پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

سفیران


سفیران
● پرسش: سفیر اول امام مهدی‏علیه‏السلام چه کسی بوده وچه موقعیتی داشته است؟
▪ پاسخ: سفیر اول امام مهدی (ع) ابوعمروعثمان بن سعید عَمْری است. او به جهت شناخته نشدن، به شغل روغن فروشی روی آورد. در مصادر تاریخی سخن از سال ولادت ووفات او به میان نیامده است، وتنها اسم او برای اولین بار به عنوان وکیل خاص امام هادی (ع) برده شده است.
او بعد از شهادت امام هادی (ع) وکیل خاص از طرف امام عسکری (ع) شد. آن حضرت نیز او را در مناسبت‏های مختلف مورد مدح وستایش خود قرار می‏داد. از جمله آنکه در حق او فرمود: «هذا أبوعمروالثقة الأمین، ثقة الماضی وثقتی فی المحیی والممات، فما قاله لکم فعنّی یقوله، وما أدّی إلیکم فعنّی یؤدّیه»؛ «این ابوعمروثقه وامین است، مورد اطمینان گذشتگان ومورد اطمینان من در حیات وبعد از حیات من است، هر آنچه برای شما می‏گوید از من است و آنچه به شما می‏رساند از جانب من می‏باشد.»( الغیبة، طوسی، ص ۳۵۴ ؛ بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴)
در مجلسی که او با چهل نفر از شیعیان امام عسکری (ع) بودند، حضرت فرزند خود مهدی را به او نشان داد وبر امامت وغیبت او تصریح نمود، ودرباره وکالت او فرمود: «هر آنچه عثمان (بن سعید) می‏گوید قبول کنید...».( بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۴۶، ح ۱)
هنگام شهادت امام عسکری (ع) در سال ۲۶۰ هجری، در تغسیل حضرت حاضر بود وتمام امور ایشان را به عهده داشت.( الغیبة، طوسی، ص ۳۵۶)
ممکن است که این عمل را این گونه توجیه نماییم که او در ظاهر، عمل تغسیل را انجام داده تا امر بر حاکمان ظلم مشتبه گردد وگرنه مطابق برخی روایات، امر تغسیل وتکفین امام بر عهده امام است. عثمان بن سعید بعد از شهادت امام عسکری (ع) به تصریح آن حضرت ونصّ امام مهدی (ع) هنگام ورود قمّی‏ها به سامرّا، سفیر اوّل آن حضرت شد، واز آن موقع به انجام وظایف خود پرداخت، تا آنکه وقت وفاتش رسید. فرزندش ابوجعفر محمّد بن عثمان متولّی تجهیز او شد ودر جانب غربی بغداد به خاک سپرده شد.( بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۵۰، ح ۳)
بعد از وفات عثمان بن سعید از ناحیه مقدسه نامه‏ای صادر شد وحضرت در آن نامه با تسلیت به فرزندش محمّد، او را به سفارت خود منصوب گردانید.( الغیبة، طوسی، ص ۳۶۱ ؛ کمال الدین، ص ۵۱۰ ؛ بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۴۸)
● پرسش: آیا روایتی که تصریح به سفارت عثمان بن سعید دارد، ضعیف السند نیست؟
▪ پاسخ: احمد کاتب می‏گوید: روایتی که نصّ صریح در اعلام امام عسکری (ع) بر سفارت عثمان بن سعید از طرف امام مهدی (ع) است از حیث سند ضعیف می‏باشد؛ زیرا در سند آن، جعفر بن محمّد بن مالک فرازی است که نجاشی وابن الغضائری او را تکذیب نموده‏اند.
پاسخ:
۱) جعفر بن محمّد بن مالک را شیخ طوسی؛ توثیق نموده است. وتضعیف او از کتاب ابن الغضائری منشأ شده که این کتاب نزد مشهور علمای امامیه به اثبات نرسیده است.
۲) شیخ طوسی؛ در کتاب «الغیبة» به سند اعلایی از بزرگان طایفه از احمد بن اسحاق قمّی مسأله توکیل نایب دوم وپدرش را روایت کرده است.( الغیبة، طوسی، ص ۳۶۰ù۳۵۹)
۳) شیعه در مسأله امامت وسفارت دقت زیادی به کار برده وبه مجرّد ادعای شخصی بر سفارت، حرف او را تصدیق نمی‏کرده است، ولذا با مدّعیان دروغین سفارت شدیداً به مقابله پرداخته است.
● پرسش: آیا موضوع غیبت امام زمان‏علیه‏السلام ساخته عثمان بن سعید است؟
▪ پاسخ: برخی می‏گویند: موضوع غیبت امام زمان (ع) ساخته برخی از اصحاب خصوصاً عثمان بن سعید (نایب اول امام زمان (ع)) است.
اوّل کسی که به موضوع غیبت امام زمان (ع) اشاره کرد رسول گرامی اسلام (ص) وسپس امیرالمؤمنین (ع) وسایر امامان بوده است. آنان غیبت او را پیش‏بینی کرده ووقوع آن را به مردم گوشزد کرده‏اند.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «سوگند به خدایی که مرا برای بشارت برانگیخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدی که به او می‏رسد غایب می‏شود، به طوری که بیشتر مردم خواهند گفت: خداوند به آل محمّد نیازی ندارد ودیگران در اصل تولّد او شک می‏کنند، پس هرکس زمان غیبت را درک کرد باید دینش را نگهداری کند...».( اثباة الهداة، ج ۶، ص ۳۸۶)
اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین (ع) نقل کرده که فرمود: «آگاه باشید که آن جناب به طوری غایب می‏شود که شخص نادان خواهد گفت: خدا به آل محمّد احتیاجی ندارد».( همان، ص ۳۹۳)
امام صادق (ع) فرمود: «اگر خبر غیبت امام خود را شنیدید انکار نکنید».( همان، ص ۳۵۰)
لذا موضوع غیبت امام زمان (ع) آن چنان بین شیعیان شایع ورایج بود که شعرا در شعرهایشان ومؤلّفان در کتاب‏ها به آن پرداخته‏اند. از جمله کسانی که قبل از ولادت امام زمان (ع) در مورد غیبت حضرت مهدی (ع) تألیف داشته‏اند عبارتند از:
۱) علی بن حسن بن محمّد طائی طاطری از اصحاب موسی بن جعفر (ع).( رجال نجاشی، ص ۱۹۳)
۲) علی بن عمر اعرج کوفی از اصحاب موسی بن جعفر (ع).( همان، ص ۱۹۴)
۳) ابراهیم بن صالح از اصحاب حضرت موسی بن جعفر (ع).( همان، ص ۲۸)
۴) حسن بن علی بن ابی‏حمزه، معاصر امام رضا (ع).( همان)
۵) عباس بن هشام ناشری اسدی، از اصحاب امام رضا (ع).( همان، ص ۲۱۵)
۶) علی بن حسن بن فضال از اصحاب امام هادی وعسکری (علیهما السلام).( همان، ص ۱۹۵)
۷) فضل بن شاذان نیشابوری از اصحاب آن دو امام (علیهما السلام).( همان، ص ۲۳۵)
● پرسش: سفیر دوم امام زمان‏علیه‏السلام چه کسی بوده وچه موقعیتی داشته است؟
▪ پاسخ: ابوجعفر محمّد بن عثمان بن سعید عَمْری بعد از وفات پدرش همان گونه که امام عسکری (ع) تصریح نموده بود، به مقام سفارت نایل شد. آن حضرت به جماعت قمی‏ها فرمود: «اشهدوا علیّ أنّ عثمان بن سعید وکیلی، وأنّ ابنه محمّد وکیل ابنی مهدیّکم»؛( الغیبة، طوسی، ص ۳۵۵)
«شهادت دهید بر من که عثمان بن سعید وکیل من است. ونیز فرزند او محمّد وکیل فرزندم مهدی شماست.»
ونیز سفارت او با نصّ وتصریح پدرش به امضا رسید.( همان، ص ۳۵۹)
او نزد شیعیان عصر خود مورد وثوق ومعروف به امانت داری بود. وهیچ یک از امامیه در این مطلب شک نداشتند. چگونه شک کنند در حالی که امام عسکری (ع) در حق او وپدرش فرمود: «العمری وإبنه ثقتان»؛ «عَمْری وفرزندش مورد وثوقند...».( همان، ص ۳۶۰ ؛ کافی، ج ۱، ص ۳۲۹)
ونیز امام مهدی (ع) او را مورد تأیید خود قرار داد وفرمود: «لم یزل ثقتنا فی حیاة الأب رضی اللَّه عنه»؛ «تو در زمان حیات پدر دائماً مورد وثوق ما بودی...».( بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۴۹. پاورقی}
وی در حدود پنجاه سال به نحو احسن وظایف خود را به خوبی انجام داد تا آنکه در جمادی الاولی سال ۳۰۵ یا ۳۰۴ هجری به رحمت ایزدی پیوست.( الغیبة، طوسی، ص ۳۶۶)
محمد بن عثمان بیشتر از دیگر سفیران در این پست ومقام به خدمت پرداخت. کتاب‏هایی در فقه تألیف کرده که از امام عسکری وحضرت مهدی (علیهما السلام) وپدرش عثمان بن سعید واز امام هادی (ع) اخذ نموده است. او به ارشاد امام مهدی (ع) از زمان مرگش اطلاع داشته است، ولذا برای خود قبری را آماده نموده بود.( همان، ص ۳۶۳) بعد از وفات در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد.(همان، ص ۳۶۵)
● پرسش: سفیر سوم امام زمان‏علیه‏السلام چه کسی بوده وچه موقعیتی داشته است؟
▪ پاسخ: سفیر سوم، شیخ جلیل ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی است. او در ابتدای امر وکیل ابی‏جعفر محمّد بن عثمان عَمْری بود که بر املاک او نظارت داشت، تا آنکه وصیّت با نصّ به او منتهی شد وهیچ کس در این امر شک نداشت.( همان، ص ۳۷۲)
برخی از شیعیان، مالی را برای ابوجعفر عَمْری به مقدار چهارصد دینار فرستادند تا به امام زمان (ع) برساند، ابوجعفر دستور داد تا آن را به حسین بن روح بدهند. او هنگامی که تردید وشک آن شخص را به جهت ثابت نشدن سفارتش دید، بار دیگر تأکید کرد که این مبلغ را به حسین بن روح برساند، زیرا این دستور امام زمان (ع) است.
بعد از آنکه وضع مزاجی ابوجعفر عَمْری بحرانی شد جماعتی از بزرگان شیعه از آن جمله ابوعلی بن همام، ابوعبداللَّه بن محمّد کاتب، ابوعبداللَّه باقطانی، ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی، ابوعبداللَّه بن وجناء ودیگر بزرگان، بر او وارد شدند وعرض کردند که اگر بر شما اتفاقی افتاد چه کسی جانشین شما خواهد بود؟ ابوجعفر عَمْری فرمود: این ابوالقاسم حسین بن روح، قائم مقام من وسفیر بین شما وصاحب‏امر (ع) است. او وکیل وثقه و امین است، پس در امورتان به او مراجعه نموده ودر امور مهم بر او اعتماد نمایید، زیرا من به این مطلب امر شده‏ام تا بر شما ابلاغ نمایم.( همان، ص ۳۷۱)
ابوجعفر بن احمد متیل می‏گوید: هنگام وفات محمّد بن عثمان عَمْری من بالای سر او نشسته بودم واز او سؤال می‏کردم وحسین بن روح نیز بر پایین پای او قرار داشت. محمّد بن عثمان روی به من نموده وفرمود: من امر شدم تا بر ابی‏القاسم بن روح وصیّت کنم. من با شنیدن این خبر از جای خود بلند شده، حسین بن علی روح را به جای خود بر بالای سر محمّد بن عثمان قرار دادم.( همان، ص ۳۷۰)
جهت این تأکیدات از ناحیه محمّد بن عثمان بر وصایت حسین بن روح این بود که او چندان جایگاه ویژه‏ای در بین شیعیان به جهت ارتباط با امامان: نداشته است، اگر چه از نزدیکان خاص محمّد بن عثمان بوده است. وسرّ سفارت دادن به او، به جهت اخلاص وفداکاری او بوده است. وی بعد از وفات ابوجعفر عَمْری به مدت ۲۱ سال سفارت را بر عهده داشت. اولین نامه‏ای را که از حضرت دریافت کرد مشتمل بر درود فراوان از جانب آن حضرت بر او بود.( همان، ص ۳۷۲)
از آن زمان به وظیفه خود مشغول شد. وروش او التزام به تقیّه شدید ومضاعف بود، به حیثی که اظهار اعتقاد به مذهب اهل سنّت می‏نمود تا از این طریق بتواند به وظایف خود عمل کند. او درایام سفارتش شدیداً با انحرافات وادعاهای انحرافی سفارت مبارزه می‏نمود، تا آنکه در سال ۳۲۶ هجری رحلت نمود.
● پرسش: سفیر چهارم امام زمان‏علیه‏السلام چه کسی بوده وچه موقعیتی داشته است؟
▪ پاسخ: سفیر چهارم، شیخ جلیل ابوالحسن علی بن محمّد سَمَری است. تاریخ ولادت او مشخص نیست، ولی برای اولین بار به عنوان یکی از اصحاب امام عسکری (ع) شناخته شده است، که در بغداد با اشاره حسین بن روح از طرف امام زمان (ع) متصدّی امر سفارت شد.( رجال شیخ طوسی، ص ۴۰۰)
در مورد سفارت او خبر معیّنی نرسیده، وتنها این مطلب را می‏توان با تسالم واتفاقی که در بین شیعیان درباره سفارت او بوده کشف نمود، واین موضوع را می‏توان در نتیجه، کاشف از ابلاغی دانست که از طرف امام زمان (ع) به حسین بن روح شده است. او وظایف خود را در امر سفارت از هنگام وفات حسین بن روح به مدّت سه سال ادامه داد. وی گرچه همانند دیگران مورد وثوق واطمینان بود، ولی همانند آن سه سفیر فعّالیّت گسترده‏ای نداشته است. واین امر بعید به نظر نمی‏رسد؛ زیرا در آن سال‏ها مملکت اسلامی پر از ظلم وجور وخونریزی‏ها ودرگیری‏ها بوده است، اموری که با برنامه‏های فرهنگی واجتماعی منافات داشت. واین خود به تنهایی می‏تواند تأثیرگذار در انقطاع سفارت بعد از وفات او وعزم امام (ع) بر انقطاع وشروع غیبت کبرا نیز باشد. ولذا چند روز قبل از وفاتش توقیعی را از امام (ع) دریافت می‏کند که حضرت در آن، خبر از انتهای غیبت صغرا وعهد سفارت با مرگ او می‏دهد واو را از وصیّت کردن به سفارت برای بعد از خودش منع می‏نماید.( کمال الدین، ص ۵۱۶ ؛ اعلام الوری، ص ۴۴۵)
راوی می‏گوید: بعد از شش روز از صدور این توقیع به خدمت علی بن محمّد رسیدیم در حالی که در حال احتضار بود. به او عرض شد: وصیّ تو کیست؟ فرمود: «برای خدا امری است که او رساننده آن است». این را گفت واز دار دنیا رحلت نمود.
● پرسش: نیابت چهار سفیر حضرت‏علیه‏السلام چگونه اثبات می‏گردد؟
▪ پاسخ:
۱) در مورد عثمان بن سعید می‏گوییم: او مورد وثوق امام عسکری (ع) بوده وامام مهدی (ع) نیز بر منصبش تصریح نموده است.
در مورد فرزندش محمّد بن عثمان نیز می‏گوییم: او منصوب از طریق پدرش بوده وغیر از آنکه مورد وثوق امام عسکری بوده، از طرف امام زمان (ع) نیز بر این امر نیابت خاصّه داشته است.
حسین بن روح نیز از طرف محمّد بن عثمان به این سمت منصوب شد، واو نیز علی بن محمّد سَمَری را بر این مقام منصوب کرد.
۲) راه دوّم برای اثبات نیابت این چهار بزرگوار این است که آنها خطّ امام را که معروف بود، به دیگران نشان داده، بازگو می‏کردند. خطّ حضرت در زمان پدرش امام عسکری (ع) نزد شیعیان معروف بود.
۳) کرامات فراوانی که به دست مبارک این بزرگواران انجام می‏گرفت، می‏توانست اثبات کننده سفارت آنها باشد. این کرامات در برخی موارد به دست آنها انجام می‏گرفت وبرخی دیگر نیز منسوب به امام زمان (ع) بود که آنها به اطلاع شیعیان می‏رساندند، همان گونه که در قضیه معروف از ابوعلی بغدادی رسیده است.( کمال الدین، ص ۵۱۸و۵۰۲)
سید عبداللَّه شبّر می‏گوید: «شیعه هرگز گفتار نوّاب را نمی‏پذیرفت مگر در صورتی که معجزه‏ای از طرف امام عصر (ع) بر دست آنها ظاهر می‏گشت که دلالت بر صدق گفتار وصحت نیابت آنها داشت».( حقّ الیقین، ص ۲۴۲)
● پرسش: ارتباط نوّاب اربعه با شیعیان چگونه بوده است؟
▪ پاسخ: شیعیان با نوّاب اربعه دو نوع ارتباط داشتند:
۱) ارتباط با واسطه وغیر مستقیم
ارتباط با واسطه یک اصل در سازمان سفارت بود، چرا که این سازمان به جهت ظلم عباسیان نمی‏توانست آشکارا وآزادانه فعالیت کند. بنابراین باید در ارتباط با مردم از راه‏های استتاری بهره می‏گرفت.
۲) ارتباط مستقیم وبی‏واسطه
این ارتباط در آغاز فعّالیت نواب اربعه، در دوره غیبت صغرا وجود نداشت، زیرا بنا بود که مسأله نیابت خاصه مخفی بماند، تا حاکمان جور بازتاب وواکنشی از خود نشان ندهند. ولی کم کم شیعیان به صورت پنهانی نام ونشانی سفیر را از وکلا وخواص گرفتند وتوانستند با آنان مستقیماً تماس بگیرند. این کار عمدتاً از زمان سفارت دومین سفیر شروع شد وادامه یافت. شیخ طوسی درباره این نوع ارتباط می‏نویسد: «عده‏ای از افراد مورد اعتماد نزد سفرای امام مهدی (ع) می‏رفتند وبا دادن نامه ویا بیان داشتن خواسته‏های خود، پاسخ آن را از ناحیه مقدسه وتوسط سفرا دریافت می‏کردند».( الغیبة، طوسی، ص ۲۵۷)
● پرسش: وظایف ومسئولیت‏های نوّاب اربعه چه بوده است؟
▪ پاسخ: وظایف ومحور کلّی فعالیت‏های نواب اربعه بدین قرار است:
۱) زدودن شک وحیرت مردم درباره وجود امام مهدی (ع)
مهم‏ترین وظیفه‏ای که نواب اربعه به ویژه سفیر اول یعنی عثمان بن سعید عَمْری بر عهده داشت این بود که برای شیعیان ثابت کند، امام عسکری (ع) فرزندی دارد که اکنون امام است واو نایب خاص آن حضرت می‏باشد.
۲) حفظ امام مهدی (ع) از راه پنهان داشتن نام ومکان آن حضرت
امام مهدی (ع) در توقیعی به محمّد بن عثمان بن سعید عَمْری بیان داشت که از ذکر نام ونشان آن حضرت خودداری کند ودر جهت پنهان داشتن نام ومکان آن حضرت بکوشد.( همان، ص ۲۲۲)
ابوسهل نوبختی در جواب این سؤال که چرا تو سفیر ناحیه مقدسه نشدی؟ فرمود: «من نمی‏توانم مانند حسین بن روح سرّ نگهدار باشم».( همان، ص ۲۴۰)
۳) سازماندهی وسرپرستی سازمان وکالت
از طریق این سازمان، شیعیان پرسش‏ها وشبهات دینی خود را با وکلا در میان می‏گذاشتند وآنان به واسطه سفیر از ناحیه مقدسه پاسخ را به شیعیان می‏رساندند، ونیز وجوه شرعی خود را به وکلا می‏دادند ووکلا آن را به مسئول سازمان تحویل می‏دادند.
۴) پاسخ‏گویی به پرسش‏های فقهی ومشکلات عقیدتی
آنان گاهی پرسش‏های فقهی ومسائل مستحدثه شیعیان را به عرض امام مهدی (ع) می‏رساندند وپاسخ آن را دریافت وبه شیعیان ابلاغ می‏کردند.( اعلام الوری، ص ۴۵۲)
۵) اخذ وتوزیع اموال متعلق به امام مهدی (ع)
امام مهدی (ع) در روز بعد از رحلت امام حسن عسکری (ع) ویا در همان روز، بعد از مراسم خاک‏سپاری امام عسکری (ع) به هیئت قمی‏ها دستور داد که از این به بعد، اموال متعلق به آن حضرت را به وکیلش در بغداد (ابوعمرو، عثمان بن سعید عَمْری) تحویل دهند.( کمال الدین، ص ۴۷۸)
۶) مبارزه با غلات ومدعیان دروغین نیابت وبابیّت
در راستای همین وظیفه، در این دوره هفتاد ساله هر کسی که به دروغ ادعای بابیّت ووکالت نمود، مثل حلاج، شلمغانی ودیگران، با آنان به مبارزه برخاستند واز ناحیه مقدسه توقیعاتی به واسطه آنان صادر شد، وبا روشن شدن ماهیّت آنان، شیعیان امامیه از این نوع انحرافات مصون ماندند وبه سفارت نواب اربعه ووکالت بیشتر اعتماد نمودند.
۷) مبارزه با وکلای خائن
گاهی برخی از وکلا منحرف می‏شدند واز وظایف اصلی خود عدول می‏کردند. در این صورت مشکلاتی را برای سازمان مخفی وکالت به وجود می‏آوردند، وگاهی وجوه شرعی را نزد خود نگه می‏داشتند، در این صورت نواب اربعه هر کدام به نوبه خود مسئولیت داشتند تا با آن وکیل خائن مبارزه کنند.
۸) آماده سازی مردم برای پذیرش غیبت کبرا
این وظیفه بیش از همه بر دوش ابوالحسن علی بن محمّد سَمَری آخرین سفیر امام مهدی (ع) سنگینی داشت. از این رو امام مهدی (ع) از راه اعجاز به او کمک کرد وشش روز قبل از مرگش توقیعی صادر نمود وزمان دقیق وفات وی را بیان داشت تا اینکه حجت بر همگان تمام شود واذهان، آماده پذیرش دوره دیگری از غیبت آن حضرت باشد.
● پرسش: ملاک ومعیار انتصاب نوّاب اربعه چه بوده است؟
▪ پاسخ:
ـ امامان معصوم: بر اساس حکمت رفتار می‏کردند وقطعاً در نصب‏ها یک سری معیارها وملاک‏هایی را مد نظر داشتند از قبیل:
۱) تقیّه ورازداری در حدّ بالا
سفیر اوّل حضرت، عثمان بن سعید برای رعایت تقیه می‏کوشید تا خود را از بازرسی‏های رژیم عباسی دور نگه دارد. او بدین منظور در هیچ بحث ومجادله مذهبی یا سیاسی به صورت آشکار درگیر نمی‏شد.( تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، دکتر جاسم حسین، ص ۱۴۹)
حسین بن روح نیز در راستای رعایت وحفظ تقیه، یکی از خدمتگزاران خود را تنها به این دلیل که معاویه را لعن نمود عزل واخراج کرد.( الغیبة، طوسی، ص ۲۳۷)
۲) صبر واستقامت بسیار عالی وممتاز
عده‏ای از ابوسهل نوبختی پرسیدند: چرا تو نایب خاص حضرت نشدی؟ او در جواب گفت : «آنان (امامان:) بهتر از همه می‏دانند که چه کسی لایق این مقام است. من آدمی هستم که با دشمنان رفت وآمد دارم وبا آنان مناظره می‏کنم. اگر آنچه را که ابوالقاسم حسین بن روح درباره امام مهدی (ع) می‏داند من می‏دانستم، شاید در بحث‏هایم با دشمنان، آن گاه که جدال ولجاجت آنان را می‏دیدم، می‏کوشیدم تا دلایل بنیادی را بر وجود امام ارائه دهم ودر نتیجه محل اقامت او را برملا می‏ساختم. اما اگر ابوالقاسم حسین بن روح، امام را زیر عبای خود پنهان داشته باشد، وبدنش را با قیچی قطعه قطعه کنند تا امام مهدی (ع) را نشان دهد، هرگز عبای خود را کنار نمی‏زند وامام را نشان نمی‏دهد».( الغیبة، طوسی، ص ۲۴۰ ؛ بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۵۹)
۳) نسبت به دیگران فهمیده‏تر بودن
شیخ طوسی در کتاب «الغیبة» به فهم ودرایت آنان اشاره کرده است.( همان، ص ۲۳۶)
۴) حسّاس نبودن حکومت نسبت به آنان
امام مهدی (ع) در انتخاب نایبان خاص خود از افرادی استفاده می‏کرد که در دستگاه ظالمان عباسی نسبت به آنها حساسیتی نباشد، چون نیابت خاص، کاری بود بسیار مخفی ومبهم ومهم؛ ولذا هر یک از آنان دارای شغل بوده، کاسبی می‏کرده‏اند تا شناخته نشوند.
● پرسش: چه عواملی باعث شد برخی ادعای سفارت دروغین از طرف حضرت نمایند؟
▪ پاسخ: هنوز مدّتی از عهد سفارت ناحیه مقدسه نگذشته بود که این دستگاه مقدس مبتلا به مصیبت مدعیان دروغین سفارت گشت. آنان از این ادعای دروغین خود اهدافی را دنبال می‏نمودند که عبارت بود از:
۱) از آنجا که ایمان ضعیفی داشتند با این ادعا درصدد انحراف مردم وجامعه شیعی بودند.
۲) طمع به دست آوردن اموال مردم وحقوق شرعیه، زیرا از آنجا که امام زمان (ع) در غیبت به سر می‏بردند اینها می‏توانستند در اموال تصرّف نمایند.
۳) گسترش موقعیت خود در جامعه، زیرا با این ادعا وانتساب خود به امام مهدی (ع) درصدد گسترش شهرت خود برمی‏آمدند.
● پرسش: مدعیان دروغین سفارت چه کسانی بوده‏اند؟
▪ پاسخ: شروع تزویر در امر سفارت به عصر سفیر دوّم محمّد بن عثمان عَمْری باز می‏گردد؛ زیرا پدر او عثمان بن سعید به قدری معروف بود که هیچ کس جرأت معارضه با او را نداشت.
اول کسی که ادعای سفارت دروغین نمود ابومحمّد شریعی بود. وبعد از او محمدبن نصیر نمیری واحمد بن هلال کرخی وابوطاهر محمد بن علی بن بلال و بلالی وابوبکر محمّد بن احمد بن عثمان بغدادی واسحاق احمر ( بحارالأنوار، ج ۵۱، ص و۳۶۸و۳۶۹۳۶۷)ومردی معروف وبه باقطانی.( همان، ص ۳۰۱)
برخی از آنان در ابتدا از مردان صالح بودند ولی به جهات مختلف راه انحراف را پیشه نمودند. سفیر دوم با تمام قدرت به مقابله با آنها پرداخت، ونیز از ناحیه مقدسه توقیعات وبیانات شدید در لعن وتبری از آنان صادر شد که دلالت بر دروغگویی وسوء باطن آنان داشت.
در زمان سفارت حسین بن روح -سفیر سوم- مصیبت در این زمینه بیشتر شد، زیرا شخصی به نام محمّد بن علی شلمغانی غزافری ادعای سفارت نمود وبیشترین تأثیر را در انحراف جامعه به جای گذاشت. او گر چه در ابتدای امر، مردی مؤمن به نظر می‏رسید ووکیل حسین بن روح بود، ولی عاقبت به انحراف کشیده شد. آخرین کسی که ادعای دروغین سفارت داشت ابودلف کاتب بود که بر این ادعای خود تا بعد از وفات سمری -سفیر چهارم- باقی بود.( الغیبة، طوسی، ص ۳۰۳)
● پرسش: آیا امام زمان‏علیه‏السلام غیر از سفرا، وکیل نیز داشته است؟
▪ پاسخ: از تاریخ به دست می‏آید که امام زمان (ع) به جز چهار سفیر معروف، وکلایی نیز داشته است که در اطراف ممالک وشهرهای اسلامی مشغول به انجام وظیفه بوده‏اند. ولی بین سفیران ووکیلان دو فرق اساسی وجود داشته است:
۱) سفیر با امام زمان (ع) به طور مستقیم مواجهه داشته واو را به طور شخصی می‏شناخته است، در حالی که وکلا این چنین نبوده‏اند، وارتباطشان با حضرت از طریق سفیران انجام می‏گرفت.
۲) مسئولیّت سفیر، عمومی بود وشامل تمام شیعیان می‏شد، ولی مسئولیّت وکیل در محدوده منطقه خودش بود.
● پرسش: چه مصلحتی در وجود وکلای ناحیه مقدسه بوده است؟
▪ پاسخ: در مورد سؤال فوق به دو مصلحت اساسی می‏توان اشاره کرد:
۱) کار وکیل، سهیم شدن در تسهیل کارهای گسترده‏ای بوده که بر عهده سفیر قرار گرفته بود. خصوصاً با در نظر گرفتن این مطلب که قرار بر سرّی بودن وکتمان کردن امور شیعیان در ارتباط با حضرت بود.
۲) عملکرد آنها در مخفی نمودن سفیر وکتمان اسم وشخص او تأثیر بسزایی داشته است.
● پرسش: سازمان وکالت چه وظایف ومسئولیت‏هایی را برعهده داشته است؟
▪ پاسخ: با بررسی شواهد تاریخی چنین به دست می‏آید که سازمان وکالت از آغاز تا پایان فعالیت آن، کارکردهای گوناگونی را دارا بوده است که از آن جمله عبارت است از:
۱) دریافت، تحویل وتوزیع وجوه شرعی.
۲) رسیدگی به اوقاف.
۳) راهنمایی وارشاد شیعیان ومناظره با مخالفان.
۴) ایفای نقش سیاسی سازمان وکالت.
۵) ایفای نقش ارتباطی سازمان وکالت.
۶) کمک به نیازمندان وحلّ مشکلات شیعیان.
منبع : درگاه پاسخگویی به مسایل دینی