دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

بخشش و بهداشت روانی


بخشش و بهداشت روانی
این یک حقیقت آشکار است که ما در دنیایی از تخطی ، تنفر و دشمنی که ما را از هر طرف احاطه کرده است زندگی می کنیم . ملتی که در جنگ با ملت دیگر است ، جنایتی که در خیابانها اتفاق می افتد ، تخطی و ستمکاری در خانواده ها . هیچکس نیست که از این فضای ترس و اضطراب بوجود آمده با این شرایط بدور باشد . بخشش ممکن است برای آنهایی که مورد ستمکاری و جنایت و تخطی قرار گرفته اند مفید باشد و نقشی با ارزش در صلح و آشتی و هماهنگی بین مردم داشته باشد . ( ان رایت ونورث ۱۹۹۸ )
در نتیجه بخشش ، دردها و ‌آزار ظلم کاهش می یابد و به این دردها اجازه داده نمی شود که بطور مداوم به شخص آسیب برساند. بخشش، قصد از تغییر قلبی است که آثار موفقیت آن، تلاش فعالی است برای جایگزینی تفکرات بد با خوب ، تلخی و عصبانیت با مهربانی ، بخشش چیرگی بر احساسات منفی مانند عصبانت ، تنفر ، میل تلافی است و جایگزین کردن آنها با احساسات مثبت مانند دلسوزی ، خیرخواهی و حتی عشق است .
ان رایت و همکارانش معتقدند که قربانیها برای بخشیدن شخص آزار دهنده چهار مرحله را طی می کنند تا آنها را ببخشند .
● مرحله اول ( کشف ) Uncovering phase
قربانی از درد عاطفی که در نتیجه رنجش ایجاد می شود آگاه شده و در خود نیاز به تلافی و غیرعادلانه بودن رنجش را احساس می کند .
▪ آزمایش دفاعهای روانی : این مرحله در ارتباط با انکار می باشد . یعنی بیشتر مردم نمی توانند بپذیرند که عمیقاً مورد تجاورز قرار گرفته اند .
▪ مواجه شدن باعصبانیت : مرحله ای که عصبانیت ایجاد نمی شود بلکه آزاد می شود و موقع مقابله یک مقدار کمی کاهش می یابد . شخص بی عدالتی نسبت به خود را می پذیرد و واکنش احساس منفی به مانند عصانیت ، حتی تنفر نسبت به خیانتکار متجاورز ، ... را نمایان می سازد .
▪ قبول شرمندگی در زمان مناسب آن : وقتی که بخشنده دقیقاً بی عدالتی را می بیند و می پذیرد . این یک علامتی از عزت نفس است . گاهی احساس شرمندگی ، گناه یا تحقیر عمومی می کند .
▪ آگاهی از سرمایه گذاری روانی : وقتی شخص مورد ظلم قرار گرفته سعی می کند راه حلی برای درد خود پیدا کند . او هیجانات زیادی را به شرایط اضافه می کند که می تواند تخلیه منفی انرژی باشد .
▪ آگاهی از مرور ذهنی در مورد ظلمی که به او شده است : شخص از اینکه آن واقعه را بطور متداول مرور میکند ، آگاه است .
▪ وقتی فرد خودش را با متخلف مقایسه می کند بینش و آگاهی برای او ایجاد می شود : شخص ممکن است حالت تأسف را با شرایط راحتی متجاوز مقایسه کند .
▪ فرد از این آگاه می شود که ممکن است بر خلاف خواست خودش بطور دائم تغییراتی در او پیدا شود : یعنی ظلم ممکن است تغییرات منفی و دائمی در شخص ایجاد کند .
▪ بینشی که احتمال می دهد دیدگاه « عادلانه بودن دنیا را » تغییر بدهد :
این درک ممکن است شخص را به نتیجه ای برساند که زندگی بیش از اندازه غیرمنصفانه است .
● مرحله دوم ( مرحله تصمیم گیری)
قربانی به منظور ترک تفکر تلافی جویانه تصمیم به بخشش متخلف می گیرد .
▪ تغییر در عقیده و تبدیل به بینش جدید ؛ زیرا راهبردهای قدیمی دیگر در حل مسائل مؤثر نیستند : درک اینکه اشتغالهای قبلی که با تجاوز و متجاوز یا ظالم و مظلوم داشته بر خلاف سلامتی است .
▪ میل به انتخاب بخشش : شخص ایده بخشش را قبول می کند .
▪ تعهد به بخشش فرد آسیب رساننده : نهایتاً متعهد به بخشش شخصی می شود که باعث چنین دردی شده .
● مرحله سوم ( مرحله عملی ) Work phase
قربانی درگیر مراحل بخشش ظالم ، ‌جنایتکار و متجاوز می شود .
این مرحله نیاز دارد که قربانی داستان خیانتکار را بطور شناختی طرح کند . به منظور اینکه به طور احساسی متجاوز را شناسایی کند و بطور اخلاقی متعهد شود که درد خود را از آزاری که در نتیجه رنجش متخلف احساس کرده به او بازگرداند .
▪ چهارچوب بندی مجدد : در تصمیم به بخشش ، شخص آسیب دیده ، ایده تلافی جویانه را کنار می گذارد . اگر چه هنوز کاملاً تصمیم به بخشش نگرفته است . شخص درگیر رفرمینک Reframing است . یعنی سعی در فهم داستان شخص متخلف را دارد .
▪ همدلی نسبت به ظالم یا متخلف : اغلب این بینش بالا با مشخصه های عاطفی ظالم همراه می شود .
▪ آگاهی از مهربانی که آن همراه با ظلم می شود : میل به شریک شدن در رنجی که آزارگر یا ظالم می کشد . همدلی و مهربانی ممکن است به عنوان هدیه برای متخلف یا ظالم به نظر بیاید .
▪ قبول و تحمل درد :
عامل اصلی در بخشش ، قبول و تحمل درد است و مربوط به این می شود که شخص نمی خواهد درد از آسیب را به آزار دهنده و دیگران منتقل کند . در این مرحله مانند واحد قبل شکل کیفیت هدیه مانند بخشش نمایان می شود که بفهمد یک عمل اخلاقی را انجام می دهد .
● مرحله چهارم ( مرحله نتیجه ) Deepening phase
▪ یافتن معنی برای خود و دیگران در رنج و مراحل بخشش :
فردبه منافع شخصی خود متوجه می شود . یعنی شخص آسیب دیده معنی عمیقی از ظلم و مراحل بخشش را در می یابد .
▪ درک اینکه نیاز به دیگران دارد ( بخشش در گذشته از طرف دیگران برای خودش ) :
شخص درک می کند که خودش کامل نیست . خودش را به یاد می آورد که لازم بوده از طرف دیگران مورد بخشش قرار بگیرد . شاید بخشنده از مهربانی فردی که قبلاً او را بخشیده قدردانی کند که حالا می تواند براحتی برای دیگران نیز تعمیم داده شود .
▪ درک اینکه شخص تنها نیست : شخص به این آگاهی می رسد هر چند که خودش آزار دیده و اذیت می کشد ولی فرد آزار رساننده نیز بخاطر رفتاری که انجام داده ناراحت است .
▪ درک اینکه شخص هدف جدیدی در زندگی در نتیجه این ظلم داشته باشد :
یک احساس جدید از هدف یا جهت گیری در زندگی ایجاد بشود .
▪ آگاهی از عواطف منفی و شاید افزایش عواطف مثبت : اگر آگاهی از درون و رهایی از این عواطف نسبت به متخلف آشکار شود سرانجام این فرایندها او را به بهبود سلامتی روانی هدایت می کند و اینجاست که معمای بخشش آشکار می شود . وقتی ما هدیه مهربانی و دلسوزی را به دیگران می دهیم خودمان التیام پیدا می کنیم .
فرید من در تز دکترای خود چنین نوشته که بیشتر مردم نیاز دارند درباره بخشش آموزش و یادگیری داشته باشند تا بتوانند همدیگر را ببخشند .
دسموند عقیده دارد که بدون بخشش در ما تنفر ایجاد می شود . تنفری که تبدیل به خصومت و عصبانیت می شود و تنفر سلامتی را بتدریج از بین می برد . بخشش یک نیاز حیاتی و مطلق برای ادامه حیات بشریت است .
بسیاری از تحقیقات نشان می دهد که بخشش بطور مستقیم بر هیجان عصبانیت بوسیله کاهش شدت آن در قلب و فکر اثرمی گذارد و همچنین هر وقت بخشش نسبت به یک نارضایتی یا تجربه آسیب زای زندگی کسی بطور موفقیت آمیز بکار برده شود ، مقداری از عصبانیت آن رنجش را از بین می برد . هر چه شدت رنجش هیجانی بیشتر باشد وقت بیشتری نیاز دارد تا عصبانیت موجب شده را حل یا کنترل کند .
همچنین ان رایت معتقد است که مهمترین فواید روانی حاصل از نتیجه بخشش ، کاهش عصبانیت و تنفر ، افزایش احساس عشق و پیشرفت در کنترل عصبانیت و ظرفیت پذیری برای اعتماد ، آزاد شدن از کنترل افراد و حوادث گذشته ، بهبود الگوی خواب ،‌اعتماد به نفس زیاد در روابط ، پیشرفت در کارایی و حل پیامدهای جسمانی و بیماریهایی که بوسیله تنفر بوجود می آید ، است .
● محدودیت بخشش :
فیتزگیبانز معتقد است که با توجه به تجربه کلینیکی من ، بخشش نمی تواند یک راه حل واحد برای همه دردهای احساسی که از وقایع آسیب زای زندگی منتج شده باشد . بلکه می تواند کمک کند تا مقداری از درجه غم حاصل از آسیبهای احساس را کاهش بدهد ولی بنظر نمی آید که ناامیدی و یأس و درد عمیقی که از خیانت بوسیله تعدادی از مردم تجربه شده را التیام ببخشد . همچنین بخشش نمی تواند بطور مستقیم عصبانیت یک شخص را که حاصل از ضعف شخصیت او است مانند نادسیسم ، بزرگ منشی ، بی قراری ، فقدان ارزشهای اخلاقی ، اداره کند . هر چند که آن یک وسیله درمانی قدرتمند است ولی به تنهایی نمی تواند راه حل کاملی برای تنفر شدید ، خصومت شدید و کینه شدید باشد .
متأسفانه بخشش همیشه نمی تواند نتیجه ای حتی به شکل حالت خنثی نسبت به متجاوز را ایجاد کند ، مخصوصاً وقتی که متجاوز میل به تغییر رفتار خودش را نشان نمی دهد . مثل این که در روابط زناشوئی وقتی که یک کسی عصبانیتهای حل نشده با والدین خود را متوجه همسر خود می کند و یا اشتیاقی برای تغییر رفتار خودشیفتگی خود ندارد ، همین کافی است که قربانی ، دیگر تحمل رنجش را نمی کند و دیگر نمی تواند پذیرای آسیب باشد .
منبع : پایگاه اطلاع رسانی پزشکی شفا