یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بسیار دشوار اما شدنی


بسیار دشوار اما شدنی
● موانع رایج در برابر ارتباط های بین فردی
گرچه ارتباطات بین فردی بزرگ ترین هنر انسانی است ولی به طور معمول مردم توانایی ایجاد یک ارتباط خوب را ندارند. یکی از اصول خلاف انتظار تمدن نوین امروزی آن است که با وجود پیشرفت های شگرف بشر در جنبه های سخت افزاری ارتباطات که ورای تصور است، بیشتر افراد در ایجاد ارتباط نزدیک و رودررو دچار مشکل می شوند. ما در عصر شکوفایی فناوری، می توانیم از کره ماه پیام دریافت کرده و درباره کره مریخ پژوهش های فضایی انجام دهیم، ولی از ایجاد ارتباط با کسانی که صمیمانه دوست شان داریم، ناتوانیم.
● موانع ارتباطات
درون بیشتر ما میل شدید به ایجاد ارتباط کارآمد وجود دارد، ولی چرا ایجاد آن اینقدر دشوار است؟ یکی از دلایل اصلی آن است که مردم بدون آنکه آگاه باشند، موانع ارتباطی را خود ایجاد می کنند.یک مانع ارتباطی چیزی است که مانع بیان منظور و هدف در یک ملاقات می شود. آثار منفی موانع ارتباطی بی شمار و فراوانند. آنها میزان اعتماد به نفس طرف مقابل را کاهش می دهند و موجب حالت تدافعی، مقاومت و ناخشنودی در فرد می شوند و می توانند به گوشه گیری، احساس شکست یا بی کفایتی در فرد بینجامند. هر مانع ارتباطی یک «مانع احساسی» است و احتمال این را که فرد مقابل احساس واقعی خود را به صورتی سازنده بیان کند، کاهش می دهد. در ارتباطات بین فردی ۱۲ مانع رایج وجود دارد که کارشناسان ارتباطات آنها را یک «دوجین کثیف» مانع ارتباطات می نامند. این موانع عبارتند از؛
۱) انتقاد کردن؛ بسیاری از ما گمان می کنیم باید انتقاد کرد زیرا به جز این، مردم هیچ گاه بهبود نخواهند یافت. پدر و مادر گمان می کنند باید کودکان خود را به محاکمه بکشند، وگرنه آنها هیچ گاه آدم های جدی و باادبی نخواهند بود، آموزگاران نیز گمان می کنند باید از دانش آموزان انتقاد کنند، وگرنه چیزی نمی آموزند.
۲) برچسب زدن؛ برچسب زدن معمولاً بر دو طرف ارتباط اثر منفی می گذارد و در حقیقت «کوچک کردن» یا صفت نادرستی را به طرف مقابل نسبت دادن است. «یکدنده»، «فضول» یا «آب زیر کاه» اینها همگی برچسب هایی هستند که به دیگران نسبت داده می شوند و با این عمل فرد مقابل در یک گروه مشخص قرار می گیرد.
۳) داوری سطحی؛ داوری سطحی نیز نوعی برچسب زدن است. برخی افراد به جای گوش دادن به طرف مقابل تلاش می کنند انگیزه های پنهان، اسرار درون او و مانند آن را دریابند.
۴) ارزیابی ستایش آمیز؛ گمان عمومی آن است که ستایش صادقانه سودمند است و روابط انسانی را بهبود می بخشد ولی ستایش بیشتر به عنوان رشوه برای وادار کردن مردم به تغییر رفتارشان می شود و اغلب اوقات به معنای سوءاستفاده، ریشخند، تمسخر و دست انداختن است.
۵) دستور دادن؛ دستور دادن عبارت است از نشان دادن راه حل به شکلی آمرانه و همراه با زور. هنگامی که از زور استفاده می شود، مردم اغلب مقاومت می کنند و ممکن است سرکشی به وجود آید، یا ممکن است کسانی که همواره در معرض دستور هستند، بسیار سر به راه و رام شوند.
۶) ترسانیدن؛ ترسانیدن در حقیقت راه حلی است که با تاکید بر کیفر، در صورت اجرا نکردن دستوری به کار می رود. ترسانیدن همان نتیجه منفی را به بار می آورد که دستور دادن سبب می شود. مثلاً «این کار را می کنی والا...»
۷) اندرز دادن؛ بسیاری از مردم نظرات خود را با کمک برخی از اصول اجتماعی - اخلاقی یا مذهبی بیان می کنند. مانند «کار درست آن است که این گونه انجام دهید». این امر باعث دلواپسی و ناخشنودی شده و مانع ابراز وجود صادقانه می شود و فرد را دعوت به خودنمایی می کند.
۸) پرسش بیجا؛ پرسش هایی که جوابی نخواهند داشت، اغلب مانع ارتباط هستند. درصد بالایی از مردم خود را ملزم به پرسش کردن می دانند ولی پرسش های زیاد باعث توقف ارتباط خواهد شد.
۹) نصیحت کردن؛ نصیحت کردن به عنوان بدترین نوع مانع ارتباطی شناخته شده است و اغلب اهانت به هوش فرد است و بر نداشتن اعتماد به توانمندی خود در درک یک مساله و توانایی وی در حل مشکلات دلالت می کند.
۱۰) منحرف کردن توجه ها؛ گهگاه چون مردم آگاهی و مهارت مورد نیاز را برای خوب گوش کردن ندارند، توجه فرد را از موضوع مورد بحث، منحرف می کنند. به عنوان مثال بیشتر مردم سخن گفتن درباره خشم، دعوا، مرگ، بیماری، طلاق و مانند آنها را که تنش ایجاد می کنند، دوست ندارند. هنگامی که چنین موضوعاتی عنوان گفت وگوها باشد، آنها گفت وگوها را به موضوعاتی می کشانند که برای آنها خوشایندتر است.
۱۱) بحث منطقی؛ گرچه به نظر می رسد ما انسان ها بیشتر مواقع به منطق احتیاج داریم، با این حال استفاده از آن می تواند دیگران را برنجاند، چرا که منطق بر واقعیات تاکید می ورزد، در حالی که هنگامی که فردی با مشکلی روبه رو است، احساسات مهم ترین موضوع برای او محسوب می شود.
۱۲) اطمینان بخشیدن؛ اطمینان بخشیدن تلاش برای آرامش خاطر بخشیدن به طرف مقابل است که به راستی ما عکس آن را انجام می دهیم چرا که اطمینان بخشیدن باعث جلوگیری از بروز احساسات منفی طرف مقابل می شود، مانند «نگران نباش، پایان شب سیه سپید است».
می توان گفت کنار گذاشتن این نوع عادت های بد، کاری بسیار دشوار، اما شدنی است. قانون تحول می گوید؛ «چیزها یکسان برجا نمی مانند، اگر بدتر نشوند بهتر نمی شوند.» اگر روابط انسانی قوی تر نشوند، ضعیف تر خواهند شد، اگر نزدیک تر نشوند، دورتر و اگر پربارتر نشوند، تهی و بی معنی خواهند شد.شما نه تنها می توانید نحوه روابط خود را با دیگران تغییر دهید بلکه توانمندید که شیوه ارتباطی خود را نیز تغییر دهید. بهتر است پیش از آنکه زندگی، شیوه شما را عوض کند، خود شیوه ارتباطی زندگی خود را تغییر دهید.

معصومه اسدی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید