جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خورشید توس


خورشید توس
حضرت ابوالحسن علی بن موسی ع ملقب به «رضا» ، امام هشتم از ائمه اثنی عشر و دهمین معصوم از چهارده معصوم است. سال تولد آن حضرت را ۱۴۸ و ۱۵۳ قمری و ماه تولد ایشان را ذی الحجه یا ذی القعده یا ربیع الاول گفته اند. کنیه آن حضرت ، ابوالحسن است و چون حضرت امیر (ع) نیز مکنی به ابوالحسن بوده است حضرت رضا (ع) را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان «رضا» بوده که بنا بر روایتی در عیون اخبار الرضا (۱۳/۱) علت ملقب بودن آن حضرت به «رضا» این بوده است که هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق، به ولایت عهدی او رضایت دادند و چنین چیزی برای هیچ یک از پدران او دست نداده بود، از این رو در میان ایشان تنها او «رضا» نامیده شد. مادر آن حضرت (ام ولد) به اغلب احتمالات ، از مردم شمال آفریقا یا مغرب مراکش بوده است.
● شخصیت اخلاقی امام
از خوش اخلاقی امام، سخن بسیار گفته اند. در اینجا چند نمونه آن به صورت مختصر ذکرمی شود،
- هیچ گاه با سخن خود، دیگران را آزار نداد - سخن هیچ کسی را قطع نکرد - به نیازمندان بسیار کمک می فرمود - با خدمتگزاران خود بر سر یک سفره می نشست و غذا می خورد - همیشه چهره ای خندان داشت - هرگز با صدای بلند و با قهقهه نمی خندید - هنگام نشستن، هرگز پای خود را در حضور دیگران دراز نمی کرد - در حضور دیگران هرگز به دیوار تکیه نمی زد - به عیادت بیماران می رفت - در تشییع جنازه ها شرکت می جست - از مهمانان خود، شخصا پذیرایی می کرد - وقتی بر سر سفره ای می رسید، اجازه نمی داد تا به احترام او از جای برخیزند - به پاکیزگی بدن، موی سر و پوشاک خود بسیار توجه داشت - بسیار بردبار و صبور و شکیبا بود.
● شخصیت معنوی امام
امام رضا(ع) از نظر توجه به مسائل معنوی و پرداختن به امور عبادی نیز برجسته بود. روایت ها و داستان های بسیاری از این جنبه زندگی امام در کتاب های تاریخی نقل شده است. در اینجا به چند نمونه از نکاتی که تاریخ نویسان در این زمینه مورد توجه قرار داده اند اشاره می کنیم؛
- شبها کم می خوابید و بیشتر شب را به عبادت می پرداخت - بسیاری از روزها را روزه می گرفت - سجده هایش بسیار طولانی بود - قرآن بسیار تلاوت می کرد - به نماز اول وقت، پایبند بود.
● شخصیت سیاسی امام
تمام عمر امام رضا(ع)، چه آن زمان که هنوز به مقام امامت نرسیده بود و چه آن‌گاه که پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام موسی کاظم (ع)، مسئولیت امامت و رهبری شیعیان را بر عهده داشت، در زمان حکومت عباسیان بود. عباسیان با ادعای انتساب به پیامبر اعظم (ص) و با بهره گیری از احساسات مردم بر ضد امویان، توانستند آنان را از حکومت کنار بزنند و خود بر تخت فرمانروایی مسلمانان بنشینند. با سرکوب امویان، آنان دیگر قدرت و توانی نداشتند که خطر مهمی برای عباسیان به شمار روند. عباسیان تنها خطر برای حکومت خود را شیعیانی می دانستند که با فرمانبری از امامان معصوم، حاکمان آن روزگار را ناحق می شمردند و می کوشیدند تا آنان را از حکومت ساقط کنند. بنابراین، دشمن شماره یک حاکمان عباسی ، امامان شیعه بودند و به همین دلیل است همه امامانی که در روزگار این حاکمان ستمگر می زیستند، به دست آنان به شهادت رسیدند. عباسیان ستم پیشه به اندازه ای به شیعیان فشار آوردند و آنان را مورد تهدید و شکنجه و آزار و تبعید و آوارگی قرار دادند که حتی تاریخ نویسان نیز از بازگو کردن آن دچار شرمندگی شده اند.
ده سال از دوران امامت حضرت رضا (ع) با حکومت هارون، همزمان بود. در این ده سال، موقعیت مناسبی برای مبارزه علنی و رسمی برای امام رضا(ع) پدید نیامد و بیشتر تلاش سیاسی امام به صورت پنهانی رهبری می شد، اما در گوشه گوشه سرزمین‌های مسلمانان، جنبش ها و قیام های پیاپی شیعیان، حکومت عباسی را به تنگ آورده و هارون در برخورد با آنها دچار سردرگمی شده بود. اما در میان همه حاکمان عباسی ، مامون چهره ای دیگر داشت. او که برادر خود، امین را کشت تا خود به حکومت برسد ، در برخورد با شیعیان و بویژه شخص امام رضا (ع) از راهی دیگر وارد شد و شیوه ای دیگر را در پیش گرفت. مامون روزی ادعای تشیع می کرد و وجودش را لبریز از دوستی و عشق به علی (ع) نشان می داد و در فاصله ای اندک، نقاب از چهره برمی گرفت و تا آنجا پیش می رفت که حاضر نبود در مجلس او حتی از عنصر تبهکار و جلادی همچون حجاج بن یوسف، خرده بگیرند. به هرحال، مامون با این خصوصیاتی که داشت، پس از رسیدن به قدرت، و به منظور پایدار ساختن ارکان حکومت خود، تصمیم گرفت با امام رضا(ع) به گونه ای دیگر برخورد نماید. پس برای امام نامه نوشت و حضرت را به ولی عهدی خود منصوب کرد. امام ابتدا از پذیرش این امر خودداری فرمود، اما پیگیری و پافشاری مامون و خودداری امام، به آنجا انجامید که مامون، دو تن را به نمایندگی از سوی خود که در خراسان بودند، روانه مدینه کرد و آنان در نزد امام هدف خود را چنین بیان کردند؛ مامون، ما را مامور کرده که شما را به خراسان ببریم. امام هم که شیوه های حاکمان را می شناخت و می دانست مامون که از کشتن برادر خود پروا ندارد، از این تصمیم خود دست بردار نیست، ناگزیر از ترک مدینه شد.
● هجرت امام به خراسان
امام رضا(ع) هنگامی که خود را ناچار به سفر یافت، برای این که ناخرسندی خود را از این سفر اعلام فرماید، چندین بار در کنار حرم مطهر پیامبر اعظم (ص) حضور یافت و به گونه ای به زیارت پرداخت که همگان فهمیدند این سفر مورد رضایت امام نیست. بنا به فرمان مامون، مسیر امام از مدینه تا خراسان، به گونه ای تعیین گردید که مردم شهرهای شیعه نشین از دیدار امام محروم شوند. زیرا اگر شیعیان موفق می شدند از نزدیک، امام خود را زیارت کنند و با ایشان دیدار نمایند و از سخنان آن حضرت بهره مند شوند، بیش از پیش به وی ارادت می یافتند و این خود ، خطر بزرگی برای حکومت مامون به شمار می آمد. بنابراین، شهرهای کوفه و قم از مسیر سفر امام حذف گردید.
● امام رضا علیه السلام در خراسان
به هر ترتیب، امام رضا (ع) وارد شهر مرو، مقر حکومت مامون شد. مامون، مجلسی آراست و در آن امام را در مراسمی رسمی ، به ولی عهدی خود منصوب کرد. حضرت در آن مجلس، حکم مامون را گرفته ، بر آن یادداشتی نوشت و با تیزبینی و درایتی که برخاسته از مقام امامت ایشان بود، به ارزش های والای اسلامی اشاره نمود و در برابر دسیسه ای که مامون چیده بود با یاد و نام اهل بیت علیهم السلام، حقانیت ایشان و تصریح به عمر کوتاه خود، فهماند که این منصب را با انگیزه شخصی نپذیرفته و تنها عامل قبول این سمت، پافشاری مامون بوده است. برخوردهای حکیمانه امام با این مسئله، چه در طول سفر و چه در ایام اقامت در مرو، سبب شد تا بر خلاف پندار مامون، امام بیش از گذشته در میان مردم شناخته شود و در دل ایشان جای گیرد. این امر موجب این شد که مامون در فاصله ای نه چندان دراز، از ترفند شکست خورده خود احساس ناراحتی کند و در اندیشه محدود ساختن فعالیت های امام و حتی از میان بردن ایشان فرو رود. یکی از نشانه های این امر، جلوگیری وی از برپایی نماز عید فطر به امامت حضرت رضا علیه السلام است.
مامون که روز به روز گرایش بیشتر مردم به امام رضا(ع) را می دید، در برابر هم مسلکان خود، یعنی خاندان عباسی هیچ بهانه ای نداشت. پس تصمیم گرفت راهی بغداد شود تا از نزدیک با ایشان به گفتگو بنشیند. مامون درادامه اقدامات خود، ابتدا وزیرش فضل بن سهل را می کشد و بر جنازه او اشک می ریزد و برای یافتن قاتلان او جایزه تعیین می کند و آنگاه که آنان را دستگیر می کنند، آنان شهادت می دهند که مامون، خود به این کار فرمان داده است، اما او ناباورانه آنان را می کشد. سپس برنامه حذف امام رضا (ع) را دنبال می کند، اما می کوشد که این برنامه را به گونه ای عملی سازد که دامان خودش را از این امر پاک نشان دهد. پس در راه سفر به بغداد، در توس توقف می کند و در همانجا با خوراندن انار یا انگور زهرآلود به حضرت، امام رضا (ع) را مسموم می سازد و مانند آنچه پس از قتل فضل بن سهل کرد، در اینجا نیز بر پیکر پاک امام اشک می ریزد و حضرت را در کنار قبر پدر خود هارون الرشید دفن می کند. در میان نقل قول های گوناگون درباره روز و ماه و سال شهادت امام رضا (ع)، مشهورتر آن است که حضرت در روز جمعه، آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری قمری به شهادت رسیده، در حالی که ۵۵ سال از عمر مبارک امام سپری شده است. محل شهادت امام هم به گفته همه تاریخ نویسان، شهر توس و محل دفن ایشان نیز در باغ حمید بن قحطبه در سناباد بوده که بعدها (مشهد الرضا - محل شهادت امام رضا علیه السلام) نام گرفته و اینک به نام مشهد شهرت دارد.
منبع : روزنامه رسالت