جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

لطیفه‌های رسیده در هفته آخر آذر ماه


لطیفه‌های رسیده در هفته آخر آذر ماه
آقا رحیم بر اثر ناملایمات زندگی خانوادگی به بیماری عصبی دچار شد و قمر خانم (زنش ) راضی شد او را در یك آسایشگاه بیماری های عصبی بستری كند... تازه ۱۵ روز از بستری شدن آقا رحیم گذشته بود كه قمر خانم رفت و از رئیس آسایشگاه خواست كه او را بیرون بیاورد. رئیس آسایشگاه گفت : خانم ، حالا خیلی زوده ، از معالجه شوهرتون حداقل ۱۵ روز مونده !قمر خانم گفت : می دونم آقای دكتر، اما اگه كاملا معالجه بشه ، دیگه بر نمی گرده خونه !!
□□□
مادر دختر به خواستگار: شما قسم می خوریدكه تا حالا زن نگرفتید ؟ خواستگار: بله خانم ... به جون دو تا بچه هام !!
□□□
زن : اگه واسه روز تولد من می خوای چیزی بخری ، سعی كن ، چیزی باشه كه به پالتو پوست من بیاد. شوهر: باشه عزیزم ، واست یه بسته نفتالین می خرم !
□□□
زن اولی - به نظر من ، زن و شوهر باید با هم توافق و تفاهم كامل داشته باشند و دقیقاء مكمل هم باشند، در همه چیز...زن دومی : كاملا درسته ... من و شوهرم هم با هم توافق كامل داریم و مكمل همدیگه هستیم ،اون پول در میاره و من خرج می كنم .
□□□
فردای عروسی ، داماد به زنش كه دختر مردثروتمندی بود، گفت : حالا كه به سلامتی زن وشوهر شدیم ، لازمه كه تمام عادت های یه دخترلوس و ناز پرورده از یه خانواده پولدار رو ترك كنی ، جز یه عادت ... زن با ذوق و شوق پرسید: كدم عادت ؟مرد گفت : این كه مرتباء از پدرت پول بگیری !
□□□
زن : اگر این لباس را برای من نخری ، دیگر مرا نمی بینی .شوهر: چطور تو را نمی بینم ؟زن : برای این كه چشمهایت را در می‌آورم!
□□□
كارمند: آقای رئیس ، من دو روز مرخصی می خوام كه ازدواج كنم . رئیس : تو دو هفته تعطیلی داشتی ، چرا ازدواج نكردی ؟كارمند: آخه نمی خواستم ، تعطیلاتمو حروم كنم .
□□□
به خسیسه پوسته موز می بینه می شینه کنار موزه . می گن چرا اینجا نشستی ؟!!! میگه : آخه می خوام فکر کنند من این موزه را خوردم.
□□□
یه نفر تو هواپیما بود یه مگسه خیلی اذیتش میكنه میگه بزار برسیم كارت دارم . وقتی رسیدن مرده بال
مگسه رو میكنه میگه حالا باید پیاده برگردی.
□□□
به یکی میگن اگه آب نبود چی میشد میگه .......اول اینكه شنا یاد نمی گرفتیم وبعد فوقش خفه می شدیم می مردیم دیگه ...
□□□
به یكی میگن با یه چیزی جمله بساز كه توش آب باشه میگه شیلنگ.
□□□
به یه نفر میگن چرا دوچرخه مردومو از تو قبرستون دزدیدی؟
میگه فكر كردم صاحبش مرده.
□□□
به خسیسه میگن شیرین‌تر از عسل چی خوردی میگه ترشی مفت.
□□□
یارو مادر زنش را میبرد دکتر میگه: آقا سم خورده مسموم شده. دکتره میگه: خب چرا بدنش کبوده؟ یارو میگه: آخه به زبون خوش که نمیخورد.
□□□
مرده خوابیده بوده و یه مگسی بالا سرش وزوز میكرده این مرده حوصله نداشته بلند بشه و مگسو بكشه آخر دیگه خیلی اعصابش خرد میشه یكدفعه بلند میشه و مگس رو در هوا میگیره و بعد اونو جلوی دهنش میگیره و میگه لالالالالالا...ویز...لالالالالالا.
□□□
زنه به شوهرش تو سینما میگه: نگاه کن این بغل دستی من خوابیده. مرده میگه: خُب به درک حالا چرا من را بیدار میکنی !؟
منبع : مطالب ارسال شده