شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

عدالت در ترازوی حاکم حکیم


عدالت در ترازوی حاکم حکیم
ابوالحسن محمد بن ابوذر یوسف عامری نیشابوری، یکی از فلاسفه اسلامی قرن چهارم هجری است. گروهی، او را در ردیف فلاسفه بزرگ اسلامی، مانند کندی، فارابی و ابن سینا به شمار آورده اند. زمان دقیق تولد عامری، مشخص نیست، اما درگذشت وی در سال ۳۸۱ هجری اتفاق افتاده است. در این که ابوالحسن عامری، شیعی مذهب بود، یا پیرو مذهب اهل سنت، جای تردید و ابهام است، ولی به گمان قوی، او حنفی مذهب بوده است. عمده ترین آثار او در مقدمه کتاب الامدعلی الابد خود او ذکر شده است. اکنون بعد از آشنایی مختصر با این اندیشمند سیاسی به مفهوم شناسی حکومت و عدالت پرداخته و آن گاه این دو مفهوم را در اندیشه سیاسی عامری مورد بررسی قرار می دهیم.
حکومت
حکومت در معنای اصطلاحی به مجموعه ای از سازمان های اجتماعی که برای تأمین روابط طبقات اجتماعی و حفظ انتظام جامعه به وجود می آید، اطلاق می گردد. هر جا که آدمیان بکوشند تا از طریق سازمانی با هم دیگر کار کنند، حکومت، ظاهر می گردد؛ زیرا هیچ سازمانی بدون برخی نمونه های حکومت- که معین می کند چه کسی مسئولیت نهایی دارد- نمی تواند انجام وظیفه کند. به عبارت دیگر، می توان حکومت را به معنای کوششی دانست که به منظور تحت قاعده مشخص در آوردن و تبیین نحوه پیوند عناصر یک نظام سیاسی خاص، صورت می گیرد.
عدالت
برای مفهوم عدالت، مترادف هایی بسیار وجود دارد که هر کدام، بخشی از معنای آن را شامل می شود. از جمله می توان به لغات قسط، قصد، استقامت، وسط، نصیب، حصه، میزان و انصاف، اشاره کرد. عدالت را می توان در چهار عرصه، قابل تبیین دانست:
۱‎/ در تکوین و نظام خلقت ۲‎/ در تشریع و قانون گذاری ۳‎/ در تدبیر و نظام اجرایی ۴ .در منش و روش زندگی فردی و اجتماعی.
می توان گفت که هر انسان متمدنی در خود، احساس عدالت می کند و برقراری آن را اجرای عدالت، تشکیل می دهد.حال به بررسی مفهوم حکومت و عدالت در اندیشه سیاسی ابوالحسن عامری می پردازیم.
۱)حکومت
در اندیشه عامری، مباحثی مانند ریاست و انواع ریاست و اهالی آن، در واقع، بیانگر نوع حکومت و حاکمیت در جوامع است که در سطوح خرد و کلان اجتماع، مورد مطالعه قرار می گیرد. بنابراین نوع حکومت، در واقع، مطالعه نوع ریاست و جامعه ای است که حاکمیت، متناسب با شرایط و ویژگی های آن به وجود آمده است. حکومت مطلوب و ایده آل عامری، حکومتی با ویژگی ریاستی اهل شرافت و کرامت است. حکومت در این ایده، نظیر ایده های افلاطون، از آن کسانی است که از ویژگی شرافت طبیعی، برخوردارند؛ یعنی منزلت و جایگاه آنان، ریاست است. ملاک مشروعیت و عدم مشروعیت حکومت در این دیدگاه، به ریاست فرد حاکم، بستگی دارد. اگر حق طبیعی او ریاست باشد، در این صورت، ریاستش دارای مشروعیت است وگرنه مشروعیتی نداردو در حالت عدم مشروعیت، ریاست و حکومت، ملحق به نوع ریاست فرودستی است؛ چرا که حاکم بر کسانی ریاست می کند که حق ریاست بر آنان را ندارد.
تغییر و تحول حکومت در اندیشه افلاطون و ارسطو، تبدیل حکومت از شکلی به شکل دیگر است؛ برای مثال، تبدیل حکومت پادشاهی به اشرافیت و آن نیز به الیگارشی و حکومت اقلیت. تبدیل حکومت از شکلی به شکل دیگر ریشه در فساد حکومت و ریاست دارد. عامری نیز ضمن پذیرش استحاله و تبدیل شکل حکومت به دلایل زوال آن پرداخته است.از نظر عامری، هم در ریاست پادشاه فاضل و هم در ریاست کرامتی، عامل مشترکی به نام محبت وجود دارد که سبب پیوند معنوی بین رئیس و مرئوس می شود. این عامل مشترک در ریاست سلطه و غلبه وجود ندارد. کارکرد مثبت محبت، عدل و احسان به شهروندان است.در این صورت، مهم ترین کارویژه ریاست و امارت که عدالت است، تحقق می یابد و نظام سیاسی به مشروعیت، ادامه داده، از زوال دور می شود. در واقع، رابطه بین مردم و سیاست، مبتنی بر علایق و روابط معنوی است. عامری نیز مانند افلاطون، زوال را برای دولت، تدریجی و دارای مراحل مختلف می داند.
زوال ریاست با ناهنجاری روانی و اخلاقی شروع می شود و آن ناهنجاری، ناهنجاری های دیگری در پی خواهد داشت. در واقع، گسترش ناهنجاری ها، راه اصلاح را می بندد و ریاست را به سوی زوال پیش می برد. از شاخصه های بروز زوال در ریاست، میل به بیهودگی است که ملاک فهم برای خروج از هنجارها و شاخصه های پذیرفته شده می باشد. اثر منفی بیهوده انگاری، از بین رفتن جدیت می باشد و به دنبال آن، شهوت و لذت طلبی، امری حتمی است.
عامری، معیاری کلی برای ثبات ریاست و زوال آن ذکر می کند که حائز اهمیت است. هرگاه تصور جامعه نسبت به حکومت، تصوری مثبت و در جهت تأیید ریاست موجود باشد، نشانه ثبات و وجود اصلاح در جامعه است و اگر پندار عمومی، منفی و بر ضد ریاست موجود باشد، نشانه زوال ریاست است. جدی دانستن روابط و اندیشه ها و اعمال، نشانه باور مثبت جامعه نسبت به ریاست و حکومت آن است.
۲) عدالت
عامری، پرهیز از جور و ظلم و ضرورت عدالت را رکن اساسی سیاست مداری بیان کرده و در کتاب السعادة و الاسعاد به مقوله جور و عدل به عنوان پایه و رکن اصلی سیاست نگریسته است. وی بعد از پایه گذاری سیاست براساس عدالت ورزی و پرهیز از ستم به بیان راهبردهایی پرداخته است که به عنوان مرام کشورداری، برای حاکمیت، ضروری است که به آن امور، ملتزم شود. این امور در واقع، قانون حاکمیت است که از نگاه واقع گرایانه عامری، عوامل موفقیت حکومت و سیاست می باشد. اساساً در اندیشه عامری، فلسفه وجودی حاکمیت و شخص حاکم، توجه به مصالح مردم و حفظ منافع آنان است. راه اصلی تحقق این کار کرد حکومت، اقامه عدل و پرهیز از ظلم است؛ زیرا در این صورت است که حکومت به فلسفه وجودی خویش عمل کرده است و والیان و حاکمان، منزلت واقعی خویش را- که رعایت مصلحت و شأن مردم است- به دست آورده اند. عامری به نقل از ارسطو، عدل را ضرورت طبیعی اجتماع بشری تلقی می کند؛ زیرا انسان ها بالطبع به اجتماع نیاز دارند. ضرورت اجتماع انسانی، وجود عدل در آن است؛ زیرا لازمه حیات فاضله، تکثیر نیاز ها و خواست ها و ضرورت پرداختن به امور مورد نیاز است.
لازمه ایجاد عدالت برای رسیدن به غایت مورد نظر و عادلانه، هماهنگی در میان طبقات است. بنابراین در نظر او، حکومت باید در دست حکیم باشد؛ زیرا او دارای خرد لازم برای ایجاد هماهنگی در میان اجزای مدینه است و در این صورت، تعادل و توازن اجتماعی، برقرار می گردد. راهبرد عامری برای تحقق عدالت، وجود فضیلت است؛ چرا که با وجود فضیلت، عدالت می تواند عامل رهایی انسان از سختی ها و تکیه گاه او در دنیا باشد و به سبب آن، شوکت و کرامت و نیز معاملات استمرار می یابد. از نظر عامری، راهبرد اساسی رسیدن به عدالت، پیروی از سنت است؛ زیرا سنت، نفع مردم را در نظر گرفته، آرای متفرقه و پراکنده را سامان داده و در نهایت، باعث نظم و نظام واحدی می گردد.
منبع : روزنامه ایران