زیستیم، باز هم می‏بایست قادسیه مفتضح و شکست‏خورده صدام را مصداق عنوان «جنگ» بگیریم و حالا بحث کنیم که وظیفه سینمای جنگ چه می‏تواند باشد.
آیا اگر به جای حاج همت(۲) و حاجی‏پور(۳) و کاوه(۴) و علیرضا نوری(۵) و محمد بروجردی(۶) و حاج حسین خرازی(۷) و دیگران، افرادی چون سرتیپ «طالع رحیم الدوری» و «عدنان خیراللّه‏» و «ضیاء توفیق ابراهیم» و «ماهر عبدالرشید» فرمانده تیپ‏ها و لشکرهای جبهه ما بودند و این ما بودیم که مثل بلای ناگهانی بر سر مردم بی‏دفاع غرب و جنوب ایران ریخته بودیم و جنگ را آغاز کرده بودیم، باز هم این بحث‏ها می‏توانست ضرورتی داشته باشد؟
خیر، همه جنگ‏ها بد است مگر جهاد فی‏سبیل‏اللّه‏. و اگر نبود این حقیقت که جبهه‏های ما مسلخ و مقتل عُشّاق بوده است و آوردگاه دلیران حق‏پرستی چون همت و خرازی و دیگران که از مقام خلیفة‏اللهی بشر دفاع می‏کردند، وظیفه سینماگران نیز آن بود که «غلاف تمام فلزی»(۸) بسازند و نظام نیهیلیستی ارتش‏های دنیا را به استهزا بگیرند.
هنر باید راه آسمان را بنمایاند و بالی بلندپرواز باشد برای اعتلای روح و اگر این جنگ نیز، چون دیگر جنگ‏ها، دریچه‏ای بود به جهنم سوزان ددمنشی و سفاکی روح بشر، سینما می‏بایست که جانب انکار بگیرد و هویتی «ضدّ جنگ» بیابد. یعنی این عنوان «سینمای جنگ» عنوان کاملی نیست و بر آن چه مراد ماست دلالتی ندارد و شاید از جانب همان کسانی ابداع شده باشد که این جنگ را هرگز جز از جنبه سیاسی و تاریخی آن ندیدند و در تمام طول جنگ سعی می‏کردند که آن را به محدوده معادلات مرسوم سیاست جهانی بکشانند و «هویت دینی» آن را در قراردادهای سیاسی و روابط بین‏المللی و قطع‏نامه‏های رنگارنگ مستحیل کنند و بالاخره هم از عهده برآمدند. نمی‏خواهم حکم صادر کنم که ما می‏بایست قضاوت‏های بین‏المللی و مناسبت‏های جهانی را به هیچ بگیریم؛ اما این هست که در این جهان که جهانِ حاکمیتِ زورمداران و قداره‏بندهاست، روابط و مناسبات بین‏المللی به گونه‏ای تنظیم شده‏اند که راه را بر هر تغییر و تحول عمده‏ای می‏بندند و بهترین شاهد این مدعا همان است که خود این قداره‏بندهای زورگو نیز وقتی می‏خواهند از طریق خلق‏الساعه کشوری دروغین چون اسرائیل را در قلب جهان اسلام ایجاد کنند، ناگزیر به اقداماتی بیرون از قواعد مرسوم دست می‏یازند.
اسحاق شامیر در جواب یک خبرنگار مجارستانی که از او پرسیده بود: «چرا شما به قطع‏نامه‏های سازمان ملل بی‏اعتنایی می‏کنید؟» با لبخندی دیپلماتیک گفته بود: «اگر ما می‏خواستیم به قطع‏نامه‏های بین‏المللی وفادار باشیم که الان این جا نبودیم!»
شاید بهتر باشد که به جای این عنوان بی‏خاصیتِ «سینمای جنگ» کلمه دیگری بگذاریم که «هویت دینی دفاع مقدس ما» در آن ملحوظ شده باشد و آن گاه بنشینیم و بحث کنیم که حالا سینمایی که بدین موضوع خاص می‏پردازد چگونه سینمایی است و چگونه می‏تواند وظیفه خود را در قبال جنگ تحمیلی ایفا کند.
موضوع هنر جدید ـ به تبعِ غلبه اومانیسم بر عالم جدید ـ «انسان» است و جبهه‏های دفاع مقدس ما تنها عرصه‏ای است که در آن انسان به تمام معنای حقیقی آن ـ یعنی خلیفة‏اللّه‏ ـ تجلی یافته است و بنابراین، هنر انقلاب برای معرفی انسان عصرِ استخلاف که فردای جهان از آنِ اوست ناگزیر است از آن که روی بدین جنگ بیاورد. عصر رُنسانس باتعریف تازه‏ای از انسان آغاز شد و این عصر نیز که «عصر استخلاف بنی‏آدم» است، هم‏اکنون‏باتعریف‏دیگری‏ازانسان آغاز گشته است.
«سینمای انقلاب» عنوانی منفک و مجزا از آن چه اصطلاحا «سینمای جنگ» می‏نامند نیست، چرا که حقیقت انقلاب و باطن آن در طول جنگ تحقق یافته است و بنابراین، سینمای انقلاب چاره‏ای ندارد جز آن که هویت خود را در این دفاع هشت ساله و پیوند معنوی آن با جنگ‏های مقدسِ تاریخ بجوید. پس فیلمی می‏تواند خود را متعلق به این سینما بداند که از همین نظرگاه به جنگ و انسان‏های پرورش یافته در جنگ بنگرد، و اگر نه، چه تفاوتی می‏توان یافت بین فیلم «کلاه سبزها»(۹) «عقاب‏ها» و «پایگاه جهنمی»(۱۰)... جز آن که اولی از لحاظ تکنیکی خوش ساخت‏تر است؟ ... و باز هم روشن است که چه کسی می‏تواند پای در این عرصه سیمرغ بگذارد: آن کس که بال در بال سیمرغ بدان سفر آسمانی رفته باشد، و اگر نه، رئالیسم و نئورئالیسم نیز اقتضا دارند که هنرمند به جنگ چون امری که بالاخره دارای تبعات و آثار اجتماعی است، بنگرد. اگر فیلم «دندان مار»(۱۱) به قوت فیلم «قیصر» از آب در می‏آمد، می‏توانست مصداق خوبی برای این نحوه نگرش ـ رئالیسم به معنای جدید آن ـ باشد و البته تبعات و آثار اجتماعی جنگ ما فقط منتهی به آوارگی و جنگ‏زدگی و فقر و کوپن‏فروشی نیست؛ تزکیه دینی اجتماع ما نیز به معنایی دیگر مدیون جنگ است. منتهی از آن جا که هنرمند جدید خواه‏ناخواه با اگزیستانسیالیسمِ متجدد نسبتی غیرقابل انکار دارد، ناگزیر است از آن که فقط سیاهی‏ها و زشتی‏ها را بنگرد و از زیبایی‏ها غفلت کند. همین است که شما در فیلم «عروسی خوبان» با جماعتی از معلول‏ها و موجی‏های جنگ برخورد می‏کنید، اما حتی با یک صحنه از اعزام چند هزار نفری سپاه محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در خیابان‏های تهران رو به رو نمی‏شوید.
نیاز به توضیح بیش‏تر نیست.
شهید سیدمرتضی آوینی
پی‏نوشت‏ها:
(۱) نظرخواهی، سوره، دوره دوم، ۷ و ۸، مهر و آبان ۱۳۶۹.
(۲) حاج محمدابراهیم همت (۶۳ ـ ۱۳۳۴)؛ فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ـ و.
(۳) علی‏اکبر حاجی‏پور (۶۴ ـ ۱۳۳۰)؛ فرمانده تیپ در لشکر ۲۷ محمد رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ـ و.
(۴) محمود کاوه (۶۵ ـ ۱۳۴۰)؛ فرمانده تیپ ویژه شهدا ـ و.
(۵) (۶۵ ـ ۱۳۳۱)؛ قائم مقام لشکر ۲۷ محمد رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ـ و.
(۶) (۶۲ ـ ۱۳۳۳)؛ قائم مقام فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء (در غرب کشور) ـ و.
(۷) (۶۵ ـ ۱۳۳۶)؛ فرمانده لشکر امام حسین علیه‏السلام ـ و.
(۸) Full Metal Jacket؛ به کارگردانی استنلی کوبریک، محصول سال ۱۹۸۶، انگلستان ـ و.
(۹) The Green Berets؛ به کارگردانی جان وین، محصول سال ۱۹۶۸، آمریکا ـ و.
(۱۰) به کارگردانی اکبر صادقی، محصول سال ۱۳۶۳.
(۱۱) به کارگردانی مسعود کیمیایی.
منبع : هنر دینی


همچنین مشاهده کنید