جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


شاه: مانعی نمی‌بینم حرف بزنید، ولی مزخرف نگویید


شاه: مانعی نمی‌بینم حرف بزنید، ولی مزخرف نگویید
اجرای برنامهء چهارم عمرانی کشور در دورهء پهلوی دوم که از سال ۴۲ تا ۴۷ به طول انجامید، مقارن با ریاست خداداد فرمانفرمائیان بر سازمان برنامه و بودجه بود. البته او در زمان تدوین این برنامه ریاست بانک مرکزی را بر عهده داشت و برای مدتی از سازمان برنامه منتزع شده بود، اما برنامهء پنجم که در سال‌های ۴۷ تا ۵۲ به اجرا درآمد، تحت ریاست فرمانفرمائیان طراحی شد، با این توضیح که او پیش از آغاز اجرای این برنامه به دلایل سیاسی از ریاست سازمان برنامه کنار رفت.
فرمانفرمائیان در خاطرات خود اشاره‌ای بسیار اجمالی به فلسفه و روند اجرایی برنامه‌ها دارد و بسیاری از مسایل را ناگفته می‌گذارد، اما در ضمن گفته‌های خود به مسایلی اشاره می‌کند که برای درک جنبه‌های سیاسی در برنامه‌ریزی کشور اهمیت بسیار دارد. او گفته‌هایش دربارهء برنامهء چهارم و پنجم را با این توضیح آغاز می‌کند که در این زمان کار مشاوران خارجی (و عمدتا آمریکایی) در سازمان برنامه پایان پذیرفته بود و کارشناسان تحصیلکردهء ایرانی جای آن‌ها را گرفته بودند. در این زمان همچنین فرآیند بودجه‌ریزی از وزارت دارایی به سازمان برنامه آمده بود، چون فرمانفرمائیان و به طور کلی مدیران سازمان معتقد بودند که برنامه و بودجه باید توام با هم تهیه و اصول برنامه در بودجه منعکس شود، اما او تصریح دارد که در زمان ریاستش هر چند که «بودجه از عمارت وزارت دارایی به کاخ سازمان برنامه منتقل شده بود، ولی آن کاری را که ما فکر می‌کردیم بودجه انجام بدهد دیگر انجام نمی‌داد.»
فرمانفرمائیان در همین جا دخالت‌های سیاسی در فرآیند بودجه‌ریزی را نیز گوشزد می‌کند و می‌گوید: «دخالت مستقیم اعلیحضرت، دستورات مستقیم اعلیحضرت که ابلاغ می‌شد به خصوص در مورد قوای نظامی که اصلا به هیچ‌وجه قابل بحث و رسیدگی در دفتر بودجه نبود، این هم یک مطلب دیگر بود. ما امیدوار بودیم که بالاخره این‌ها یک روز حل می‌شود. یک روز این چیزها درست عمل خواهد شد، ولی در هر حال آن زمان این مسایل وجود داشت.»او در جای دیگری می‌افزید: «اعلیحضرت دستور می‌دادند نظامی‌ها بیایند سازمان برنامه طرح‌هایشان را مطرح کنند... می‌آمدند گوش تا گوش می‌نشستند... ضبط‌صوت می‌گذاشتند آن‌جا که حرف‌ها ضبط بشود... می‌گفتند این برنامه‌ها وجود دارد، این چیزها را اعلیحضرت خواسته‌اند... این دستور را به ما ابلاغ می‌کردند و تقریبا آن دستورات همگی بدون بحث زیاد اجرا می‌شد.»فرمانفرمائیان همچنین از طرح مخابرات میکرو ویو یاد می‌کند که اسدالله علم به دنبالش بود. هزینهء پیشنهادی هم در مقایسه با کشورهای دیگر_ ۵/۲ برابر حد معمول بود. سازمان برنامه نتوانست این طرح را رد کند و در عین حال خود نیز نمی‌خواست مجری چنین طرح غیراقتصادی‌ای باشد، در نتیجه از شاه خواست که اجرای طرح را به وزارت دربار منتقل کند.
فرمانفرمائیان می‌گوید: «ممکن است این نوع گریز از روبه‌رو شدن با اصل مطلب بود، ولی در آن هیچ چاره‌ای نبود چون ما حاضر به قبول مسوولیت نبودیم و زور سیاسی کافی برای جلوگیری از آن را هم نداشتیم.»به هر روی، برنامهء چهارم همچون برنامهء سوم توجه خاصی به کشاورزی داشت و وزارت کشاورزی نیز توان بیش‌تری برای اجرای طرح‌ها پیدا کرده بود.
در این برنامه همچنین بنادر و سایر زیربناها مانند راه‌آهن توسعه پیدا کرد و قدرت جذب پول در کشور بالا رفت، اما یکی از پایه‌های برنامه این بود که تورم بالا نرود و ثبات قیمت‌ها تحقق یابد. در نتیجه از اوایل برنامهء سوم تا اواخر برنامهء چهارم که فرمانفرمائیان آن را _«دورهء طلایی پیشرفت اقتصادی» می‌نامد، تورم در سطح سه یا چهار درصد کنترل شد.
در بخش هزینه‌ها، پیش‌بینی کلی بودجه برای برنامهء چهارم ۵/۷ میلیارد دلار بود و در برنامهء پنجم براساس پیش‌بینی‌های درآمد نفت و امکان وام گرفتن [از دیگر کشورها و نهادهای بین‌المللی] ۲۰ میلیارد دلار تنظیم شد. البته با افزایش بهای نفت، شاه به سازمان برنامه دستور داد که بودجهء برنامه را افزایش دهد و در دوران ریاست دکتر مجیدی در جلسه‌ای که در رامسر برگزار شد، رقم پیش‌بینی شده برای برنامهء پنجم از ۲۰ میلیارد دلار به ۱۰۰ میلیارد دلار افزایش پیدا کرد; کاری که در سازمان برنامه مخالفان بسیاری داشت و عواقب ناگواری را از پی آورد. ما در گفتارهای بعدی این عواقب را از قول دکتر مجیدی آخرین رییس سازمان برنامه در دورهء پهلوی باز خواهیم گفت.
در برنامهء پنجم بر عدم تمرکز و تقسیم کار بین استان‌ها تاکید شده بود و چون براساس قانون برنامه، رییس سازمان برنامه حق داشت که نماینده‌ای در استان‌ها انتخاب کند، دفاتر برنامه‌ریزی استان نیز ایجاد شدند و موظف شدند که داده‌های لازم را از طریق افراد و بنیادهای محلی گردآوری کرده و همراه با برنامه‌هایی که برای استان خود دارند به سازمان برنامه و بودجه بفرستند. در این راستا خداداد فرمانفرمائیان سفرهایی را به استان‌های مختلف آغاز کرد که با استقبال مقام‌های محلی روبه‌رو شد، اما به دلایل سیاسی خیلی زود متوقف شد. او در این باره می‌گوید: «[بعد از سفر به سه، چهار استان] سفر بعدی‌ام به کردستان بود. هویدا قدغن کرد که نروم... من حس می‌کنم هویدا از لحاظ آن فهم سیاسی که داشت یا بگویم حساسیت‌های سیاسی زیادی که داشت، فکر می‌کرد که ادامهء این کار شاید باعث این می‌شد که به نحوی من زیاده از آن حدی که او دوست داشت از لحاظ سیاسی گنده بشوم... من حس می‌کردم که دلیلش بیش‌تر شخصی بود. برای این که ما کار خاصی نمی‌کردیم که فورا روی سیاست دولت اثر بگذارد. کاری که ما می‌کردیم جمع‌آوری اطلاعات بود برای تهیهء برنامهء‌پنجم.»در برنامهء پنجم همچنین کارهای گذشته مانند تکمیل زه‌کشی‌ها، نیشکر، طرح‌های کشت و صعنت، جاده‌ها و بنادر و مانند آن‌ها پی گرفته شد و سازمان برنامه پیشنهاد کرد که در این برنامه کمک مالی دولت با بهرهء ارزان‌تر از بازار فقط صرف احتیاجات اعتباری صنایع کوچک یا در حال تاسیس شود; چرا که استدلال می‌شد صنایع بزرگ صاحب اعتبار کافی هستند و می‌توانند احتیاجات خود را از منابع آزاد داخلی و خارج کشور تامین کنند. البته برخی وزرا مخالف این ایده بودند، اما در نهایت با جانبداری شاه از نظر سازمان برنامه، اختصاص وام به صنایع کوچک تصویب شد.
این همه، صرفا در مرحلهء تدوین برنامهء پنجم بود و بیش از آن که این برنامه به اجرا درآید، مدیریت سازمان برنامه تغییر کرد. داستان از این قرار بود که به پیشنهاد فرمانفرمائیان مقرر شد که برای ارایهء برنامه به شاه و اخذ نظرات نهایی او، شاه، نخست‌وزیر، اعضای کابینه، معاونان آن‌ها و مدیران سازمان برنامه به تخت‌جمشید بروند و در آن‌جا اهداف و اصول برنامهء پنجم را برای شاه تبیین کنند. فرمانفرمائیان به ملاحظات سیاسی نطق اولیه و رئوس برنامه را به هویدا اختصاص داد و خود به نطقی سه دقیقه‌ای با مضمون تشکر از دست‌اندرکاران تدوین برنامهء پنجم اکتفا کرد. سپس طی چند روز، مدیران سازمان برنامه به تشریح بخش‌های مختلف برنامهء پنجم پرداختند. در این بین وزیران که عموما با سازمان برنامه و بودجه در چالش بودند، نقدهایی در آن وارد آوردند، اما گویا این نقدها به مذاق شاه خوش نیامد و بنابراین در جلسهء رسمی و درحالی که خبرنگاران رسانه‌ها و تصویربرداران تلویزیون حضور داشتند خطاب به وزیران گفت:‌«من مانعی نمی‌بینم که شما حرف بزنید اما این قدر مزخرف نگویید!»
او [ شاه ] بلافاصله جلسه را ترک کرد و سپس با احضار خداداد فرمانفرمائیان به اتاق خصوصی خود از کارهای او در سازمان برنامه ابراز رضایت کرد. واکنش هیات وزیران به این اقدام شاه متفاوت بود. دکتر اقبال و اسداله علم با این تصور که فرمانفرمائیان مورد توجه مخصوص شاه واقع شده و ممکن است در آینده حکم نخست‌وزیری را دریافت کند به استقبال او رفتند، اما هویدا درست به همین دلیل از ارتقای موقعیت فرمانفرمائیان و تزلزل وضع خود بیمناک شد. او پس از مراجعت مقامات به تهران، فرمانفرمائیان را به جلسهء هیات وزیران احضار کرد و به او گفت: «من می‌خواهم تو فردا ۵۰۰ نفر را از سازمان برنامه بفرستی به دستگاه‌های دیگر. من می‌خواهم سازمان برنامه بشود یک دفتر اقتصادی کوچک و تمام کارهای اجرایی و مالی، اجراییات تمام بروند به وزارتخانه‌ها.» این حکم هویدا به منزلهء پایان کار سازمان برنامه بود و فرمانفرمائیان با آن مخالفت کرد اما با کمال تعجب دید حتی روسای سابق سازمان برنامه مانند صفی اصفیا که در جلسه حاضر بودند سکوت اختیار کردند. به این ترتیب راهی به جز استعفا برای او باقی نماند و جالب این‌که شاه با وجود ابراز رضایت از مدیریت فرمانفرمائیان واکنشی در برابر استعفای اجباری او نشان نداد. به این ترتیب فرمانفرمائیان برای همیشه نه فقط از سازمان برنامه بلکه از خدمات دولتی کناره گرفت. این نوع تاثیرگذاری مسایل سیاسی و حتی شخصی در امور برنامه‌ریزی در دورهء ریاست بعدی سازمان برنامه یعنی عبدالمجید مجیدی نیز ادامه پیدا کرد و ما در گفتار بعدی به شرح آن خواهیم پرداخت.
حمیدرضا حسینی
منبع : روزنامه سرمایه