جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پیامبر اکرم (ص) و کرامت انسان


پیامبر اکرم (ص) و کرامت انسان
● مقدمه
در ادبـیـات دیـنـی مـا، آدمـی طـُرفـه مـعـجـونـی اسـت کـز فرشته سرشته است و از حیوان. او را حـیوان ناطق ، متفکّر، اجتماعی و مانند آن تعریف کرده اند. آورده اند کـه مـوجـودی نـیـمـه خـاکـی و نـیـمـه آسـمانی است و خلیفه خدا در زمین . اسـاسـش انـدیشه است و مابقی استخوان و ریشه . موجودی است ناشناخته و عالم اصغری کـه عـالم اکبری در خود نهفته دارد. او را مرغ باغ ملکوت نـامیده اند و در کمال جویی اش به مقامی رسانده اند که ((آنچه اندر وهم نـایـد آن شـود)) و ((جـز خـدا نـبـیـند)). از این منظر انسان صـاحـب کـرامت است یعنی ارجمند، بزرگوار، سرافراز، عزیز و بزرگ .
از دیگر نظر او را از اوج عزّت به حضیض ذلّت می رسانند و از قلّه رفیع منزلت و کرامت بـه دره پـسـتـی و رذیـلت مـی کـشانند تا آنجا که او را طغیانگر، ناسپاس ، شهوتران و لجـوج ، فـاسـد و خـونـریـز، حـریـص و مـریض و مانند آن لقب می دهند. در این سوی آدمی آنـچـنـان حـقـیـر مـی شـود کـه از چـارپـایـان نـیـز گـمـراه تـر مـی گـردد و بـه اسفل السافلین سقوط می کند.
راسـتـی انسان چگونه موجودی است ؟! ارجمند است یا خوار؟ در اوج است یا حضیض ، صاحب کرامت است یا حقیر؟
ایـن مـقـاله پـس از پـاسـخ بـه پـرسـش یـاد شـده ، نـگـاه رسـول اعـظـم (ص ) را دربـاره کـرامـت انـسـان مـی جـویـد. پـرسـش ایـن اسـت : آیـا نـزد رسول خدا(ص ) انسان کرامت دارد یا نه ؟ و اگر جواب مثبت است کرامت او به چیست ؟
بـر پـایـه ایـن اصـل کـه نـگاه پیامبر خدا(ص ) به انسان همان نگاه قرآنی است به حکم کریمه ((و ما ینطق عن الهوی ، اِنْ هو الاّ وحیٌ یوحی ))، (نجم / ۳ و ۴) و با بهره گیری از سخنان ارزشمند آن حضرت به فراخور یک مقاله به موضوع بحث می پردازیم .
● انسان در نگاه قرآن
در کـتـاب وحی که در آن جای هیچ گمان نیست ، انسان موجودی است خاکی و خدایی . خداوند او را از خـاک بـیـافـریـده اسـت و هم از روح خود در او دمیده است . از سویی خلافت انسان ، کـرامـت او و فـضـیـلتـش بـر بسیاری از موجودات را مشاهده می کنیم و از جهت دیگر حرص ، نـاسـپـاسـی ، ضـعـف و نـادانـی او جـلوه مـی کـنـد. آیـات زیـر نـشـانـگـر جمال اوست : اسراء /
۷۰، تین / ۵، مؤ منون / ۱۴، لقمان / ۲۰ و بقره / ۲۹. و این آیات بیانگر انحطاط او:
نساء / ۲۸، معارج / ۱۹، ابراهیم / ۳۴، احزاب / ۳۴، اعراف / ۱۷۹ و تین / ۶.
از تـعـریـف هـسـتـی بـخـش انسان درباره آدمی ، این بهره را می توان گرفت که انسان را بـودی اسـت و نـمـودی ، ذاتـی و صـفـاتـی . از دو اسـتـعـداد و دو فعلیت برخوردار است ؛ کـمـال و زوال . کـمـال بـالقـوه (ذاتـی ) و بـالفـعـل (اکـتـسـابـی ) و زوال بـالقـوه و بالفعل و از آنجا که موجودی مختار و صاحب اراده است هر قوه را بخواهد تحقق می بخشد و همان می شود. قله کرامت را فتح می کند یا در دره رذالت سقوط می کند.
منظور از قوه و استعداد یعنی اینکه خداوند امکانات اولیه مورد نیاز شدن و صیرورت آدمی را در مـسـیـر کـمـال یـا زوال در وجـودش فراهم کرده است و فعلیت یا تحقق هر استعداد نیز مـشـروط بـه سـعـی و تـلاش انسان و جهت گیری آن است . بنابراین می توان گفت که در نـگـاه وحـی هـمه انسان ها در استعداد کمال و زوال ، کرامت و دنائت یکسان اند، امّا بسته به تلاش و نوع راه و مکتسبات خود اوج می گیرند یا به حضیض ذلت می افتند.
▪ پستی بالقوه و بالفعل انسان
بـا بـهـره گـیـری از زلال وحـی ، آیـات زیـر را می توان حاکی از پستی بالقوه انسان برشمرد:
ـ اِنَّ الاِْنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً. (معارج / ۱۹)
انسان حریص آفریده شده است .
ـ اِنَّ الانسانَ لَظَلُومٌ کَفّارٌ. (ابراهیم / ۳۴)
انسان ستمگر و ناسپاس است .
و شاهد پستی بالفعل انسان می تواند آیات زیر باشد:
۱) و لقـد ذراءنـا لجـهـنـّم کـثـیـراً مـن الجـِنِّ والانـسِ لهـم قـلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یـبـصـرون بـهـا و لهـم اذان لا یـسـمـعـون بـهـا. اولئک کـالانـعـام بل هم اضلُّ اولئک هم الغافلون . (اعراف / ۱۷۹)
و مـحـقـقـاً بسیاری از جن و انس را برای جهنم واگذاردیم . چه آنکه آنها را دلهایی است که بـه وسـیـله آنها درک نمی کنند و چشم هایی است که با آنها نمی بینند و گوش هایی است کـه به وسیله آنها نمی شنوند. آنان چون چهارپایانند بلکه گمراه تر! آنان از غافلان اند!
۲) اِنَّ شـرّ الدّوابّ عـنـد الله الصُّمُّ البـُکـْمُ الذیـن لا یـعـقـلون . (انفال / ۲۲)
بـدتـریـن جـنـبـنـده هـا در نـزد خـدا، کـر و لالانـی هـسـتـنـد کـه تعقل نمی کنند.
پـسـتـیِ اخـتـیـاری عـواقـب زیـانـبـاری همچون نفهمی ، کوری ، کری ، بی خردی ، آزمندی ، خـدانـشـنـاسـی ، بـدانـدیـشـی ، بـدزبانی ، پیمان شکنی ، فرومایگی ، سفله پروری ، خودکامگی ، استکبار، فریب ، نادانی ، ناسپاسی ، کینه توزی ، ناراستی ، دروغگویی ، نـفاق ، ستمگری و هواپرستی و مانند آن را در پی دارد و این کسان را چون کفار و منافقان و مشرکان و مستبدان و مستکبران جایگاهی جز آتش نیست .
▪ کرامت بالقوه و بالفعل انسان
کـرامـت بـالقـوه انـسـان کـه از آن بـه کـرامـت ذاتـی یـاد مـی کـنـیـم از آیـات زیـر قابل برداشت است :
۱) و لقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ والبحر و رزقناهم من الطیّباتِ و فضّلناهُمْ علی کثیرٍ ممن خلقنا تفضیلاً. (اسراء / ۷۰)
و محققاً ما به فرزندان آدم کرامت دادیم و آنها را به مرکب برّ و بحر سوار کردیم و از هر غذای پاکیزه روزیشان کردیم و آنان را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشیدیم .
۲) و نفخت فیه من روحی . (ص / ۷۲)
و از روح خود در او دمیدم .
۳) ثُمَّ انشاءناهُ خلقاً آخَرَ فتبارک اللّه احسن الخالقین . (مؤ منون / ۱۴)
پس در او خلقتی دیگر ایجاد کردیم ، پس آفرین بر بهترین آفرینندگان .
مـقـصـود از کـرامـت بـالفـعـل ، اکـتـسـابـی یـا اخـتـیـاری دسـتـیـابـی بـه کـمـال هـایـی اسـت کـه انـسـان در پـرتـو ایـمـان و عـمـل صـالح اخـتیاری خود به دست می آورد.
ایـن کـرامـت کـه بـه واقـع انـتـخـابـی اسـت ، مـشـروط بـه کـسب ایمان ، علم ، تقوا، جهاد و عمل صالح است . آیات قرآنی زیر به روشنی گویای این نوع از کرامت است :
۱) یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات . (مجادله / ۱۱)
خداوند مقام اهل ایمان و صاحبان علم را به درجات بالا می برد.
۲) اِنَّ اکرمکم عندالله اتقاکم . (حجرات / ۱۳)
همانا گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست .
۳) فَضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً. (نساء / ۹۵ ـ ۹۶)
خداوند مجاهدان را بر قاعدان برتری و پاداش بزرگ داده است .
۴) اِنّ الله اشـتـری مـن المـؤ مـنـیـن انـفـسـهـم و امـوالهـم بـاَنَّ لهـم الجـنـّةَ یـقـاتـلون فـی سـبـیـل الله فـَیـَقـْتـُلون و یـُقـْتَلُونَ وعداً علیه حقّاً فی التوراةِ والانجیلِ والقرآنِ و من اَوْفـی بـعـهـده مـن اللهِ فـاسـتـبـشـروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم . (توبه / ۱۱۱)
خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده ، آنها در راه خدا جهاد می کنند که دشـمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. این وعده قطعی خداوند، حقی است در تـورات و انـجـیـل و قـرآن و از خـدا بـاوفـاتـر بـه عـهـد کـیـسـت ؟! ای اهل ایمان شما به خود در این معامله بشارت دهید که آن همان پیروزی بزرگ است .
تـاءکـیـد فـراوان قـرآن کـریـم بـر عـمـل صـالح و اهـمـیـت والای آن در جـای جـای کـتـاب آسـمـانـی رسول اعظم (ص ) مشهود است .
در پرتو این عمل صالح و انتخاب درست راه فضیلت و کرامت است که انسان به اوج عزّت رسـیـده ، شکوفا می شود، از کمال معنوی و رفعت اخلاقی برخوردار می گردد، از ظلمتکده نفسانیات رهایی یافته به دنیای نور و پاکی ها راه می یابد.
دل از مـهـر دنـیـا مـی شـویـد خـدا خـواه ، پـاک راءی ، پـارسا، بی آزار، بخشنده ، خردمند، دادگر، دانا، توانا، شجاع ، فروتن ، خدمتگزار، راست رای ، آزاده ، آزاد و انسان دوست می گـردد. تـرک هوی می کند، خدایی می شود، حیات طیّبه پیدا می کند و حقیقتاً خلیفه خدا در روی زمین می گردد.
تا اینجای بحث روشن شد که انسان موجودی دو بعدی است و ارجمندی یا خواری ، و کرامت و یـا حـقارت را بالقوه داراست و هموست که با اختیار، خود را به اوج عزت یا نهایت پستی مـی رسـانـد. البـتـه خـداونـد او را بـرای رسـیـدن بـه کمال تا آنجا که ممکن است راهنمایی و کمک می کند.
▪ کرامت انسان در نزد پیامبر اکرم (ص )
بـی گـمـان خـدا و رسـول کـریـم هـیـچ گـاه خـواهـان فـرومـایـگـی بـالفـعـل کـسـی نـیـستند و جز خیر و برکت و عظمت و کرامت برای انسان ها نمی خواهند. در والایـی جـایـگـاه کـرامـت هـمـیـن بـس کـه در اولیـن سـوره نازل شده بر پیامبر(ص ) خداوند از کرامت خود سخن می گوید: اقراء و ربّک الاکرم (علق / ۳) خـداونـد پـیـامـبرانش را برای تحقق کرامت انسان فرستاده است و در میان انبیاء عظام ، رسول اعظم محمد مصطفی (ص ) از همه به این نکته سزاوارتر است :
لقـد جـائکـم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریصٌ علیکم و بالمؤ منین رئوف رحیم . (توبه / ۱۲۸)
هـمـانا رسولی از جنس شما برای هدایت خلق آمد که از فرط محبّت و نوع پروری ، فقر و پـریـشـانـی و جـهـل و فـلاکـت شـمـا بر او سخت می آید و بر آسایش و نجات شما بسیار حریص و به مؤ منان رئوف و مهربانست .
و یـُحـِلُّ لهـم الطـیـّبـات و یـُحـَرِّمُ عـلیـهـم الخـبـائث و یـَضـَعُ عـنـهـم اصـرهـم والاغلال التی کانت علیهم . (اعراف / ۱۵۷)
و بـر آنـان هر طعام پاکیزه را حلال و هر پلید منفور را حرام می گرداند و بارهای گران را از دوش ‍ مردم وامی نهد و زنجیرهای بسته بر دست و گردنهایشان را برمی دارد.
آری انـسـان در نـزد نبی اعظم (ص ) صاحب کرامت است و از منظر آن حضرت هیچ موجودی در پـیـشگاه خداوند چون انسان از کرامت برخوردار نیست . این امتیاز ویژه را حتی ملائکه مقرّب نیز ندارند، آنجا که فرمود:
مـا شـی ءٌ اَکـْرَمَ عـلی اللّه مـن ابـن آدم . قـیـل یـا رسـول اللّه و لا المـلائکـةُ؟! قـال : الملائکةُ مجبورون بمنزلة الشمس والقمر.
هیچ چیز نزد خدا گرامی تر از فرزند آدم نیست . عرض شد ای پیامبر خدا حتی فرشتگان ؟ فرمود: فرشتگان بسان مهر و ماه ، مجبورند.
درباره برتری انسان بر ملائکه امام باقر(ع ) در ضمن حدیثی می فرماید:
لاَِنَّ الملائکةَ خُدّام المؤ منین .
رسول خدا همچنین می فرماید:
اِنّ اللّه کریمٌ یُحبُّ الکرمَ.
همانا خدای متعال بزرگوار است و کرامت را دوست دارد.
و بالاتر اینکه فرمود:
مَنْ اَکْرَمَ اَخاهُ فاِنّما یُکرم اللّه .
کسی که برادرش را اکرام کند، خدای را گرامی داشته است .
بـا بـهره گیری از آیات وحی و احادیث نبوی (ص ) به این نتیجه می رسیم که انسان در نـزد خدا و پیامبر اعظم (ص ) از کرامت بالقوه برخوردار است و با کوشش خود می تواند از عـالی تـریـن مـراتـب کـرامـت بـالفـعـل نـیـز بـرخـوردار شـود. حال پرسش این است که کرامت انسان به چیست ؟ چه ویژگی هایی است که انسان کریم را پـیـوسـتـه در سـایـه رحـمـت خـداونـد قـرار مـی دهـد، آنـجـا کـه رسول خدا(ص ) فرمود:
مـن اکـرم اخـاه المـسـلم بـکـلمـةٍ یـُلْطـِفـُهُ بـهـا وَ مـجـلسٍ یـُکـْرِمـُهُ بـه لم یـزل فـی ظِلّ الله عزّوجلَّ ممدوداً علیه بالرحمةِ ما کان فی ذلک .
هر کس به برادر مسلمان خود با سخن مهرآمیزی اکرام کند و او را در مجلسی گرامی بدارد تا زمانی که چنین کند پیوسته در سایه رحمت خداوند قرار دارد.
ـ ملاک های کرامت در نزد خدا و پیامبر(ص )
مقاله را در پاسخ به این پرسش ادامه می دهیم :
▪ جانشینی خدا:
به تعبیر استاد جوادی آملی : خلافت انسان کامل نه به معنای خالی شدن صحنه وجود از خداوند است و نه واگذاری مقام الوهـیـت خـداونـد بـه او؛ زیـرا نـه غـیـبـت و مـحـدودیـت خـداونـد قـابـل تـصـوّر صـحـیـح اسـت و نـه اسـتـقـلال انـسـان در تـدبـیـر امـور قـابـل قـبـول مـی بـاشـد. چون موجود ممکن و فقیر از اداره امور خود عاجز است چه رسد به تـدبـیـر کار دیگران ... باید توجه داشت که حاضر محض استخلاف نمی پذیرد و اگر کـسـی را بـه عـنـوان خـلیـفه معرفی کرد، یعنی آن شخص دست اوست که ظهور می کند چه ایـنـکـه فـرمـود: یـُعَذّبُهُمُ الله بایدیکم (توبه / ۱۴) و نیز فرمود: ما رمیت اذ رمیت و لکنّ الله رمـی (انـفال / ۱۷). در همه این موارد قدرت خداست که از آستین بنده خاص وی بیرون مـی آیـد و در او ظهور می کند.
بـنابراین جانشینی انسان برای خدا، یعنی تجلّی ظهور قدرت خداوند در وجود انسان ، در حـاکـمـیـت بـر طـبـیـعـت و سـایـر مـوجـودات ، نـه اصـالت بـخـشـی بـه انـسـان در مقابل هستی بخش و هستی نواز انسان .
▪ پیشوایی به حقّ مردم :
از جـمـله دعـاهـای انـسـان هـای شـایسته ، رسیدن به مقام پیشوایی و امامت پارسایان است . فـضیلت انسان و بزرگواری او آن است که به این جایگاه رفیع برسد و هدایت انسان ها به امر خداوند را عهده دار شود:
و جعلنا منهم ائمةً یهدون بامرنا لمّا صبروا و کانوا بایاتنا یوقنون . (سجده / ۲۴)
و از بین آنان امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند، زیرا که صبر کردند و به آیات ما یقین داشتند.
رسول خدا(ص ) می فرماید:
لیس شی ءٌ خیراً من الفٍ مِثْلِهِ اِلاّ الانسان .
هیچ چیز برتر از هزار تا مثل خود نیست ، مگر انسان .
و البـتـه کـسـانـی بـه مـقـام امـامـت مـی رسـنـد کـه هـم در عـقـل نـظـری کـامـل بـاشـنـد و هـم در عـقـل عـمـلی . یـعـنـی هـم در اراده و نـیـّت کامل باشند، هم در دریافت معارف و فهمیدن آنها. مهم ترین ویژگی های امامت همانا صبر و یقین است . یقین کمال عقل نظری است و صبر کمال عـقـل عـمـلی کـه پـیـامبران از آن بهره مند بودند. گـفـتـنـی اسـت کـه در مـقـابـل امـامـت بـه حـق ، امـامـت بـه باطل (کفر و شرک و نفاق ) یا ((امامتِ نار)) قرار دارد که مردم را به آتش دعوت می کند:
و جعلناهم ائمةً یدعون الی النّار. (قصص / ۴۱)
این درجه با سقوط انسانیت حاصل می شود و حاکی از رذیلت و دنائت فرد است .
۳. رسیدن به مقام ولی اللهی و اسم اعظم :
کـرامـت انسان به علّو مکانت اوست و این ممکن نمی شود مگر با ارتباط با مقام عالی ، تا از سوی او رفعت یابد: و رفعناهُ مکاناً علیّاً. (مریم / ۵۷)
در پرتو این اتصال و دوستی با خداست که فرد توانایی تاءثیرگذاری در تکوین را پـیـدا مـی کـنـد و کـلمـه او بـا پیوستن به هستی بخش ، کلمة الله و علیا می شود.
قـرآن کـریـم دربـاره حضرت نوح و طوفان عصرش از آغاز و انجام کار کشتی با ((بسم الله )) سخن می گوید، کشتی نوح (ع ) با بسم الله به راه می افتد و با بسم الله آرام می گیرد:
قال ارکبوا فیها بسم اللّهِ مجریها و مرسیها اِنّ ربّی لغفورٌ رحیم . (هود / ۴۱)
در پرتو اتصال به خداوند اراده انسان آنچنان تقویت می شود که با سخن او حرکت آغاز مـی شـود و یا تحولی انجام می یابد، یعنی ولایت تکوینی پیدا می کند که نیازمند علم و معرفت و عمل صالح است رُویَ اَنّ اللّه تعالی یَقُولُ فی بَعْضِ کُتُبِهِ:
یـَابـنَ آدمَ، انـا حـَیُّ لا اَمـُوتُ، اَطـِعْنی فیما اَمَرتُکَ حتّی اَجْعَلَکَ حَیّاً لا تَمُوتُ. یَابنَ آدمَ، اَنا اَقـُولُ لِلشـّی ءِ: کـُنْ فـَیـَکـُونُ، اَطـِعـْنـی فـیـمـا اَمـَرْتـُکَ اَجـْعـَلکَ تـَقـُولُ لِلشّی ءِ: کُنْ فَیَکُونُ.میزان الحکمة ، ج ۷، ص ۳۴۱۴، حدیث ۱۱۶۱۸. " >
روایـت شـده کـه خدای تعالی در بعضی از کتابهایش می فرماید: ای فرزند آدم ! من زنده ای هـسـتـم کـه هـرگز نمی میرم . از فرمان های من اطاعت کن تا تو را زنده ای قرار دهم که هـرگـز نـمـیری . ای فرزند آدم ! من به هر چه بگویم : هست شو، هست می شود. از فرمان های من اطاعت کن تا تو را چنان قرار دهم که به هر چه بگویی : هست شو، هست شود.
به تعبیر استاد جوادی آملی :
هـمـان گـونـه کـه بـا صـدور لفـظ ((کـُن )) و اراده تـکـویـنـی خـداونـد در مـقـام فـعـل ، هـر امـری مـحـقـق مـی شـود، بـا بـسـم اللهـی کـه بـنـده صـالح و سـالک و اهـل می گوید، هر امری تحقق می یابد و گفته اند اسم اعظم به بسم الله آنچنان نزدیک اسـت کـه سـیـاهـی چشم به سفیدی آن و همچنین گفته اند اسم اعظم از بزرگترین اسمهای خـداسـت و بـا آن مـی تـوان هـر کـاری را در جهان انجام داد؛ و اسم اعظم لفظ نیست تا به تـلفـظ درآیـد و مـفـهـوم هم نیست تا به عنوان یک وجود ذهنی و علم حصولی تصور بشود، بـلکـه اسـم اعظم همانا مقام است و هر کس به این مقام برسد، می تواند کاری خارق العاده انجام دهد. اسم اعظم یعنی عالی ترین درجه وجودی در جهان تاءثیر که به اذن الله اثر می کند. اگر ولی الله به مقامی رسید که مظهر اسمی از اسمای حُسنای حق قرار گرفت ، قـادر اسـت بـه هـمان اندازه کاری را انجام دهد؛ در غیر این صورت قا در به انجام کاری نخواهد بود. آری کرامات تنها با جمع کرامت حاصل می شود.
▪ عبودیت الله و اجتناب از طاغوت :
در راس ماموریت الهی پیامبر خدا محمد مصطفی (ص )، دعوت به توحید، عبادت خداوند و دوری و مخالفت با طاغوت قرار داشته است و اساساً این رسالت همه انبیاء الهی است :
و لقـد بـعـثـنـا فـی کـُلِّ امـةٍ رسـولاً اَنْ اعـبـدوا اللّه واجـتـنـبـوا الطـاغـوت . (نحل / ۳۶)
فضیلت آن است که انسان از پرستش هر موجودی به جز خدا سر باز زند و هر نوع نظام اربابی جز پرستش خالق هستی را به کناری نهد. سر در برابر هیچ انسانی ، جمادی ، نباتی و شهوتی فرود نیاورد. بندگی خالص خود را نثار بنده نواز اصلی کند. حاکمان طـاغـوتـی و غـیـر خدایی را نفی کند، در مقابل هیچ استبداد و استکباری سر فرود نیاورد و هـمـانـگـونـه کـه رسول اعظم فرمود هر نوع نظام خدایگانی ـ بندگی جز برای اللّه را برنتابد:
وَ لا یـَتَّخـِذَ بـَعـضـُنـا بـَعـضـاً اربـابـاً مـن دون اللّه . (آل عمران / ۶۴)
کرامت انسان به آن است که خود را وقف فلسفه خلقت انسان کند آنجا که فرمود:
و ما خلقت الجنَّ والانسَ الاّ لیعبدونَ. (ذاریات / ۵۶)
و ما جنّ و انس را جز برای عبادت نیافریدیم .
چـنـیـن انـسـانـی آنـگـاه درجـات کرامتش به نهایت می رسد که در مقام عبودیت الهی به یقین برسد:
واعبد ربّک حتی یاءتیک الیقین . (حجر / ۹۹)
پروردگارت را عبادت کن تا به مقام یقین برسی .
کرامت انسان به پذیرش ولایت حق است نه ولایت طاغوت ، چون اولی حضور در وادی نور و دومی سقوط به گرداب ظلمت است .
▪ خودشناسی :
انـسـان نـبـوی ، هـمـتش خودشناسی است . چه اینکه معرفت نفس والاترین معرفتهاست ، چون نتیجه آن خداشناسی است . رسول خدا(ص ) فرمود:
من عرف نفسه فقد عرف رَبَّهُ.
هر کس خود را بشناسد به تحقیق خدایش را شناخته است .
شهید مرتضی مطهری در تفسیر ((خود))ِ یاد شده می نویسد:
آن ((خـود)) هـمـان چـیزی است که ((روح الهی )) نامیده می شود و با شناختن آن ((خود)) است کـه انـسـان احـساس شرافت و کرامت و تعالی می کند و خویشتن را از تن دادن به پستی ها برتر می شمارد. به قداست خویش پی می برد، مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنی و ارزش پیدا می کند.
▪ انسانیّت :
انـسـان کـریـم در مـهـرورزی و نوع دوستی به مقام انسانیّت رسیده است . تنها دغدغه خود نـدارد، بـرای جـامـعـه و مـردم نـیـز انـدیـشـنـاک اسـت ، دل مـشـغـولی او اکرام و احترام به همه انسانها است . مشکلات و دردهای اجتماعی و مردم او را بـی تـاب مـی کند، سر در گریبان غفلت و انزوا فرو نبرده است ، خود را حقیقتاً عضو یک جـامـعـه مـی داند و نگران آینده و مشکلات مردم است . محنت و رنج مردم و بیماری اجتماع او را نیز تب دار می کند، رسول خدا(ص ) فرمود:
مـثـل المـُؤ مـنـیـنَ فـی تـوا ددهـم و تـراجُمِهِم کَمَثَلِ الجسد اذا اشتکی بعضٌ تداعی له سائر اعـضـائِهِ بـالحـُمِّی والسِّهـرِ.
مـثـل مـؤ مـنان در دوستی و رحمت به یکدیگر مثل یک اندام است که اگر عضوی از آن به درد آید با تب و بی خوابی با او همدردی می کنند.
سعدی از پیامبر(ص ) اقتباس کرده است که سروده است :
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نـشـایـد کـه نـامـت نـهـنـد آدمـی
انـسـانـیت حکم می کند که آدمی پرتو مهرش را برای همه بگستراند و شک نیست که انسان بـه انـسـانـیـت رسـیـده ، نـسـبـت بـه هـمـه انـسـان هـا بـلکـه نـسـبـت بـه همه اشیاء مهر می ورزد. انسان کریم مرزی بین دیـانـت و انـسانیت قائل نیست ، چه اینکه اگر کسی چنین کند نه دین را شناخته است و نه از انسانیت بویی برده است !
چـنـیـن انـسـانـی در سلوک عرفانی اش نیز پس از سفر از خلق به حق ، در معراج حق متوقف نـمـی شـود، بـلکـه دوبـاره بـرای هـدایـت مـردم بـه حـق بـه جـهـان نـاسـوتـی بـازمـی گـردد. بـا درد و رنـج مـردم شـریـک مـی شـود تـا آنـجـا کـه چـون رسول خدا(ص ) به شهادت قرآن ، از غم ایمان مردم تا سر حد جان دادن پیش ‍ می رود:
فلعَلّک باخع نفسک علی آثارهم اِنْ لم یؤ منوا بهذا الحدیث اسفاً. (کهف / ۶)
ای رسـول گویا نزدیک است که اگر امت به قرآن ایمان نیاورند، خود را از شدت حزن و تاءسف برای آنان هلاک سازی !
▪ آزادگی :
انـسـان آزاده اسـارت نـدارد، زنـجـیـرهـای هـوا و هـوس را از گـردنـش بـرداشـتـه اسـت ، عـقـل و انـدیـشـه اش در بـنـد وهـم و گـمـان هـای نـابـجـا گـرفـتـار نـیـسـت . عـنـان عـقـل را از دسـت شـهوت ربوده است . عقال عقل را بر گردن و پای نفسانیّت بسته است . او حـقـیـقـتـاً خـود را آزاد کـرده و بـه آزادی رسـیـده اسـت ، آزادی انـسـانـی و معقول ، آزادی خدایی .
در مـنظر انسان آزاده ، آزادی حیوانی و ولنگاری اخلاقی که بعضی بر آن نام آزادی نهاده اند، مترادف با اسارت انسان است که نتیجه آن پذیرش استبداد و استعمار و استکبار و سر نهادن در آستان طاغوتیان است .
کـرامـت انـسـان بـه آن اسـت کـه در پـرتـو نـور وحـی و عـقـل کـه حـجـت بـیـرونـی و درونـی خـداونـد هـسـتـنـد، نـفـس خـود را قـدم بـه قـدم بـه قـله کمال رهنمون سازد و در فضای نورانی آزادی انسانی از حیات طیّبه برخوردار شود.
▪ عدالت خواهی :
رسول خدا(ص ) می فرماید: مـَنْ صـاحـب النـاس بـالذی یـحـبُّ اَنْ یـصـاحـبـوه کـان عـدلاً.
هـر کـس بـا مـردم چـنـان رفـتـار کـنـد کـه دوسـت دارد آنـان بـا او رفـتـار کـنـنـد، عادل است .
انـسان کریم آنچه را که بر خود نمی پسندد بر دیگران نیز نمی پسندد. او به فرموده پـیامبر گرامی اسلام (ص ) از کسانی است که به مردم ستم نمی کند، دروغ نمی گوید، بـه وعـده خـود عـمل می کند، مروّتش کامل و عدالتش آشکار است . کـرامـت انـسان به آن است که حق هر صاحب حقّی را ادا کند، هر چیز را در جایگاه خودش قرار دهـد، مـحرومان و مستضعفان را دریابد و خود را در پیروی از انبیاء الهی بویژه خاتم آنان بر پا دارنده قسط و عدل سازد:
ولقـد ارسـلنـا رسلنا بالبیّنات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناسُ بالقسط. (حدید/۲۵)
و هـمـانـا مـا پـیـامـبـران خـود را بـا ادلّه و مـعـجـزات فـرسـتادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم قسط را بر پا دارند.
▪ مقام صفوة اللهی :
انـسـان ایـن لیـاقـت را دارد کـه بـه مـقام خلوص ، تعبد محض خداوند، صاف و ناب شدن و عصاره همه انسان ها درآید. صفوه و مجتبای الهی شود؛ چنان که انبیاء بزرگ چنین بودند:
اِنّ اللّه اصـطـفـی آدَمَ و نـوحـاً و آلَ ابـراهـیـمَ و آل عـمـرانَ عـلی العـالمـیـن . (آل عمران / ۳۳)
خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را در میان جهانیان برگزید.
صـفـوه بـودن یـعـنـی چـه ؟ و خـداوند از چه نظر اینها را انتخاب کرده و از چه نظر اینها صـاف شـده و مـنـزّه از تـیـرگـی و تـاریـکی اند؟ نقص هواپرستی و عیب هوامداری ، مایه تـیـرگـی اسـت و کـسـی کـه منزه از آن نقص و این عیب باشد، مبرّا از لوث تیرگی است و مـصـطفی خواهد بود. بر همین اساس است که پیامبر اعظم (ص )، محمد بن عبداللّه صفوة الله و مصطفای الهی است .
▪ دریافت سلام الهی و مقام دارالسّلامی :
خـداونـد انـسـان هـا را به دارالسلام دعوت می کند: واللّهُ یدعوا الی دار السَّلام . (یونس / ۲۵)
انـسـان مـؤ مـن و صابر شایستگی آن را دارد که سلام خداوند و ملائکه را نصیب خود کند و به مقام بزرگ سلامت و امن برسد. از جمله این شایستگان بزرگ حضرت نوح است :
سلامٌ علی نوحٍ فی العالمین . (صافات / ۷۹)
خـداوند همچنین بر بسیاری از انبیاء خود در قرآن سلام می کند، ابراهیم (ع )، موسی (ع )، هارون (ع ) و اِل یاسین .
و البته در این میان جایگاه نبی اعظم (ص )، بسیار برجسته است :
خـدا و فـرشـتـگـانـش بـر پـیـامـبـر صـلوات و درود مـی فـرسـتـنـد. شـمـا هـم ای اهـل ایـمـان بـر او صـلوات و درود بـفـرسـتـیـد و بـا تـعـظـیـم و اجلال بر او سلام گویید.
شایسته بیان است که سلام و صلوات الهی اختصاص به انبیاء ندارد بلکه همه صاحبان عقل (اولوا الالباب ) و مؤ منان به حق را شامل است .
خـردمـندانی که به عهد خدا وفا می کنند، پیمان حق را نمی شکنند. آنچه خداوند امر به آن کـرده اطـاعـت مـی کـنند، خدا ترسند، از سختی حساب اندیشناکند، در طلب رضای خدا صبر پیشه می کنند، نماز بر پای می دارند، پنهان و آشکار انفاق می کنند، بدی را با خوبی جواب می دهند، این خوش عاقبتان را در بهشت های عَدْن ، فرشتگان از هر دری وارد می شوند و بر آنان سلام و تهنیت می فرستند.
شاید پرسیده شود که اثر و فائده سلام و صلوات خدا و ملائکه بر انسان کریم چیست ؟ قرآن کریم به زیبایی چنین پاسخ می دهد:
هـُو الّذی یـُصـلّی عـلیـکـم و مـلائکـتـُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظّلماتِ الی النّورِ و کان بالمؤ منینَ رحیماً. (احزاب / ۴۳)
اوست خدایی که هم خود و هم فرشتگانش بر شما درود می فرستند تا شما را از تاریکی هـا بـیـرون آورده بـه عـالم نـور بـرسـانـنـد و او بـر اهل ایمان مهربان است .
در میان انسان های شایسته از جمله کسانی که به مقام سلام الهی و دارالسّلامی رسیده اند، شهداء هستند، رسول خدا(ص ) در آغاز هر سال کنار قبور شهدای مدینه و شهدای اُحُد حضور می یافتند و خطاب به آنان می فرمودند:اَلسَّلامُ علیکم بِما صَبَرْتُمْ.
▪ برنتافتن خویشتن مالکی :
چنین انسان شایسته ای ، از آنجا که خداوند را مالک خود می داند، خود را مجاز نمی داند که هر نوع تصرفی در ملک وجود خویش داشته باشد. او خودخواه نیست ، خداخواه است ، خدایش هـستی بخش جهان است نه هوا و هوسش . هر نوع تصرف در وجود خود را در چارچوب شرع به انجام می رساند.
▪ دین محوری :
او سخت دین باور و دین یاور است ، دینش تشریفاتی ، سلیقه ای و محدود به مناسک نیست . او دیـن را بـه رابـطـه ای شـخـصی و دلخواهانه با خدا، فرونمی کاهد، دین او فردی ، اجـتـمـاعی ، سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، نظامی و جامع الاطراف و ابعاد است . او از دین عـبـور نـمی کند با دین عبور می کند، با دین خود را در مکانتی والا و مکانی بالا می یابد، عـبـور از دیـن بـرایش هراس انگیز است . چون نتیجه اش سقوط از قله افتخار نزدیکی به خدا به دره وحشتناک بی خدایی است .
▪ در پی دین ناب بودن :
انـسـان صـاحـب کـرامـت ، در پـی خـلوص اسـت ، التـقـاط، انفعال و تحجر را نمی پسندد، خرافات در دین او راه ندارد.
▪ اصلاح گری :
انسان صاحب کرامت ، مصلح و اصلاح گر است . اصلاح طلبی او اصولی است نه سطحی و شکلی . اصلاح طلبی او بر اساس دستور شرع است نه افکار ناقص بشری . الگوی اصـلاح چـنـیـن انـسـانـی رسـول اعـظـم (ص ) اسـت چـون : لقـد کـان لکـم فـی رسول اللّه اسوة حسنةٌ. (احزاب / ۲۱)
سـالار شهیدان ، امام حسین (ع ) که کرامت او به هیچ وجه ذره ای اجازه ذلّت پذیری نمی داد فـلسـفـه قـیـام خـود را اصـلاح طـلبـی یـعـنـی امـر بـه مـعـروف و نـهـی از مـنـکـر و عمل به سیره پیامبر(ص ) و امام علی (ع ) معرفی می کند.
▪ عقلانی ـ غریزی بودن
انـسـان صـاحـب کـرامـت یـک مـوجـود عـقـلانـی ـ غـریـزی اسـت . نـه بـه عـقـل تـنـهـا تـعـریـف مـی شـود، و نـه بـه غـریـزه تـنـهـا. هـم عـقل او فعّال است و هم غریزه اش ، و البته هیچ یک را منقطع از وحی نمی خواهد. در نگاه او عـقـل بـی وحـی نـاقـص است و غریزه بدون کنترل عقلانی و شرعی اسبی است سرکش که صـاحـبـش را بـه سـقـوط می کشاند. فضیلت انسان در آن است که عنان غریزه اش ‍ در دست عـقل و وحی باشد. وحی و عقل در وجودش حضوری حداکثری داشته باشند و غریزه و عاطفه وجـودی ضـروری و اعـتـدالی . او زنـدانی سرای طبیعت نیست تا توان گذر به کوی حقیقت نـداشـتـه بـاشـد، اسـیـر پـوسته نیست تا نتواند هسته را درک کند، تفسیر او از شریعت ، طریقت ، حقیقت ، فضیلت ، عدالت و کرامت صرفاً مادی و غریزی نیست .
▪ برنتافتنِ نسبیت اخلاقی :
انـسـان صـاحـب کـرامـت نـسـبـیـّت اخـلاقـی را بـرنـمـی تـابـد. فـضـایـل و رذایـل اخـلاقـی بـرای او مـعـنـای روشـنـی دارنـد نـه ایـنـکـه تـابـع تـاءویـل هـا، قـرائت هـا و تـفـسـیـرهـای بـرخـاسـتـه از نـفـس امـاره بـاشـنـد. نـزد او حـق و بـاطـل و حـسـن و قـبـح دارای مـعـیـار و مـلاک انـد و چـنـیـن نـیـسـت کـه تـابـع تـفـسـیـرهـا و تاءویل ها و قرائت ها باشند.
▪ حسابگری :
انسان صاحب کرامت ، حسابگر است . حسابگری او البته تنها به حوزه مادیات محدود نیست ، مـاده و مـعـنـا و دنـیـا و عُقبی را شامل است . جامع نگر است ، در هر موضوعی هر دو سود را محاسبه می کند و پس آنگاه تصمیم به عمل می گیرد. به حس و لذّت و سودی که در مادیت مـنـحـصـر اسـت ، اصالت نمی دهد. روشن است او در حسابگری اش لذت و سود و احساس را تعطیل نکرده ، از آن ها در چارچوب شرع بهره می گیرد.
کـوتـاه سـخـن ایـنکه کرامت انسان به برخورداری از تقوا و اخلاق عظیم است . آن چنان که خـداونـد دربـاره رسـول اعـظـم (ص ) شـهـادت مـی دهـد، امـام صـادق (ع ) دربـاره رسول خدا می فرماید: اِنّ الله عـزّوجـلّ ادّب نـبـیَّهُ فـَاَحـْسـَنَ اَدَبـَهُ فـَلَمـّا اَکـْمـَلَ له الادبَ قـالَ ((اِنـّکَ لَعـلی خـُلُقـٍ عـظـیـمٍ.)) ثـم فـَوضَّ الیـه امـر الدیـن والامـّةِ لیـسـوسَ عـبـادَهـُ فـقـال عـزّوجـلّ ((مـا آتـاکـم الرسـولُ فـخذوهُ و ما نهاکم عَنْهُ فانتهوا.)) و اِنَّ رسـول اللّه صـلی اللّه علیه و آله کان مسَّدداً موفّقاً مُؤ یّداً بروح القدس لا یـَزِلُّ و لا یـُخـطـِیُ فـی شـی ءٍ مـِمـّا یـسـوسُ بـه الْخـَلْقَ فـَتـَاءدّب بـآداب اللّه .
هـمـانـا خـدای بـزرگ پـیـامـبـرش را تـربـیت کرد. پس ادبش را نیکو نمود و چون تربیتش کـامل شد، فرمود: ((تو صاحب اخلاق بزرگی هستی )). سپس سرپرستی دین و امت را به او تفویض کرد تا بندگانش ‍ را اداره کند. بر این اساس خداوند به مردم دستور داد: ((هر آنچه پیامبر(ص ) شما را بدان امر کرد انجام دهید و از هر چه نهی فرمود خودداری کنید.)) هـمـانـا رسـول خـدا استوار، موفق و مؤ ید به روح القدس بود و هرگز در هیچ بخشی از اداره امور مردم خطا و اشتباه نمی کرد چون پرورش یافته به آداب الهی بود.
بـرای حسن ختام ، زیباتر، رساتر و خوش تر از سخن خدا که بر زبان مبارک رسولش ‍ جاری شد، چه می توان گفت ، آنجا که فرمود:
اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عنداللّهِ اتقاکم . (حجرات / ۱۳)همانا گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست .
● نتیجه گیری
در ایـن مـقـاله پـرسـش ما معطوف به نگاه رسول اعظم (ص ) درباره کرامت انسان بود. در پـی آن بـودیـم تـا بـبـیـنـیـم کـه آیـا انـسـان در مـنـظـر رسـول خدا صاحب کرامت است یا نه ؟ و اگر جواب مثبت است کرامت او به چیست ؟ با الهام از آیات قرآن کریم و روایات محمدی (ص ) به نتایج زیر دست یافتیم :
۱) انـسـان در نـزد خـدا و رسـول از کـرامـت بـالقـوه و بالفعل برخوردار است .
۲) در نگاه نبی اعظم (ص )، هیچ موجودی در نزد خدا چون انسان از کرامت برخوردار نیست . این امتیاز ویژه را حتی ملائکه مقرّب نیز ندارند.
۳) کـرامـت انـسـان ، البـتـه کـرامتی مشروط است . چنین نیست که هر بشری با هر اندیشه ، گـرایـش و عملی صاحب کرامت باشد. انسان هواپرست نه تنها کرامت ندارد بلکه از حیوان هم گمراه تر است .
۴) کرامت انسان در منظر رسول خدا(ص )، به جانشینی خدا، پیشوایی به حق مردم ، رسیدن بـه مقام ولی اللهی و اسم اعظم ، توحید، عبودیت الله و اجتناب از طاغوت ، خودشناسی ، انسانیّت ، آزادگی ، عدالت خواهی ، صفوة اللهی ، دریافت سلام الهی و مقام دارالسّلامی ، خـدا مـالکی ، دین محوری ، خلوص دینی ، اصلاح گری ، عقلانیت ، نفی نسبیّت اخلاقی ، حـسـابـگـری تـواءمـان مادی و معنوی و بالاخره برخورداری از ادب ، تربیت الهی و اخلاق عظیم است .
۵) بـا تـوجـه بـه حـرمـت و کـرامـت والای انـسـان نـزد خـداونـد و رسـول اعـظـم (ص )، بـا اطاعت از آنان ، جان و مال و حیثیت و حرمت همه انسان ها اعم از زن و مـرد را پـاس داریـم و حـقـوق هـمـه انسان ها از هر قوم ، نژاد، رنگ ، زبان دین و مذهب را در ابـعـاد مـختلف انسانی ، سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی در چارچوب خواست خدا و براساس عدالت به رسمیت بشناسیم و در عمل برای ارتقای کرامت انسان ها بکوشیم .
نویسنده: آیت مظفّری
منبع : خبرگزاری فارس