جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

زن انگلیسی رُمانتیک - The Romantic Englishwoman


زن انگلیسی رُمانتیک - The Romantic Englishwoman
سال تولید : ۱۹۷۵
کشور تولیدکننده : انگلستان و فرانسه
محصول : دانیل م. آنجل
کارگردان : جوزف لوزی
فیلمنامه‌نویس : توماس وایزمن و تام استوپارد، برمبنای رمانی نوشته وایزمن.
فیلمبردار : گری فیشر.
آهنگساز(موسیقی متن) : ریچارد هارتلی.
هنرپیشگان : گلندا جکسن، مایکل کین، هلموت برگر، مارکوس ریچاردسن، کیت نلیگان، میشل لونسدال، بئاتریس و ناتالی دلون.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۶ دقیقه.


«الیزابت فیلدینگ» (جکسن) برای گذراندن تعطیلات با قطار به بادن بادن می‌رود. در همان قطار «توماس هورسا» (برگر) که محموله‌ای از موادمخدر را همراه دارد، نیز هست که بعدتر محموله را در پشت بام هتل اشرافی محل اقامت «الیزابت» پنهان می‌کند. «لوئیس» (کین)، همسر «الیزابت»، نویسنده‌ای موفق است که اکنون مشغول کار بر روی فیلم‌نامه‌ای درباره زنی ناراضی است که شوهرش را ترک می‌کند. او نیمه شب به «الیزابت» تلفن می‌کند و وقتی «الیزابت» در آسانسور با «توماس» گفت‌وگو می‌کند، «لوئیس» تصور می‌کند که او مشغول مغازله با یک مرد، درست در وضعیتی مشابه فیلم‌نامه‌اش، است؛ پس دوباره در ساعت دوازده و نیم نیمه‌شب به او تلفن می‌کند و این بار «الیزابت» می‌گوید که روز بعد به خانه باز خواهد گشت. محموله موادمخدر «توماس» در اثر باران از بین می‌رود و او وقتی می‌فهمد «سوآن» (لونسدال) در پی‌اش است، فرار می‌کند. در خانه، «لوئیس» از سوءظنش به خیانت «الیزابت» در بادن بادن می‌گوید. سپس نامه‌ای از «توماس» دریافت می‌کند که در آن خود را شاعری شیفته کارهای «لوئیس» معرفی کرده و این که «الیزابت» را در بادن بادن ملاقات کرده است. او یک بعداظهر برای صرف چای از راه می‌رسد و به اصرار «لوئیس» و با وجود اعتراض «الیزابت» همان‌جا می‌ماند. وقتی «الیزابت»، پسرش، «دیوید» (ریچاردسن) را روی پشت‌بام پیدا می‌کند، در حالی که «توماس» با پرستار خارجی بچه، «کاترین» (رومان) مشغول تمرین زبان انگلیسی است، به شدت عصبانی می‌شود و با اشاره به رابطه آن دو، «کاترین» خانه را ترک می‌کند. در اینجا «الیزابت» و «توماس» برای صرف شام بیرون می‌روند و تبهکاری، «توماس» را شناسائی می‌کند. در بازگشت به خانه، «لوئیس» در حالی که «توماس»، «الیزابت» را آغوش کشیده، آن دو را گیر می‌اندازد و «الیزابت» تصمیم می‌گیرد با «توماس» برود. آن دو به یک منطقه مدیترانه‌ای می‌روند، جائی که «توماس» به کار قاچاق موادمخدر و «ژیگولو»ئی روی می‌آورد و تنها گاه‌گاهی «الیزابت» را می‌بیند. سپس با «لوئیس» که در پی «الیزابت» به جنوب فرانسه رفته تماس می‌گیرد. در نهایت «سوآن»، «توماس» را می‌کشد و «الیزابت» و «لوئیس» به خانه باز می‌گردند...
* هنگام تماشای فیلم، پرسش‌های بی‌شماری در ذهن تماشاگر مطرح می‌شود، که هیچ جوابی برای آنها نمی‌یابد: چرا «الیزابت» به بادن بادن می‌رود؟ رابطه «الیزابت» و «توماس» در بادن بادن چگونه است؟ موادمخدر متعلق به «توماس» از چه نوع است؟ و... اما لوزی و فیلم‌نامه‌نویسانِ همکارش، داستان سرگرم کننده را به تصویر کشیده‌اند، به گونه‌ای که تماشاگر اصرار چندانی برگرفتن پاسخ پرسش‌هایش نخواهد کرد. در عین حال، سبک لوزی، مثل همیشه، سبکی «آموزشی» است و می‌خواهد پیامی اخلاقی را بازگو کند، که این بار نیز با تکیه بر ملاحظات روان شناختی هدف خود را پی می‌گیرد.