یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

چرا مردها فکر میکنند زنها میخواهند آنها را کنترل نمایند؟


چرا مردها فکر میکنند زنها میخواهند آنها را کنترل نمایند؟
● عقیده: زن ها می خواهند تا مردها را کنترل کنند.
▪ واقعیت: زن ها میـخـواهند سهمی داشته باشند، اوضاع را بهتر کرده و به حساب آیند.
"زنها فقط می خواهند کنترل مردها را در دست گیرند، تا جاییکه ما را مثل خدمتکاری دنبال خود بکشانند."
"زنها نمی توانند اجازه بدهند مردها کارهایشان را به تنهایی انجام دهند—باید اینقدر دخالت کنند تا ما همان کاری را که آنها می گویند انجام دهیم."
"زنها همیشه عادت دارند که امور بر وفق مرادشان باشد وگرنه ناراحت خواهند شد."
"زنها می خواهند از مردها افرادی بی عرضه و بی خاصیت بسازند."
این یکی از محبوب ترین شکایت های مردان از زنان است و زن ها بسیار از آن متنفرند—که ما انسانهای دغل باز و کنترل گری هستیم و همه تلاشی هم که برای ایجاد و تداوم رابطه انجام می دهیم، فقط برای این است که کنترل مرد زندگیمان را به دست آوریم. برطرف کردن این عقیده در مورد خانم ها بسیار دشوار است.
● مشکل اینجاست: مردها می بینند که زنها مشغول شرکت کردن در امور و نظم دادن به کارها هستند و می خواهند مشکلات را حل کنند، و این را به حساب این می گذارند که آنها می خواهند کنترل امور را به دست گیرند.
به یاد داشته باشید—قصد خانم ها هیچوقت کنترل کردن نبوده است. در عوض، هدفشان این است که با عشقشان به شما یا به رابطه تان چه با ایجاد نظم چه با دادن ایده و پیشنهاد بتوانند هر کاری که از دستشان برمی آید را انجام دهند. وقتی مردی این کارهایش را به عنوان تلاشی برای به دست آوردن کنترل او تلقی می کند، با این کار عشق او را به بدترین حالت پس می زند.
● مردها برای فراموش کردن این عقیده چه باید بکنند؟
▪ مردها می خواهند اعمال و احساسات حقیقیشان را پنهان کنند.
سامان مشکلات زیادی با شغل جدیدش دارد. به نظرش محیط کار سابقش بسیار راحت تر بوده است و حتی با گذشت چند هفته هنوز احساس راحتی نمی کند و جا نیفتاده است. هر شب، خسته و درمانده و ناراحت از سر کار به خانه می آید اما زمانی که همسرش عسل، از او در مورد مشکلش می پرسد، او جواب درستی نمی دهد و همسرش را از جزئیات مسائل مطلع نمی کند. در عوض، فقط می گوید که روز پرکاری را گذرانده است و بس.
عسل، سامان را از زمان نوجوانی می شناخته است، بنابراین کاملاً متوجه شده بود که سامان از زمانی که سر این کار جدید رفته است با چنین مشکلاتی روبه رو شده است. با گذشت هفته ها، عسل منتظر می ماند که سامان خود زبان بگشاید و مسائل را با او در میان بگذارد اما همیشه با سکوت مواجه می شود. در آخر، دیگر نمی تواند این وضعیت را تحمل کند، و یک شب بعد از صرف شام، موضوع را به میان می کشد:
"سامان، من می دانم که تو با این شغل جدید مشکلات زیادی داری، به همین دلیل به فکر چاره افتادم. پسرخاله من، علی، در شرکت بزرگی کار می کند، یادم می آید که او هم وقتی کارش را شروع کرده بود چنین مشکلاتی داشت. شاید اگر با او تماس گرفته و صحبت کنی، کمی آرامتر شوی. شاید اگر من آخر هفته بچه ها را برای بازی فوتبال ببرم، تو زمان بیشتری بتوانی در منزل کار کنی."
عسل برای همسرش بسیار ناراحت است و همه تلاشش را می کند تا بتواند شرایط را برای او بهتر کند، اما با جواب سامان کاملاً مبهوت می شود:
"اه عسل، نمی تونی دست از دخالت برداری و کارها را به حال خودشان رها کنی؟ حتماً باید خود را در همه کار مطرح کنی، حتی در کار من؟ می خواهی همه حرکات مرا هم زیر کنترل خودت بگیری، آره؟"
اینجا چه اتفاقی می افتد؟ سامان در مورد قصد عسل اشتباه می کند. فکر می کند که او می خواهد کنترل او را در دست بگیرد، در حالیکه هدف عسل فقط برطرف کردن مشکل است
مردها دوست دارند فکر کنند که همه کارها را خودشان به تنهایی انجام داده اند.
زنها دوست دارند با شریک زندگیشان همکاری داشته باشند. زمانی که ما در مورد وضعیت همسرمان پرس و جو می کنیم یا پیشنهادات خود را مطرح می کنیم، آنها فکر می کنند که قصد دخالت داریم و می خواهیم آنها را کنترل کنیم، درحالیکه اصلاً اینطور نیست.
متاسفانه، نیاز خانم ها برای به حساب آمدن با عقیده آقایان در رها کردن امور برخورد می کند. اینطور به نظر می آید که آقایون فکر می کنند اگر کسی، یعنی یک خانم، در کارها به آنها کمک کند، از قدرت آنها کم خواهد شد. به همین دلیل مداوماً کمک همسرانشان را رد می کنند و به آنها می گویند که قصد دخالت و به دست گرفتن کنترل امور را دارند. و به تنهایی کارهایشان را انجام می دهند.
منبع : جنوبی ها