جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

رقص دموکراسی در آمریکا


رقص دموکراسی در آمریکا
دموکراسی در آمریکا یک نوع داستان سرایی است. کنوانسیونی که در شهر بوستون رسماً نامزد ریاست جمهوری را انتخاب می کند، یک رقص دموکراسی است. رقص دموکراسی در آمریکا هر چهارسال یک بار باید اجرا شود. آنچه در صحنه کنوانسیون و صفحات تلویزیون و مطبوعات مسلط آمریکا صورت می گیرد با آنچه که در پشت پرده سیاست و اقتصاد می گذرد، بسیار متفاوت است. مطابق نظریه دموکراسی، کنوانسیون حزبی برای بحث و مناظره، برنامه ریزی و تعیین اهداف ملی و رقابت نامزدهای ریاست جمهوری باید عمل کند. ولی مدت ها است که این رقابت از بین رفته است و نامزدهای ریاست جمهوری نه تنها محدود بلکه مانند این دوره وقتی که نمایندگان حزبی وارد سالن کنوانسیون می شوند، نامزد رسمی ریاست جمهوری قبلا برای آنها انتخاب و تعیین شده است. در انتخابات امسال ریاست جمهوری آمریکا دو نامزد رسمی بیشتر وجود ندارد: جان کری از حزب دموکرات ها و جرج دبلیو بوش رئیس جمهور کنونی از حزب جمهوری خواهان. کاندیدای دیگری که مستقل باشد مانند رالف نادر که سال ها به تنهایی علیه نفوذ فوق العاده شرکت های بازرگانی در کاخ سفید و کنگره مبارزه کرده است، اصلا جزو این معادله محسوب نمی شود. در تاریخ دموکراسی آمریکا هیچ فرد خارج از دو حزب دموکرات و جمهوری خواه نتوانسته است در کاخ سفید مستقر شود و نظام سیاسی و انتخاباتی آمریکا این امکان را به چنین فردی نداده است.
نه تنها رسانه ها و مطبوعات مسلط از نزدیکی به کاندیداهای مستقل چشم پوشی می کنند، بلکه مطابق مقررات «کمیسیون مناظرات و بحث ریاست جمهوری» فرد ثالث اجازه شرکت در این گونه مناظرات را که به طور سرتاسری از تلویزیون پخش می شود، ندارد! هدف اساسی نظام آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری انتقال قدرت از یک حزب به حزب دیگر است و این رقابت اصلی در سیستم دموکراسی آمریکاست. نامزدهای ریاست جمهوری نقش داستان سرایی را بازی می کنند و گردانندگان حزبی کوشش دارند که این مراسم یا بازی یا هرچه که بر آن نام بگذارید، به خوبی و بدون اغتشاش و با آرامی صورت بگیرد. کنوانسیون امروز حزب دموکرات هفته دیگر توسط جمهوری خواهان تکرار خواهد شد. آخرین باری که مناظره طولانی به مدت ۱۷ روز، در کنوانسیون حزب دموکرات صورت گرفت، در سال ۴۲۹۱ بین دو نامزد ریاست جمهوری، یکی از ایالات کشاورزی و دیگری از استان ها و شهرهای صنعتی بود و این بحث بالاخره با موفقیت نفر ثالثی که میانه رو بود، خاتمه پیدا کرد. پرسروصداترین کنوانسیون های آمریکا در تابستان ۸۶۹۱ در زمان جنگ ویتنام در شیکاگو برگزار شد و این دقیقاً موقعی بود که تلفات وارده به ارتش آمریکا و شکست آن کشور در ویتنام و شورش و اعتراض سیاه پوستان برای آزادی و حقوق مدنی، مردم آمریکا و نظام آن کشور را به تکاپو انداخته بود.
امروز فقط هشت درصد جمعیت آمریکا را کشاورزان تشکیل می دهند و ۷۵درصد از نیروی انسانی و کارگری آمریکا نه در صنایع و کارخانجات بلکه در بخش خدمات و اطلاعات مشغول به کار است. تلویزیون، ماهواره، روش های بازاریابی سیاسی، کنترل تبلیغاتی، همراه با تحولات داخلی و بین المللی دهه ها است که یک محیط صوری و دور از واقعیت به وجود آورده است. مشارکت مردم و انتخابات، تشکیل کنوانسیون های حزبی، پوشش رسانه ها، همه تشریفاتی است. در نیم قرن اخیر مردم و دستگاه های سیاسی آمریکا به قدری به این ماشین سیاسی و انتخاباتی عادت کرده اند که حتی حرمت احترام به استقلال فکری و عملی نیز از بین رفته است. این هفته در آغاز ساعات اولیه کنوانسیون حزب دموکرات ها که از شبکه های سرتاسر آمریکا مستقیماً و به طور زنده پخش می شد، یکی از گزارش دهنده های شبکه آ.بی .سی به طور خیلی عادی به بینندگان یادآوری کرد که برنامه ریزی این چهار روز همایش به قدری با حساب و کتاب تنظیم شده است که حتی زمان و دقایق کف زدن ها با رایانه ها مشخص شده است و متون سخنرانی ها به آزمون گذاشته شده است. هدف اصلی از این کنوانسیون ها و پوشش رسانه ای جلب افکار عمومی و آشنایی آنها با نامزد انتخاباتی است و نه بحث مسائل روز. عوام گرایی، ثقل دموکراسی آمریکا است.
مؤسسان جمهوری آمریکا که از طبقات مرفه و آریستوکراسی آن روز آمریکا تشکیل می شدند، بیشتر با استقلال آمریکا از انگلستان سروکار داشتند و کمتر به دموکراسی که اروپای آن روز را فرا گرفته و پس از انقلاب فرانسه، آن سرزمین را به خاک و خون کشیده بود، اهمیت می دادند. عوام گرایی دموکراسی آمریکا از اوائل دهه ۰۲۸۱ میلادی از دوران ریاست جمهوری اندرو جکسون (۹۲۸۱ تا ۳۳۸۱ میلادی) آغاز گردید، زمانی که مرزهای آمریکا با فتوحات داخلی به نقاط غربی قاره آمریکا و جنوب آن کشور منتهی گردید و دوره معروف به «بیداری بزرگ» را به وجود آورد. یکی از رهبران این نهضت عوام گرایی به نام آبراهام بیشاپ که او نیز مانند نامزدهای کنونی ریاست جمهوری آمریکا، «کری» و «بوش»، از فارغ التحصیلان دانشگاه ییل بود، این موضوع را پیش کشید «که مردم معمولی نباید تحت حکومت کسانی باشند که از آنها بزرگ تر، عاقل تر و ثروتمندتر هستند» زیرا «یک ملتی که بزرگ نشینی را ستاره قطبی خود قرار دهد، هرگز آزاد و مستقل نخواهد بود.» در این جا باید یادآوری کرد که دانشگاه های مهم و بزرگ آمریکا مانند ییل گرچه مرکز پرورش نخبگان علمی و صنعتی و هنری هستند، همین طور نیز مرکز تربیت نخبگان سیاسی هستند که هوش و ذکاوت آنها الزاماً به پایه متفکران و روشنفکران نیست ولی پرورش آنها در چنین محیط دانشگاهی برای دموکراسی عوام گرا و عوام فریب آمریکایی لازم و ضروری است.
از زمان ریاست جمهوری اندرو جکسون که یک ژنرال نظامی بود تا امروز رؤسای جمهور آمریکا کم و بیش همه از افراد متوسط بودند و نه بسیار دانا و روشنفکر و متفکر، گرچه برخی از آنان مانند روزولت از خاندان ثروتمند و مالک و یا مانند جان.اف.کندی از خانواده پولدار و زراندوز. تعجب نیست که در آمریکا هیچ گاه اشخاص بسیار باسواد و متفکر هرگز به سمت ریاست جمهوری و وزارت و حتی کنگره (پارلمان) گرایش ندارند. آمریکا هیچ گاه برای ریاست جمهوری خود از بهترین و تواناترین شهروندان استفاده نمی کند ولی وجود و کار آنها را در نظام و دستگاه ها حیاتی می شمارد. نویسنده فرانسوی و مؤلف کتاب «دموکراسی در آمریکا»، الکس دوتوکویل که در دهه ۰۳۸۱ میلادی زمان ریاست جمهوری جکسون، برای ۹ ماه از آمریکا دیدن کرد، به این نتیجه رسید که دموکراسی ها رهبر بزرگ تولید نمی کنند.
برای «دوتوکویل» ناپلئون بناپارت که زمان او زندگی و حکومت می کرد، نمونه رهبر بزرگ بود. امروز در آمریکا دولتمردانی هستند که خیالات امپراتوری ناپلئون و حتی رومی ها را دارند، بدون این که شایستگی رهبری بزرگ را داشته باشند. رؤسای جمهور نیم قرن گذشته آمریکا همه افراد متوسط بوده اند: هری ترومن، ژنرال دوایت آیزنهاور، جان کندی، ریچارد نیکسون، لیندون جانسون، جرالد فورد، جیمی کارتر، رونالد ریگان، جرج بوش پدر، بیل کلینتون و جرج دبلیو بوش پسر. در چنین شرایطی است که داستان سرایی و قصه گویی یک روش مهم در دموکراسی آمریکا و یک وسیله اصلی در مبارزات انتخابی به ویژه ریاست جمهوری به شمار می رود. جریان دموکراسی آمریکا مایل نیست از سوابق تاریخی، دینی و مذهبی، از مشهودات و شبهات نژادی و زبانی، از منابع کلامی و ادبی و شعری و عرفانی و از جریان های عدالت خواهی و سرگذشت و فداکاری های حقانی برای تبلیغ و ترویج خود بین مردم کمک بگیرد، زیرا ایالات متحده با تاریخ کوتاه سه قرن خود فاقد این تجربیات ونمادها بوده و به عنوان یک نظام غیردینی ولی چندنژادی و چندملیتی به نشانه هایی مانند «قهرمانی در جنگ» و وجود «خانواده ایده آلی» پناه می برد. موضوعاتی که داستان سرایی درباره آنها تقریباً ممنوع بوده و نامزدهای سیاسی و انتخاباتی از آنها پرهیز دارند، موضوعاتی مانند دین داری و ایمان، روشنفکری و فاضل بودن، حقانیت و عدالت، گرایش به سایر فرهنگ ها و ملت ها، انتقاد از مصرف گرایی، انتقاد از نژاد و انتقاد از متحدان آمریکا مانند اسرائیل و انگلستان است. تاریخ جمهوری آمریکا همیشه با جنگ و فتوحات همراه بوده است و جامعه آمریکا در حقیقت یک جامعه نظامی دوست است و آمریکایی ها موفق شده اند همیشه تجاوز و توسعه به خاک و منابع دیگران را به عنوان دفاع از خود و منافع ملی جلوه دهند. هر نامزد انتخاباتی، به ویژه ریاست جمهوری، باید یک سابقه خدمت در ارتش و جنگ داشته باشد و برای آن داستان سرایی کند.
قهرمانی و فداکاری در جنگ یکی از فضائل ریاست جمهوری است. بسیاری از رؤسای جمهور آمریکا ژنرال ها و سردارهای نظامی بودند: ژنرال جرج واشنگتن مؤسس و اولین رئیس جمهور آمریکا، ژنرال اندرو جکسون، ژنرال اولسیسر گرانت، ژنرال آیزنهاور و غیره. امروز جان کری به این موضوع تکیه می کند که در ویتنام جنگیده و مدال گرفته و جرج بوش اصرار دارد که از سربازی و انجام وظیفه فرار نکرده است. همه بازیگران سیاسی مهم آمریکا به ویژه نامزدهای ریاست جمهوری داستان هایی دارند حاکی از این که از فقیری به موفقیت و ثروت رسیده اند و در حقیقت با مردم کوچه و بازار فرقی ندارند. رونالد ریگان قصه گوی خیلی خوبی بود زیرا او هنرپیشه باتجربه ای بود که سال ها در هالیوود کار کرده بود.
جیمی کارتر همیشه تکرار می کرد که بیشتر عمرش زارع بادام زمینی بوده است و لیندون جانسون داستان های متعدد و شیرینی از کارگری و راه سازی خود داشت. این گونه داستان ها به «راز موفقیت آمریکا» ترجمه شده است، گرچه این روزها کمتر عضو کنگره آمریکا یا رئیس جمهوری را پیدا می کنید که میلیاردر نباشد. جرج بوش و جان کری نامزدهای دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، هر دو ثروتمند هستند. خاندان بوش یکی از ثروتمندترین و پرنفوذترین فامیل های آمریکا است و ثروت همسر کنونی جان کری طبق گزارش مطبوعات بالغ بر ۵۰۰میلیون دلار است! در جامعه ای که بر اثر فزونی طلاق و خشونت، گسیختگی خانواده دچار بحران اجتماعی شده است، تصویر ارائه شده خانواده نامزدهای ریاست جمهوری، فرزندان و به ویژه همسران آنها یکی از موضوعات بزرگ این داستان سرایی و انگاره سازی شده است. گرچه آمریکایی ها فقط رئیس جمهور را انتخاب می کنند، ولی همسر او همیشه به عنوان «ملکه کاخ سفید» یا «خانم اول» کشور محسوب می شود. ولی دموکراسی آمریکا یک سؤال اساسی را فراموش کرده است: چه رابطه ای بین این داستان سرایی ها و خصائص رهبری و رئیس جمهوری مطلوب وجود دارد.
منبع : ایران اکونومیست