چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اندوه من و حضور تو


اندوه من و حضور تو
حضور تو همواره گرمابخش لحظه های سخت و پراندوه من است. زمانی که تو در کنارم بودی، وقتی چشمانم بر لبخند زیبای تو باز می شد، باور می کردم که زیباترین تصویر دنیا از برابر چشمانم گذشته است. وقتی در نهایت بیماری و اندوه دست هایم از همه جا قطع امید می کرد، گرمای دستان تو بود که بر پیشانی ام گل محبت را شکوفا می کرد.
حالا مادر، من مانده ام و این پیچ و خم های زندگی. گاه چنان با خودم درگیر می شوم و در هیاهوی مشکلات خودم را از یاد می برم که از آنچه که تو به من بخشیده ای، دور می مانم. فکر می کنم این دوری، این جدایی و این لحظه ها چقدر مرا بی قرار می کنند. دلم می خواهد نگاهم را از اینگونه زیستن برگیرم، دلم می خواهد به زندگی آنگونه نگاه کنم که در برابر تمام رویدادهایش لبخند به کودکانم را از یاد نبرم.

مینا حمیدی
منبع : روزنامه ایران