پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


ماهیت اقتصاد اسلامی


ماهیت اقتصاد اسلامی
واژه یا تركیب «اقتصاد اسلامی» یك مشترك لفظی است كه دارای ابعاد مختلفی است. هر یك از صاحبنظران و متفكران مرتبط با این حوزه دینی و فكری بر اساس بینش و گرایشهایی كه داشته اند به نحوی بر دامنه ابعاد آن افزوده اند. عمده ترین ابهام در تعریف و تبیین وظایف و ابعاد آن ارتباط آن با حوزه دین اسلام به عنوان مجموعه معارف مرتبط با وحی كه از راه كتاب و سنت به ما رسیده است و حوزه علم اقتصاد كه در پی شناسایی و كشف روابط ثابت رفتاری در میان متغیرهای اقتصادی است، می باشد. از سوی دیگر گستردگی دامنه بحث و اختلاف در ابعاد آن بیش از همه بیانگر میزان انتظاراتی است كه درباره آن وجود دارد. بسیاری از مسلمانان در جوامع اسلامی بر اساس شناختی كه از اقتصاد صدر اسلام و موازین شرعی دارند انتظارشان این است كه رهبران جامعه و كارگزاران نظام اجتماعی با مبنا قرار دادن این الگوها مشكلات اجتماعی و اقتصادی امروزین را مرتفع سازند.
این مهم به ویژه در طی ۵۰ سال اخیر كه جوامع اسلامی با ناكارآمدی الگوهای سرمایه داری و سوسیالیستی مواجه بوده اند بروز بیشتری یافته است.
اگرچه انتظارات توده های مسلمان از همگونی و سازگاری خواسته ها حكایت دارد اما صاحبنظران این حوزه فكری بر اساس بینشها و گرایش های خود بر ابهام این واژه افزوده اند، به ویژه اینكه عمدتاً از آنجا كه علم اقتصاد متعارف در بستر تفكر و فلسفه دوران نوزایی (Renaissance) متولد گردیده و نظام انگیزشی و اخلاقی كه توصیه نموده لزوماً با مبانی اخلاقی و موازین شرعی اسلام همخوانی نداشته است، پذیرش دستاوردهای آن با تردید همراه بوده است.
بسیاری از متفكران و اقتصاددانان اسلامی بیش از همه به دنبال درك و معرفی سیستم ایده آل اقتصاد اسلامی بوده اند و از این رو اغلب نوشته های مدون در این رشته به بیان مكتب و سیستم اقتصادی اسلام اختصاص داشته است.اگر چه بیان مكتب و سیستم اقتصادی اسلام دارای اهمیت والایی است و حتی با وجود تحقیقات گسترده در این زمینه هنوز از ضعف های بنیادین رنج می برد، اما این مهم نباید ما را از مطالعه و بررسی ابعاد دیگر اقتصاد اسلامی به ویژه در عرصه تطبیق و اجرا باز بدارد. یكی از مهم ترین هدفهای اقتصاد اسلامی به تعبیر مرحوم شهید آیت الله صدر تغییر واقع فاسد در جهت نیل به واقع سالم و مطلوب اسلامی است ولیكن این مهم روشها و سازوكارهای خود را نیاز دارد. اقتصاد اسلامی چگونه می تواند بدون توجه به واقعیت های اقتصادی و شناخت دقیق آن نسخه عملی برای تغییر ارائه دهد.
كسانی كه گستره اقتصاد اسلامی را به دایره تعریف مكتب اقتصادی و تبیین وضعیت ایده آل محدود ساخته اند، شناخت واقعیت ها و تفسیر آن را بر عهده علم اقتصاد نهاده اند اما آیا علمای اقتصاد تاكنون كمكی در جهت شناسایی واقعیت اقتصادی جوامع اسلامی داشته اند. حقیقت این است كه بسیاری از كسانی كه در حوزه اقتصاد اسلامی قلم زده اند اگر چه عموماً اسلام شناس بوده اند اما با حقیقت علم اقتصاد آشنایی نداشته اند.
اگر دقت شود این افراد در حیطه قلمرو تخصصی خود كه شناخت دین و استنباط احكام شرعی بوده موضع گیری كرده اند و لذا نظر آنان در همین حد حجیت دارد و شامل قلمروهای دیگر اقتصاد اسلامی نمی شود.
كشف مكتب اقتصادی اسلام در حوزه بایدها و نبایدهای اقتصادی بر اساس «روش اجتهادی» میسر است، اما در عین حال باید توجه داشت كه زیر بنای احكام اسلامی در حوزه اقتصاد، مجموعه ای از روابط اثباتی (Positive) قابل استخراج از قرآن و روایات است كه بر اساس آن قوانین علمی و سنن تكوینی اقتصادی بر اساس شریعت اسلام و روایات اسلامی قابل كشف و استخراج است.
به نظر ما بدون درك این سیستم امكان تعمیم احكام اسلامی به شرایط امروز ممكن نیست و نمی توان سازگاری سیستم اقتصاد اسلامی را نشان داد. علاوه بر این امكان پذیری اقتصاد اسلامی در جوامع امروز مستلزم آن است كه اقتصاددانان اسلامی بر اساس شناختی كه از واقعیت روابط اقتصادی در جوامع اسلامی كسب می كنند و بر پایه مبانی و اصول ثابت شریعت اسلام به تولید نظریه های راهبردی برای تغییر واقع فعلی همت گمارند. این نظریه ها در چارچوب عقل جمعی یك جامعه اسلامی و بر پایه مبانی نهادی و ایدئولوژیك واقعی در آن جامعه پایه گذاری می شوند و به شرایط زمان و مكان نیز توجه دارند. مجموعه این نظریه ها راه را برای رهبران اسلامی جوامع اسلامی باز می كند تا نظریه و راهكاری را كه با مبانی اسلامی سازگارتر است انتخاب كنند و زمینه های لازم را برای تغییر شرایط بر اساس الزامات این نظریه ها فراهم سازند.
به نظر ما تولید نظریه در حوزه های راهبردی مستلزم بررسی واقعیت خارجی و محاسبه عوامل تأثیر گذار و پیش بینی نتایج است. این همه جز از طریق «روش علمی» و با تبعیت از دستاوردهای مثبت علم اقتصاد میسر نیست.
فقط با شناخت روابط میان متغیرهای اقتصادی و میزان و نحوه تأثیرگذاری عوامل اصلی است كه امكان تغییر شرایط و سیاست گذاری واقع بینانه پدید می آید.
سخن اصلی در این میان این است كه استفاده از دستاوردهای مثبت علم اقتصاد به معنای نفی هویت علمی اقتصاد اسلامی نیست و این دو می توانند رابطه تعاضدی و مكمل داشته باشند تنها در این شرایط است كه نظریه های اقتصاد اسلامی از «اثر بخشی» لازم برخوردار خواهند بود. به تعبیر مرحوم شهید مطهری رضوان الله علیه: «قوانین اقتصاد اسلامی نمی تواند و نباید بر خلاف اصول اولیه اقتصاد نظری باشد، چه در غیر این صورت شكست یا ركود و سرانجام مرگ اقتصادی این جامعه بیمار حتمی است.»
بنابر این اقتصاد اسلامی هم دارای مكتب و نظام اقتصادی است و هم از ماهیت علمی برخوردار است و بر اساس این ویژگیها جوامع اسلامی قادرند با تكیه بر معارف غنی اسلام به حل مشكلات امروزی اقتصادی همت گمارند. البته این امكان به معنی نفی كج فهمیهای برخی مدعیان نیست. ما بر اساس وصیت پیامبر گرامی اسلام منظورمان از اسلام و شریعت اسلام قرآن و عترت است.اقتصاد اسلامی برای دوری از تفاسیر سلیقه ای لازم است به تعاریف روشن و واضح از معیارها و فرایندهای تصمیم گیری دست یابد. همه این موارد با مراجعه به متخصصان امر میسر است اما مشكل در این است كه برخی با علم اجمالی از اسلام یا اقتصاد مدعی اقتصاد اسلامی شده اند و حتی برخی از مدعیان سیاسی به راحتی به خود اجازه می دهند كه ناشیانه به نفی اقتصاد اسلامی بپردازند. بر اساس نظرات اجماعی در اقتصاد اسلامی دو تفاوت ماهوی میان اقتصاد اسلامی و اقتصاد آزاد و نظامهای اقتصادی مبتنی بر این معارف وجود دارد.
۱) تفاوت در كسب درآمد حلال
۲) نظارت درونزااز جهت اول اقتصاد اسلامی از میان گزینه های ممكن فقط به موارد حلال آن توجه دارد. از جهت دوم اقتصاد اسلامی فراتر از قوانین مدنی جامعه و قبل از آنها به ایمان و اعتقاد و ارزیابی درونی مسلمان و مؤمن توجه دارد. یك انسان مسلمان قبل از همه باید عالم را محضر خدا بداند و بر این مبنا فقط درآمدی برایش حلال خواهد بود و مجاز به تصرف خواهد بود كه قابلیت انتساب به او داشته و حق باشد.
موارد باطل اصولاً پوچ و بی مبنا می باشند. بنابر این حتی در نظام اسلامی امروز چنانچه مالی حقاً به كسی انتساب نداشته باشد صرف داشتن مجوز قانونی دلیل بر حق بودن آن نیست و اصل بر بطلان آن است. برای مثال تعلق بودجه دولتی به یك فرد یا نهاد یا سازمان زمانی حلال است كه كار و ارزش افزوده حقیقی لازم به وجود آمده باشد.از جمله مهمترین معیارهای اقتصاد اسلامی دوری از اسراف و احسان است. دوری از اسراف مشابه معیار كارایی فنی در اقتصاد است كه بیانگر ضرورت استفاده از حداقل منابع برای تولید محصول است. معیار دوم یعنی احسان به معنی اقتصاد اسلامی ملازم با معنی شكر است و به معنی «كار نیكو» است.كار نیكو به معنی كار اثر بخش و با بالاترین كیفیت است. این بیان نیز مشابه معیار كارایی تخصیصی در اقتصاداست.
البته بیان این معانی دقیق در این مجال میسر نیست و بنده مواردی را به عنوان تكلیف شرعی بیان كردم.
حسین عیوضلو
عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع)
منبع : روزنامه ایران