جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


بازسازی اتحادیه های کارگری


بازسازی اتحادیه های کارگری
● آینده نیروی کار متشکل در ایالات متحده
«جوهر اتحادیه های کارگری چیزی نیست جز تلاش برای بهبود موقعیت اجتماعی. جنبش کارگری پناهگاه سلب مالکیت شدگان، تحقیرشدگان، فراموش شدگان، ستمدیدگان و فقرا بوده است.»
در میان صفوف نیروی کار متشکل بحث مهمی پیرامون آینده جنبش در جریان است. براساس تجربه می دانیم که رویکرد «بالا به پایین» برای احیا و رونق بخشی به سازمان های کارگری، حمایت و مشارکت معنادار اعضا را افزایش نداده و آن را تسریع نخواهد کرد. باید اعضا و رهبران اتحادیه های کارگری، دیگر فعالان کارگری، کارشناسان و روشنفکران و گستره وسیعی از حامیان اتحادیه های کارگری در این بحث شرکت کنند.
این مباحثات باید کاملاً آزاد، صریح و سازنده باشد و این موضوع را به رسمیت شناخت که هر یک از ما در نتایج حاصله سهیم هستیم. آنچه در پی می آید برآیند افکار چند تن از فعالان شاخص جنبش کارگری از بخش های گوناگون است که ضمن باز کردن بحث ها صدایشان را به گوش دیگران رسانده اند. مداخله در بحث حداقل با این انگیزه بوده است که دغدغه ها و چشم اندازهای مربوط به رنگین پوستان و زنان تقریباً در مباحث جاری پیرامون آینده نیروی کار جایگاهی ندارد و تقریباً غایب است و البته تناقض در اینجا است که در صورتی که بتوان آینده یی برای نیروی کار متشکل متصور شد، همین گروه های جمعیتی هستند که آینده نیروی کار متشکل در ایالات متحده را رقم خواهند زد.
تحولات اقتصادی و سیاسی طی سی سال گذشته چه در ایالات متحده و چه در سطح جهان به فضایی نامساعد برای اتحادیه های کارگری به طور خاص و برای طبقه کارگر به طور عام منتهی شده است. در چنین شرایطی برخلاف تلقی.
فیلیپ راندولف که جوهر اتحادیه های کارگری را تلاش برای بهبود موقعیت اجتماعی می دانست، جنبش اتحادیه کارگری امروز به ندرت صدایی پیشرو و بدیع یا به عنوان متحدی پایدار برای جنبش های اجتماعی پیشرو در نظر گرفته می شود.
از سال ۱۹۵۵ درصد کارگران عضو در اتحادیه نسبت به کل نیروی کار رو به کاهش بوده است یا رشدی غیرمنظم و ناپایدار را تجربه کرده که نهایتاً به فقدان و عدم رشد بدل شده است، اتحادیه ها به جای پاشیدن بذرهای رشد آتی بیشتر بر دادن خدمات به اعضای کنونی شان تاکید کرده اند. واقعیت این است که نیروی کار متشکل به خود به مثابه هویتی جدا و مجزا از کل طبقه کارگر و جوامع کارگری نگریسته است و بیشتر مکانیسمی برای پیشبرد منافع کسانی بوده است که آنها را نمایندگی می کردند.
برای نیروی کار متشکل در ایالات متحده راه برون رفت از فراموش شدگی و به حاشیه رفتن با به رسمیت شناختن این نکته آغاز می شود که طبقه کارگر در اوایل قرن ۲۱ با شرایطی کاملاً متفاوت با بیست سال پیش مواجه است. زمان و مکان، امکان بررسی جامع تمام این تحولات را نمی دهد. آثار متعددی در این زمینه در کتاب ها و مجلات گوناگون نوشته شده است اما کافی است بگوییم که رشد جهانی سازی نئولیبرالی، دگرگونی عظیمی در رویکرد سرمایه داری به طبقه کارگر و همچنین نسبت به کل جامعه پدید آورده است.
شرکت های چندملیتی و هم پیمانانشان به این نتیجه رسیده اند که واژه «مشارکت اجتماعی» باید از اصول و مبانی آنها حذف شود و بهای آن را کارگران بپردازند. این بینش - نئولیبرالیسم- رشد قابل توجهی پیدا کرده و طرز تفکر هر دو حزب سیاسی عمده ایالات متحده را تحت سیطره خود گرفته و تغییر سیاست ها در جناح راست سیاسی در هیات حاکمه ایالات متحده را هدایت می کند.
موقعیت حاضر، رویکرد جدیدی به استراتژی، تاکتیک ها و مهمتر از همه نسبت به بینش حاکم بر اتحادیه های کارگری را طلب می کند. این اقدام چیزی بیش از تعریف چند ماموریت جدید است و تفکر پیرامون تجدیدنظر در روابط اتحادیه با اعضا، کارفرما، دولت و کل جامعه ایالات متحده و همچنین رابطه آن با دهکده جهانی را دربر می گیرد.
ما باید بپرسیم آیا اتحادیه می تواند به مثابه یک نهاد یا به مثابه نماینده یک جنبش بزرگتر عمل کند و بدل به ابزاری برای مقابله با بی عدالتی شود یا آنکه اتحادیه ها محکومند که تنها یک مکانیسم نهادی برای کاهش دردهای ناشی از سرمایه داری معاصر باشند آن هم تنها برای کسانی که شانس این را داشته اند که عضوی از نیروی کار متشکل باشند؟
در چنین بافت و شرایطی، ما پیشنهادات زیر را مطرح می کنیم؛
۱) ما نیاز به بینشی داریم که در عین حال که سازمان یابی نیروی کار غیرمتشکل را در دستور کار دارد اما به آن محدود نشود. آنچه از بحث های جاری حذف شده بیان صریح این نکته است که حقیقتاً اتحادیه های کارگری به چه چیزی باور دارند. البته باید اقدام به سازماندهی نیروی کار غیرمتشکل کرد، اما چنین نقطه تمرکزی، همان عدم انعطاف پذیری را نشان می دهد که اصلاح طلبان درصدد ریشه کن کردن آن هستند.
به رغم عدم موفقیت رویکرد «سازماندهی را در راس امور قرار دهید». آن هنوز به مثابه اکسیر و نوشداروی بیماری و کسالت جنبش اتحادیه کارگری معرفی می شود. با اینکه امر سازماندهی ضروری است اما به تنهایی کافی نیست. هنگامی که کنگره سازمان های صنعتی در سال ۱۹۳۵ پا به عرصه وجود نهاد فضای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسیار متفاوت بود. اما به فضا و موقعیت آن زمان مکرراً اشاره شده و به شکلی غیرتاریخی، آن را معادل لحظه یی که در آن ما خود را یافتیم قلمداد کرده و به آن ارجاع داده می شود.
در حالی که موضوعاتی بسیار مهم در ارتباط با ساختار اتحادیه ها، AFL-CIO و نیروی کار متشکل به مثابه یک کل وجود دارد که باید حل و فصل شود، اینها موضوعاتی نیستند که نقطه شروعی برای بحث تلقی شوند. ما باید بپرسیم، چرا میلیون ها کارگر غیرمتشکل باید به طور بالقوه به منظور پیوستن به اتحادیه یا شکل دادن به آن از بسیاری چیزها بگذرند. چرا میلیون ها متحد بالقوه نیروی کار متشکل باید مقادیر قابل توجهی زمان را به جای صرف حول موضوعات اساسی و معیشتی خود صرف اتحاد با تقاضاهای نیروی کار متشکل کنند؟ یک اتحادیه کارگری بازسازی شده چه باید به مردم رنگین پوست و زنان بگوید که فراسوی تلاش ها و شعارهای گذشته باشد؟
اتحادیه های کارگری چه اقداماتی باید حول شرایط کاری روبه افول صورت دهند آن هم در شرایطی که حتی کارگران عضو اتحادیه ها سخت تر، سریع تر و در مدت بیشتری نسبت به گذشته کار می کنند و زمان آزاد کمتری دارند و سطح فشارهای عصبی بر افراد، خانواده ها، آشنایان و دوستان افزایش یافته است؟ اگر این پرسش ها بدون پاسخ بماند، نیروی کار متشکل نخواهد توانست میلیون ها کارگر غیرمتشکل در ایالات متحده را به خود جلب و جذب کنند.
۲) جنبش اتحادیه یی باید بدون شرمندگی و پرده پوشی مدافع بخش عمومی و خدمات عمومی باشد؛ از زمان ظهور نئولیبرالیسم و با رد هرگونه مداخله سودمند دولت در اقتصاد که فلسفه مسلط هدایت کننده روند جهانی سازی است، جنبش اتحادیه کارگری ایالات متحده به جای خود بیماری، عوارض و نشانه های آن را مورد آماج حملات خود قرار داده است. به این ترتیب که علیه خصوصی سازی، قطع خدمات اجتماعی و پیشنهادات مالیاتی جناح راست که منجر به کاهش اخذ مالیات از ثروتمندان شده و ما را فریب می دهد سخن بسیار گفته شده است که همه آنها مهم هستند اما نیروی کار متشکل هیچگاه پیوندی میان این موارد به ظاهر مجزا برقرار نکرده و آنها را در یک بسته بندی عرضه نکرده است.
نمونه واضح این امر، شکست بخش قابل توجه نیروی کار متشکل در تشریح سیاست ها و سیاست های اقتصادی دولت کلینتون بود آن هم در زمانی که نهادهایی نظیر سازمان تجارت جهانی را تقویت و از ایده تجارت آزاد حمایت می کرد که همه آنها مفهوم حوزه عمومی را تحت سیطره قرار داد (و کماکان این سیطره ادامه دارد.)
نیروی کار متشکل در ایالات متحده باید وضعیت سیاسی و اقتصادی جاری را مطالعه کند و درک کند که هیچ راهی برای مصالحه با دیدگاهی که مداخله دولتی مثبت در اقتصاد را رد می کند وجود ندارد.
نیروی کار متشکل همچنین باید حمایت از افراد یا سازمان هایی که باور دارند پیشرفت و عدالت اجتماعی می تواند از طریق تابع کردن منافع کارگران به منافع شرکت های بزرگ و سرمایه های مالی کسب شود، را کنار گذارد.
۳) جنبش اتحادیه یی باید مدافع گسترش دموکراسی باشد؛ نیروی کار متشکل باید مدافع AND بوده و برای گسترش دموکراسی به فراسوی محدودیت های قانونی و رسمی مبارزه کند. این جنبش باید به قهرمان مبارزه با نژاد پرستی، نابرابری جنسی، تعصبات مذهبی و دیگر اشکال عدم تساهل بدل شود.
در موقعیت ملی و بین المللی کنونی، دموکراسی آماج حمله قرار گرفته است. به نظر می رسد عدم تساهل و عقلانیت در روابط میان مردم دست بالا را پیدا کرده است. اقلیت ها اگر نسلشان بر اثر رقابت فزاینده بر سر منابع در حال کاهش منقرض نشده باشد آن هم در زمانی که مقادیر عظیمی از ثروت در دست تعداد اندکی انباشته شده، حداقل به حاشیه رانده شده اند. آزادی های مدنی به شدت مورد تهاجم واقع شده اند. به نام مبارزه با تروریسم، دولت ها، از جمله دولت خودمان، قوانینی را به تصویب می رسانند که حق سازماندهی و اعتراض را محدود می کنند. به کسانی که شرایط حاضر را به چالش می گیرند به عنوان افرادی که حس میهن پرستی و وفاداری در آنان ضعیف است نگریسته می شود. به نام مبارزه با دشمن مشترک بساط بحث و گفت وگو برچیده می شود.
انتخابات ها به صحنه دروغ و ریاکاری بدل شده اند. در ایالات متحده Electoral College به شکل موثری حقوق مدنی میلیون ها رای دهنده، به ویژه در نواحی جنوبی را سلب می کند و در حالی که ایالات متحده در سطح بین المللی خواستار اعمال سیستم هر نفر، یک رای است، در سطح فدرال ما هیچ نشانه یی از نزدیک شدن به این ادعا در دست نداریم. جنبش اتحادیه یی باید در مبارزه علیه این اقدامات غیردموکراتیک شرکت کرده و ما را از دست جامعه پادگانی خلاص کند.
آینده حق پیوستن به اتحادیه های کارگری یا تشکیل آنها به شکل تنگاتنگی در گرو آینده دموکراسی در ایالات متحده است. منافع روشن ما ایجاب می کند که جنبش اتحادیه یی باید تقاضا برای حق تشکیل یا پیوستن به اتحادیه ها و همچنین حق سازمان یابی و سازماندهی را با مبارزه عمومی برای دموکراسی پیوند زند.
برای بدل شدن به یک مدافع معتبر دموکراسی، جنبش اتحادیه یی باید در درون صفوف خود نیز برای دموکراسی مبارزه کند. اگر اعضای ما بر این باور باشند که آنها هیچ کنترلی بر آینده سازمان هایشان ندارند یا در آنها حضور چندانی ندارند آنگاه ما شکست خورده ایم. در آن صورت ما به جای خلق سازمان هایی از آن کارگران، سازمان هایی پدرسالار خلق خواهیم کرد.
ترجمه؛ بابک پاکزاد
ای. فیلیپ راندولف
منبع : روزنامه اعتماد