سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

یادآر ز شمع مرده ،یاد آر


یادآر ز شمع مرده ،یاد آر
ملك المتكلمین :لقبی كه به میرزا نصرالله خان بهشتی داده‌اند، به تمامی بیانگر نقش او در جنبش مشروطه ایران است: ملك‌المتكلمین.
این برجسته‌ترین سخنور مشروطه‌خواه در سال ۱۲۷۷
هـ .ق در اصفهان به دنیا آمد و چون پدرش اهل علم بود، پس از تحصیلات مقدماتی به فراگرفتن حكمت الهی نزد آخوند ملاصالح فریدنی از حكمای اصفهان همت گمارد. در ۲۲ سالگی به زیارت مكه رفت و سپس راه هندوستان را در پیش گرفت. در آنجا به گفته فرزندش مهدی ملك‌زاده، دو سالی را صرف تحقیق در عقاید فلسفی و افكار نوین كرد و مدرسه‌ای هم در بمبئی برای كودكان ایرانی بنیان نهاد، اما پس از آنكه كتابی به نام «من الخلق الی الحق» درباره آزادی عقیده و ستیز با خرافات نوشت، انگلیسی‌ها از یك سو و اسماعیلیه هند از سوی دیگر وجودش را برنتافتند و از هندوستان اخراج شد.
بازگشت او به ایران مقارن شد با حضور سید جمال‌الدین اسد‌آبادی در بوشهر و از این رو سه‌ماهی را در این شهر به حشر و نشر با سید و بهره‌گیری از افكار او گذراند. سپس به اصفهان آمد و این سو و آن سو به وعظ و خطابه پرداخت. وقتی برای سخنرانی به معتبرترین مسجد شهر – مسجد جامع – دعوت شد، دیگر خطیبی نامدار بود و چون خطابه‌هایش خالی از كنایه به حكومت نبود و با آموزه‌های روحانیان سنتگرا همخوانی نداشت، مجبورش كردند كه با ترك اصفهان به آذربایجان برود.
دبستانی را هم كه به سبك و سیاق مدارس جدید ساخته بود و «كارخانه آدم‌سازی» می‌خواند، از كار انداختند و همه این اقدامات را به تمایلات ازلی او نسبت دادند.
البته ازلی بودن ملك‌المتكلمین را برخی از مورخان نیز با احتیاط یاد كرده‌اند؛ اما این امر برای آنچه در اصفهان بر سرش رفت، بیشتر یك بهانه بود تا علت. بعد از آذربایجان، پای او به رشت، انزلی، مشهد، شیراز و تهران نیز باز شد و همه‌جا با سلاح سخنوری به جنگ استبداد قاجار رفت.
از سال ۱۳۲۲ به بعد، ملك‌المتكلمین در تهران ماندگار شد و علاوه بر خطابه‌های پر شوری كه در مساجد تهران ایراد می‌كرد، در كار مهم و اثرگذار دیگری نیز شركت جست: تاسیس یكی از نخستین انجمن‌های مشروطه ایران به نام انجمن ملی. هدف انجمن تمركز بخشیدن به فعالیت‌های سیاسی جداگانه انجمن‌های مشروطه بود و با حضور رادیكال‌ترین عناصر مشروطه‌خواه مانند میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، سیدمحمدرضا مساوات، سید‌جمال واعظ، یحیی دولت‌آبادی و یحیی میرزا، ماهیتی كاملا انقلابی داشت. نقش این افراد تا پیش از صدور فرمان مشروطه و تشكیل مجلس شورای ملی در پرتو نقش‌آفرینی بزرگانی چون سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی كمتر دیده می‌شد، اما در دوره فعالیت مجلس اول و كشاكش مجلس با محمد‌علی شاه نمود بارزی یافت.
به ویژه میرزا جهانگیرخان و ملك‌المتكلمین در مخالفت با شاه حرارت بیشتری از خود نشان می‌دادند. اولی در روزنامه خود، او را به نیش قلم می‌نواخت و دومی بالای منبر به پتك سخن می‌كوفت؛ قلم و سخنی كه گرچه علیه استبداد بود، اما گاه از جاده انصاف بیرون می‌رفت و حریم اخلاق را درهم می‌شكست.
از این رو وقتی مجلس به توپ بسته شد و بساط مشروطه‌خواهی یك چند روزی به‌هم خورد، این دو نخستین كسانی بودند كه هدف انتقام محمد‌علی شاه قرار گرفتند. آنها را به باغشاه بردند و در حالی كه طنابی به گردنشان انداخته بودند و از دو سو می‌كشیدند، با چاقو شكم دریدند. آنچه بعدها چند تن از زندانیان باغشاه از واپسین دقایق زندگی ملك‌المتكلمین روایت كردند، حاكی از صلابت و پایداری او تا دم مرگ است.
وقتی برای اعدام از دیگران جدایش می‌كردند، او كه صدای خوبی داشت و در جوانی ردیف‌ها آوازی را نزد سیدرحیم – موسیقیدان بزرگ اصفهانی – فراگرفته بود، با آوازی دلكش چنین خواند:
ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما
بر بارگه عدوان آیا چه رسد خذلان
● صور اسرافیل
میرزا جهانگیرخان شیرازی، مدیر روزنامه نامدار صوراسرافیل چاپ تهران (۱۷ ربیع الثانی ۱۳۲۵- ۲۰ جمادی الاول ۱۳۲۶/ ۹ خرداد ۱۲۸۶- ۳۰ خرداد ۱۲۸۷) است كه نه تنها به سبب انتشار آن روزنامه آزادیخواه، بلكه به سبب شخصیت مستقل و جان باختنش در راه آزادی، از چهره‌های برجسته جنبش مشروطه‌خواهی به شمار می‌رود.
میرزا جهانگیرخان به سال ۱۲۹۲ هـ .ق (۱۲۵۴خ) در یك خانواده متوسط شیرازی زاده شد و سال‌های آخر تحصیل خود را در مدرسه دارالفنون تهران سپری ساخت. عدالتجویی‌های عصر مظفری و فرمان مشروطه، او را به عرصه مبارزه سیاسی كشاند.
نخست، عضو یك گروه مخفی به نام «كمیته انقلاب» شد كه در آن كسانی همچون حسن تقی‌زاده، جمال واعظ اصفهانی، ملك‌المتكلمین، علی‌اكبر دهخدا و محمدرضا شیرازی عضویت داشتند. از اعضای آن كمیته، محمدرضا شیرازی روزنامه مساوات و جهانگیرخان شیرازی روزنامه صوراسرافیل را انتشار دادند و ممكن است انتشار هر دو روزنامه آزادیخواه و تندرو، با تصمیم كمیته بوده باشد.
جهانگیرخان، میرزاعلی‌اكبر قزوینی (دهخدای بعدی) را كه با ذوق و زبان‌دان بود، به عنوان سردبیر صوراسرافیل برگزید. برای تامین هزینه‌ها، میرزا قاسم خان تبریزی (صوراسرافیل بعدی) را به همكاری فراخواند و به او هم عنوان مدیر داد.بدینگونه، روزنامه صوراسرافیل با شعار «حریت، مساوات، اخوت» انتشار یافت و با قلم دهخدا و جهانگیرخان، محبوبیتی عظیم به دست آورد. شمارگان عادی آن حدود پنج هزار نسخه بود و پاره‌ای از شماره‌ها تجدید چاپ نیز می‌شدند؛ تا آنجا كه عبدالله مستوفی شمارگانش را تا بیست و چهار هزار نسخه نیز نوشته است.
نوشتارهای بسا تندروانه روزنامه، گرفتاری‌هایی برای آن پدید آورد و مهم‌تر از همه، كین استبدادیان را نسبت به جهانگیرخان برانگیخت كه فرجامی شوم داشت. شماره نخست، موجب شد كه در مجلس شورای ملی از آن انتقاد كنند و وزیر مسوول در مورد محتوای آن شماره به جهانگیرخان هشدار دهد.
محمدعلی شاه، پیش از كودتا و گلوله باران مجلس، تبعید هشت واعظ و روزنامه‌نگار را خواستار شد و یكی از آنان میرزا جهانگیرخان شیرازی بود. با این حال، در هنگامه به توپ بستن مجلس، گریختن از پایتخت و یا پناه‌گزینی در سفارت انگلیس را نپسندید. او را دستگیر ساختند و به باغشاه كه محل بازداشت آزادیخواهان بود بردند. اندكی بعد، در سوم تیرماه ۱۲۸۶ خورشیدی همراه با ملك‌المتكلمین پرونده زندگی این جوان پرشور ۳۴ ساله، به دست د ‌ژخیمان استبداد بسته شد.
زندگی و مرگ خود او، مضمون یكی از معروف‌ترین شعرهای این دوره است و آن، سوگنامه‌ای است با قالب و بیانی نو كه علی اكبر دهخدا سروده و در شماره سوم صوراسرافیل تبعیدی اروپا به چاپ رسانده است:
ای مرغ سحر، چو این شب تار،
بگذاشت ز سر سیاهكاری
وز نفخه روح‌بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبه نیلگون عماری
یزدان به كمال شد پدیدار
واهریمن زشتخو حصاری
یاد آر ز شمع مرده، یاد آر
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید