جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


میراث فرهنگ عامه


میراث فرهنگ عامه
در فرهنگ غرب علاوه بر لغت میراث فرهنگی به واژه‌هایی مانند میراث محیطی برمی‌خوریم كه به‌طور اجمال می‌تواند معنای جامع‌تر و عمیق‌تری را از آنچه برای ما از روزگاران پسین باقی مانده، دارا باشد.
معمولاً زمانی كه از میراث فرهنگی صحبت می‌شود، مستقیماً ساختمان‌های معروف قدیمی مانند بناهای مذهبی یا ساختمان‌های حكومتی و قصرهای شاهان به‌طور خاص مورد بحث و تجزیه و تحلیل و اهمیت قرار می‌گیرد. ولی واقف هستیم كه توجه به میراث فرهنگی و یا احیاناً ترمیم آن‌ها فقط از نظر فیزیكی نمی‌تواند مطرح گردد، بلكه این فرهنگ در رابطه با تمدن و نحوه زندگی مقاطع زمانی كه این ساختمان‌ها بنا شده‌اند باید مورد توجه قرار گیرد.
همان‌طوری‌كه در دوران‌ متفاوت متوجه شده‌ایم، فقط به‌وسیله تجزیه و تحلیل و شناسایی همه فضاهای ساخته شده و یا بقایای آنها می‌توان مفهوم فرهنگ و روند تمدن زمان‌های گذشته را معلوم ساخت و شناخت ولی متأسفانه بیشترین توجه به بناهای خاص و معروف، از نظر دینی یا حكومتی بوده است، فرهنگ و تمدن‌های گذشته مردمی در رابطه با این فضاهای معماری سنجیده نشده و یا اصلاً مورد توجه قرار نگرفته‌اند.
اگر به نقدها و یا حتی برنامه‌های آموزش معماری، بنگریم خواهیم دید كه در اغلب آن‌ها از بناها یا فضاهای معمارانه یاد شده و خیلی به‌ندرت بافت‌های كالبدی در رابطه با مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی آن زمان مطرح می‌شود. با این‌كه در بعضی مواقع فضاهای فیزیكی به صورت آنچه بوده‌ باید باقی بماند و به هیچ صورتی قابلیت نزدیكی و مقایسه‌ی با دوران معاصر را نخواهد داشت.
به‌طورمثال در دانشكده‌های معماری، برنامه‌ها در حول و حوش بناهای سنتی مذهبی یا ساختمان‌های حكومتی، (مساجد سه‌گانه اصفهان، میدان نقش‌جهان) و یا كاروان‌سراها و نقاط عطف از نظر كاربردی در شهرهای كویری دور می‌زند و این‌گونه فضاها مورد تجزیه و تحلیل و شناسایی قرار می‌گیرند. بافت‌های مسكونی قدیمی شهرها به‌جز چند ساختمان كه از متعلقات اشخاص سرشناس و ثروتمند بوده، نه فقط جزیی از میراث فرهنگی محسوب نگردیده، بلكه دست‌خوش تندباد نابسامان به‌ساز و به‌فروش‌ها شده است.
به‌عنوان مثال در تهران، محله‌هایی مانند گذر وزیر دفتر یا بازارچه قوام‌الدوله یا عودلاجان كه در راستای آن‌ها بافت‌های مسكونی بسیار زیبا و قابل زندگی ارگانیك وجود داشته منهدم و به‌جای آنها مكعب‌های زشت و ناهماهنگ جایگزین شده و عملكردهای زیربنایی و روبنایی این محیط را منسوخ نموده است.
به‌طور كلی می‌توان گفت در مفهوم میراث فرهنگی ما، هیچ‌گونه مقایسه‌ای با زندگی شهری و اجتماعی در برنامه‌های نگه‌داری و بازسازی و بهره‌بری از بناهای قدیمی و زیربنای آنها مطرح نگردیده و به‌طور اجمال نقاط عطفی كه قبلاً اشاره شد مورد توجه قرار گرفته است كه بدون شك اجزایی پرارزش از میراث فرهنگی محسوب می‌گردند و بایستی حداكثر توجه و نگه‌داری از آنها به‌عمل آید و این‌ها را بایستی مانند گنجینه‌ای بس مهم اندوخته داشت ولی آنچه می‌تواند تمدنی آشكار و مشخص باشد رابطه‌ای است بس تنگاتنگ با شیوه‌های زندگی‌ای كه در بافت‌های مسكونی ـ تجاری ـ اداری گذشته‌ها مطرح بوده است.
در غیر این‌صورت همان‌طوری كه متأسفانه اتفاق افتاده سلسله مراتب و پیوستگی تمدن، گسیخته گشته و نحوه زندگی غرب با روبنایی كاذب جایگزین آن شده بدون آنكه رابطه‌ای با تداوم فرهنگی این سرزمین داشته باشد.
باید اذعان داشت كه در ایران به‌هیچ عنوان به معماری و شهرسازی گذشته نزدیك ما توجهی نمی‌شود و بناهای مسكونی یك یا دو طبقه سال‌های گذشته كه بافت جدید شهرهای ما را شكل می‌داد و بعد از فضاهای مسكونی جمعی پدرسالاری و در رابطه با سیستم اجتماعی ـ اقتصادی می‌توانست جهت جدید و توجیه شده‌ای را ارائه دهد بدون توجه به مفهوم این روند تكاملی جدید اقتصادی ـ اجتماعی و بدون برنامه صحیح و فقط در رابطه با اقتصادی مریض به صورت كنونی در آمده است.
در اجرای طرح جامع كه ضوابط صدور جواز ساختمانی را ممكن می‌سازد، هیچ‌گونه بررسی محیطی جهت حفظ بعضی از بناهای قابل توجه كه هویت محله یا خیابان و كوچه را مشخص می‌سازد وجود ندارد و هر سازنده (بدون مشورتی با شهرداری) می‌تواند اقدام به تخریب هر بنایی بكند و به جای آن براساس ضوابط جدید جواز دریافت دارد و هیچ‌گونه تبصره‌ای در این مورد وجود ندارد!!!
البته می‌توان تصور نمود، زمانی كه كنترلی در هماهنگی با محیط اطراف وجود نداشته باشد، چه هیولایی بر هیولاها اضافه خواهد شد و مشاهده هر روزی صحنه شكل‌گیری این هیولاها، باعث تأسف همگان می‌گردد.
در روستاها نیز با مسائل مشابهی روبه‌رو هستیم قلعه‌ها در زمستان محل تجمع روستاییان بود و در آن‌ها كشاورزان غلات و حبوبات خود را انبار می‌كردند و هر خانواری فضایی مناسب جهت زندگی جمعی در قلعه داشت (چون در فصل زمستان كارهای كشاورزی و رسیدگی به باغات و زمین‌های كشاورزی تقلیل می‌یافت) فعالیت‌های جمعی مانند عروسی‌ها، مهمانی‌ها، بازی‌های جمعی و داد و ستد بعد از جمع‌آوری محصولات اتفاق می‌افتاد و زندگی داخل كاملاً محفوظ و قابل دفاع از عوامل جوی و احیاناً تهاجم خارج بود. بچه‌ها در محیطی آرام و جمعی همه چیز یاد می‌گرفتند و خانوارها تجارب جدیدی از یكدیگر می‌آموختند و خود را برای رویارویی با كار كشاورزی سالیانه آماده می‌كردند.
رشته قنات‌ها در بستری مسطح، در كنار تپه ماهورها جهت آب‌رسانی به روستا احداث شده و موقعیت آن را مشخص می‌كرد و به‌عنوان عنصری سنتی شاخص وجود حیات و زندگی بود.
بعد رودخانه‌ها باعث به‌وجود آوردن جویبارهای زیبا در كنار رودخانه‌ می‌شد و در سطوحی پایین‌تر با آب قنات‌ها آمیخته و با حركت‌های نفوذی بسیار زیبا در مقابل نگاه‌های امیدوار كشاورزان درختان و صیفی‌جات آنان را سیراب می‌كرد. بستر رودخانه‌ها با حركت طبیعی و زیبای خود در پیچ و خمشی باعث به‌وجود آمدن قلمستان‌های درخت تبریزی یا درختان دیگر جهت حفظ و جلوداری سیلاب‌های زمستان می‌شد.
اگر گذری بدین روستاها كنیم می‌بینیم كه قلعه‌ها به‌طور حزن‌انگیزی مخروبه و بسیاری با خاك یكسان شده‌اند، قنات‌ها خشك و حلقه‌های آنها واریز كرده و رشته‌های منظم آنها از هم گسیخته شده است. آب رودخانه‌ها و قلمستان‌ها خشك شده و با ساختن دیوارهای سنگی عجیب بستر رودخانه منحرف شده، درختان میوه باقی مانده به درختان میوه بدون زحمت تبدیل شده،‌ یا این كه با خشك كردن درختان، در محل آنان ساختمان‌های زشت با نماهای سنگی كه معلوم نیست از كجا آمده است ساخته شده و از خانه‌های خشتی روستایی كه در میان درختان و در موقعیت‌های معین ساخته شده بودند فقط خرابه‌هایی برجای مانده است.
از دیوارهای خشت و گل كه مالكیت و تقسیم باغات را مشخص می‌كرد و در امتداد كوچه باغ‌ها و خیابان اصلی روستا حركت می‌كرد جز تل‌هایی این‌جا و آن‌جا چیز دیگری باقی نمانده و گاهی به دیواره‌های سنگی خانه‌های بی‌هویت تازه‌ساز كه هیچ‌گونه هماهنگی با محیط ندارد تبدیل شده است.
از تنورها و آلاچیق‌ها و كلبه‌های مسكونی داخل باغ‌ها كه زندگی روستا را در فصول كار كشاورزی زنده و پرتلاطم می‌نمود و با رنگ خاكی و زیبای آن‌ها و احجام پر و خالی خود از زندگی آرام راحت و پرمحصول حكایت می‌كرد، جز دیواره‌های مخروبه و دیرك‌های چوبی افتاده و فضاهای میانی پر از خار و خاشاك چیز دیگری باقی نمانده است.
كشاورزان به كارگرانی تبدیل شده‌اند كه روزها در محل‌های دیگر كار می‌كنند و شب‌ها در خانه‌های جدید سنگی‌شان استراحت می‌كنند، اكثریت مردم این دهات به خوش‌نشین‌هایی تبدیل شده‌اند كه یا در محل‌های دیگر و یا در شهرها به دنبال كار هستند و هیچ‌گونه علاقه‌ای به كار و نگه‌داری باغات ندارند.
▪ از خود سؤال می‌كنم مگر این فضاها، جزیی از میراث فرهنگی ما نیست؟
مگر قوانین حفظ محیط طبیعی كه هر چند سال در رابطه با احتیاجات اجتماعی ـ اقتصادی تجدید و تمدید می‌گردد نمی‌تواند وسیله‌ای جهت نجات محیط‌های انسانی و زیبای كشورمان باشد؟
مطالبی كه گفته شد ممكن است دست‌اندركاران محیط و میراث فرهنگی را قدری افسرده خاطر كند، ولی می‌دانیم كه فرهنگ و پایه‌های تمدن جهت ترمیم این مسائل در اجتماع ما موجود است.
همان‌طوری كه خرابه‌های ارگ بم كه از همان خشت و گل‌های یاد شده ساخته شده است، به‌عنوان محل تجمع محققین در سطح جهانی و مركز تشكیل سمینارهای مختلف فرهنگی شده و با مدیریت و بازسازی صحیح توانسته‌ بود در سال‌های اخیر نمونه‌ای از تاریخ معماری و شهرسازی تاریخی و فرهنگ بازسازی را مطرح كرده و و الگوهای قابل طرح در جهت شناسایی فرهنگ ایران زمین و در برابر سایر تمدن‌ها ارائه نماید. ارگ بمی كه حالا هم (پس از خرابی فاجعه‌بار زلزله‌) حرف‌ها در معرفی میراث مردمی و معماری خشتی این مرز و بوم دارد.
دكتر ایرج شهروز تهرانی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی آرونا