پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


بسط از پی قبض


بسط از پی قبض
فرض كنید جهان پازلی غول آسا است كه از میلیاردها میلیارد قطعه كوچك تشكیل می شود. برای اینكه فرضمان را سخت تر كنیم تصور كنید كه این پازل سه بعدی است و بعضی قطعه ها از نماهای مختلف وظایف متفاوتی برعهده دارند. در این تصویر غول آسای خیالی تعداد قطعاتی كه جایشان معلوم است- یا ما فكر می كنیم كه معلوم است- در مقایسه با جاهای خالی به قدری ناچیز است كه می توان گفت معما هنوز حل نشده و به احتمال زیاد به این زودی حل نخواهد شد.
اما برای حل این مسئله قواعدی پیدا شده و طی نسل های متوالی بی شمار آدم روی آن كار كرده اند و میراث ارزشمندی از آنها برجا مانده است. تصور كنید در بعضی بخش های این ساختمان غول آسا داربست های عظیمی نصب شده و كارگران مورچه وار در حال كارند. طبعاً تعداد بسیار زیادی از بخش ها هنوز به كلی دست نخورده باقی مانده اند.
اما در قسمت هایی كه كارگران كار می كنند سركارگرانی وجود دارند كه همواره مشغول حدس زدن درباره این هستند كه با توجه به آنچه تاكنون پیدا شده تصویر آن بخش كوچك از پازل چگونه در خواهد آمد. گاه این حدس ها روی كارگران تاثیر گذاشته و سبب می شود كه با سرعت بیشتر و در جهت رسیدن به آن تصویر حدس زده شده كار كنند. از دور كه نگاه می كنید می بینید در بعضی قسمت ها هیاهویی برپا است و كارگران با سرعت می روند و می آیند. در بعضی قسمت ها هم می بینید كه نشسته اند و با حیرت به كاری كه پیش نمی رود خیره شده اند. شاید سركارگرشان اشتباه حدس زده باشد. اما این وضع همیشگی نیست. شاید فردا ورق برگردد و روز خوبی در پیش باشد. شاید سركارگر جدیدی با ایده های نو در راه باشد.
مهندس هایی هم هستند كه تعدادشان خیلی كمتر است. آنها زمانی سركارگر و حتی كارگر بودند. اكنون وظیفه دارند به همه جا سركشی كنند و از چگونگی پیشرفت كار آگاه شوند. آنها درباره تصویر نهایی پازل ایده هایی در سر دارند و ذهنشان آنقدر توانا است كه می تواند براساس قطعات تاكنون معلوم شده قسمت های دست نخورده را بسازد. شاید آنها هم در اشتباه باشند و دیگران را در مقیاس وسیع تری به اشتباه بكشانند اما تعیین كننده نهایی خود پازل است و وقتی قطعات با هم جور درنیایند و كنار هم ننشینند روز بازنشستگی مهندس پیر فرا می رسد. آنگاه روز از نو و مهندس از نو.
همان طور كه گفته شد آهنگ كار در قسمت های مختلف نتیجه عوامل گوناگونی است. فراهم نبودن یا فراهم بودن شرایط موجب قبض و بسط در كار ساختن پازل می شود. كارگران معمولاً جز پیداكردن قطعه مربوط به خود به چیز دیگری نمی اندیشند، اگر سركارگری حدس خوبی بزند كارگران قطعات مربوطه را زودتر و آسان تر خواهند یافت و اساساً می دانند برای پیداكردنشان كجا را باید بگردند و خیلی دور نخواهند شد. اما این روند پس از مدتی كند خواهد شد و پس از بسط دوران قبض فرا خواهد رسید. چرا كه قطعات آسان یاب كار گذاشته شده و اكنون زمان آن رسیده كه تصویر گسترش یابد. در این مرحله حدس حساب شده دیگری لازم است تا این سد شكسته شود و باز دوران بسط فرا رسد. بنابراین درست در مواقعی كه به نظر می رسد راه بن بست باشد باید دانست كه راهنمایی خواهد آمد و گشایشی در راه است.
گرچه ممكن است این نگاه شبیه ایده انقلاب های علمی توماس كوهن به نظر رسد اما همان طور كه ارنست مایر در كتاب «چه چیزی زیست شناسی را بی همتا می سازد؟» عنوان كرده، گسستگی های موجود در اندیشه های كوانتومی كوهن در زیست شناسی چندان مصداق ندارند. به نظر می رسد سیر پیشرفت علمی در زیست شناسی بیشتر با تدریج باوری داروینی سازگار باشد هر چند آهنگ این سیر تند و كند می شود (قبض و بسط می یابد). تصویری كه از پازل غول آسای جهان طبیعت ترسیم شد شاید كمی قرن نوزدهمی و تا حدود زیادی شسته و رفته به نظر آید، با این حال كما بیش بیانگر چیزی است كه عملاً در دنیای علم رخ می دهد. همان طور كه به وضوح از این تصویرسازی برمی آید، سه گروه نامبرده سه گروه از دانشمندان هستند كه به ترتیب به جای كارگر، سر كارگر و مهندس می توان به آنها تكنسین (Technician)، تلفیق گر (Synthesizer) و خردمند (Wise) یا بصیر (Visionary) گفت. البته هر سه گروه به اعتبار اینكه روی پازل كار می كنند دانشمندند و خردمندان اغلب در ابتدا تكنسین و سپس تلفیق گر بودند. این در واقع یك سلسله مراتب علمی نیست بلكه عمدتاً به ویژگی های شخصیتی و شرایط اجتماعی افراد مربوط می شود. هدف تمام دانشمندان و علم اصیل شناخت جهان است و تكمیل پازل نه آن طور كه ممكن است تصور شود ایجاد تكنولوژی و رفاه یا به عبارت عامیانه تر پول و قدرت. البته تقسیم بندی دانشمندان به سه گروه نیز نمی تواند چندان واقع بینانه باشد و در واقع مانند هر تقسیم بندی دیگر هدف از آن درك بهتر تنوع است.
از ابتدای دهه ،۱۹۶۰ با دو مقاله ویلیام همیلتون كه مهمترین مقالات علمی قرن بیستم شناخته شدند، مسئله فداكاری و انتخاب خویشاوندی به طور جدی و با تبیین در سطح ژن مطرح شد. سپس با انتشار آثار دیگرانی همچون تریورز و مینارد اسمیت، نیاز به تلفیقی سطح بالا در این مقوله احساس می شد. زیست شناسی تكاملی در قبضی گرفتار آمده بود و انتظار بسطی را می كشید. در این هنگام بود كه ادوارد ویلسون زیست شناس مشهور دانشگاه هاروارد با انتشار كتاب «سوسیوبیولوژی؛ تلفیق نوین» در سال ۱۹۷۵ نقطه عطفی در این تلفیق جنجال برانگیز دهه ۱۹۷۰ پدید آورد. ویلسون در مقام تكنسین مورچه شناسی برجسته است كه بیش از ۳۰۰ گونه جدید از این حشرات را شناسایی و توصیف كرده است.كتاب عظیم «مورچه ها» یادگار آن دوره است. البته وی به تازگی كتاب دیگری درباره مورچه های استوایی نوشته و عملاً هیچ گاه دست از مورچه شناسی بر نداشته است. ویلسون در زمینه ارتباطات شیمیایی حشرات اجتماعی و پیش از آن در زمینه های مختلف از جمله سیستماتیك و جغرافیای زیستی جزایر بارها تمرین تلفیق كرده بود اما به طور رسمی با انتشار دو كتاب «جوامع حشرات» (۱۹۷۱) و سوسیوبیولوژی سعی كرد به تلاش های دانشمندان پیش از خود در تبیین رفتار اجتماعی جانداران شكل بدهد. سوسیوبیولوژی (Sociobiology) كه می توان آن را زیست شناسی اجتماعی ترجمه كرد تلفیقی از چند رشته علمی است كه می كوشد رفتار اجتماعی تمام گونه ها را براساس امتیازهای تكاملی رفتارهای اجتماعی تبیین كند. ویلسون خود این رشته را بررسی سامانمند شالوده زیست شناختی تمام رفتارهای اجتماعی تعریف می كند. در سال ۱۹۸۰ نسخه خلاصه شده ای از این كتاب غول آسا انتشار یافت كه در آن ضمن حفظ ساختار اصلی كتاب اولیه، بحث های فنی و خلاصه داده ها حذف شده است.
اكنون این كتاب به قلم عبدالحسین وهاب زاده ترجمه شده و توسط انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد منتشر شده است. برخی آثار وهاب زاده كه اكنون تعدادشان به ۲۰ رسیده به عنوان كتاب درسی رشته های زیست شناسی و محیط زیست و منابع طبیعی مورد استفاده استادان و دانشجویان است. وی پیش از این كتاب «تنوع حیات» اثر ادوارد ویلسون را به فارسی برگردانده و در زمینه رفتارشناسی دو كتاب «اكولوژی رفتار» و «مقدمه ای بر رفتارشناسی» را ترجمه كرده است. بسیاری از معادل هایی كه وی در این كتاب ها وضع كرده راهنمای مترجمان بعدی در این حوزه است.ویلسون در سوسیوبیولوژی به تبیین تكاملی رفتارهای اجتماعی نظیر فداكاری، تهاجم، مراقبت والدینی و غیره پرداخت. زیست شناسان اجتماعی برآنند كه نمی توان رفتار جانوران و از جمله انسان را صرفاً براساس عوامل فرهنگی یا محیطی به نحو رضایت بخشی تبیین كرد بلكه برای درك كامل رفتار باید خاستگاه تكاملی آن را در كانون توجه قرار داد. اگر نظریه انتخاب طبیعی داروین را بپذیریم آنگاه هر رفتاری باید شانس جاندار برای بقا یا تولیدمثل را نسبت به جانداران دیگر افزایش دهد. بسیاری از رفتارها جز از این زاویه دید قابل درك نیستند. (برای كسب اطلاعات بیشتر درباره ادوارد ویلسون و سوسیوبیولوژی به آرشیو اینترنتی شرق، صفحات علم روزهای ۶ و ۲۱ تیرماه ۱۳۸۳ و صفحه كتاب ۲۴ مرداد همان سال مراجعه كنید.)
پس از انتشار كتاب، بزرگترین جنجال علمی قرن بیستم درگرفت كه در یك طرف آن زیست شناسان چپ گرایی به رهبری ریچارد لونتین و استفن جی گولد قرار داشتند و سپس چپ های آكادمیك دیگری از حوزه های انسان شناسی و علوم انسانی نیز به آنها پیوستند. كتاب در ۲۷ فصل و سه بخش با عنوان های «تكامل اجتماعی»، «ساز و كارهای اجتماعی» و «گونه های اجتماعی» تنظیم شده است. كتاب جز فصل های یك و ۲۷ هیچ واكنش مخالفی برنینگیخت. در فصل نخست كه عنوان «اخلاق ژن» را برخود دارد ویلسون متن را با نقد نظر آلبركامو درباره خودكشی آغاز می كند و نشان می دهد كه حتی فلسفی ترین رفتارهای انسان _ به زعم كامو _ ریشه در ژنتیك و ساختار زیستی انسان دارد و هر تبیینی در این رابطه كه به مكانیسم های تكاملی بی توجه باشد اساساً سطحی و تا حدود زیادی بی معنا است.
اینها اتهام های فروكاست گرایی و جبر باوری زیستی را برای ویلسون به ارمغان آورد. در فصل بیست و هفتم و پایانی كتاب كه اختصاص به انسان و عنوان «انسان: از زیست شناسی اجتماعی تا جامعه شناسی» را برخود دارد، ویلسون پای انسان را به میان می كشد تا كار تلفیق را تمام كند. نخستین پاراگراف این فصل چنین آغاز می شود: «اكنون اجازه دهید انسان را با آزادگی حاصل از تاریخ طبیعی بنگریم، چنانكه گویی ما جانورشناسانی از سیاره ای دیگریم و مشغول تكمیل فهرستی از گونه های اجتماعی روی زمین. در این نگاه ماكروسكوپی، علوم انسانی و علوم اجتماعی چیزی نیستند جز شاخه های تخصصی زیست شناسی گونه ای خاص؛ تاریخ، زندگینامه و داستان، دستورالعمل های تحقیق درباره رفتارشناسی انسان هستند و انسان شناسی و جامعه شناسی روی هم زیست شناسی اجتماعی یك گونه خاص از نخستی ها را می سازند.» به این ترتیب ویلسون با این تمامیت خواهی زیست شناختی شورشی عمومی علیه خود برانگیخت و متهم به امپریالیسم ویلسونی شد.
زیرعنوان «تلفیق نوین» اشاره به مفهومی حماسی در زیست شناسی تكاملی دارد. تلفیق نخست یا نوداروینسیم متعلق به دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ و مربوط به ادغام ژنتیك جمعیت و انتخاب طبیعی داروینی است. ویلسون اصطلاح تلفیق (Synthesis) را به عمد و با نظر داشتن به تلفیق نخست به كار برده است. سه سال پس از سوسیوبیولوژی و در سال ۱۹۷۸ كتاب «درباره طبیعت انسان» را اختصاصاً درباره ابعاد گوناگون رفتار اجتماعی انسان به نگارش درآورد. این توالی نیز یادآور نگارش كتاب «نسب انسان» داروین چند سال پس از «اصل انواع» است كه در آن قاعده ای كلی در مورد انسان به كار رفته است. با نوشتن این كتاب و كتاب جنجالی دیگری با عنوان «همرسی: وحدت معرفت» یا Consilience در سال ۱۹۹۸ و سپس رهبری جنبش تنوع زیستی و چگونگی تصمیم گیری برای آینده سیاره زمین و گونه انسان، ویلسون عملاً در كسوت خردمندی ظاهر شده كه تصویر پازل جهان را از دید خویش به ما می نمایاند. این تصاویر را باید محصول كار نسل های متمادی دانشمندان و سخن علم دانست كه به نظر می رسد از هر تصویر دیگری به حقیقت نزدیك تر و قابل اعتمادتر باشند. امید است روند ترجمه این آثار علمی كلاسیك ادامه یابد تا شاید ما هم در این تصویرسازی ها و شناخت جهان سهمی داشته باشیم.

كاوه فیض اللهی
منبع : روزنامه شرق