پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


کافه ترانزیت ،دیوارهای همیشگی


کافه ترانزیت ،دیوارهای همیشگی
تفاوت اساسی یک کافه با قهوه خانه یا رستوران علاوه بر نوع کاربری، بیشتر از هر چیز نشان دهنده تفاوت های فرهنگی آنهاست. به همان شکل که اهمیت میرزاقاسمی بیشتر ازنوعی غذا بودن بیانگر یک ذائقه فرهنگی است . از این رو کافه ترازنزیت را می توان پلی در تداخل و گفتگوی فرهنگ های متفاوت با معیارها وارزش های خاص خود فرض کرد. تلاش فیلم در به تصویر کشیدن این تم در راستای محصولات مشترک سالهای اخیر سینمای ایران در جهت جامعیت بخشیدن به این موضوع نشان دهنده قدم های برداشته شده ای به سمت گشودن وکشف ظرفیت های ممکن در تقابل بین انواع زیست، اعتقاد وفرهنگها در مواجه با وضعیت ایرانی است. نگاه پرتوی به عنوان نویسنده و کارگردان اثر با در نظر گرفتن جریان های فکری سالهای اخیر و در مرکز قرار گرفتن مواضع فمنیستی و بحث داغ گفتگوی تمدن ها به شکل زیرکانه ای به سمت منتقدان و تفسیر گران فیلم متمایل است و این شائبه را ناخود آگاه به وجود می آورد که در حال نوشتن و ساخت فیلم صندلی مخصوصی را برای منتقدین اثرش در نظر گرفته بوده است.
موفقیت در پرداخت کاراکتر ریحان وانتخاب بازیگر مناسب با در نظر گرفتن قابلیتها و فیزیک خاص فرشته صدرعرفایی در به نمایش گذاشتن آن در کنار بازی نه چندان خوب پرستویی به رغم اجرا های موفق سالهای اخیر وی را نیز می توان در چهار چوب گزینش های کارگردانی به داوری نشست.
ساختار روایت با گریز از یک جانبه نگری به سمت ایجاد کانونی در مرکز روایت چند راوی به شکل دادن قصه در خلال گفته های پراکنده می پردازد. صفحه سیاه تیتراژ با نوشته های سفیدی که بعد از خوانش به صورت محو از وسط به دو سو کشیده می شوند علاوه بر اینکه در ترسیم فضایی جاده ای موفق عمل می کند مخاطب را وارد متن سیاهی می کند که رفته رفته شسته و با رنگها درگیر می شود. از سکانسی که عزاداران برای گشودن در، مقابل کافه پارک می کنند دوربین در نقطه ای کاملا نزدیک و درگیر با سیاهی پیراهن آنها تصویر می گیرد. دیوارهای کاملا آغشته به آگهی های ترحیم اسماعیل و تاریکی داخل کافه با پرتاب کبوترها به بیرون به تصویرروشن بقچه ی سفید زنها می رسد که در نمای کلی اش روی چهره ی ناراضی زلیخا می ایستد. مادر اینجا به منزله ی سنتی دیرین به زحمت به کول کشیده می شود. او همه جا حضور دارد اما توان بلند صبحت کردن ندارد صدای او را به روشنی صدای ریحان نمی شنویم صدای ریحان از همه ی صداها رساتر است. او حاضر نیست روسری سیاهش را جز با عشق با چیز دیگری عوض کند و شور تغییر و تحول و تحرک در او از صحنه گشودن مجدد در کافه و رنگ زدن دیوارها نمایان می شود از این لحظه به بعد ریحان همه چیز را از پشت دریچه ی آشپزخانه اش می پاید حالت عصیانگرانه ی چهره صدرعرفایی نمی تواند تصویر ریحان را در پشت قاب های قراردادی حبس کند و در نهایت او را به بیرون و حتی به جاده می کشاند. تصویر زن درگیر با سنتهای ناخوشایند اینجا به گونه ای متفاوت نمایش داده می شود دیگر از آن مظلومیت له شده خبری نیست و ریحان تا سکانس پایانی روی پاست وحتی پایان داستان به صورت بازبه دست او سپرده می شود. ریحان مورد اتهام واقع شده او سنت های تعیین شده را قبول ندارد و ازپستویی که ناصر برایش درست کرده می گریزد. در سکانسی که کفشهای او در برابر چندین کفش مردانه دیده می شود صداهایی از اشخاص نامشخص را می شنویم که درخصوص رعایت اصول قراردادی به او تاکید می کنند که اشاره زیبایی به فرهنگ و موقعیت شفاهی قوانین سنتی دارد. دایره ها هر قدرهم که باز باشند در نهایت دایره اند و هیچ جاده ای در آنها به رم نمی رسد. دختر روس نیز به نوعی درگیر اصول و قواعدی است که محصول شرایط جاده هاست . ارتباط دو زن در گفتگویی بدون کلام شکل می گیرد. برخوردی که محصول کنشی مشترک است و آشپزخانه بعنوان پناهگاهی بدون مرز در برگیرنده ی موضع دفاعی آنان در مواجه ی با محدودیتهای تعیین شده شان می باشد.
دیوارهایی که به قول ناصر به اندازه ی آجرهایشان بین آنها و مردهای جاده فاصله می اندازند و قفل و زنجیرها امنیت لازم را که از دیدگاه او محصول مراقبتی مردانه است، ایجاد نمی کنند. درعین حال فاصله ی زبانی بین ریحان و ریحانه و تاکید ناصر بر ریحان بودن که همان فاصله ی «ه» ی سرکوبگر «ضعیفه» است نشاندهنده نگاه خارج وضعیتی ناصر به او نیز می باشد. ریحان محصول شرایط جنگ است. شرایطی که معلول موقعیتی اضطراری است: مهاجرت، زندگی در اردوگاه و فاصله گرفتن از سنت های منطقه ای به سمت نوعی زیست جهان وطنی. زبان اردو زبانی است محصول شرایط اضطراری که در آن ارتباط بر مبنای انتقال نیازهای اولیه و خواستهای ساده شکل می گیرد. زبان اردو محصول موقعیتی چند جانبه است که در آن زبانها مانند پلهایی بر روی هم، کاربرانشان را به سوی مفاهیم عام پیش می برند. این موقعیت با بسته شدن مرزها که معلول جنگ است به صورت موقت در قهوه خانه ی ریحان بازسازی می شود.مرکزیت کافه ترانزیت در جلب مسافران غیربومی از همین ویژگی بدون مرز ناشی می شود. قاب بندی تصاویر با تنگ کردن فاصله کانونی نسبت به سوژه کاملا در نمایش موقعیت روانی و فشارهای سرکوبگر موفق عمل می کند. در این میان تنها قهوه خانه است که با نمایی باز نشان داده می شود و لانگ شاتها ( موقعیت رهایی) محدود به نمایش این مکانند.
با تمام این حرفها کافه ترانزیت نه تنها در مقایسه با آثار پیشین پرتوی گامی است رو به جلو بلکه نسبت به آثار مشابه خود نیز اثری است قابل تامل و دیدنی