پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


مسائل شعر


شعر همواره در طول تاریخ هنر متاثر از وقایع جاری زمان بوده و خواهد بود. شدت وحدت این تاثیر, افت و خیز و اوج و فرودهایی را باعث می شود كه با درهم آمیختن مواردی دیگر از جمله دور شدن از جوهر ذاتی و رسالت اصلی شعر در برهه ای از زمان همراه با نبود پشتوانه غنی دانش و بینش برخی از شعرای روز بر گستردگی این بحران می افزاید.
شعر این روزها سمت و سوی ژورنالیستی یافته و شاعران به تاثیر فوری و آنی گرایش یافته اند. اغلب شعرها به جاده ای شبیه اند با مناظری محدود, پس از یكبار خواندن میل و رغبت دوباره برای خواندن در كسی ایجاد نمی كنند. باتوجه به انبوهی شعر از حیث ظاهر كمبودی مشاهده نمی شود. عده ای با داشتن امكانات و فرصت در صحنه حضور
می یابند اما با گذشت زمان و دقت مخاطبین رنگ و لعاب ظاهر فریب كار آنها از بین می رود و آن سوی كه خبری از حرف تازه و عمق اندیشه نیست مشخص می شود. به قول « هاكسلی » شاعران امروز نود و شش قلو زاده شده اند با خصوصیات مشابه یكدیگر. تقلید و سطحی نگری به شدت در سطح شعر امروز بروز كرده است.
تكرار حرفهای دیگران با استفاده از واژه های مستعمل و نخنما بخشی از ادبیات شعری را دچار یكنواختی و ابتذال نموده است.
برخی بدون مطالعه كافی و وسعت بینش بی آنكه هنوز از منیت خود دور شده باشند و شاخصهای انسانی در وجودشان جایگزین گشته باشد دست به سرون می زنند كه در كار آنها عاطفه صرف بدون محتوا حاكم است بر این نوشته ها اگر بتوان نام شعر نهاد فقط بازی با كلمات مشهود است. چطور از شاعری كه هنوز ارزشها در وجودش ته نشین نشده اند می توان انتظار داشت شعرش مدافع ارزشها باشد. ارزش شعر به میزان عشق شاعر به انسانیت بستگی دارد تا به نقاط اشتراك انسانی دست نیابد قادر نخواهد بود با مخاطب ارتباط برقرار كند و او را به تامل وادارد. در شعر امروز از تبلور اندیشه, فوران انباشتگی و گریز از فردیت اثری نیست به همین دلیل فضاهایی نامانوس به تصویر
كشیده می شود. از شعرهایی كه فقط حدیث نفس هستند آن هم به شكلی ابتدایی و پیش پا افتاده كه خود شاعر هم بر آن وقوف كامل ندارد سخن به میان نمی آوریم. یكی دیگر از مسایل شعر امروز نزدیكی بیش از حد آن به زبان روزمره است. كافی است شكل نوشتاری آن را تغییر بدهیم و بصورت نثر كنار هم بنویسیم تا ببینیم هیچ اتفاقی نمی افتد در حالی كه در شعر ناب تنها با جابجایی یك سطر یا حتی یك كلمه اصل مطلب در هم می ریزد.
انتخاب واژه ها و شیوه به كارگیری آن توان شاعر را به نمایش می گذارد. شاعر اگر دانش كافی در زمینه های گوناگون نداشته باشد طبعا محدودتر فكر می كند و شعر او به همان جاده ای شبیه می شود كه به آن اشاره شد. برخی معتقدند با وجود این همه شعر بی مایه و مطرح شدن شاعرانی كه توان كافی در سرودن ندارند شعر خوب بی حامی مانده است. اما من معتقدم كه شعر خوب خود حامی خود
می باشد. شاعر اگر شالوده زمان و مكان خود باشد و با پشتوانه
غنی به سرودن بپردازد چكیده افكار و شخصیت بارز او در شعرش متجلی می شود و به صورت موجود زنده ای از او جدا گشته و این موجودیت واحد با گذشت زمان وجود خود را به اثبات می رساند.
شعر ناب همواره پیشاپیش روزمره گی در حركت است و همیشه چند قدم آن طرف تر از مسایل قرار دارد اما متاسفانه این روزها به دلیل هم ترازی شعر با مسایل روز بخش عظیمی از ادبیات شعری از جهت طولی رشد كرده است اما از لحاظ عرضی و عمقی پیشرفتی نداشته است. باتوجه به موارد بالا آنچه مسلم است با گذشت زمان شعر ناب و اصل از صافی گذر كرده و به نسلهای بعد منتقل خواهد شد. آنچه باید بماند خواهد ماند.
فریده موسویان فرد
منبع : بنياد انديشه اسلامي