شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مردی از تبار اصلاح دینی


مردی از تبار اصلاح دینی
آیت الله صالحی تعریف می كرد كه یك روز در منزل آقای بروجردی نشسته بودم، یكی از طلاب آمد پیش من و گفت كه آقای بروجردی با شما كار دارند، پس از احضار رفتم پیش ایشان، به من گفت كه در بندر معشور (ماهشهر) مسجدی ساخته اند و كسی را می خواهند آنجا را افتتاح كند، شما بروید و ماه رمضان هم آنجا بمانید. من گفتم اطاعت شما را لازم می دانم، رفتم ماهشهر و در ماه رمضان به كار تبلیغاتی مشغول بودم. بعد از من آقای خزعلی آمد و بعد از او هم آقای مكارم شیرازی.
علامه بزرگوار آیت الله حاج شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی در روز اول تیرماه ۱۳۰۲ خورشیدی در شهر نجف آباد پا به عرصه وجود گذاشت.
پدر گرانقدر وی، مرحوم حسینعلی صالحی فرزند حاج صالح، از كشاورزان زحمتكش، متدین و عمیقاً پایبند به اصول و اعتقادات دینی و علاقه مند به مسجد و روحانیت بود. اگرچه سواد خواندن و نوشتن نداشت ولی آشنا به خطوط قرآنی و ادعیه بود. منزلی كه نعمت الله در آن به دنیا آمد محل رفت و آمد همگان و به تعبیری قبله حاجات مردم بود. پدر او بزرگ فامیل و خیرخواه و كارگشای همه و در حل مشكلات مردم از هیچ كوششی فروگذار نمی كرد.
مادر حاج شیخ نعمت الله، خورشید خانم، بسیار متدین و از خانواده ای مذهبی بود كه علاوه بر امور خانه داری و تربیت فرزند، در منزل به كار كرباس بافی نیز می پرداخت تا كمكی به معیشت خانواده بنماید، به ویژه این كه هزینه تحصیل نعمت الله را نیز از همین درآمد می پرداخت.
نعمت الله در خانواده ای پرجمعیت رشد و نمو كرده است. وی دوازدهمین فرزند از چهارده فرزند حسینعلی صالحی بوده كه در محله پنج جوبه نجف آباد زندگی می كردند.
استاد صالحی پیش از شش سالگی به مكتبخانه ملاغلامعلی حكیم می رفت، اما سن او اقتضای فراگیری درس نبوده و به قول خودش «با نوشتن و پاك كردن چیزی روی یك ورق آهنی ما را سرگرم كرده تا شیطانی نكنیم... در حد سرگرمی چیز خوبی بود.... كار ما فقط نقاشی كردن بود. من در این مكتبخانه سوادی نیاموختم، فقط حالت سرگرمی برای من داشت.»۱
وی در سن ۶ سالگی به مدرسه ملی حاج شیخ حسینعلی مسجدی معروف به مدیر، تحصیل را آغاز كرد. در سال سوم ابتدایی با حسینعلی منتظری كه در بدو ورود به مدرسه شیخ حسینعلی مدیر، در كلاس سوم به درس خواندن پرداخته، آشنا می شود.
این آشنایی به یك دوستی عمیق تبدیل شد و تا ۷۵ سال ادامه یافت.
نكته: اگر شكل گیری شخصیت یك فرد به كودكی و نوجوانی او بستگی داشته باشد و سه عنصر تاثیرگذار آن دوره را پدر، معلم و دوست بدانیم، استاد صالحی نجف آبادی با سه شخصیت همنام، كه علی الظاهر به هر سه نفر آنها عشق می ورزیده، هویت تربیتی، آموزشی و اجتماعی خود را شكل داده است.
حسینعلی صالحی (پدر)، حسینعلی مسجدی (معلم) و حسینعلی منتظری (دوست صمیمی). آیا این سه حسینعلی تاثیرگذار، نعمت الله هوشمند و حقیقت طلب را در راه شناساندن واقعی حسین بن علی(ع) و عشق به فرزند فاطمه(س) و طرح چهره تابناك آن امام همام قرار نداده است؟ صالحی نجف آبادی پس از چهار سال تحصیل، به منظور كمك به اقتصاد خانواده - كه پدر و نان آور را از دست داده بودند - تحصیل را رها می كند و به كار زراعت و چراندن گوسفند می پردازد. اما عشق به فراگیری - كه تا روزهای پایانی عمر، همچنان در دلش شعله ور بود - وی را روانه كلاس شبانه ای كرد كه در منزل مرحوم حاج علی منتظری، پدر آیت الله تشكیل می شد و در آن عربی آموزش می دادند.
استاد صالحی می گوید: «من بعد از یك سال وقفه در تحصیل، شب ها بعد از انجام كارهایم دوباره محصل شده بودم. روزها حین چرانیدن دام ها و امور كشاورزی درس هایم را مرور كرده تا شب به حاج علی درس پس بدهم.»۲
شیخ نعمت الله، صرف میر و مقداری هم تصریف و روخوانی قرآن و مقابله قرآن را نزد حاج علی منتظری خوانده است. وی تا ۱۵ سالگی بعضی از دروس حوزوی را در مدرسه علمیه ریاضی نجف آباد فراگرفته و چون شوق تحصیل در وجودش همچنان شعله ور بود، تصمیم گرفت به اصفهان برود در سال ۱۳۱۸ به اصفهان رفت و در مدارس حوزوی مهم اصفهان چون مدرسه جده بزرگ، مدرسه نیم آورد و مدرسه صدر پای درس دایی خود مرحوم حاج شیخ محمدحسن عالم نجف آبادی، مرحوم حبیب آبادی، مرحوم هرندی، مرحوم فقیه ایمانی، مرحوم حاج رحیم ارباب، مرحوم فیاض اصفهانی، مرحوم حاج میرزاعلی شیرازی و مرحوم شیخ اسدالله نورالهی دروس مختلف و متعدد مانند هدایه یا موزج، سیوطی، حاشیه ملاعبدالله، جامی و مغنی و مطول، رسائل و مكاسب و سطح، شرح لمعه و كفایه، شرح شمسیه، شرح نهج البلاغه و سایر دروس حوزوی را با علاقه و پشتكار زیاد خواند.
استاد صالحی همزمان با استفاده از درس علمای بزرگ اصفهان، به پیشنهاد مرحوم حاج شیخ محمدباقر زندكرمانی، سرپرست مدرسه ذوالفقار، تدریس مغنی را در این مدرسه شروع كرد و به عنوان یك استاد مسلم شاگردان زیادی تربیت كرد.
مرحوم صالحی دراین باره می گوید: «از مدرسه جده بزرگ برای تدریس مغنی به مدرسه ذوالفقار رفتم. كلاس هایم حسابی شلوغ بود، به طوری كه مدرسه آنقدر پر بود كه دیگر جای خالی نداشت. طلاب حتی از محله های دور دست اصفهان از كلاس هایم استقبال كردند و خلاصه تدریس مغنی من در اصفهان سروصدایی به پا كرد.»
از شاگردان آن دوره استاد صالحی، آیت الله شیخ محمد یزدی، حاج سیداحمد روضاتی، موسوی یزدی (مقسم شهریه مرحوم آیت الله سیداحمد خوانساری) و سیدمحمد روضاتی را می توان نام برد.
وی در مدرسه ذوالفقار با شهید دكتر محمدحسین بهشتی آشنا می شود. شرح آشنایی این دو بزرگوار در خاطرات استاد صالحی اینگونه بیان شده است: «آن موقع دكتر بهشتی معمم نبود، ولی همیشه پالتوی بلندی به تن داشت. ما در درس معالم در حجره حاج ابوالقاسم قهدریجانی هم مباحثه شدیم. مرحوم بهشتی فردی بسیار باهوش و سریع الانتقال با دركی بالا بود. مباحثه با او زحمتی نداشته و هم صحبتی اش لذت بخش بود. رابطه ما فقط در چارچوب درس بود و زمینه صمیمیت و نزدیكی بین مان شد. مدتی بعد از آشنایی مان به قصد قم، اصفهان را ترك كرد و باز من ماندم و اصفهان و درس و یك انگیزه داغ و سختی كار.»۳
صالحی نجف آبادی در سال ،۱۳۲۶ برای بهره مندی از محیط علمی فراتر از حوزه اصفهان، به قم هجرت كرد. وی آغاز این هجرت آینده ساز را اینگونه شرح می دهد: «روزی در حجره ام مشغول ترجمه متن عربی كتاب وزین و خواندنی ابوشهدا الحسین بن علی(ع) بودم كه آقای بهشتی سرزده و بدون خبر وارد حجره ام شد. صحبت هایمان گل انداخت و از هر دری با هم صحبت كردیم تا این كه آقای بهشتی در بین بحث از من پرسید: «شما كه رسائل و مكاسب را تمام كرده اید چرا هنوز در اصفهان هستید؟ اینجا بالاتر از این سطح، پیشرفتی ندارد. حوزه ها متاثر از اختناق پهلوی محدود هستند و امكان پیشرفت در مسیر نیست.» این كلام آقای بهشتی مانند نسیمی بر آتش زیر خاكستر شعله ای در نهادم پدید آورد تا درصدد برآیم شرایط را مهیای عزیمت به قم كنم.»۴
استاد صالحی به محض ورود به قم در مدرسه حاج ملاصادق مقیم گشت و پای درس رسمی و پرجمعیت خارج آیت الله العظمی بروجردی حاضر شد.
صبح ها در درس فقه و بعدازظهرها در درس اصول آن مرحوم شركت می كرد. تلمذ در حضور آیت الله بروجردی تاثیر عمیق و پایداری در شخصیت علمی استاد صالحی گذاشت، به گونه ای كه وی در هر فرصت، از این تاثیر برای شاگردانش سخن می گفت.
یكی از شاگردان مانوس آیت الله صالحی كه نزدیك به سی سال در محضر این استاد عالیقدر به فراگیری دروس فقه، تفسیر، علم الرجال و نهج البلاغه پرداخته است، پیرامون تاثیر آیت الله بروجردی بر آیت الله صالحی نجف آبادی می نویسد: «تاثیرگذاری شیوه تدریس آیت الله بروجردی بر ذهن و زبان شاگردانش كم وبیش از جمله تحولات بدیع و پربركت علمی در حوزه علمیه قم در نیم قرن اخیر به حساب می آید كه امروزه هیچ دانشور فقه پژوه محققی آن را انكار نمی كند و شاید در میان شاگردان آن فقیه بزرگ، هیچ كدام مانند آیت الله منتظری و آیت الله صالحی نجف آبادی در گفتار و نوشتار، آن سبك و شیوه را ادامه نداده باشند. این دو بزرگوار در مسائل و مباحث مربوط به فقه و اصول و حدیث، شیوه پرارج و ماندگار آیت الله بروجردی را به خوبی منعكس كردند و به نحوی آن «منهج استوار» را زنده نگه داشتند و به شاگردان خویش نیز منتقل ساختند. استاد صالحی پابه پای مباحث فقه و اصول، در دروس فلسفه مرحوم علامه طباطبایی نیز شركت كردند و «منظومه سبزواری» و «اسفار ملاصدرا» را از محضر آن حكیم نامی آموختند و بعداً خود نیز دو دوره به تدریس «منظومه» پرداختند. ایشان به موازات تحصیل علوم عالیه حوزوی در قم به تدریس ادبیات عرب، شرح لمعه، رسائل و مكاسب و كفایه الاصول پرداختند و تا سال ۱۳۵۲ شمسی (یعنی سال تبعید شدنش) از مدرسین برجسته دروس مذكور محسوب می شدند و پس از آن نیز به تدریس «خارج فقه»، «علم الرجال» و «تفسیر» پرداختند. بیان رسا و تفهیم گویای او، حلقه درسش را گرم تر و باشكوه تر و پرجاذبه تر كرده بود، به گونه ای كه بیشتر فضلای نامدار حوزه از شاگردان حوزه درس او بودند. آقایان مهدوی كنی، طاهری اصفهانی، محمدی گیلانی، احمد جنتی، هاشمی رفسنجانی، ربانی املشی، حسن صانعی، محمد یزدی، رضا استادی، موسوی یزدی و ناطق نوری از آن جمله اند.۵
صالحی نجف آبادی غیر از حضور در درس مرحوم آیت الله بروجردی، به درس اخلاق حضرت امام كه روزهای پنجشنبه هر هفته زیر كتابخانه مدرسه فیضیه تشكیل می شد، شركت می كرد. همچنین از محضر آیت الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی و مرحوم داماد استفاده های زیادی برد.
همزمان با حضور در جلسات درس علمای بزرگ، تدریس درس مطول را به جمعی از طلاب قم در مدرسه خان شروع كرد و سپس در مقام معلمی درس معالم بر كرسی تدریس نشست.
از شاگردان این دوره آیت الله صالحی، نام آقایان محمد محمدی گیلانی، شیخ مهدی هسته ای، عباس محفوظی، محمدرضا مهدوی كنی، اكبر هاشمی رفسنجانی، حسن صانعی، محمدمهدی ربانی املشی و شیخ حسن لاهوتی اشكوری در ذهن ایشان مانده است.
بعد از مطول و معالم، شرح لمعه را در مسجد محمدیه سه راه موزه شروع كرد كه شاگردان خوبی داشت. از جمله مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی، تعدادی از شاگردان دروس گذشته كه نامشان ذكر شد و نیز آقایان باریك بین امام جمعه فعلی قزوین، شیخ حسین انصاریان (واعظ مشهور تهران)، آقای بنیادی از علمای كازرون، شیخ مهدی نادعلی، هاشم محمدعلی كوشا، صدیقی (از مقامات قوه قضائیه)، محمدعلی آبادی و زمانیان نجف آبادی دروس مختلف را نزد استا د صالحی خوانده اند.
پس از آن دروس رسائل و مكاسب را درس می دادند و كسانی چون سیدمحمود دعایی مدیر روزنامه اطلاعات و پروفسور طباطبایی مدرسی كه در آمریكا و انگلستان حقوق درس می دهد، زانوی تلمذ در حضورش زده اند.
آیت الله صالحی، بعد از تربیت شاگرد در این كلاس ها، به سمت تفسیر قرآن رفت و در مسجد امام قم، تفسیر سوره یوسف را تدریس می كرد. كتاب جمال انسانیت، خلاصه درس هایی است كه وی در مسجد امام گفته است. پس از آن درس كفایه را برای شاگردان خود می گفت. شاگردان این دوره درس صالحی، آقایان ایمانی، رضا استادی، ایرانی و جمعی از علمایی هستند كه امروز در شهرهای گوناگون امام جمعه یا حاكم شرع هستند.آیت الله صالحی از علمایی بود كه آیت الله العظمی بروجردی به وی محبت داشت و بعضی از ماموریت های تبلیغی را به عهده ایشان می گذاشت. خودش تعریف می كرد كه یك روز در منزل آقای بروجردی نشسته بودم، یكی از طلاب آمد پیش من و گفت كه آقای بروجردی با شما كار دارند، پس از احضار رفتم پیش ایشان، به من گفت كه در بندر معشور (ماهشهر) مسجدی ساخته اند و كسی را می خواهند آنجا را افتتاح كند، شما بروید و ماه رمضان هم آنجا بمانید. من گفتم اطاعت شما را لازم می دانم، رفتم ماهشهر و در ماه رمضان به كار تبلیغاتی مشغول بودم. بعد از من آقای خزعلی آمد و بعد از او هم آقای مكارم شیرازی.● پس از پیروزی انقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، آقای صالحی درس نهج البلاغه را به عنوان درس خارج نهج البلاغه در مسجد امام شروع كرد كه خیلی از فضلا و طلاب از این درس استقبال كردند. پس از نهج البلاغه، درس استدلالی ولایت فقیه را كه بعداً تحت عنوان «ولایت فقیه، حكومت صالحان» منتشر شد، برای طلاب و علاقه مندان فراوانی كه داشت گفت. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، موضوع جهاد، موضوع روز شد و آیت الله صالحی علاقه مند بود كه مسائل جنگ را از راه مبانی فقهی بررسی كند كه ریشه فقهی آن چیست و اسلام در این باب چه گفته است. لذا از همان موقع برای شاگردان زیادی كه داشت، بحث جهاد در اسلام را به كلاس درس برد و تدریس كرد. اهمیت این موضوع به این دلیل بود كه اولاً تاكنون به طور مستقل در حوزه ها طرح نشده بود و اگر هم طرح می شد به این وسعت و با این نتیجه ای كه حاصل شد، نبوده است. ثانیاً بحثی بود به شدت مورد نیاز جامعه و ضرورت داشت روی آن كار شود. در این مبحث مهم، استاد صالحی ثابت كرد كه جهاد در اسلام، جهاد دفاعی است نه جهاد ابتدایی و این امر برای افراد صلح دوست بسیار شیرین و جذاب بود. خلاصه درس مورد اشاره در كتابی به نام «جهاد در اسلام» در سال های اخیر منتشر و در اختیار علاقه مندان قرار گرفت.
در خلال تدریس جهاد، آیت الله صالحی، نامه ای در ۳۲ صفحه تحت عنوان «تقویت مجلس شورای اسلامی از راه انتقاد سازنده» برای مسئولان جنگ، از جمله حضرت امام خمینی نوشت. در آن زمان كنفرانسی برای بررسی جنگ ایران و عراق در طائف تشكیل شده بود و ایران آن را تحریم كرده بود. آقای صالحی در آن نامه خطاب به مسئولان مملكتی و از جمله نمایندگان مجلس شورای اسلامی نوشته بود كه شركت ایران در كنفرانس طائف كه روسای دولت های اسلامی در آن جمع اند لازم است و عدم شركت ما در آن به مصلحت كشور نیست. ایشان در آن نامه نوشته بود كه ما چون در مقابل حمله عراق به ایران می جنگیم و از خود دفاع می كنیم، جهادمان مشروع است، اما می توانیم در حین جنگ مشروع، پیشنهاد مذاكره با عراق را نیز بپذیریم. چون بالاخره جنگ با مذاكره پایان می پذیرد و چه بهتر كه مذاكره را هم شروع كنیم. چرا كه مملكت را با احساسات انقلابی و عواطف برافروخته نمی توان اداره كرد و قبل از اعمال احساسات، عقل و تدبیر لازم است.
آیت الله صالحی این نامه را برای تعداد معدودی از مسئولان ذی ربط فرستاده بود و نمی خواست كه منتشر شود، اما مدتی بعد از آن، نهضت آزادی ایران آن نامه را بدون اجازه نویسنده اش در بولتن داخلی خود جهت مطالعه اعضای نهضت آزادی چاپ كرد.
آیت الله صالحی نجف آبادی از همان سال های اولیه كه به قم آمد در خلال درس های متعددی كه می داد، در موضوعات مورد علاقه اش دست به تحقیق و پژوهش زد و این كار بسیار پرزحمت و طولانی در ساختن شخصیت علمی او تاثیر فراوانی داشت، به گونه ای كه امروزه بیش از آنكه وی را یك مدرس حوزه علمیه بشناسند، یك محقق و پژوهشگر سترگ می شناسند. اما استاد صالحی، هر آنچه را از راه تحقیق به دست می آورد، قبل از انتشار، در منزل خود برای تعداد بسیار اندكی از شاگردان خو بش به بحث می گذاشت تا نتیجه ای بهتر به دست بیاید. خودش می گوید: «یكی از تدریس هایی كه من داشتم و در حوزه معمول نبود، عصرها در منزلمان بود كه آن را خصوصی كردم و عمومی نبود.» از جمله بررسی روی جلد اول اصول كافی كه قسمتی از آن مربوط به امام شناسی و پیغمبرشناسی است و نامش «كتاب الحجه» است.
در این زمینه آیت الله صالحی می گوید: «در ۱۲۲ جلسه، روی آن [كتاب الحجه اصول كافی] بحث كردم و آن بحث ها خیلی موثر است كه ما چگونه باید امام را بشناسیم و آیا این روایاتی را كه در اصول كافی هست، برای این كه امام را به ما بشناساند، كافی است یا نه؟ احتیاجی به مسائل دیگر هم هست؟ لذا باید بیشتر تحقیق شود، بیش از آنچه كه در متون روایات هست و بررسی كرد كه آیا روایت با قرآن موافق هست یا نیست.»
چكیده ای از این ۱۳۲ نوار، در كتابی تحت عنوان «عصای موسی» چاپ و منتشر شده است. اگر چه این كتاب قبل از انقلاب برای چاپ آماده شده بود اما ساواك از انتشار آن جلوگیری كرد و بعد از انقلاب به دفعات منتشر شد.
آیت الله صالحی در حین تحقیقات و پژوهش های خود، مباحث متعددی را در دستور كار خود قرار داد كه حاصل تحقیق روی آنها، به صورت كتاب منتشر شده است. یكی از آن موضوعات در باب نجاسات و طهارت آب است كه بسیار بحث فنی و عمیقی است و واقعاً توجه و عمل به آن، مقدار زیادی از مسائل روزمره زندگی مردم را پاسخ می دهد و از مشكلات آنها می كاهد. این كتاب تحت عنوان «پژوهشی در چند مبحث فقهی» چاپ و روانه بازار شده است.پدیده «شهید جاوید» مهم ترین اثر استاد صالحی شناخته شده ترین اثر پژوهشی آیت آلله صالحی نجف آبادی، كتاب «شهید جاوید» است كه در موضوع قیام امام حسین (ع) تالیف شده است. این كتاب، از آثار تحقیقی حوزه های علمیه است كه پس از انتشار واكنشی وسیع آن هم در زمان بسیار حساس مبارزه روحانیون شجاع و انقلابی كه مولف شهید جاوید نیز از چهره های شاخص آنها بود، به وجود آمد.
گزارش انتشار كتاب شهید جاوید و بحث ها و جدال هایی كه بر سر آن در حوزه های علمیه، در میان وعاظ، در میان مردم كوچه و بازار و در میان انقلابیون سال های ۴۹ تا ۵۲ پیش آورد، بسیار مفصل و خواندنی است، اما ارائه آن گزارش- كه خود كتاب مفصلی خواهد شد- در این مقاله میسر نیست و وسع اندك این نوشته اجازه چنین كاری را نمی دهد. اما از استاد صالحی گفتن و از شهید جاوید نگفتن، اقدامی نارواست كه نباید روی دهد لذا به طور اختصار نكاتی درباره آن می آورم.
نكته اول اینكه چه شد آیت الله صالحی به تالیف «شهید جاوید» دست زدند؟ ایشان در پاسخ به این پرسش گفته اند: در مورد انگیزه كار تحقیق در موضوع امام حسین و شهید جاوید «مرحوم آیت الله بروجردی در حوزه قم یك روح تحقیق دمید و چون من مجذوب ایشان بودم این مطلب در روح من اثر زیاد گذاشت كه در هر مسئله ای تحقیق جدیدی بكنم. استاد هرچه گفت، گفت. برای خودش گفت، نظر خودش بود، این را آقای بروجردی برای ما كاملاً جا انداخت لذا این روحیه در من كاملاً جا گرفت كه هر مسئله ای را باید از نو فكر كرده و بعد از فكر فهمید كه فلان آقا این مسئله را كه گفته، آیا درست گفته یا درست نگفته؟ بالاخره، در هر مسئله جدیدی ما باید فكر جدید بكنیم و خودمان فكر كنیم.
من درباره همه مسائل، نه منحصراً در قضیه امام حسین(ع) در هر بحثی، فقهی، اصولی، تفسیری، رجالی، تاریخی، فرق نمی كند من این روحیه را اعمال می كردم.
یك روز دعوت شدم برای سخنرانی در انجمن مهندسین تهران. قرار بود در جلسه انجمن مهندسین تهران در ایام عاشورا پیرامون نهضت امام حسین صحبت كنم. طبیعی است در یك چنین جلسه ای تحصیلكرده های دانشگاه، روشنفكرها و اساتید حضور دارند. باید مطالبی ارائه شود كه مورد قبول واقع شود و تكرار مكررات نباشد.
برای این جلسه، خودم تحقیق جدیدی كردم. تمام منابع را باید زیرورو كنم، از قدیم وجدید و مقایسه كنم و ببینم علمای ما از قدیم چه گفته اند و علمای جدید ما چه گفته اند و روایات در این باب چیست و حق در مسئله كدام است. بنای شهید جاوید شد.»
نكته دوم اینكه چرا این كتاب تا این اندازه پرآوازه شد؟
در پاسخ باید گفت كه نویسنده كتاب شهید جاوید پس از چندین سال تحقیق و تلاش علمی و با بهره گیری از منابع مهم و اولیه تاریخ اسلام، به این نتیجه رسید كه حضرت سید الشهدا(ع) برای براندازی خلافت و سلطنت یزید ابن معاویه و جایگزینی حكومت اسلامی قیام كرد اما در میان راه به دست سپاهیان یزید در سرزمین كربلا به همراه جمعی از یارانش شهید شد.
چنین نظری در مورد علل قیام حسین بن علی(ع) این ذهنیت را برای خواننده شهید جاوید ایجاد می كند كه امام حسین(ع) وقتی كه مطلع شد فرستاده اش، مسلم ابن عقیل در كوفه به شهادت رسیده و مردم كوفه از دعوت آن حضرت برای قیام علیه حكومت اموی و همراهی فرزند زهرا(س) سرباز زده اند، به شهادت خویش آگاهی یافت.
پس در كتاب شهید جاوید دو بحث تاریخی و اعتقادی مطرح شده بود كه همین دو بحث كافی بود كه دو جناح قدرتمند به مخالفت آن برخیزند. یكی بحث كلی مربوط به هدف قیام كه براندازی ستمگران زمان و تشكیل حكومت اسلامی است. این نتیجه تحقیقات مطرح شده در شهید جاوید، رژیم شاه را كه از هفت، هشت سال قبل از آن درگیر علما و روحانیونی بود كه در پی براندازی نظام شاهنشاهی و تشكیل حكومت اسلامی به جای آن به تكاپو برای مخالفت با شهید جاوید نویسنده و تقریظ نویس های بر آن- كه هر سه از عناصر اصلی نهضت امام خمینی بودند - برانگیخت.
بحث دیگر منتج در شهید جاوید خدشه دار شدن علم امامت بود. این بحث بخش وسیعی از علما، روحانیون و وعاظ را برای مخالفت با شهید جاوید و حامیان آن هماهنگ كرد.
نقطه اوج ناشی از همراهی مخالفان كار را برای نویسنده و حامیان شهید جاوید بسیار مشكل كرد. جمع این دو هم برای كسانی كه در جبهه امام خمینی(ره) بودند بسیار سخت می نمود. یك حركت مذهبی علیه شاه از مبداء حوزه علمیه قم به منظور مبارزه با آمریكا شروع شده كه كمرنگ كردن صبغه مذهبی آن به دلیل قطب بندی جهانی این حركت و نهضت را آسیب پذیر می كرد.
آن دسته از منتقدین صالحی نجف آبادی كه همرزم و همگام او در مبارزه با رژیم پهلوی بودند، در معادله اهم و مهم، مبارزه را اهم دانسته و از شركت در بحث مربوط به علم امام كه به نظرشان اولویت بعدی بود، خودداری می كردند.
آن فضای پرسروصدای سال های ۴۹ تا ۵۲ از صالحی نجف آبادی شخصیتی ساخت كه در حد وسیعی با موافقان افراطی و مخالفان افراطی روبه رو بود. موافقانی كه حاضر بودند مجسمه اش را از طلا بسازند و احترامش كنند و مخالفانی كه به خونش تشنه بودند.
عوامل ساواك برای ضربه زدن به روحیه مقاوم وی موفق شدند او را از قم دور نگه دارند و به تبعیدگاه بفرستند. این كار برای متعصبین مذهبی كه دوست و دشمن خود و مردم را نمی شناختند، بسیار خوشحال كننده بود.
در حادثه فروردین ۵۵ كه منجر به قتل مشكوك و پر از ابهام مرحوم آیت الله سیدابوالحسن شمس آبادی در حومه اصفهان شد و گروهی به نام هدفی ها به رهبری سیدمهدی هاشمی قهدریجانی متهم ردیف اول این قتل شناخته شدند، پای كتاب شهید جاوید و نویسنده و دو تقریظ نویس سرشناس اش كه از مبارزان درجه اول روحانیت بودند، به میان كشیده شد. در این حادثه كه به نظرم برای ضربه زدن به حیثیت بزرگان نهضت ضداستبدادی و ضداستعماری آن زمان از طرف ساواك و متفكران درباری طراحی شده بود، دوباره روزهای سخت نویسنده شهید جاوید و طرفدارانش تكرار شد.
در آن موقع من دانشجوی دانشگاه تبریز بودم. وقتی در محوطه دانشگاه توسط گارد مسلح دستگیر و روانه بازداشتگاه شدم، به محض اطلاع از اینكه همشهری نویسنده شهید جاوید هستم، تصمیم گرفتند مرا روانه اصفهان كنند تا در ساواك آن شهر به كیفر اعمالم برسم. اما پس از استعلام از ساواك این اتهام را از من برداشتند و آزادم كردند. بگذریم كه داستان شهید جاوید، داستان پرفراز و نشیبی است كه باید در كتابی جداگانه تعریف شود. اما بالاخره این داستان جزیی از سرگذشت شخصیت بزرگی چون صالحی نجف آبادی است.
وقتی از ایشان پیرامون چرایی ورود به بحث قیام امام حسین(ع) كه منجر به تالیف و انتشار كتاب شهید جاوید شد، سئوال شد، وی بدون اینكه از جنجال های مربوط به این كتاب سخنی بگوید، آرام و مطمئن كار خود را حق می داند و می گوید: «بالاخره در هر مسئله جدیدی ما باید فكر جدید بكنیم و خودمان فكر بكنیم. این را مرحوم آیت الله بروجردی به من آموخته است.» (كتاب خاطرات در دست انتشار صالحی نجف آبادی)● صالحی نجف آبادی و سیاست
شهرت استاد صالحی اگرچه از مقام علمی و اندیشمندی او برخاسته و وی را بیش از آنكه یك چهره سیاسی بشناسند، یك پژوهشگر ژرف اندیش و فقیه نواندیش می شناسند، اما روح حقیقت طلب او از ناروایی های تحمیل شده بر جامعه كه جریان می یابد، عمیقاً متاثر می شد و چون در مقابل نارواها و ستم ها سكوت و بی تفاوتی را شایسته یك مسلمان واقعی نمی دانست همیشه خود را متعهد می دید كه به مبارزه با بدی ها و پلیدی ها برخیزد و دست خویش را در دست كسانی قرار دهد كه راه مبارزه و قیام را بر نشستن و سكوت ترجیح داده اند، همان هایی كه خداوند به مدلول آیه «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً» پاداش بزرگی برایشان تدارك دیده است.
مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی همواره در راه مبارزه گام برمی داشت، مبارزه با حاكمیت استبدادی سلطنتی، از دوران جوانی جزء دلمشغولی های اصلی او بود.
استاد صالحی سال ها پیش از نهضت امام خمینی(ره) با مسائل سیاسی آشنا شده بود و در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت با حضور در مراسم و میتینگ های سیاسی به جرگه روحانیون فعال در عرصه های اجتماعی و سیاسی پیوست. با نشستن پای منبرهای سیاسی آقای شمس قنات آبادی از روحانیون سرشناس طرفدار ملی شدن صنعت نفت وارد عالم سیاست شد و از اینكه روحانیون بزرگی چون آیت الله كاشانی وارد این صحنه مهم از تاریخ سیاسی ایران شده اند، بسیار خوشحال بود.
او می گوید: «نام آیت الله كاشانی را قبلاً هم شنیده بودم. از علمای بزرگ بودند ولی این كه چنین فرد روحانی ای وارد مسائل سیاسی شود و به صحنه سیاست بیاید و در امور مملكتی مداخله كند، برایم تازگی داشت و جالب آمد. آن فضا آنقدر نو و جدید بود كه گویی ملت از یك فضای بسته تاریك به یك فضای باز كه همان آگاهی نسبت به مسائل و امور مملكتی بود وارد شده و روح جدید در كالبد مملكت دمیده شد... از این زمان به بعد دریافتم از طریق روزنامه خواندن باید به امور جاری مملكت آگاهی یافته و اشراف داشته باشم و برای همین با وسواس كامل اخبار را پیگیری كردم.»
«خاطرم هست یك بار به اتفاق آقای مطهری به نجف آباد رفته بودیم كه به باغ آقای منتظری یا خودمان برویم. پیاده در خیابان قدم زنان راجع به سیاست و بحث داغ ملی شدن صنعت نفت و امور مملكتی و مسئله آقای مصدق و آیت الله كاشانی صحبت به میان آمد. خب آیت الله كاشانی كه برای ما یك شخصیت محرز و طراز اول به حساب آمده و نیازی به بحث در مورد ایشان نبود اما شناخت كافی از نوع شخصیت و طرز تفكر آقای مصدق نداشتم. برای همین راجع به او از آقای مطهری پرسیدم: «نظر شما نسبت به دكتر مصدق چیست؟ او چطور آدمی است، قابل اعتماد است یا خیر؟»
از صحبت های آقای مطهری چنین نتیجه گرفتم كه نظر ایشان هم نسبت به دكتر مصدق مساعد است، چون آقای مطهری گفت: دكتر مصدق تقوای سیاسی دارد، یعنی شخصی است كه قصد خدمت كردن به ملت دارد نه نوكری اجانب. در حقیقت نوكر بیگانه نیست و یك رجل ملی و دلسوز ملت است.»
استاد صالحی در جریان نهضت ملی برای انتخابات مجلس شورای ملی هم فعال بود. وی به اتفاق یكی از روحانیون مقیم تهران به نام سیدابوالحسن كرونی كه از همشهریان او بود، پیش آیت الله كاشانی رفت و تائیدیه ای برای كاندیدای روحانیون در نجف آباد كه سیدحسن مدرس فرزند آیت الله سیدمحمد مدرس نجف آبادی از علمای بزرگ منطقه غرب اصفهان بوده، گرفت و در زادگاه خود به تبلیغات دامنه داری برای سیدحسن مدرس دست زد. اما یك نفر از اهالی خوانسار به نام شهیدی از فریدن و كرون و نجف آباد رای آورد و كاندیدای مورد نظر روحانیون نجف آباد از حضور در مجلس شورای ملی باز ماند.
با آغاز نهضت امام خمینی(ره) آیت الله صالحی با توجه به آشنایی دیرینه ای كه با این زعیم عالی قدر داشت بدون هیچ ترس و تردیدی دوباره پای در ركاب مبارزه گذاشت و با همه وجود در كنار فعالیت های علمی و تحقیقاتی به دنیای سیاست پای نهاد.
شاید بهتر باشد قدری به عقب برگردیم و به رابطه آیت الله صالحی نجف آبادی با امام خمینی(ره) بپردازیم.
پیش از این نوشتیم كه آقای صالحی پس از ورود به قم علاوه بر شركت در درس آیت الله بروجردی كسوت شاگردی امام خمینی(ره) را نیز پوشید و به پای درس آن بزرگوار نشست و جزء شاگردان خاص امام (ره) شد.
وی می گوید: «یك درس خصوصی زكات پیش امام در منزلش شروع كردیم كه ،۴ ۵ نفر بودیم. من بودم، آقای مطهری، آقای موسی صدر، آقای منتظری و گویا آقای جواد خندق آبادی بودند.» و نیز در مورد جلسات درس اصول حضرت امام و فقه معظم له می گوید: «آن موقع درس اصول امام و فقه امام خیلی محدود بود و می شود گفت درس خصوصی بود. اول ایشان اصول را در حجره شهید مطهری شروع كردند با چهار، پنج نفر شاگرد. آقای مطهری بود و آقای منتظری و مرحوم سیدحسن خلخالی و مرحوم شیخ عباس ایزدی و بنده هم شركت می كردم. درس فقه امام هم كه شروع كردند خیلی محدود بود. یادم هست بحث دماءثلاثه را در خارج فقه در مسجد محمدیه نزدیك به سه راه موزه شروع كردند با هفت، هشت یا ده نفر شاگرد كه همان چند نفر كه در درس اصول بودند و چند نفر دیگر آقای شیخ اسدالله نوراللهی نجف آبادی، آقای شیخ علی فریدكاشانی بودند. بقیه شان یادم نیست.»
این سوابق آموزشی آیت الله صالحی در محضر امام خمینی وی را برای همراهی با علما در معرفی امام خمینی برای مرجعیت مصمم كرده بود.
وی در خاطرات خود گفته است: «وقتی مرحوم آیت الله بروجردی از دنیا رفت، مراجعی مثل آقای گلپایگانی و مرعشی و شریعتمداری در صحنه بودند و شهریه می دادند ولی طلابی كه عاشق امام بودند و درس ایشان را می رفتند، معتقد بودند كه ایشان از آن آقایان كمتر نیست و یا بهتر است، چون درس خصوصی اش را رفته بودند. معتقد بودند كه ایشان باید در صحنه باشند و حتماً مرجعیت را باید داشته باشند. این گروه افراد كه علاقه مند به ایشان بودند فشار آوردند به ایشان كه شما به صحنه بیایید و باید خودتان را معرفی كنید و بالاخره شهریه جور كنید و مرجعیت شما باید مطرح شود. ایشان نمی پذیرفتند و می گفتند علما هستند، نیازی به آمدن من نیست.»
اما آقای صالحی، چون به امام علاقه مند بود و از شاگردان برجسته و ویژه امام محسوب می شد، از تحریه الوسیله امام كه حاشیه بر وسیله النجاه مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی بود به عنوان رساله استفاده می كرد و مسائل امام را برای مردم می گفت (قبل از این كه امام وارد صحنه شوند و توضیح المسائل چاپ كنند.) آقای صالحی می گوید كه در آن موقع من به شهركرد و شهرهای چهارمحال و بختیاری رفت و آمد داشتم، یكی از مراجعی كه بعد از مرحوم بروجردی مطرح شد، به من گفت در آن مناطق با فلان شخص همكاری كنید، پول هم هرچه بخواهید هست و نظرش این بود كه مرجعیت او را بیشتر مطرح كنیم. اما من قبول نكردم و مردم را و افراد با نفوذ آن منطقه را می آوردم منزل آیت الله خمینی، برای اینكه با نام ایشان آشنا شوند، چون به امام علاقه مند بودم. بالاخره براثر اصرار شاگردان برجسته امام، مثل آقای مطهری، آقای بهشتی، آقاجواد خندق آبادی، آقا سیدحسن خلخالی و مخصوصاً آقای منتظری كه بیشتر از همه در این راه تلاش كرد، زیرا شرایط جوری شد كه قبول كرد و دید اگر نیاید شاید استنكاف از عمل به تكلیف تلقی شود و پیش خدا مسئولیت داشته باشد چون تقوای آیت الله خمینی را كسی تردید در آن نداشت. احساس وظیفه وقتی می كرد، عمل می كرد. اگر احساس وظیفه نمی كرد، مریدها روی او اثر نداشتند.
حضرت امام علاوه بر این كه برای مرجعیت لیاقت داشتند معرفی ایشان برای مرجعیت جنبه سیاسی هم داشت، چرا كه یك نوع مبارزه جدی با رژیم پهلوی بود. به همین دلیل در اطلاعیه های مربوط به تعیین مرجعیت ایشان جمله «در شرایط فعلی» ذكر می شد و این به مفهوم دوران مبارزه امام با رژیم پهلوی بود.این علاقه و اطمینان به اضافه شجاعتی كه در جمع اندك اما مصمم شاگردان برجسته امام خمینی از جمله صالحی نجف آبادی بود، باعث شد كه دوازده نفر از آنان به طور جداگانه اعلامیه هایی در تایید مرجعیت امام خمینی بدهند. آیت الله صالحی نجف آبادی در اطلاعیه خود نوشت: «بسمه تعالی. صلاحیت مرجعیت عامه حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی- مدظله العالی- از قضایایی است كه «قیاساتها معها كالنار علی المنار والشمس فی رائقه النهار» و تایید و ترویج و تقویت معظم له وظیفه شرعی هر فرد مسلمان و علاقه مند به اسلام و مصالح مسلمین است. نعمت الله صالحی نجف آبادی».
اینگونه موضع گیری های مذهبی سیاسی كه دقیقاً هدف گیری چشم فتنه بود، برای امثال آیت الله صالحی بسیار پرهزینه بود. از طرفی ساواك شاه بر شدت فشارهای روانی خود از طریق تحریك احساسات مذهبی عوام علیه افكار و اندیشه ها و آثار قلمی استاد صالحی افزود و از طرف دیگر این عالم صبور و پرهیزگار و شجاع را در زادگاه خود شهر نجف آباد، به همراه دوست و همرزم دیرینه اش، حضرت آیت الله منتظری دستگیر كرده و به قم آوردند و سپس آنها را به اتفاق ۲۳ نفر دیگر از روحانیون مجاهد و انقلابی روانه تبعیدگاه های خود كردند. این اتفاق نامیمون در تاریخ ۳۰ مردادماه ۱۳۵۲ بود.
آیت الله صالحی نجف آبادی در این تاریخ به ابهر زنجان فرستاده شد. پس از یك سال سكونت سخت در تبعیدگاه ابهر، رژیم شاه به منظور جلوگیری از محبوبیت بیشتر ایشان در میان مردم ابهر و منطقه زنجان، وی را از ابهر به تبعیدگاه دیگری به نام تویسركان فرستاد. در شهر تویسركان عوامل ساده لوح و متعصب، به تحریك ساواك و بعضی از افراد وابسته یا بی اطلاع از اوضاع كشور، به آقای صالحی بی حرمتی ها كردند كه بیان آن رنجنامه ای بلند خواهد شد. استاد صالحی بخشی از رنج جانكاهی را كه در اقامت یك ساله در تویسركان می برده در خاطرات خود بیان كرده است كه امیدواریم هرچه زودتر این كتاب پرنكته و عبرت آموز منتشر شود. بد نیست خاطره كوچكی از شب اول ورود آقای صالحی به تویسركان را نقل كنم. وی وقتی وارد تویسركان شد رفت در مدرسه طلبه ها یك شب بماند تا صبح برای اجاره كردن منزل اقدام كند. شخصی راهش نداد و به همه طلبه ها گفت كه این، شهید جاوید را نوشته، حق ندارد در مدرسه بماند. فردا صبح هم رفته به همه بازاری ها گفته بود كه نویسنده شهید جاوید به این شهر تبعید شده و نباید به او خانه اجاره داد. یك بازاری به نام حاج باقر بلوری از این كار خیلی عصبانی شده بود و به او هیچ اعتنایی نكرد. چون فهمید آقای صالحی مخالف شاه است به ایشان منزل اجاره داد.
استاد صالحی یك سال پردرد را در تویسركان گذراند، سپس او را به مهاباد، در میان برادران اهل سنت تبعید كردند. این جابه جایی های مكرر او را تسلیم نكرد، زیرا پیش از آن نیز زحمات ناشی از آزار و اذیت ساواك را دیده و خم به ابرو نیاورده بود. سیزده سال قبل از آن، یعنی در پنجم بهمن ماه ،۱۳۴۱ روزی كه فردای آن قرار بود رفراندوم انقلاب شاه و ملت برگزار شود، استاد صالحی را كه به اتفاق شهید بزرگوار سیدمحمدرضا سعیدی عازم خرمشهر شده بودند، در آن شهر بازداشت كرده و به حبس انداختند، اما چون مدركی دال بر مبارزه با شاه از آنان به دست نیاوردند، پس از مدتی این دو بزرگوار را بالاجبار روانه قم كردند تا نتوانند در منطقه حساس جنوب كشور اقدام حساب شده ای بكنند و یا اعلامیه های حضرت امام خمینی مبنی بر تحریم انتخابات ششم بهمن را توزیع نمایند.
● پس از پیروزی انقلاب اسلامی
آیت الله صالحی نجف آبادی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به رغم درخواست های مكرری كه از ایشان شد، هیچ مسئولیتی را نپذیرفت و آماده شد در فضای آزاد فراهم آمده از مبارزات ملت مسلمان ایران، به نشر آموزه های اسلامی بپردازد. صالحی از چهره های شاخص مبارزات حوزویان علیه دستگاه ستمشاهی بود، اما به دلیل تواضع و فروتنی خاصی كه داشت، ذره ای خود را طلبكار نمی دانست و روح سالم و بی پیرایه او، با ترك زی طلبگی سازگار نبود و دوست داشت به همان سادگی كه در ۵۵ سال پیش از آن گذرانده، بقیه عمر را بگذراند. او به عهد نانوشته خویش وفادار ماند و تا آخر عمر پربركتش، با كوچكترین تغییر در زندگی روزانه اش، روی تشك مطالعه و تحقیق و پژوهش نشست و آثار ماندنی و ارزشمندی را تقدیم اهل علم كرد.
آیت الله صالحی نجف آبادی از ناملایماتی كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در جامعه پدیدار شد، بسیار رنج می برد و هر فرصتی را كه به دست می آورد، با قلم و زبان انتقادی خود به نصایح اولیای امور و آگاه كردن نسل جوان می پرداخت. كوه استوار شخصیت استاد صالحی، چنان پابرجا بود كه كسی را یارای به لرزه درآوردن آن نبود. او كه در طلوع نظام اسلامی به یاری دوستان خود كه مناصب حكومتی را گرفته بودند می اندیشید، اما به مرور و پس از این كه متوجه شد ادامه جنگ تحمیلی به حال اسلام و ایران مضر است، خود را از دایره دوستان و شاگردان به قدرت رسیده اش بیرون آورد و چون منتقدی دلسوز در اندیشه اصلاح امور بود. اتخاذ چنین روشی، روشنفكران دینی را متوجه او ساخت به گونه ای كه منزل ساده و آرام او نقطه مركز مراجعاتی شد كه اهل تحقیق و دوستداران واقعی اسلام خرافه ستیز، همیشه از نور فروزان این شمع دل افروز بهره مند شوند. استاد صالحی در این هفت سالی كه از قم به تهران آمده بود، جز دو سه ماه آخر عمر شریفش، بدون وقفه می نوشت و در محافل عمومی و خصوصی، به ویژه در جلسات خصوصی به علم آموزی مشغول بود. او به هرجا كه روشنفكران دینی و نوآوران عرصه علوم اسلامی می طلبیدند، می رفت و برای آنان سخن می گفت و به پرسش های فراوان آنها پاسخ می داد.
او آزادمردی بود كه مخالفانش را به بحث دعوت می كرد و از كوچك و بزرگ، به آنها محبت می نمود، اما چه باید گفت كه مخالفین او از فراوانی علم او و تسلط اش بر جوانب گوناگون علوم اسلامی، می هراسیدند.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید