پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


آیا باراک اوباما طرفدار مکتب سمت عرضه است؟


آیا باراک اوباما طرفدار مکتب سمت عرضه است؟
رییس‌جمهور منتخب به شعارهای انتخاباتی‌اش پشت می‌کند
اگر به سخنرانی‌های سیاسی‌ای که رییس‌جمهور منتخب، باراک اوباما در انتخابات مقدماتی درون حزب دموکرات انجام می‌داد، توجه کرده باشید، احتمالا انتظار خواهید داشت که تیم‌ اقتصادی او را ایدئولوگ‌های جناح‌چپ تشکیل دهند. آن زمان که اوباما همه مشکلات آمریکا را به گردن NAFTA و آزادسازی اقتصادی و حذف نظارت‌های دولتی می‌انداخت، از هیلاری کلینتون به خاطر روابط گرم و صمیمانه با وال‌مارت به عنوان شرکت مظهر شیطان مجسم، به شدت انتقاد می‌کرد.
اما حالا می‌دانیم که آن خطابه‌ها و زبان‌بازی‌ها تمام شده‌اند. تیم اقتصادی اوباما، تا چه اندازه «معقول‌ و خردمند» است؟ به آن اندازه که می‌توان تنها بر اساس کارهای آنها، دفاعی جانانه و پرشور و هیجان از اقتصاد سمت عرضه کرد.
مثلا لری سامرز، رییس جدید شورای ملی اقتصاد، یک استاد بزرگ دانشگاهی است که در اوایل کارش، چند مقاله در مسیری کاملا جدید منتشر ساخت که در آنها بر تاثیرگذاری سیاست مالیاتی در رفتار، تاکید شده است. وی به همراه فومیوهایاشی، جزو اولین کسانی بودند که سیاست مالیاتی تجمیع شده را با آن چه که اقتصاددانان، مدل سرمایه‌گذاری Q می‌نامند، ادغام کردند. این تلاش‌ها و کارهای اولیه وی، متعاقبا منجر به تحقیقات بسیار زیادی شدند که ثابت می‌کنند که سیاست مالیاتی تجمیع شده می‌تواند اثر چشمگیری بر رفتار تجاری داشته باشد.
او همچنین در تحلیل مالیات بر مصرف پیش قدم بود و تحلیل‌هایی را بنا نهاد که تا به امروز، قوی‌ترین مدعا برای لزوم انجام اصلاحات بنیادین مالیاتی هستند. البته این فهرست کماکان نیز ادامه دارد. سامرز به همراه همکارانش آندروآبل، گرگوری مانکیف و ریچارد زکهاوسر، تکنیکی را برای تعیین میزان سرمایه لازم در اقتصاد، ایجاد کردند. با به کارگیری این تکنیک‌ برای داده‌های مربوط به ایالات متحده، به طور قاطع مشخص می‌شود که سرمایه در این کشور به شدت کم است و لذا حاکی از آن است که اعمال مالیات بر درآمد سرمایه برای رفاه بلندمدت مردم آمریکا مضر است.
وی در مقاله دیگری که به همراه کریستوفر کارول به نگارش درآورده است، مستنداتی را برای این ادعا ‌که، اختلاف میان نرخ پس‌انداز در آمریکا و کانادا به میزان قابل ملاحظه‌ای تحت تاثیر سیاست‌های مالیاتی قرار گرفته است، ارائه می‌کند. آن سیاست مالیاتی که از لحاظ نظری سبب کاهش پس‌اندازها می‌شود، درعمل نیز اینگونه نتیجه‌ای را به بار خواهد آورد.
رییس جدید مشاوران شورای اقتصاد یعنی کریستینارومر نیز چندین مقاله نوشته است که ما را در درک اقتصاد سمت عرضه کمک می‌کنند. به ویژه اینکه او به همراه همسرش، دیوید رومر مقاله‌ای در این رابطه نوشته‌اند که احتمالا مهم‌ترین مقاله در دهه اخیر بوده است.
مشکلی که در رابطه با مطالعه سیاست مالیاتی وجود دارد و در این راه مانع ایجاد می‌کند، درون‌زا بودن این سیاست است. اگر اقتصاد در وضعیت مناسبی نباشد، سیاست‌مداران نسبت به کاهش نرخ‌های مالیاتی متمایل می‌شوند. این بدان معنا است که کاهش در مالیات، با میزان رشد کمتر از مقدار متوسط ارتباط دارد. با توجه به این مطلب، ممکن است به راحتی این نتیجه‌گیری غلط انجام شود که سیاست مالیاتی ناکارآمد است. اما دیوید و کریستینا رومر اعتقاد داشتند که سیاست مالیاتی هر از گاهی به دلایلی رخ می‌دهد که با چرخه کسب و کار بی‌ارتباط هستند، یعنی برخی تغییرهای مالیاتی برون‌زا می‌باشند. مثلا اگر مالیات‌ها در سال ۲۰۱۰ تغییر یابند، دلیل آن به اتمام رسیدن زمان مربوط به مالیات‌های اعمال شده در دوران بوش است و این چیزی است که یک دهه قبل‌تر انجام گرفته است. در آن زمان، سیاست‌گذار‌ان اطلاع نداشتند که اقتصاد در سال ۲۰۱۰ چگونه خواهد بود. آقا وخانم رومر، با کنار گذاشتن بخش‌هایی که تغییرات در آنها، برون‌زا بوده است، توانستند تاثیر آنها را بهتر از قبل تعیین کنند.
نتیجه‌ای که آنها گرفتند، درخور توجه است و ارزش این را دارد که در این جا ذکر شود: «تخمین‌های به عمل آمده نشان می‌دهند که افزایش در مالیات، به شدت رکود را افزایش می‌دهد. اثرات آن به شدت قابل ملاحظه‌ای قطعی هستند و از آن چه که با استفاده از معیارها و اندازه‌گیری‌های گسترده‌تر تغییرات مالیاتی به دست آمده بودند، بسیار بیشتر می‌باشند.»
با نگاهی به دیگر اعضای تیم،مشخص می‌شود که مثال‌هایی از این دست، فراوانند اما به دلیل محدودیت جا، نمی‌توان همه آنها را ذکر کرد. جیسون فرمن که احتمالا قائم‌مقام سامرز در NEC خواهد شد، مقاله مهمی در تایید اثر مثبت Wal-mart بر فقرا دارد. آستن گلسبی، مقاله‌ای نوشته است که در آن، اثر قابل ملاحظه‌‌ای را که سیاست مالیاتی می‌تواند بر سرمایه‌گذاری داشته باشد ثابت می‌کند. وی تخمین زده است که مالیات بر درآمد تجمیع شده، در اضافه رفاه گم شده جامعه، تاثیرگذار است.
البته این نکات بدان معنی نیستند که تیم اوباما، سیاست‌ مدل ریگان را اعمال خواهند کرد. مثلا سامرز در مباحثه‌ای مشهور در باب مالیات بر درآمد سرمایه که با دونالاسکین اقتصاددان در وال‌استریت ژورنال انجام گرفت، عقیده خود را درباره رابطه میان تحقیقاتی که انجام داده بود و مشاوره‌های سیاستی خود را تشریح می‌کند و می‌گوید: «افزایش مالیات بر درآمدهای مشتقه سرمایه، سیاستی بسیار نامطلوب است. چرا که توزیع درآمد، نابرابرتر گردیده و نوآوری‌های مالی، در حذف اختلاف میان درآمد حاصل از سرمایه‌ و دیگر انواع درآمد حاصل از سرمایه‌ و دیگر انواع درآمد بسیار موثر واقع شده است.»
اما اینها بدون شک به این معنا هستند که تیم اوباما بعد از بررسی و مقایسه هزینه‌ها و فواید سیاست اقتصادی، احتمالا هزینه‌های اعمال مالیات‌های بالاتر را بسیار بیشتر از آنچه که یک ایدئولوگ جناح چپ در نظر می‌گیرد، تعیین می‌کنند. اگر سخنرانی‌های انتخاباتی اوباما را به یاد آوریم، تنها کاری که می‌توان انجام داد، این است که نفس عمیقی بکشیم.
کوین‌هاست
کوین‌هاست مدیر مطالعات سیاست‌های اقتصادی در موسسه American Enterpriseاست. وی مشاور اقتصادی ارشد مک‌کین در مبارزات انتخاباتی ریاست‌جمهوری سال ۲۰۰۸ بود.
مترجم: محسن رنجبر
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد