جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


کنکور به خاطر مامان و بابا!


کنکور به خاطر مامان و بابا!
سال ها پیش از این جامعه شناسی نوشت: «در كشور ما یك موج (رفتار ناآگاهانه) به وجود آمده كه همه دانش آموزان باید به هر شكلی كه شده است وارد دانشگاه شوند، بدون در نظر گرفتن این نكته كه استعداد، توان و علاقه به تحصیل در دانشگاه را داشته یا نداشته باشند. چنین عقیده و اندیشه ای سبب می شود كه بسیاری از این نوجوانان، بعدها تاوان و جریمه گاه خودخواهی پدر و مادرشان را به بهای از دست دادن سلامت جسم و روان خود بپردازند و در نتیجه به عده ای تحصیل كرده بی سواد، سرگشته و انگیزه از كف داده مبدل شوند. این جامعه شناس در ادامه یادآور می شود كه چرا ما استعدادها و علاقه های جوانان خود را محك نمی زنیم؟
برای ورود به دانشگاه و تحصیل در یك رشته عواملی را باید در نظر گرفت و برخی از این عوامل عبارتند از:
۱) میزان هوش فرد كه باید حداقل بین ۱۱۰ تا ۱۱۵ باشد.
۲) انگیزه جوان برای تحصیل.
۳) تناسب رشته تحصیل با علاقه خود.
۴) امكانات مادی متناسب با ادامه تحصیل در آن رشته.
علاوه بر عوامل یاد شده، ده ها شرط فرعی دیگر نیز وجود دارد كه در صورت رعایت نكردن آن ها، باز هم شاهد ظهور همان تحصیل كرده های بیسواد خواهیم بود.
ببایید ساده تر صحبت كنیم، ما به طور روزمره با پدر و مادرهایی روبه رو می شویم كه می خواهند با زور معلم خصوصی، ارفاق و پارتی بازی و... كودكی را كه ضریب هوشی او در حد مرزی (۱۰۰-۹۰) است از سد تحصیلات دبیرستانی بگذرانند و با زور و اصرار او را وارد دانشگاه كنند. در حقیقت این كودك قربانی زیاده خواهی پدر و مادر خود می شود، در حالی كه اگر این پدر و مادرها با یك دیدگاه واقع گرایانه با توان و استعداد فرزند خود روبه رو می شدند، می توانستند از او یك نجار، یك كارگر چاپخانه یا كاسب خوب و قابل پیشرفت بسازند كه در این صورت نه تنها این فرزند احساس خوشبختی می كرد، بلكه خیلی بیشتر به درد جامعه خود می خورد.
متاسفانه در چنین موارد خاصی به نظریه مراكز خصوصی توان سنجی هوش برمی خوریم كه بدون هیچ گونه مدرك مستند و علمی، چنین افراد متوسط و یا ضعیفی را صاحب استعداد درخشان جلوه می دهند و به والدین آن ها می قبولانند كه دیگران اشتباه كرده و فرزندشان بدون تردید، شایستگی ورود به دانشگاه را دارد.
جای پرسش است كه چرا هنوز این اندیشه و تفكر در اجتماع ما جا نیفتاده است كه باید یك تكنسین باتجربه، به اندازه یك استاد دانشگاه قابل احترام باشد و یا یك گروهبان كاردان و كارآمد كه در بخش اسلحه شناسی، استادی تمام عیار شده و با چشمان بسته قادر به باز كردن و بستن انواع اسلحه است، به همان اندازه قابل احترام باشد كه یك فرمانده ارتش، از چنین شأن و احترامی در جامعه برخوردار است؟
در نتیجه همین نوع تفكر نادرست است كه ما انسان ها سعی می كنیم به هر قیمت ممكن فرزند خود را راهی دانشگاه نماییم و به نتیجه آن هر چه كه می خواهد باشد، كاری نخواهیم داشت. نمی خواهیم راجع به توان فرد و زمینه های شخصیتی افراد در نسبت با رشته ای كه انتخاب می كنند صحبت كنیم وگرنه بیجا نبود از این مثال استفاده می كردیم كه چگونه شخصی كه قادر به دیدن خون و بخیه شدن دست بریده نیست، می تواند به یك جراح تمام عیار بدل شود؟ اما به فرض، تمام این شرایط رعایت شد و شخصی به طور واقعی استعداد و توان ورود به یك رشته دانشگاهی را داشت، ولی این فرد ذاتاً یك انسان مضطربی بود كه در تمام مدت تحصیل از تجسم كردن جلسه امتحان سخت دچار دلهره می شود. بغض می كند و غروب های روز جمعه و صبح های شنبه همیشه برایش یك غول است و یا این فرد از آن گروه كودكان شكننده ای بود كه اگر آموزگار بر سر شاگرد بغل دستی او داد می زده، این كودك بغض می كرده و دچار ترس از مدرسه می گردیده، یعنی دچار شاخص ترین و شایع ترین نوع اختلال اضطرابی بوده است، حالا این دختر یا پسر در انتظار جلسه كنكور است، یعنی غول بی شاخ و دمی كه تمام سرنوشت و آینده او را رقم خواهد زد.
در این شرایط شب ها خوابش نمی برد، دچار حالت تهوع و سردرد می شود و به طور مكرر به دوستان خود تلفن می زند و سوال می كند كه چه تست هایی را بخوانم و از چه دیسكت ها و نوار آموزشی استفاده كنم كه احتمال موفقیتم را بالا ببرد. این شخص اگر احیاناً گیر دوستان ناقلا بیفتد وی را به این گونه اذیت می كنند: «هر چه خوانده ای بی ارزش و مفت بوده و اگر از فلان كلاس كنكور یا فلان كانون استفاده نكنی محال است كه در كنكور قبول شوی.» تجسم حال این جوان غیرممكن نیست و به قول معروف او كه نزده می رقصد، حالا دیگران دایره و تنبك هم می زنند. از سوی دیگر اضطراب به جز جنبه ذاتی و ژنتیك خود در درون محیط خانواده كسب می شود. یك مادر مضطرب، كمال طلب و دارای دلشوره كه با یك زمین خوردن كودك نوپای خود و با تب كردن او دست و پای خود را گم می كند، چطور می تواند الگوی مقاومت، صبر و خونسردی برای كودك خود باشد.
توضیحات مفید تقریباً تمام شد حال برای پاسخ به این پرسش كه چطور با اضطراب فرزندان خود در زمان كنكور روبه رو شده و مقابله كنیم به پیشگیری های بهداشت روان اشاره می كنیم:
۱) وظیفه پدر و مادرها آن است كه از همان سال های نخستین به فرزندان خود بیاموزند كه دبستان جای خوبی است كه در آن مكان، انسان درس می خواند، دوستان جدید پیدا می كند و وارد دنیای تازه ای می شود كه خیلی خیلی بهتر از خانه و بودن در كنار پدر و مادر است. این مساله ممكن نمی شود مگر آن كه پدر و مادرها بیاموزند، یاد بگیرند و به این حقیقت پی ببرند كه مهد كودك و آمادگی به همان اندازه دبستان دارای اهمیت و اعتبار است.
۲) نباید از كودكان موجوداتی قالبی بسازند كه نهایت موفقیت را در شاگرد اول شدن بدانند، بلكه باید از همان ابتدای كودكی به ایشان بیاموزند كه از تو تلاش و پشتكار می خواهیم و اگر هم نمره كم آوردی شرمنده نشود ولی سعی كن كه در دفعات بعد اشتباهات خود را جبران كنی.
۳) به آنان بیاموزند كه افراد موفق كسانی نیستند كه بیش از سایرین درس می خوانند بلكه آنان كه كمتر از دیگران ولی عمیق تر درس خوانده و سعی در رفع اشتباهات گذشته دارند پیروزترند و به آن ها بگویند كه در جلسه كنكور هیچ كس از وی سوال نمی كند چند بار فلان جزوه را خوانده ای؟ بلكه معنای كنكور این است كه فرد به چه میزان، متوجه مطالب آن جزوه شده است. بسیاری از جوانان كنكوری بر این باورند كه اگر ۲۰ بار یك جزوه خاص را بخوانند بدون شك موفق می شوند و اگر كمتر بخوانند هرگز موفق نخواهند شد. این یك باور نادرست است كه در رفع آن باید به آنان كمك كرد.
۴) اگر این گونه افراد در جلسات پیش آزمون كنكور شركت می كنند به آنان بیاموزید كه بلافاصله پس از ختم جلسه یك مداد و كاغذ بردارند و نتایج ضعف خود را در زمینه هایی از قبیل درك مفاهیم ریاضی، مقایسه ضعف در درك پاراگرف های طولانی، ضعف در سریع نوشتن، ناتوانی در رعایت یا تقسیم وقت در آزمون های طولانی كه حاوی ۱۵۰ تا ۲۰۰ تست چهار جوابی به مدت دو ساعت است یاد داشت كنند. به جوان كنكوری بگویید فردا خیلی دیر است. پس همین امروز نقاط ضعف خود را یاد داشت كن، وگرنه فردا یادت می رود كه اشكال هایت چه بوده است.
۵) به او بگویید با دیگران مشورت كند كه چه نوع جزوه ای می خوانند و از چه نوارهای درسی استفاده می كنند و یا چه كلاس های خاصی را می گذرانند، اما تصمیم گیرنده نهایی خودت هستی، هیچ وقت با طناب دیگران ته چاه نرو و به اشتهای دیگران غذا نخور. اگر متن درسی را خوب و درست درك كنی و بفهمی، ارزش آن معادل هزار تست چهار جوابی است و در مقابل اگر او هزار تست بزنی نمی تواند جای درس هایی را كه عمیق فهمیده ای را بگیرد.
۶) باورهای مذهبی وی را تقویت كنید و به وی قوت قلب بدهید و بگویید كه خداوند از نیت خوب او با خبر است و حامی و حافظ وی خواهد بود. اگر خود شما (پدر، مادر، نزدیكان و دوستان) همگی نگران آینده و سرنوشت وی هستید به گونه ای رفتار كنید كه به او آرامش بدهید و یك قیافه خونسرد به خود بگیرد، توجه داشته باشید كه یك انسان مضطرب، هیچ گاه نمی تواند به دیگران آرامش خاطر بدهد.
حال به تعریف اضطراب می پردازیم و پاسخ به این پرسش كه آیا این مقدار استرس و اضطراب در زندگی تحصیلی و شغلی خوب است یا خیر؟
اضطراب گرچه كلمه نگران كننده ای است، اما وجود آن در حد معقول و متعادل خوب است، منظور آن حدی است كه به طور مثال اگر از كتاب دور شوید، احساس كنید وقتتان تلف می شود و در نتیجه زود به سراغ درس هایتان بروید، اما اگر این اضطراب سبب شود كه وقتی درسی را می خوانید، دایماً به فكر نتیجه كار باشید كه چه خواهد شد و با خود بگویید كه اگر قبول شوم یا قبول نشوم چه می شود، این اضطراب منفی است و اگر به آن دچار هستید، باید با واقع بینی از آن اجتناب كنید. سعی كنید در زمان باقیمانده، فقط به خود درس ها و به نفس علم آن ها بپردازید و فقط به آن بیندیشید. در جلسه آزمون نیز همین طور عمل كنید.
منبع : روزنامه جوان