سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

گفتگوی سپید با دکترحسین ملک‌افضلی مدیر پرسابقه حوزه سلامت


گفتگوی سپید با دکترحسین ملک‌افضلی مدیر پرسابقه حوزه سلامت
● به زندگی با رضایت لبخند می‌زنم
دکتر ملک‌افضلی در آستانه ۷۰ سالگی همچنان به ارتقا و رشد برنامه‌های بهداشت و سلامت مردم می‌اندیشد. از کارنامه کاری‌اش راضی است و البته آرزوهایی یا بهتر است بگوییم انتظاراتی از نسل جدید دارد ولی دلش می‌خواهد نهالی را که کاشته مراقبت کنند و نگذارند در گذر زمان پژمرده و نابود شود. با اینکه در عرصه‌های بهداشت و سلامت از خدمات او میلیون‌ها نفر سود برده‌اند اما معتقد است خیلی به سلامت خود نرسیده است. به تازگی هم از دست مهمان ناخوانده – آرتریت روماتوئید- حسابی دلخور شده‌اند و با ناراحتی می‌گویند: «دو سه ماه بود که حتی به سختی قدم برمی‌داشتم. شکرخدا حالا بهترم ولی تکاپو و فعالیت‌های گذشته از عهده‌ام برنمی‌آید.» ادامه گفتگوی ما را در همان قالب همیشگی بخوانید:
● مانند همیشه از یک معرفی مختصر شروع می‌کنیم، موافق‌اید؟
▪ من در اردکان یزد در سال ۱۳۱۸ متولد شدم؛ یعنی الان ۶۹ سال دارم. در سن شش سالگی به اتفاق پدر و مادرم به قم آمدیم، چون پدرم روحانی بودند و در قم باید ادامه تحصیل می‌دادند. بنابراین من هم در قم درس خواندن را آغاز کردم و دیپلم تجربی‌ام را سال ۱۳۳۷ گرفتم. خودم عاشق ریاضیات بودم ولی خانواده تمایل داشت پزشک شوم، بنابراین به رشته تجربی سوق داده شدم. سال ۱۳۴۴ هم دانشکده پزشکی را تمام کردم . برای خدمت به سپاه بهداشت رفتم. عشق به ریاضیات بالاخره کار خودش را کرد و من که دیدم اهل کار پزشکی بالینی نیستم، برای خدمت در عرصه‌های عمومی از همان دوره سربازی شروع به فعالیت‌های اجتماعی کردم و در ساختن جاده و حمام و غیره مشارکت می‌کردم. ادامه تحصیلم نیز ترکیب علوم پزشکی به علاوه استعداد ریاضی‌ام شده که در دانشکده تهران آن را خواندم.
● چه رشته‌ای؟
▪ آمار حیاتی اپیدمیولوژی، مدتی هم در آمریکا بودم و سال ۱۳۵۴ برگشتم در دانشگاه تهران دانشکده بهداشت استادیار شدم. بقیه‌اش را فکر کنم همه بدانند که سال ۶۳ به وزارت بهداشت رفتم و معاون و سپس مشاور وزیر شدم. از هشت سال پیش معاون پژوهشی وزارتخانه بودم، یعنی از سال ۶۳ تا حدود شش ماه پیش. در حدود ۲۴ سال در عرصه‌های مدیریتی بودم ولی با این حال هرگز ارتباطم را با دانشگاه و تدریس و تحقیق قطع نکردم.
● شما در وزارت بهداشت که حضور داشتید، نوآوری‌‌هایی کردید. از ثمره زحمت‌هایی که کشیدید یا کارهایی که نیمه‌کاره رها شده‌اند، کمی صحبت می‌کنید؟
▪ بله. من به طور خلاصه در چهار زمینه بسیار با ارزش – البته از نظر من- خیلی تلاش کردم و همه آرزویم این است که دوستان جوان در جهت تکامل آن بکوشند و خدای ناکرده این جریان مثبتی که شروع شده متوقف نشود. اولین آن تغییر در نظام ارزش‌یابی برای فعالیت‌های پژوهشی دانشگاه‌ها بوده که حدود پنج سال پیش در دانشگاه‌های علوم پزشکی ایجاد کردیم. شاخص‌هایی به شاخص‌های سنتی اضافه شدند و باوجود مقاومت‌های موجود، به مرحله اجرا درآمدند. آوردن این نوع شاخص‌ها به عرصه پژوهش موجب می‌شود که دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی یک بعدی به مقوله پژوهش ننگرند و به طور جامع‌نگر و جامعه‌نگر خود را در مقابل نیازهای مردم پاسخگو بدانند. در واقع نباید افراط و تفریط باشد، همان‌طور که شاخص‌ ISI (تولید علم) و شاخصH (ارجاع به مقاله شما) مهم هستند، شاخص‌هایی چون مفید بودن تحقیق شما در تغییر سیاستگذاری برای سلامت کشور و یا پاسخ به صنعت و نیاز مردم ارجح‌تر است. فقط نباید در مقابل ژورنال‌ها و کنگره‌های خارجی احساس مسوولیت کرد. به مشکلات مردم هم باید اندیشید. در این صورت تحقیق باارزش است.
● مانند تحقیق دکتر عزیزی که به اضافه کردن ید در نمک منجر شد؟
▪ احسنت. مثالی که شما زدید، تحقیق باارزشی بود. با اینکه به سن شما نمی‌خورد اما شما هم در نسل خودت چون از آن سود برده‌ای، آن را می‌شناسی. این تحقیق مرکز غدد، به نیاز مردم در حال و آینده پاسخ داد. دو بال داشت تولید علم و استفاده از علم موجود. هم اندکس H بالایی داشت و هم با مشارکت وسیع مراکز تحقیقاتی و وزارتخانه به اجرا درآمد و مشکل کمبود ید مردم را حل کرد. به سیاستگذاران خط داد. کاش الان هم تحقیقات به این سو بروند که نسل آینده هم از آن سود ببرد و در گذر زمان از سر و ته این ۴۲ شاخص که گذاشتیم نزنند و تحقیق همه جانبه بشود.
● و اما سه زمینه دیگر چه بود؟
▪ در آنها موفق بودید؟یکی بحث Networking یعنی مشارکت و تیمی شدن بود که در مثال شما هم بود. ما سعی کردیم آن را ساماندهی کنیم و موفق شدیم. البته ایجاد فرهنگی این‌چنین، به خصوص برای ما ایرانی‌ها ‌که عادت به تک روی داریم، به این راحتی نیست و باید نهادینه شود. من خیلی پا فشاری کردم. شاید ۱۰ تا ۲۰ درصد بیشتر جلو نرفته باشد. نه فقط در پژوهش بلکه باید در همه جوانب زندگی این فرهنگ خوب را نهادینه کنیم. بحث بعدی، ادغام تحقیق در بیمارستان‌ها و کلینیک‌ها بود.
● یعنی چطوری؟
▪ بیشتر استادان دانشگاه که پای صحبت‌شان بودم، می‌گویند وقت تحقیق نداریم. همه تلاش من همین بود که با این جمله مخالفت کنم. انگار شما بگویی مسلمانم اما وقت عبادت خدا را ندارم. مگر امکان دارد عضو هیات علمی بود و وقت تحقیق نداشت. همان کلامی که آموزش می‌دهیم و همان مریضی که بستری می‌کنیم، می‌تواند یک پروتکل پژوهشی باشد. خلاصه ما پایگاه تحقیقات بالینی ایجاد کردیم که در این فضاها خود استادان پژوهش انجام بدهند.
● چقدر موفق شدید؟
▪ خیلی کم. چون این کار یک توانمندسازی نیست بلکه تغییر نگرش است و باید در افراد به مرور زمان ایجاد شود.
● چهارمین موردی که علاقه دارید پیگیری شود، چیست؟
▪ پایگاه تحقیقات اجتماعی، یعنی خود مردم در فرآیند تحقیق مشارکت داده شوند. مردم را آوردیم و ساماندهی کردیم و به نمایندگانی از آنها روش تحقیق آموختیم. الان ۳۱ پایگاه داریم که مردم هر محله اولویت‌ها و مشکلات را شناسایی کردند و حل نمودند و اعضای هیات علمی در توانمند کردن مردم سهیم‌اند. این کار سه فایده مهم دارد. مردم الویت‌ها را بهتر می‌شناسند. دید آنها مثل ما پزشکان نیست و به عرصه‌های دیگری هم غیر از بهداشت و درمان فکر می‌کنند مثل اعتیاد و بیکاری و امنیت و سوم اینکه راهکارهای ارایه شده توسط آنها بهتر است و ذهن دانشگاه را به سمت نگاه جامعه‌نگر سوق می‌دهد. الان متاسفانه این طرح خوب، متوقف است که امیدوارم دوباره شروع شود.
● موافق‌اید از این وادی بگذریم و راجع به سلامت خودتان صحبت کنیم.
▪ خیلی به سلامت خودم نرسیدم. در قید رژیم غذایی سالم و کنترل آن نبودم. اهل هیچ اعتیادی نیستم. تنها عادت خوب همه عمرم این بوده که ۳۰ سال است روزی یک ساعت و نیم به پارک می‌روم و پیاده‌روی می‌کنم و هرگز ترکش نکردم. حسن این کار علاوه بر حفظ سلامت، هم‌ صحبت شدن با مردم است و اینکه حرف‌های آنها را می‌گیرم و با آنالیزش در ذهن ریاضیاتی خودم، راهکار خوب درست می‌کنم. همان کاری که در همه دوران مدیریتم کردم. از بهورز تا استادان متعددی که در کمیته‌های سازمان جهانی ژنو یا قاهره هم صحبتم می‌شدند، چیزهای زیادی می‌آموختم.
● در ‌آخر از خانواده‌تان هم برایمان بگویید.
▪ سال ۱۳۴۰ ازدواج کردم. همسرم پزشک هستند، متخصص داخلی‌اند. برای سر و سامان دادن بچه‌هایم در این راه پرفراز و نشیب کار بسیار زحمت کشیدند و در موفق بودن هر سه دخترم پررنگ می‌درخشند. یکی از دخترهایم دندانپزشک اطفال و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی است، یکی متخصص پوست و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد و دیگری لیسانس زبان انگلیسی است. وقتی حس می‌کنم از تلاشم در عرصه بهداشت میلیون‌ها نفر سود بردند، به زندگی با لبخند رضایت می‌زنم.
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید