شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


بدهی عاطفی


بدهی عاطفی
هر یك از ما، دارای سه گونه شخصیتی هستیم یعنی تركیبی از شخصیت وابسته؛ كنترل كننده و رقابت آمیز. شخصیت وابسته مربوط به اوایل دوران زندگی است. اینكه وابستگی و نیاز ما به دیگران بیش از مراحل دیگر می باشد و روشن است كه در كودكی به طور كامل به پدر و مادر خود وابسته هستیم . اما هنگامی كه از شخصیت كنترل گر صحبت به میان می آید به عبارتی حاصل دورانی است كه تلاش می كردیم كنترل جسم و مهارت های كلامی خود را به دست بگیریم. سرانجام شخصیت رقابت آمیز ما ناشی از نیاز به بهتر ظاهر شدن از دیگران است كه به سال های نخست تحصیل برمی گردد.به خوبی می دانیم كه همه ما مراحل رشد مشابهی را پشت سر گذاشته و دوران كودكی متفاوتی را تجربه كرده ایم. از همین رو واكنش های ما در مقابل مشكلات زندگی متفاوت است.گرچه همه می خواهیم زندگی خوبی داشته باشیم و زمانی این شرایط فراهم می شود كه بتوانیم آزادانه آنچه را كه می خواهیم بگوئیم و آنچه را كه می خواهیم احساس كنیم و به جامعه بشری سودی برسانیم.اما برای رسیدن به این شرایط خوب باید یك نكته مهم را در نظر بگیریم و آن محدودیت های احساسی است كه گونه شخصیتی ما را شكل داده كه ناشی از بدهی عاطفی است!مورد دیگر در این خصوص را می توان فشار ناشی از احساسات ابراز نشده ای دانست كه روی ادراك و تجربه ما اثر می گذارد. وقتی بدهی عاطفی داریم لحظه حال را با مسائل مربوط به گذشته مخدوش می كنیم. اما چگونه خود را از بدهی عاطفی برهانیم و اصولاً بدهی عاطفی چیست؟بدهی عاطفی احساسات حل نشده است و از آن با عنوان رهایی عاطفی نام برده می شود و روانشناسی آن را ناشی از خودپذیری فرد می داند و زمانی از این كیفیت برخوردار می شویم كه بخواهیم آن را اثبات كنیم!در اینجا لازم است مفهوم بدهی عاطفی یا رهایی عاطفی را بهتر معنا كنیم. تا ببینیم منظور از برخورداری این كیفیت یعنی چه!رهایی عاطفی در واقع احساس طبیعی انسان بالغ رشد كرده است كه نشان می دهد می توانیم به دروازه تعصبات گذشته، به حوادث جاری، واكنش صادقانه نشان بدهیم. می توانیم احساسات خود را درك كنیم و بیاموزیم كه آنها را به طور مستقیم ابراز نماییم. اینكه بتوانیم با توجه به مصلحت خود تصمیم بگیریم، برای افزایش ارزش خود تلاش كنیم و به این نتیجه برسیم كه هر آنچه با این باور در تضاد باشد اشتباه است، آن را كنار بگذاریم.
«نقطه ضعف، نقطه قوت»
همه ما دارای نقاط ضعف و قوت می باشیم، در ابتدا باید این نقاط را بشناسیم و لازمه این كار این است كه خود را بفهمیم، بدانیم چگونه انسانی هستیم، وقتی از این نقاط قوت و ضعف خود آگاه شدیم با شناختن آن می توانیم آنها را به حساب بیاوریم و این را در نظر داشته باشیم كه اگر این نقاط در ما نمایان شدند سراسیمه نشویم!
حال ببینیم كدامیك از خصوصیت خود را بیش از همه بها می دهیم؟ تحت تأثیر كدام خصوصیت است كه از آن ناراحت می شویم؟
نقاط ضعفی كه ما را خجالت زده می كند اما بخشی از آن ویژگی است كه ما به آن افتخار می كنیم! و مهم است كه ویژگی منفی حتی وقتی نقطه قوت خود را به نمایش می گذاریم بدان آگاه باشیم كه این ما هستیم كه این كار را انجام می دهیم و وقتی ما فقط خواستار شنیدن توانایی های مثبت خود باشیم نقاط ضعفی كه آنها را منكر می شویم توانمندی های ما را محدود می كنند. در حالی كه قبول نقاط ضعف به ما انعطاف بیشتری می دهد. خوب است ببینیم و احساس كنیم و اطلاعات بیشتری درباره خود بشنویم چرا كه درست در زمانی كه می خواهیم نقاط ضعف مان را پنهان كنیم، دیگران از آن مطلع می شوند!حتی یك نقطه ضعف جزئی پنهان می تواند شهرت یك شخص قدرتمند را خدشه دار سازد و كار را به رسانه ها بكشاند. اما اگر تنها به پذیرش نقاط ضعف خود تن دهیم مشكلات دیگری بر سر راهمان هست! اما چرا؟چون همه ما به توانمندی خود تردید داریم. این تردیدهای پنهان در شرایط خطیر خود نما می شوند.پس دست به كار شویم، یك فهرست از ویژگی های مثبت خود را شناسایی نموده، اگر درست انتخاب كرده باشیم كمی تأمل روی موفقیت های گذشته ما نشان می دهد چگونه این ویژگی ها نقش مهمی بازی كرده اند.همچنین با نوشتن نقاط ضعف مرتبط با ویژگی مثبت، باز و پذیرا باشیم. اگر از طرز كار نقاط ضعف خود مطلع نباشیم اغفال می شویم، خوشبختانه هر اشتباهی كه از ما سر می زند فرصت مناسب دیگری است كه این درس را بیاموزیم. پذیرفتن راهی برای رها شدن است. به یاد داشته باشیم شناختن نقاط ضعف به منزله مخالفت كردن با آن نیست بلكه توجه به توانمندی های خود ماست.هدف، كشف استعدادهای ما می باشد، نه مخدوش كردن آن و این ناراحت كننده است چون بدون اطلاع از نقاط ضعف، استعدادهای ما ناقص هستند و به مفهومی شاید بتوان گفت كه بی معناست. حال آن كه توانمندی ها باید در كنار نقاط ضعف در نظر گرفته شوند. زندگی هر كس حاصل كار خود اوست. مثل یك نقاش، به شرط رعایت تعادل همیشگی در اعمال و رفتار.
با این وصف ما از چگونه شخصیتی برخوردار هستیم؟
گفته شد كه گونه شخصیتی ما میراث عاطفی مربوط به دوران كودكی ماست. برخورد با مشكلات زندگی روشن میِ كند كه این گونه شخصیتی ماست كه تعیین می كند دنیا را چگونه ببینیم.یك گونه شخصیتی خاص، لزوماً چیز بدی نیست، بلكه صرفاً واكنش را مشخص می سازد. مثلاً داشتن شخصیت وابسته، به معنای ضعیف و محتاج بودن نیست، به جای آن معنایش این است كه بخش اعظم شخصیت ما در سال های وابستگی در خود و دیگران به شدت حساس باشند. امروزه از روی عادت شخصیت وابسته را ضعیف و آسیب پذیر معرفی می كنند، اگر كسی در طفولیت یعنی در دوران وابستگی مورد مهر و محبت و توجه كافی قرار بگیرد، در مراحل بعدی زندگی خود پر مهر و محبت و علاقه مند می شود.
«اگر شما شخصیتی وابسته هستید»
اگر این خصوصیت در شما باشد یعنی خود را متعلق به دیگری می دانید، با رنج ها و تلاش های دیگران همسو می شوید. با مشكلاتی از گونه گرسنگی و بی خانمانی همدلی می كنید. شما یك عضو احساسی جامعه بشری هستید. شما ایمان خود را در گرو دیگران گذاشته اید و به راحتی تحت تأثیر كودكان گرسنه و قحطی زده به گریه می افتید. چه بسا در مقام كمك كردن دیگران قرار بگیرید. دل در گرو رحمت خداوند دارید، به هنگام گرفتاری و در مشكلات به كمكی كه دیگران می توانند به شما بكنند فكر می كنید. شما نمونه و نماینده توده های انسانی هستید. سعی می كنید انسجام خانواده را حفظ كنید. هر چه بتوانید عشق را جست وجو می كنید، مترصد تأمین و حمایت هستید. در تلاش مراقبت از خود می باشید. شما پشتوانه نیروی كار هستید. دیگران اختراع و ابداع می كنند و شما مجری اقدامات ایشان می باشید. شما وفادار، صمیمی با محبت، بخشنده و پذیرا و عاطفی هستید. شما دوستی خوب، متعهد، والدی دوستدار فرزندان و شهروندی با انگیزه هستید. ویژگی وابستگی از شما انسانی در دسترس دیگران ساخته است. از سوی دیگر، توان خطر كردن ندارید. در موقعیتی كه در آن زاده شدید محبوس هستید، درست مثل پدر و مادرتان.شما بدرفتاری را تحمل می كنید، زیرا نمی توانید تن به خطر بدهید و خودتان باشید. جدا شدن و فاصله گرفتن برایتان دشوار است. از سكوت می ترسید. از این كه مورد بی اعتنایی قرار بگیرید وحشت دارید و اگر ترك شوید در هم فرو می پاشید. اشخاص مورد علاقه تان را از فرط علاقه خفه می كنید و آنها را به جای آزاد گذاشتن در تملك خود در می آورید. در برخورد با خطر فلج می شوید و رفتار انفعالی در پیش می گیرید. سررشته امور در دست هر كسی كه بخواهد در كنار شما باشد و تنهای تان نگذارد می سپارید، شما معتقدید كه برای رسیدن به خوشبختی به دیگران احتیاج دارید.همه ما دارای نقاط ضعف و قوت می باشیم، در ابتدا باید این نقاط را بشناسیم و لازمه این كار این است كه خود را بفهمیم، بدانیم چگونه انسانی هستیم، وقتی از این نقاط قوت و ضعف خود آگاه شدیم با شناختن آن می توانیم آنها را به حساب بیاوریم و این را در نظر داشته باشیم كه اگر این نقاط در ما نمایان شدند سراسیمه نشویم!
اگر شخص كنترل كننده ای هستید
به جزئیات امور، به دستور دادن، به طراحی سیستم ها و تدوین روش ها علاقه مندید. می خواهید هر چیزی در جای خود قرار بگیرد. نظام های حمایتی می سازید. ساختارها را تغییر می دهید. مشخص می كنید كه چه كاری توسط چه كسانی و در چه زمانی انجام گیرد. علاقه ای به این ندارید كه اعمال و رفتارتان را توضیح دهید و انتظار دارید كه دیگران از دستورات شما پیروی كنند.
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید