جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


مجری سالاری در تلویزیون


مجری سالاری در تلویزیون
● نگاهی به تلویزیون و پدیده یی به نام مجری
تلویزیون از جمله رسانه های قدرتمندی است که حضور پرقدرت خود را به عنوان یکی از عوامل کنترل افکار تثبیت کرده و در کنار رسانه های دیگر از جمله روزنامه و سینما با شتاب هر چه بیشتر رو به رشد است.
کارکرد تلویزیون به عنوان رسانه یی که می تواند ابزار قدرت را به دست گرفته و بر افکار مردم تسلط داشته باشد بر هیچ کس پوشیده نیست و آرزوی هر کسی است که بتواند بخشی از این رسانه را در اختیار داشته باشد.
جذابیت تلویزیون در این است که از گروه های مختلفی جهت ارتقای بار علمی، فرهنگی و هنری خود استفاده می کند و هر کشوری به فراخور امکانات خود به شکل خاص از آن استفاده می کند. اگر روزگاری لنین اعتقاد داشت که با در اختیار داشتن سینما می تواند جهان را کمونیست کند، این باور کمی رنگ باخته است و تلویزیون توانسته است جای آن را بگیرد.
شاید تلویزیون زدگی از عوارض دنیای امروز باشد، شاید هم نباشد، ولی آنچه معلوم است این است که بسیاری از اقشار جامعه با تلویزیون خو گرفته اند و این رسانه نقش عمده یی در زندگی آنها دارد.
بسیاری از خانواده ها تنها سرگرمی خود را تلویزیون می دانند و در ایران نیز پربیراه نگفته ایم که این سرگرمی جای ویژه یی دارد. مردم عادت کرده اند که برنامه های مختلف تلویزیون را ببینند و از فیلم ها و سریال ها و برنامه های متنوع آن استفاده کنند.اگر زمانی این باور رایج بود که در خانواده ها این بزرگان هستند که بر فرزندان تسلط دارند، امروزه شاهد هستیم که بحث پدرسالاری و مادرسالاری و حتی فرزندسالاری، رنگ باخته است و این رسانه ها هستند که برای خانواده ها تعیین تکلیف می کنند.
رسانه ها می توانند جای مشاور، روانکاو، راهنما، استاد و حتی در برخی موارد به غلط جای دوست را نیز پر کنند. اینکه زمینه های جامعه شناختی رسانه تلویزیون مورد بررسی قرار بگیرد کاری است که بسیاری از متخصصان جامعه شناسی و روان شناسی به آن می پردازند و ابعاد گوناگون آن در بسیاری موارد بحث محافل این چنینی است.
رسانه ها همیشه خبرساز بوده اند ولی اینکه چگونه خبری پخش و مورد بررسی قرار بگیرد موضوعی است که به سیاست های کشور بر می گردد. هنوز در ایران رسانه تلویزیون در اختیار بخش دولتی است و برای همین سلیقه ها و دیدگاه های مطرح در آن در سایه دولت است. بسیاری عقیده دارند که رسانه تلویزیون باید جدا از بخش دولتی در اختیار بخش خصوصی نیز قرار بگیرد و این همه تلاش برای در اختیار گرفتن این رسانه به اهمیت و جایگاه آن در دنیای ارتباطات برمی گردد.
برخی می گویند که برنامه های تلویزیونی ما محلی از اعراب ندارد و به ماهواره و اینترنت پناه می برند. آیا تلویزیون ما به این اندیشیده است که چگونه می توان انبوه مخاطبان را با سلیقه های متفاوت به خود جذب کند.در برنامه های فعلی تلویزیون این وظیفه به عهده مجریان گذاشته شده است، مجریانی که وظیفه دارند بیننده های عزیز پای گیرنده ها را مشغول کنند و اجازه ندهند حوصله شان سر برود ولی حاصل کار این است که اکثر مخاطبان ترجیح می دهند به جای نگاه کردن به تلویزیون کار دیگری بکنند.شناخت و جذب مخاطب از جمله وظایف تهیه کنندگان و برنامه سازان تلویزیونی است، آنها وظیفه دارند رویکردهای برنامه های خود را بشناسند و آنگاه به اطلاع مخاطب برسانند.
آنچه ما در تلویزیون ایران با آن روبه رو هستیم بی توجهی به مخاطب است و معیارهای پخش برنامه ها برای مردم آشکار نیست و مردم وظیفه دارند تنها بیننده صرف باشند و حالت منفعل خود را حفظ کنند. کاری که برنامه سازان تلویزیون باید مدنظر داشته باشند از بین بردن این حالت انفعال و تغییر آن به شرکت و فعالیت مخاطب است. اینکه لابه لای هر برنامه مسابقه یی با سوالات سطح پایین بگذاریم و جایزه یی برایش در نظر بگیریم به جذب مخاطب نمی انجامد، یعنی توجه نمی شود که تماشاگران تلویزیون به برنامه توجه ندارند بلکه این جایزه است که آنها را به سمت آن سوق می دهد نه محتوای آن و در اینجا بحث ساختار برنامه پیش می آید و اینکه آیا به این اندیشیده اید که چه می سازید و به چه قیمتی؟
در ادامه موضوع مجریان تلویزیون باید به این مساله اشاره کنم که در بحث تلویزیون و مخاطبان آن مساله یی وجود دارد با عنوان تعامل شبه اجتماعی و این در صورتی پیش می آید که مجریان تلویزیون جایگاه خود را فراموش کرده و دچار این توهم می شوند که واقعاً دوست مخاطبان هستند و احیاناً می توانند هر طور که راحت هستند حرف بزنند و برخورد کنند.اساساً آگاهی به جایگاهی که تلویزیون در بین اقشار مختلف جامعه دارد ضروری است. شناخت مخاطب و درک نیازهای او از جمله این وظایف است. مخاطب، رسانه تلویزیون را صرفاً جهت سرگرمی می خواهد و چون حوصله اش سر رفته است و از تنهایی یا حتی شلوغی مفرط خسته شده است به دم دست ترین چیز یعنی تلویزیون پناه می برد. آیا حق ندارد که از وقتش به نحو احسن استفاده کند و لذت ببرد. مخاطب آرامش می خواهد.
در چند سال اخیر رسانه تلویزیون با استقبال خوبی از طرف فیلمسازان و بازیگران سینمایی مواجه شده و درصد ساخت سریال های تلویزیونی بالا رفته است ولی تلویزیون ما از آن دسته تلویزیون هایی نیست که ۲۴ ساعته اختصاص به یک برنامه داشته باشد، چیزی که تلویزیون کشورهای دیگر دارد و هر شبکه اختصاص به یک برنامه مثلاً سینما، موسیقی، تئاتر، مسابقه، برنامه های ورزشی و غیره، آن هم با گرایش های مختلف این رشته ها دارد و مخاطب آزاد است تا هر کدام را خواست انتخاب کند و تماشاگرش باشد.
چیزی که ما بیشتر در برنامه های خودمان شاهد هستیم حضور مجری است و بحث اصلی بر سر حضور یا عدم حضور این پدیده است و این مساله یی است که بسیاری از مردم با آن مشکل دارند و برای تماشای یک فیلم سینمایی یا یک برنامه باید حضور مجری را با حرف های باربط و بی ربطش تحمل کنند.برخی اعتقاد دارند نسل جدید مجریان تلویزیونی باعث رونق برنامه های تلویزیونی شده اند و در واقع این تعداد از جوان هایی که وظیفه مجری گری دارند کاملاً مسلط به حرفه خود هستند و شناخت کافی را از جامعه دارند و حضور این مجریان باعث شده است ساختار برنامه ها شکل دیگری پیدا کند. ادعا می کنند که این مجریان توانسته اند برخی از خط قرمزها را شکسته و شیوه اجرای شان متفاوت و جذاب است.
مد روز می پوشند و عصا قورت داده نیستند. راحت برخورد می کنند و مخاطب احساس صمیمیت می کند.در اینکه شیوه جدیدی از اجرا در تلویزیون رواج پیدا کرده است شکی نیست. نوع پوشش مجریان تغییر کرده است، درست است ولی اینکه توانسته اند خط قرمزها را بشکنند جای بحث دارد. اساساً خط قرمزها در کشور ما تعریف خاصی دارد و جزء معیارهای هر رسانه یی محسوب می شود و این موضوع لااقل در تلویزیون تحت اصول خاصی رعایت می شود.یکی از وظایف تلویزیون ایجاد رضایت مندی در مخاطب است.
وقتی این مورد نادیده گرفته می شود، باقی قضایا تحت الشعاع قرار می گیرد. برخی از همین مجریان تلویزیون پرحرفی را با اطلاع رسانی اشتباه گرفته اند. به نظر می رسد برنامه یی ساخته می شود تا یک تایم پر شود، همین و دیگر هیچ مسوولیتی در قبال آن وجود ندارد. مجری به خود اجازه می دهد هر چه که دلش می خواهد بگوید.بحث جوان و پیر بودن مجری در میان نیست.چند سال پیش جایی خوانده بودم که تهیه کننده و مجری یک برنامه پرمخاطب رادیویی در BBC یک نوجوان ۱۳ ساله است، پس این نوجوان آنقدر هوش و ذکاوت دارد که از عهده اجرای چنین برنامه یی برآید و این برمی گردد به شناخت مخاطب که از جانب یک برنامه ساز صورت می گیرد.
مدتی است شبکه دوم سیما به روال دو سه سال اخیر جشنواره فیلم های سینمایی خود را آغاز کرده است با این تفاوت که مجری و دوبلور خود آقای هاشمی را از این برنامه بیرون کشیده و در دو نوبت شب و روز از دو مجری متفاوت استفاده کرده است.
نفس چنین کاری خوب است ولی باز می گویم چرا من مخاطب باید برای تماشای یک فیلم سینمایی حرف های یک مجری را گوش بدهم و قبلش باید مدام با کنترل کانال ها را چک کنم تا حرف آقای مجری تمام بشود.البته ابتکار جالبی است که اطلاعات فیلم ها را لابه لای شوخی های بجا و نابجا و پرت کردن کوسن مبل به طرف همدیگر می شنویم و مثلاً این هم یک شیوه جدید اجرای تلویزیونی است که مخاطب فکر کند واقعاً تلویزیون مثل خانه خودش است، ولی خوب است حالا که بازیگری را به مدت چند دقیقه میهمان برنامه می کنند اطلاعاتی را از زبان آن بازیگر به مخاطب منتقل کنند تا استفاده ابزاری از بازیگر تلقی نشود.
رسم مسابقه قبل از تماشای فیلم با برنامه های سینما گلخانه به شبکه سوم هم رسوخ کرده است و تنها نقش مجری محترمی که آرزوی موید و پیروز بودن مخاطب را می کند این است که حرف هایی بزند که حوصله مان را سر می برد. چون مخاطب گاهی از توجه زیاد هم خسته می شود.
به راستی معیارهای انتخاب یک مجری چه چیزهایی هستند. چرا از مجری استفاده می کنیم. آیا مجریان وظیفه دارند فقط حرف بزنند یا وظیفه دارند اجرا بکنند. یک مجری علاوه بر فیزیک مناسب، به بیان خوب هم نیاز دارد و هنگامی این مساله کاربرد دارد که سخنان تازه یی از زبان او بیان شود چرا که کلی گویی ثمری ندارد و باعث بی حوصلگی می شود.نمونه اجراهای خوب را هر چند محدود چه در برنامه های ورزشی و چه در برنامه های ادبی و سیاسی در این سال ها دیده ایم. نمونه حاضرش را در بخش ورزشی و با برنامه نود داریم. عادل فردوسی پور نمونه یک مجری خوب، مسلط، آگاه و کاردان است. کسی است که استیل خوبی در نوع اجرایش دارد و به عنوان یک پدیده در تلویزیون پس از انقلاب از او یاد می شود.
او تجربه و سواد کافی در رشته اش دارد، مصاحبه کننده خوبی است و می داند چه سوالاتی را از چه کسانی و در چه موقعیتی بپرسد. او به راحتی در کنار استادانی نظیر آقای بهمنش جای می گیرد.
در بخش خبری هم می توان از آقای حیدری و برنامه گفت وگوی خبری شبکه دوم یاد کرد که به جریانات سیاسی و اقتصادی روز مسلط است و انتخاب های درستی دارد و علاوه بر این از خوشرویی و بی طرفی اش نهایت استفاده را می کند.در برنامه های دیگر هم نظیر مسابقات تلویزیونی شاخص ترین چهره زنده یاد منوچهر نوذری بود که تسلط و اطلاعات فوق العاده یی داشت یا زنده یاد سلامی و آقای باغی که این سه نفر در عرصه مسابقات تلویزیونی مثال زدنی هستند.جمشید گرگین نیز با برنامه سینمای کمدی نشان داد که از تجربیات تلویزیونی اش به خوبی استفاده می کند.
ولی حضورش در چنین برنامه هایی کم رنگ شده است و دیگر تکرار نشد. در عرصه سینما آقایان عالمی و حمیدی مقدم نیز به اجراهای خوبی دست پیدا کردند.
برنامه با طبیعت را که یادتان هست، اجرای خوب آقای میرفخرایی و گزارش های آقای اینانلو، دو نفری که نمونه شاخص اجراهای تلویزیونی هستند و مخاطب از حضورشان لذت می برد.
فکر می کنم وقت آن رسیده باشد که تلویزیون تکلیف خود را با این مساله روشن کند. اینکه یک مجری چه جایگاهی در تلویزیون دارد. آیا اجرای متفاوت به معنی توهین به شعور مخاطب تلویزیون است؟
چیزی که هر از گاهی به آن اشاره می شود فن گویندگی است و هیچ وقت به فن اجرا اشاره نمی شود. چرا وقتی در کشورهای دیگر چندین و چند مجری خوب در برنامه های تلویزیونی مشغول به کار هستند ما از تعداد انگشت شماری می توانیم نام ببریم. ما حتی شومن هم نداریم و کمتر برنامه یی ساخته ایم که به فن اجرا بها بدهد.
نوع متفاوت بودن اجرای برنامه های تلویزیونی چیزی است که به آن هم توجه می شود هم نه. در برخی از برنامه ها می بینیم که چند نفر دور هم جمع شده اند و مشغول حرف زدن در مورد موضوع خاصی هستند که بعضاً تخصصی است ولی آن قدر جذابیت دارد که مخاطب به خودش اجازه نمی دهد کانال را عوض کند ولی مشکل از جایی شروع می شود که می بیند مجری برنامه هیچ نقشی در گفت وگوی جاری ندارد و هر از گاهی می گوید اجازه بدهید فلانی هم حرف بزند و آنگاه نوبت به دیگری می رسد و گاهی این قطع و وصل ها جایی صورت می گیرد که یکی از افراد شرکت کننده مسیر بحث را به جای خوبی کشانده است و در حال جمع بندی است ولی ناگهان اعلام می شود که وقت برنامه تمام شده است.
و اینجا باز بحث فن اجرا پیش می آید و متعاقب آن منفعل بودن مخاطب. یک مجری مسلط به خوبی می داند که چگونه دامنه بحث را جمع کند و چه وقت کات بدهد و این انگیزه را به مخاطب بدهد که او هم به نوعی در بحث شرکت بکند. تنها نمونه خوب این موضوع بخش گفت وگوی خبری شبکه دوم سیما است.
بحث ایجاد انگیزه برای مخاطبان تلویزیونی یکی از بحث های مهمی است که مطمئناً برنامه سازان تلویزیونی به آن توجه دارند ولی چرا حاصل کار این گونه می شود؟
به هر حال مخاطب تلویزیون را برای دیدن انتخاب می کند ولی چرا، آیا چون وسیله یی است از جمیع وسایل خانه که گاهی استفاده می شود گاهی هم نه یا از سر ناچاری یا تنهایی و بی حوصلگی. می دانیم که از عوارض زندگی مدرن تنهایی است و وقتی تنهایی به سراغ انسان می آید برای فرار از آن معمولاً دست به هر کاری می زند.
یکی از این کارها انتخاب تلویزیون است. او گاهی تلویزیون را به جای تنها دوست خود نیز می پذیرد ولی قبول کنیم که ما آدم ها گاهی از تنها دوست مان نیز خسته می شویم و دیگر حوصله اش را نداریم و دنبال جایگزین می گردیم.
اینکه چرا این کار را می کنیم دلایل مختلفی دارد ولی یکی از آن دلایل این است که دیگر جذابیتی برای مان ندارد و حوصله مان را سر می برد. حالا به زعم برخی این دوست کسی جز تلویزیون نیست. گفتم که مخاطب تلویزیون را برای دیدن انتخاب می کند و در کنار آن نیز چیزهایی می شنود. این شنیدن ها شامل موسیقی، خبر، دیالوگ های مربوط به فیلم ها و سریال ها و چیزهای دیگر است.
ولی اساس تلویزیون به ارتباط دیداری است و ارتباط شنیداری پس از آن شکل می گیرد. نمی توان به طور همزمان هم دید، هم شنید. حتماً این گفته مشهور والتر بنیامین را شنیده اید؛ کسی که خوب گوش می کند، نمی بیند.
در وجه دیداری چشم مخاطب سعی می کند رنگ ها را از هم تفکیک کند و به هر کدام تشخص خاص خودش را بدهد و در این مورد پیرو هیچ قانون خاصی نیست. او چیزهایی را می بیند که دوست دارد و جای آنها را خودش معین می کند.
مدت زمان زیادی نیست که تلویزیون ما به طراحی محیط و رنگ آن و همخوانی اش با پوشش مجریان توجه پیدا کرده است و این از حسن های تلویزیون است که لااقل به اهمیت اجرای دکور پی برده است.ولی همچنان فن اجرا در حاشیه مانده است و این از ضعف های بزرگ تلویزیون است که در کنار ساخت برخی از سریال های نازل تلویزیونی از آن غافل شده است.به نظر می رسد تلویزیون ما دچار مجری سالاری شده است و این قضیه برایش امری حیاتی است و باعث شده به کیفیت توجهی نداشته باشد.
مجریان محترم آزادند هر چقدر که دوست دارند فضا و ذهن تماشاگر را اشغال کنند و هفته نامه ها و مجله های زرد نیز پابه پای تلویزیون در این امر خطیر شرکت کرده اند. احساس می شود مجریان آمده اند که به ما درس اخلاق بدهند و وظایف مان را به ما گوشزد کنند تا مبادا راه خطایی برویم. آمده اند مراقب ما باشند تا بچه های خوبی باشیم و ناخن های مان را کوتاه کنیم و شب ها زود بخوابیم که با این آخری بیشتر موافقم. امیدوارم این گونه نباشد.
کوروش رنجبر
منبع : روزنامه اعتماد