پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


خیلی ناراضی نیستم


خیلی ناراضی نیستم
● گفت وگو با مهدی مظلومی، كارگردان «زندگی به شرط خنده»
تدوینگر مجموعه «زیر آسمان شهر» بعد از موفقیت این مجموعه هوس كارگردانی به سرش زد و مجموعه «بدون شرح» را ساخت. بدون شرح با بازیگردانی «فرهاد آئیش» و بازی فتحعلی اویسی و امیر جعفری موفق به جذب مخاطب شد. مهدی مظلومی كه خیالش از موفقیت در ساخت مجموعه های ۹۰ شبی راحت شد، مجموعه «بانكی ها» را ساخت. مجموعه ای كه شاید یكی از ضعیف ترین برنامه های طنز در این ده ساله اخیر بود. بعد از بانكی ها از آنجا كه خودش می گوید اهل ریسك هستم، به سراغ ساخت مجموعه «كمربندها را ببندیم» رفت. پیمان قاسم خانی سرپرست نویسندگان شد و باز هم فتحعلی اویسی و امیر جعفری را كنار هم گذاشت و كار نسبتاً موفق شد. آن هم به منظور متن قوی و بازی خوب اویسی. سپس یك سال مجموعه ای نساخت و مهران مدیری و گروهش گل برنامه های ۹۰ شب بودند تا اینكه دوباره مهدی مظلومی با گروهش آمدند تا این بار یك كار خوب بسازند. ولی نه تنها كار خوبی نشد بلكه در حد و اندازه «بانكی ها» شاید هم ضعیف تر شد. تا جایی كه واكنش های بسیاری نسبت به كم و كیف این مجموعه شد . از مجلس شورای اسلامی گرفته تا اخبار ۳۰/۲۰ واكنش هایی كه همه پر از انتقادهایی بود كه از متن و محتوا و ساختار ضعیف این مجموعه خبر می داد. با او درباره ساخت این مجموعه حرف زدیم. این گفت وگو را در حالی می خوانید كه چند روزی از پایان این مجموعه گذشته است.
▪ می خواهم از سئوال اول این موضوع را مطرح كنم. اینكه چرا مجموعه «زندگی به شرط خنده» راضی كننده نبوده و این طور به نظر می رسد كه خودت هم از كار راضی نیستی؟
طرح اولیه شكل دیگری بود و چون همان طرح در یك شبكه دیگر دستمالی شد، مجبور شدیم طرح را عوض كنیم. ضمن اینكه پیش تولید را شروع كرده بودیم و نمی توانستیم آن را متوقف كنیم. به خاطر همین تا الان ۳۰ درصد از توقع من نسبت به آن چیزی كه ابتدا در نظرمان بود برآورده شده البته شرایط هم خیلی مهم و تاثیرگذار است.
▪ یعنی فكر می كنی اگر طرح اولیه ساخته می شد بهتر از این بود؟
صددرصد، آن طرح ماجرای یك تلویزیون خصوصی بود كه ابزار دست یكسری آدم می شد كه می خواستند از طریق این تلویزیون سوءاستفاده كنند و در راستای مقاصد خودشان حركت كنند. چون اینها این كاره نبودند با مزه می شد.
ولی متاسفانه شبكه «۵/۳» تهیه شده و بعد از آن خود من با ساختش مخالفت كردم.
البته آنها شكل خیلی بدی از شبكه را ساختند. آنها برنامه های تلویزیون را مسخره كردند ولی ما می خواستیم ارتباط غلطی را كه منجر به ساختن برنامه می شد بگوییم.
▪ با این اوصاف ارزش داشت سراغ طرح چیزی قوی بروی و مجموعه ای را بسازی كه خودت از آن راضی نباشی؟
دیگر آن لحظه به این چیزها نمی شد فكر كرد. چون پیش تولید را شروع كرده بودیم و اتفاقات اقتصادی افتاده بود، منتها من خیلی ناراضی نیستم.
اینكه گفتم ۳۰ درصد، منظورم نسبت به توقع خودم بود وگرنه «زندگی به شرط خنده» یكی از سالم ترین، یكی از سنتی ترین و یكی از ایرانی ترین مجموعه های تلویزیونی است كه تا به حال پخش شده است.
▪ منظورت را از اینكه می گویی یكی از سالم ترین مجموعه ها را ساخته ای نفهمیدم.
یعنی اینكه تمام سعی مان این بوده كه حداقل بد آموزی در ماجرا باشد. چه در تكیه كلام ها، چه در روابط. ایرانی ترین چون سعی كردیم آدم هایمان ایرانی باشند. ما شب اربعین برنامه ساختیم. سعی كردیم آدم هایمان آن قدر ایرانی باشند كه بیننده فضای شب اربعین را حس كند.
▪ اتفاقاً تنها چیزی كه قبول نمی كنم بحث سالم بودن است. من چندین و چند مورد درباره این مجموعه مثال بیاورم كه هیچ كدام سالم نیستند و بد آموزی دارند.(یك مثال می زنم كه البته به جهت بد آموزی از چاپ آن در روزنامه معذوریم!)
خب یك وقت هست كه از دستمان در می رود. از دست بازبینی در می رود و همین طور ناظر كیفی. ما درباره استثنا صحبت نمی كنیم، ما در مورد كلیت صحبت می كنیم. درباره كلمه هایی صحبت كنید كه ورد زبان بچه ها شده مثل: بازی پیچیده، سلام چه طوری، عروس گلم و ...
▪ اینكه می گویی از دستمان در رفت این بی توجهی به كار تو لطمه وارد نمی كند؟
طبیعی است كه لطمه می زند ولی این قدر عمده نیست كه بخواهیم كل ماجرا را زیر سئوال ببریم. اگر درباره جزییات كار می خواهی بحث كنی كه بحثی وجود ندارد ما باید درباره كلیت مجموعه صحبت كنیم.
▪ من درباره كلیت صحبت كردم؛ بحث سالم بودن مجموعه ۹۰ شبی «زندگی به شرط خنده»، می خواهم بدانم همین كلمات و جمله ها كه از دست شما و ناظر كیفی در می رود به كار لطمه نمی زند، اگر نمی زند كه هیچ، اگر می زند پس نباید از دستتان در برود.
اتفاقاً تمام تلاشمان این است كه مقاومت كنیم تا این طور نشود. حالا دو تا جمله هم از دست در رفته. واقعیت این است كه یكسری ادبیات لمپنیسم در زندگی ماست و بازیگران ما هم در همین جامعه زندگی می كنند. كما اینكه در برنامه های دیگر هم دیدیم و به كار برده شده.
▪ بعد از مجموعه «برره» این اتفاق افتاد؟
ما تمام ضربه ای را هم كه خوردیم از همین كار «برره» بود. اینقدر فضا بسته شد و حساسیت ها بالا رفت كه حساب ندارد و این سیاست غلطی است كه به یك برنامه آنقدر آزادی داده می شود و بقیه برنامه ها چوب آن را باید بخورند. یعنی من به جرات می توانم بگویم كه بعد از كار ما به هیچ وجه كار ۹۰ شبی ساخته نمی شود، تردید نداشته باشید كه ما گروه آخری هستیم كه ۹۰ شبی می سازیم.
الان فضا به گونه ای شده كه من دیگر شاخص ندارم نمی دانم چه چیز خوب است و چه چیز بد. من به عنوان كارگردان می دانم ولی باید یك شاخص وجود داشته باشد. این دقیقاً مثال خره، پدره و پسره می شود، وقتی پسره سوار خر می شود یك چیز می گویند وقتی پدره سوار خره می شود یك چیز می گویند و... متاسفانه در حال حاضر یك فضایی وجود دارد كه نمی شود كار طنز ساخت یعنی حتی خود تعریف طنز هم از بین رفته. مثلاً می گویند به این موارد اشاره نشود كه اگر اشاره نشود اصلاً از قالب یك كار طنز خارج می شود. الان یكی از مشكلات ما همین است. آنقدر بعد از «برره» حساسیت زیاد شده كه حركتی بكنی صد تا مشاور بالای سرعت ایستاده اند. پس با این فضا دیگر نمی شود كار طنز ساخت.
▪ یعنی امكان ندارد برنامه طنز ۹ شبی بسازی؟
با این شرایط نه تنها من، بلكه هیچ كس دیگری نمی تواند بسازد.
▪ اما من احساس می كنم وجود یك تیم نویسنده قوی و نگارش متن های خوب می توانست راهگشای این مشكلات باشد چیزی كه اصلاً در كار «زندگی به شرط خنده» رعایت نشده و متن های خوبی نداشت؟
درست است ولی اوایل كار خوب نبود. كما اینكه ما در مجموعه «كمربندها را ببندیم» هم تیم نویسنده خوبی داشتیم ولی اوایل متن ها خوب نبود.
▪ متن های این مجموعه اصلاً با متن های مجموعه «كمربندها را ببندیم» قابل مقایسه نیست. حتی تیم حرفه ای كه سر كمربندها بودند با این كار قابل مقایسه نیست.
قبول دارم ولی مشكل دیگر ما این است كه نویسنده كم داریم و طبعاً همه آنها یك گنجایش دارند و بعد از آن به ورطه تكرار می افتند من هم رفتم برای شروع كار یكسری نیروی تازه نفس آوردم و چون آنها تجربه نداشتند خوب نشد.
▪ همه اینها كه گفتی یك جوری به ضرر تو تمام می شود پس به نظر من اصلاً ارزش نداشت كه «زندگی به شرط خنده» را بسازی.
من كلاً آدم اهل ریسكی هستم سعی می كنم بر شرایط غالب شوم. یك وقت هایی به نتیجه می رسم، یك وقت هایی نمی رسم. به همین دلیل اگر به نتیجه نرسم اصلاً ناراحت نمی شوم چون می دانم شرایط خوب نبود. من دوست دارم بروم در دل شرایط سخت و مشكل و به نظرم آنقدر هم كه تو داری سیاه نمایی می كنی بد نشده ما در تهران فقط ۷۰ درصد بیننده داریم.
▪ من سیاه نمایی نمی كنم انتظار من بیننده نسبت به یك برنامه خوب طنز این نیست.
این را كه خود من هم می گویم به هر حال اگر می بینی یك كار در بین مخاطب موقعیت بهتری به دست می آورد یا نمی آورد، این زاییده شرایط است.
وگرنه تمام عواملی كه ما جلوی دوربین و پشت دوربین استفاده كردیم حرفه ای بودند.
▪ اینكه جلوی دوربین بهترین ها هستند كه دلیل نمی شود یك كار سریال خوبی شود.
من بهترین ها را جمع نكردم كه بهترین مجموعه شود. ما وقتی داشتیم فیلمنامه می نوشتیم گفتیم آدمی كه ویترین غربی ها باشد و بی خیال زندگی می كند، علی صادقی است. یك سرایدار می خواهیم «خشایار مستوفی» است، انتخاب های من به این شكل بود.
▪ درباره انتخاب حمید لولایی و شخصیت «خشایار مستوفی»اشتباه نكردی؟
نه. وقتی یك شخصیتی خوب جواب می دهد و ظرفیت داشته باشد، هیچ اشكالی ندارد كه در یك كار دیگر بازی كند. حمید لولایی اثبات شده است هیچ كس نمی تواند منكر این شود او یكی از بهترین تیپ سازهای ایران است.
▪ خشایار مستوفی زاییده فكر نویسنده و كارگردان «زیر آسمان شهر» نیست؟
اصلاً خشایار برای خود لولایی است. برای مردم است.
▪ از این نمی ترسیدی كه مردم بگویند مظلومی، خشایار مستوفی را آورده كه كارش بگیرد؟
این تفكر، تفكر بعضی ها است اما مردم جور دیگر فكر می كنند. آنها اسم برنامه را خشایار صدا می كنند در ضمن من به این صحبت ها كاری ندارم به این فكر نمی كنم كه مردم درباره من چه می گویند.
▪ پس به چی فكر می كنی؟ چه چیزی برایت اهمیت دارد؟
من می خواهم یك برنامه ای بسازم كه همه لذت ببرند وقتی لذت ببرند برای من كافی است. وقتی ۷۰ درصد بیننده دارم برای من كافی است. من نمی توانم تابع سلیقه های شخصی بعضی ها باشم، حمید لولایی می گوید سال ها است كه مردم می گویند چرا خشایار مستوفی را بازی نمی كنی این یعنی خشایار مستوفی خداحافظی خوبی نداشت یعنی سوخت و تمام شد. الان این موقعیت را ندارد و هنوز محبوبیت خودش را دارد. اگر علی صادقی و یوسف تیموری محبوبند به خاطر حضور خشایار مستوفی است، پس حضور حمید لولایی یك پایه برای این كار بود و من از این پایه درست استفاده كردم.
▪ حالا اگر بخواهیم از بیرون به این مجموعه نگاه كنیم به نظر خودت ساختار یك برنامه طنز ۹۰ شبی رعایت شده؟
تلاش خودمان را می كنیم. مشكلات سر راه زیاد است مشكلاتی كه حداقل الان نمی شود گفت، مشكلاتی كه اگر بشنوی پایمان گریه می كنی.
▪ فكر می كنی مردم باید از این مشكلات خبر داشته باشند یا آنها باید یك برنامه خوب ببینند؟
الان نه ولی باید بعداً بدانند.
▪ ولی آنها یك چیز می خواهند. اینكه یك برنامه ای باشد و لذت ببرند. به بیننده ربطی ندارد كه كارگردان و عوامل چه مشكلاتی را پشت سر می گذارند.
مردم اگر شرایط را بدانند آن وقت هست كه به جای اینكه كانال ماهواره را نگاه كنند همین برنامه ما را نگاه می كنند. چون می دانند در این شرایط ساخته شده است. با این شرایط ما بیننده داریم.
▪ بیننده داریم تا بیننده. یكسری بیرون از خانه هستند و به خاطر دیدن برنامه خودشان را به خانه می رسانند تا مبادا یك قسمت را از دست بدهند. ولی یكسری هم اگر در خانه باشند كنترل را دست می گیرند و شبكه پنج را می بینند.
این هر ۱۰ سال یك بار اتفاق می افتد كه بروند خانه و نگاه كنند. من قبول دارم كه این اتفاق درباره برنامه ما نیفتاد. و این جای بحث ندارد من می گویم به جای اینكه در مورد جزئیات صحبت كنیم، درباره خود كار حرف بزنیم هدف مصاحبه این است كه به كیفیت كار اضافه شود و كار من مورد نقد قرار بگیرد.
▪ ما كه از اول داریم نقد می كنیم از متن تا بازی...
این متن قوی كه می گویید جای بحث دارد. الان موضوعات و سوژه ها كه می شد تا ۶ ماه پیش سراغش رفت بسیار فرق می كند. ما تا ۶ ماه پیش می توانستیم سراغ یكسری ارتباطاتی برویم كه خیلی برای مردم جذاب باشد ولی الان نمی توانیم. به جرات می گویم كه در این ۱۰ ساله سخت ترین مرحله را گروه من در آن كار كرده؛ تغییر مدیریت ها، تغییر سیاست های كلی و جزیی. البته حق هم با سازمان بود چون مصلحت كشور را می دانست.
▪ چقدر زمان پیش تولید طول كشید؟
حدود ۸ ماه. دو سه ماه كه صرف جمع كردن بازیگران شد. چون هركدام سر فیلم یا سریالی بودند و اصرار داشتیم همین بازیگران باشند.
▪ الان دوست داری قسمت های باقیمانده زود تمام شود یا به خوبی تمام شود؟
دوست دارم تمام شود. ولی نه اینكه بد، با آبرومندی و در اوج.
مجید توكلی
منبع : روزنامه شرق