پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

رویارویی روشنفکران دینی با بحران‌های اجتماعی


رویارویی روشنفکران دینی با بحران‌های اجتماعی
هرجامعه‌ای دارای طبقات اجتماعی متفاوتی است که کارکردها وکارویژه‌های متناسب با اهداف و فلسفه وجودی خودرا ایفا می‌کند. این طبقات گوناگون اجتماعی، وقتی درکنار هم قرار می‌گیرند ، ساختمان اجتماعی را تشکیل می‌دهند که بتواند “ حیات اجتماعی” را دلالت بخشد . درمیان این طبقات اجتماعی،‌طبقه “ روشنفکر ”- با تسامح وتساهل به معنای مثبت آن رادرنظر بگیریم- دارای جایگاه ونقش ویژه‌ای است . گرچه بسیاری از اعتقاد برآن است که لفظ روشنفکر ترجمه واژه انگلیسی intellectuel است وبا واژه فرانسوی intellectuel همترازی می‌کند، این ریشه تاریخی ، لزوما کارکردها وکارویژه‌های روشنفکران را درغرب تداعی نمی کند، زیراروشنفکران درهر دوره وعصر تاریخی دردرون فرهنگ و چارچوب‌های نظری جامعه خود، فعالیت فکری داشتند وهمین جنبه اشتراک روشنفکران ‌بوده که همواره “ وضع موجود “ را نقد وبررسی می‌کردند ونقاط ابهام وکور را در درون فرهنگ‌ها ورفتارهای اجتماعی وسیاسی برجسته کرده، اذهان عمومی وافکارهمگانی رامتوجه کاستی‌ها ونارسایی‌ها می‌نمودند.
برهمین اساس نیز غالبا روشنفکران -گرچه از بطن جامعه برمی‌خواستند- همواره جایگاهی خارج از جامعه داشتند. بسته به نوع حکومت سیاسی، فرهنگی وسیاسی - اجتماعی ودینی هر جامعه، روشنفکران نقش‌ها و کارکردهای متفاوتی را ایفا می‌کردند. در قرن نوزدهم ، اروپایی با شناخت حساسیت‌ها و ظرفیت‌های جامعه خود وبسترهای رشد اندیشه‌های گوناگون، به دنبال ارائه طرح نو درمقابل مبانی جامعه سنتی بودند . روشنفکران در روسیه نیز در عصر “‌تزارها” نقش مشابه‌ای را داشتند . روشفنکران عرب نیز بادرنظر داشتن “ فرهنگ اسلامی” تلاش فراوانی را معطوف رابطه“ اسلام و مدرنیته ” نمودند ، که این تلاش‌ها از دوقرن پیش تابه حال ازگوشه وکنارجهان عرب به چشم می‌خورد.
روشنفکربه عنوان کسی که همواره “دلمشغولی هدایت” را در جامعه داشته است، می کوشد با نگاه‌ها ودیدگاه‌ها منتقد و اعتراض ‌آمیز بسترها وزمینه‌هایی را که منتهی به انحراف و کژاندیشی درجامعه می‌شود را گوشزد کند وبدون اصرار و “تعصب” در ساختارهای روبنایی جامعه، به ساخت‌ها وشالوده‌های اساسی وزیربنایی توجه خاص دارد. با این که روشنفکران درطول تاریخ ،‌نقش‌ها وکارکردهای چندگانه داشته‌اند ، اماهمواره به دنبال “ هدایت” جامعه و هدایت آن به سوی “ احیای ارزش‌های انسانی ودینی” بوده است. گرچه این ارزش‌ها ممکن است درفرهنگ‌های متفاوت ، دارای معانی و مفاهیم چندگانه‌ای باشد‌، دغدغه ونگرانی روشنفکران برای هدایت جامعه‌، وجه اشتراک بسیاری ازآنان است. این که روشفنکران تاچه اندازه بر “بحران اجتماعی” تاثیر دارند یاخود به نوعی زاییده بحران اجتماعی هستند، بسته به نظام فکری وفرهنگی هر جامعه متفاوت است دراین که بحران‌های اجتماعی، باعث تکاپو وتحرک حیات اجتماعی است ، کمتر می‌توان تردید کرد .
ازاین‌روست که ریمون آرون جامعه شناس فرانسوی معتقد است: “کمتر نسلی را سراغ داریم که احساس نکرده باشد که درحال بحران یا به عبارت دیگر درنقطه چرخش تاریخ به سرنمی برد.” بنابراین “ بحران “ لازمه حیات اجتماعی است .
اما هدایت ورهنمون‌سازی این بحران‌هابه سمت تکامل وپیشرفت یانقطه ارتجاع وعقب‌ماندگی ، بسیار حائز اهمیت است. اینجاست که نقش روشنفکران آگاه در هر جامعه‌ای برجسته می‌شود در “ جامعه دینی” که حیات اجتماعی براساس معیارهای وارزش‌های دینی تنظیم می‌گردد، نقش روشنفکران دینی، معنا ومفهوم دیگری می‌یابد. دراین نوع جوامع ، گرچه روشنفکران جامعه به انحراف وکج روی‌های جامعه از اصول وارز‌ش‌های متعالی و برتر حساسیت نشان می‌دهند، به نظر می‌رسد رسالت‌های دیگری نیز متناسب با فرهنگ سیاسی- اجتماعی جامعه خود برعهده دارند. تفکر “ هدایت اجتماعی” در جامعه اسلامی ، مبتنی برشناخت زمینه‌ها وبسترهای نظری وعملی است. باشناخت این زمینه‌هایی آشکار وپنهان است که روشنفکرمی تواند ، ضمن تبیین درست و صحیح از “ وضع موجود” نقاط ابهام وتردید را باز یابد وبه نقد وبازخوانی وضع موجود بپردازد وکارآمدی‌ها وناکارآمدی‌ها را درحیات اجتماعی جامعه بنمایاندوافکار نخبگان واذهان عمومی را متوجه نقطه‌های “‌گسل وگسست” نماید. نقطه‌هایی که مبدا پیشرفت یاعقب ماندگی است . تفکر هدایت اجتماعی درجامعه دینی با عنوان “ هدایت دینی “ همواره دغدغه اساسی روشنفکران دینی بوده است؛ روشنفکرانی که هم خاستگاه حوزوی داشته‌اند وهم خاستگاه دانشگاهی.هدف از هدایت دینی، هدایت اندیشه دینی در حوزه معرفت شناختی وهدایت رفتارهای دینی در جامعه اسلامی است که از دیرباز درکانون توجه روشنفکران دینی قرارداشته است.
دوره‌ای که ما درآن زندگی می‌کنیم ، عصر از هم پاشیدگی ارزش‌ها وهنجارها دربسیاری ازفرهنگ‌ها است. نه تنها هنجارهای دینی در عصر ارتباطات مدرن به چالش کشیده شده است، بلکه بسیاری از ارزش‌های انسانی وبشری نیز در حال فروپاشی است . در این برهه حساس تاریخی که نوعی نهیلیسم فکری وفرهنگی تمام لایه‌های زندگی انسانی را درنوردیده است ودرمیان این هیاهوی تکنولوژی وفنی ،بازشناسی انسان وبازگشت دوباره به مباحث “ انسان‌شناسی ودینی “ امری حیاتی است .
انسانی که همواره در طول تاریخ جدید درمیان انبوه جهالت‌های مدرن به فراموشی سپرده شده است وهرگاه انسان‌ها رابه لبه پرتگاه “بحران” نزدیک می‌شوند وبحران‌های اجتماعی وسیاسی نظم گذشته را به چالش می‌کشید، مباحث انسان‌شناسی و تعریف مجدد از “ انسان ” ضروری به نظرمی رسد . روشنفکران بایدباشناخت “بحران‌های اجتماعی” یا “ بسترهای زاینده بحران‌های اجتماعی “،‌تلاش نمایند، “ مدیریت فکری واندیشه‌ای” این بحران‌ها را برعهده بگیرند وضمن انتقاد ومخالفت ، با کژتابی‌ها وکج اندیشی‌ها که هر ازچندگاهی آفتابی می‌شود ، که معلول انحرافات فکری واندیشه‌ای بوده است به “هدایت اجتماعی ” بپردازند . در واقع “‌انتقاد اجتماعی” و “ هدایت اجتماعی” مکمل ویار یکدیگرند . ازاین رو “ ساخت وساز” انسجام اجتماعی درهر جامعه‌ای ، مرهون بازخوانی وبازتعریف عناصر موجود وفعال درعرصه‌های رابطه اجتماعی است روابطی که ریشه در بنیان‌های فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی هم دارد.
بهمن محقق
منبع : روزنامه رسالت