پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


به کوه مهربان بیندیش


●خسرو سینایی
«...اگر بخواهیم فقط فرمالیست نباشیم می بایستی فرم مورد انتخابمان بهترین راه ممکن برای پرداخت موضوع مورد انتخابمان باشد...» خسرو سینایی- بخشی از نقد بر فیلم چشم- از کتاب درباره چشم، زاون قوکاسیان
در سال های پایانی دهه ۴۰ و سال های ۵۰ تا ۵۷ وزارت فرهنگ و هنر و تلویزیون ملی ایران به محل اجتماع شورشیان سینمای ایران تبدیل شده بود. این گروه شورشی را اغلب فارغ التحصیلان مدارس سینمایی خارج از کشور یا منتقدان صاحب سلیقه یا اهالی تئاتر پیشرو ایران تشکیل می دادند. موضوع شورش، فرم های روایت و نحوه برخورد با واقعیت در سینمای ایران بود، به نظر این گروه جوان پرانرژی محصولات سینمای ایران که توسط تهیه کنندگان در دفاتر فیلمسازی با مارک فیلمفارسی ساخته می شدند از فرمی عقب مانده و نگرشی مرتجعانه نسبت به هنر و زندگی سود می برند تا به هدف اصلی خود که چیزی جز یک کسب وکار نیست بپردازند. در فضای فرهنگی آن سال ها که تئوری چپ تیغ تیز خود را به سمت هر نوع سرمایه داری پیش می راند در کشور ایران با حکومت سلطنتی و خفقان سیاسی موجود به نظر می رسید که هر راهی برای شورش برعلیه دفاتر متنفذ فیلمسازی به زمین گرم بخورد و متلاشی شود. اما سیاستی از سوی رژیم وجود داشت که سعی می کرد به این شورش اهدافی غیرسیاسی بدهد. رژیم در وزارت فرهنگ و هنر و تلویزیون ملی ایران پایگاهی ساخته بود که جوانان تحصیلکرده سینما از اروپا را جذب خود کند تا بتواند در این زمینه کنترل لازم را داشته باشد. برای رژیم شورش بر فرم فیلم های فارسی و روایت خطی مقرون به صرفه تر بود تا عصیان بر علیه ارکان نظام سلطنتی. مهرداد پهلبد در فرهنگ و هنر و رضا قطبی در تلویزیون ملی ایران هر دو از نزدیکان فرح دیبا ملکه ایران شروع به جذب جوانان تحصیلکرده سینما و تولید آثاری می کردند که مهم ترین ویژگی آنها فرم های متنوع روایی بود. در این میان تولید فیلم کوتاه و مستند که به هیچ وجه در بازار فیلمسازی ایران محلی از اعراب نداشت بیشتر مورد توجه قرار گرفت. پس از آنکه ابراهیم گلستان با فیلم های کنسرسیوم نفت و محصولات گلستان فیلم اولین حرکت های مستندسازی در ایران را به جهتی دیگر سوق داد با حرکت وزارت فرهنگ و هنر و تلویزیون ملی ایران تولید انبوه مستندهای گوناگون با فرم های مدرن تر و موضوعات متنوع تر در دستور کار این نهاد دولتی قرار گرفت. خسرو سینایی در دهه ۵۰ هم برای وزارت فرهنگ و هنر و هم برای تلویزیون ملی ایران فیلم کوتاه و مستند ساخت. او مثل فیلمسازانی چون پرویز کیمیاوی، سهراب شهیدثالث، منوچهر طیاب، محمدرضا اصلانی و ناصر تقوایی دنبال سرمایه و حمایتی می گشت تا ایده های تازه خود را در سینما به ثبت برساند.رویکردی که آن روزگار بهترین جا برای این کار وزارت فرهنگ و هنر و تلویزیون ملی ایران بود. سینایی به مدت یک دهه از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ تعداد قابل توجهی (اغلب منابع تعداد این فیلم ها را بین ۲۰ تا ۲۳ عنوان ذکر می کرده اند) فیلم داستانی کوتاه، مستند کوتاه، مستند داستانی، مجموعه تلویزیونی مستند و مجموعه نمایشی برای تلویزیون ساخت. اما هیچ کدام از آثارش نتوانست مقبولیتی که کیمیاوی با پ مثل پلیکان، شهید ثالث با یک اتفاق ساده و تقوایی با اربعین به دست آوردند، نصیب سازنده شان کنند. علت را می توان در همان جمله اول مطلب که از نقد سینایی بر فیلم چشم انتخاب شده است فهمید. سینایی برخلاف جریان جوان مستندسازی آن سال ها و کل جریان پیش روی سینمای ایران خیلی حواسش به تجربه های تند فرم گرایانه و هجوم بی محابا به ارکان روایت رایج سینمایی نبود. او آثاری ساخت که حداقل بدعتش در فرم موجب نمایش عمیق تر مضمون می شد. سینایی به فرم نگاهی کاملاً ابزاری داشته و هدفش در آن سال ها بیشتر از هرچیز بیان مضمونی است که انتخاب کرده است. مضمون گرایی در آن جریان شورشی و عصیانگر در های وهوی جشنواره ها و حمایت بی دریغ دولتی گم شد. تا اینکه در سال ۱۳۵۷ بساط وزارت فرهنگ و هنر و تلویزیون ملی ایران برچیده شد. خسرو سینایی برخلاف دیگر هم عصران خود که فرم گرایانی شوریده به نظر می رسیدند، فیلمسازی معقول و تحصیلکرده به نظر می رسید که در فقدان فیلمسازان پرسروصدا کاملاً می توانست مضمون گرایی مورد علاقه خود را در فیلم های مستند و داستانی جا بیندازد. به همین خاطر از ۱۳۵۷ به بعد که سینایی فیلم مرثیه گمشده را برای تلویزیون ساخت تاکنون فیلمسازی سینایی هم از سوی مسئولان ستایش می شود و هم دارای درجه و قرب قابل توجهی در میان روشنفکران است. آثار سینایی نوعی از رئالیسم را پی می گیرند که در آن مبنای فرم و محتوا به یک اندازه مورد توجه اند. این توجه یکسان باعث شده که چه در آثار مستند و چه در آثار داستانی سینایی همیشه موازنه ای از ویژگی های رسانه ای (ارسال پیام به مخاطب) و ویژگی هنری (زیباشناسی) سینما رعایت شود. البته این موازنه همیشه به سود فیلم ها تمام نشده است. هنرمند سعی کرده که رسالت تاریخی- روشنفکری خود را هرگز زمین نگذارد، پس در نتیجه برخی فیلم ها دچار نوعی انباشت پیام و مضمون می شوند که به فرم کلی اثر ضربه های شدیدی وارد می کنند. «یار در خانه» نمونه خوبی از این منظر به نظر می رسد در حالی که «زنده باد» اثر شسته و رفته تر و «هیولای درون» غایت تئوری یکسان نگری سینایی در فرم و محتوا محسوب می شود. در میان آثار مستند سینایی به نظر می رسد گیزلا به عنوان شخصی ترین فیلم سینایی و مرثیه گمشده به عنوان نمونه ای ترین مستند او تا حدود قابل توجهی یکسان نگری فرم و محتوا در آثار سینایی را توجیه کنند. سینایی یکی از مدرسان پرکار سینما محسوب می شود. شاگردان او علاقه فراوانی به استادشان دارند. این شاگردها سینایی را استادی توصیف می کنند که به تحقیق و پژوهش در موضوع اثر بسیار اهمیت می دهد. برای سینایی از چشم شاگردانش فهمیدن همه پیچ وخم های یک موضوع حتی اگر به کار فیلم و سینما نیاید برای یک فیلمنامه نویس و کارگردان ضروری است. توجه به تحقیق در حول وحوش موضوع فیلم ضرورتی قابل توجه است که توجه سینایی به آن او را در سینمای ایران ممتاز می سازد. مستندسازی و تنوع موضوعات مستندی که سینایی درباره آنها فیلم ساخته است همگی ریشه های توجه این فیلمساز را به مقوله تحقیق عنوان می کند. در سال های پایانی دهه۶۰ و هفتاد سینایی دو فیلم مهم درباره خوزستان ساخت. یکی درباره جنگ (در کوچه های عشق) و دیگری درباره مسائل قومی و عشیره ای (عروس آتش). این دو فیلم که هر دو در زمان نمایش بحث انگیز بودند فیلم هایی هستند که در آن سینایی سعی کرده هم زمان به مقوله بدعت در فرم و گسترش مضمون توجه کند. عروس آتش در این زمینه شاید مثال قابل توجه تری باشد. مسئله نگرش عشیره ای در خوزستان که موجبات چالش های قانونی فراوانی در این منطقه شده اند، پس از یک تحقیق مفصل توسط سینایی و شاگردانش به فیلمنامه تبدیل می شود. در فیلمنامه عروس آتش جایگاه عشیره، روابط عشیره ای، مسائل مدرن و دیدگاه قانون به فراخور داستان مورد توجه قرار می گیرد. جانمایه اثر برخورد سنت و مدرنیسم است. جانمایه ای همیشه تازه برای روشنفکران ایرانی. اما آنچه که فیلم را تازگی می بخشد نگاه همه جانبه و دور از احساسات یک جانبه است. اگرچه فیلم با بازی حمید فرخ نژاد (یکی از شاگردان سینایی) به شدت قوت می گیرد اما از نگاه همه جانبه اثر که در تناقض با روحیه داستان گویی فیلم است، آسیب می بیند. بازی ها یکدست نیست و هر چه فرخ نژاد گل می کند مهدی احمدی و غزل صارمی زیر سایه بزرگ او گم می شوند. نتیجه فیلمی است بحث انگیز درباره موضوع عشایر خوزستان با ساختاری که بین توجه به فرم روایی متفاوت و یا ارائه یک داستان سرراست، توجه به احساسات یا توجه به منطق زندگی مدرن در نوسان است. گرچه این نوسانات از اهمیت تاریخی این فیلم آن چنان نمی کاهد که اثر را به یک ملودرام صرف تنزل دهد. خسرو سینایی هنرمندی سختگیر است. این سختگیری شاید در ایران با توجه به فراز و نشیب های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی موجبات حاشیه نشینی و گوشه گیری فیلمسازان سختگیر را فراهم کند. اما مسئله اصلی اینجا است که خسرو سینایی توانسته کارنامه قابل توجهی برای خود فراهم کند که اگرچه جسارت عصیانی در فرم را ندارند اما در حیطه مضامین موردنظر آثار قابل توجهی محسوب می شوند.بزرگداشت خسرو سینایی توجه به میانه روی هنری و پافشاری برمضمون و استفاده هدفمند از فرم است. روشی که شاید برای سینمای روشنفکری ایران در سال های اخیر بهترین راه نجات در نظر گرفته شده است.

علیرضا محمودی
منبع : روزنامه شرق