پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


«رضا » جای‌ پدرم‌ است‌!


«رضا » جای‌ پدرم‌ است‌!
بعد از «ملاقات‌ با طوطی‌» و «هشت‌پا» به‌ نظر می‌آید «هوو» را در واكنش‌ به‌ انتقادهای‌ برخی‌ منتقدان‌ و در جهت‌ بازگشت‌ به‌ دوران‌ «عاشقانه‌»، «مصایب‌ شیرین‌» و «بچه‌های‌ بد» ساخته‌اید...
در بین‌ «بچه‌های‌ بد» یك‌ دختر فراری‌ بود كه‌ مسلحانه‌ در خیابان‌ها و جاده‌ها پرسه‌ می‌زد. در «ملاقات‌ با طوطی‌» این‌ دختر تكثیر شد و برای‌ معنا دادن‌ به‌ زندگی‌ خودش‌ دنبال‌ یك‌ هدفی‌ راه‌ افتاد. «ملاقات‌ با طوطی‌» در واقع‌ یك‌ تجربه‌ آزاد با مضمون‌ و اجرای‌ سینمایی‌ بود. وضعیت‌ جاری‌ نگاه‌ سینمایی‌ ما حكایت‌ از این‌ می‌كند كه‌ ما بیشتر در قید قصه‌گویی‌ با روش‌های‌ ادبیات‌ داستانی‌ هستیم‌. گرایش‌ به‌ نوعی‌ فتورمان‌ و یك‌ جور بی‌اعتنایی‌ به‌ قابلیت‌های‌ بیان‌ سینمایی‌، گرایشی‌ است‌ كه‌ روی‌ بخش‌ زیادی‌ از تولیدات‌ سینمایی‌ ما سایه‌ انداخته‌. البته‌ این‌ نكته‌ هم‌ فراموش‌ نشود كه‌ مهارت‌ در ساختن‌ فتورمان‌ می‌تواند مقدمه‌یی‌ برای‌ تجربه‌هایی‌ غنی‌تر در بیان‌ سینمایی‌ باشد. به‌ هرحال‌ نكته‌ در اینجاست‌ كه‌ رمان‌ در خلوت‌ نوشته‌ می‌شود و در خلوت‌ هم‌ خوانده‌ یا شنیده‌ می‌شود، اما فیلم‌ با جمعیت‌ ساخته‌ می‌شود و همراه‌ جمعیت‌ هم‌ دیده‌ و شنیده‌ می‌شود. قصه‌ را می‌شود خواند یا شنید، اما فیلم‌ را هم‌ می‌شود دید و هم‌ می‌شود شنید. قصه‌ از طریق‌ حروف‌ و كلمات‌، تفكر و تخیل‌، حافظه‌ حسی‌ ما را تحت‌ تاثیر قرار می‌دهد و از خاطرات‌ ما به‌ عنوان‌ مصالح‌ برای‌ بازسازی‌ یك‌ قصه‌ استفاده‌ می‌كند، اما در سینما، به‌ طرزی‌ بی‌واسطه‌تر با عین‌ طبیعت‌، اشیا و آدم‌ها مواجه‌ می‌شویم‌ و دنیای‌ قصه‌ عیناص برای‌ ما «رویت‌پذیر» می‌شود.
شما گاهی‌ با دیدن‌ یك‌ عكس‌ می‌توانید به‌ خلقیات‌ یك‌ آدم‌ نزدیك‌ شوید، یا روند یك‌ واقعه‌ را كم‌ و بیش‌ بفهمید. این‌ به‌ این‌ معناست‌ كه‌ ما می‌توانیم‌ با اجرای‌ سینمایی‌ زنده‌، فعال‌ و باورپذیر خودمان‌ را از خیلی‌ توضیحات‌ شخصیت‌ شناسانه‌ یا روایتگرانه‌ بی‌نیاز كنیم‌. واقعیت‌ این‌ است‌ كه‌ چسبیدن‌ ما به‌ شگردهای‌ قصه‌نویسی‌، آن‌ هم‌ از انواع‌ ابتدایی‌ و كلیشه‌یی‌ احتمالاً باعث‌ غفلت‌ ما از ظرفیت‌های‌ بیان‌ سینما می‌شود. به‌ این‌ ترتیب‌ حوزه‌های‌ تماشاگری‌ و نقد هم‌ درگیر دوران‌های‌ سپری‌ شده‌ باقی‌ می‌مانند.
از جمله‌ تجربیاتی‌ كه‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» و «هشت‌پا» برای‌ من‌ داشت‌ انتقال‌ اطلاعات‌ از خلال‌ متن‌ روزمرگی‌ و قصه‌ گفتن‌ از طریق‌ تامل‌ روی‌ موقعیت‌های‌ معمولی‌ بود. به‌ این‌ ترتیب‌ می‌بینیم‌ كه‌ در «هوو» این‌ تجریبات‌ به‌ كار بسته‌ شده‌. ما «هوو» را با سه‌ پلان‌ از آفتاب‌ و درخت‌ و جوی‌ آبی‌ كه‌ مردی‌ كنار آن‌ ایستاده‌ و با پرنده‌ها هم‌آوازی‌ می‌كند شروع‌ می‌كنیم‌ و به‌ كودك‌ و دختری‌ می‌رسیم‌ كه‌ با هم‌ مشغول‌ گفت‌وگویی‌ بازیگوشانه‌ هستند. ما با یك‌ وقفه‌ و درنگ‌ طولانی‌ روی‌ این‌ صحنه‌ تماشاچی‌ را آماده‌ می‌كنیم‌ كه‌ بدون‌ پرداختن‌ به‌ پیچ‌ و تاب‌های‌ عجیب‌ و غریب‌ داستانی‌ و صرفاً با تكه‌ پاره‌هایی‌ از وقایع‌ معمول‌ روزمره‌ یك‌ موقعیت‌ را مستقیماً تماشا یا مشاهده‌ كند و با دنیای‌ فیلم‌ و همه‌ آدم‌ها و قصه‌هایشان‌ همراه‌ شود. به‌ نظر من‌ اسم‌ فیلم‌ «هوو» داستان‌ فیلم‌ را از قبل‌ تعریف‌ می‌كند. آن‌ چیزی‌ كه‌ برای‌ تماشاچی‌ جالب‌ است‌ اجرای‌ متفاوت‌ و سینمایی‌ این‌ ماجراست‌. «هوو» اگرچه‌ از لحاظ‌ آشنا بودن‌ و دم‌ دست‌ بودن‌ شخصیت‌ها به‌ «مصائب‌ شیرین‌» نزدیك‌ است‌ اما از لحاظ‌ اجرای‌ سینمایی‌ در ادامه‌ «بچه‌های‌ بد»، «ملاقات‌ با طوطی‌» و «هشت‌پا» است‌. شما در «مصایب‌ شیرین‌» با فیلمی‌ مواجه‌ بودید كه‌ معماری‌ بصری‌ آن‌ بر مبنای‌ سكانس‌ پلان‌ طراحی‌ شده‌ بود، اما در «هوو» با انبوهی‌ از عمل‌ و عكس‌العمل‌ و قاب‌بندی‌ و پلان‌ مواجه‌ هستید. بنابراین‌ «هوو» شاید به‌ نوعی‌ بازگشت‌ به‌ آن‌ نوع‌ سینما باشد اما بطور قطع‌ تكرار آن‌ نیست‌.
می‌شود گفت‌ لحن‌ طنز در واقع‌ آن‌ چیزی‌ است‌ كه‌ تجربه‌ «هوو» را نسبت‌ به‌ فیلم‌های‌ قبلی‌ شما كاملا متفاوت‌ می‌كند.
شاید، ولی‌ به‌ نظر من‌ می‌رسد كه‌ زمینه‌های‌ این‌ طنز به‌ نوعی‌ در «ملاقات‌ با طوطی‌» و «هشت‌ پا» هم‌ بود. بی‌شیله‌ پیله‌گی‌ و كودكی‌ مجید در «ملاقات‌ با طوطی‌» و تامل‌ روی‌ اجرای‌ سینمایی‌ با آزمایش‌ لحن‌های‌ مختلف‌ در كنار هم‌ و گهگاه‌ فاصله‌ گرفتن‌ از قصه‌ گفتن‌ و تامل‌ روی‌ آدم‌ها، رابطه‌ها، اشیا و حوادث‌ در واقع‌ یك‌ جور فاصله‌ گذاری‌ شوخ‌طبعانه‌ با تدبیرهای‌ روایی‌ داستانی‌ بود. شخصیت‌های‌ دلپذیر زیور، پیام‌ و آهو در «هشت‌پا» علی‌رغم‌ عصبیت‌ و تلخی‌ رویا و مشرفی‌ به‌ یك‌ آمیزه‌ دوگانه‌ عجیب‌ در شخصیت‌ امیر می‌رسد و ما بالاخره‌ با جذابیت‌ و آشتی‌ناپذیری‌ «بی‌تا» لحن‌ فیلم‌ را در طیفی‌ از فاصله‌گذاری‌های‌ تراژیك‌ و كمیك‌ در نوسان‌ نگه‌ می‌داریم‌. در «هوو» در واقع‌ فیلم‌ از این‌ نوسان‌ عبور می‌كند و موفق‌ می‌شود از تركیب‌ موقعیت‌های‌ مشقت‌بار و لذت‌بخش‌ به‌ طنز صریحی‌ از موقعیت‌ تبدیل‌ شود.
آقای‌ داوودنژاد كسانی‌ كه‌ فیلم‌های‌ شما را پیگیری‌ و نقد می‌كنند «هوو» را در كنار فیلم‌های‌ دیگری‌ از شما كه‌ تمایل‌ به‌ یك‌ جور نقد گزنده‌ اجتماعی‌ دارند چه‌ جوری‌ باید توجیه‌ كنند؟
بی‌تردید راه‌ من‌ در سینما از متن‌ اجماع‌ می‌گذرد. من‌ به‌ سمت‌ یك‌ چشم‌اندازی‌ از سینمای‌ ملی‌ حركت‌ می‌كنم‌ كه‌ در آن‌ چشم‌انداز سی‌میلیون‌ تماشاگر بالقوه‌ بازار داخلی‌ جذب‌ سالن‌ سینما و تماشای‌ تولیدات‌ داخلی‌ می‌شوند.
اصلی‌ترین‌ كاری‌ كه‌ من‌ باید انجام‌ بدهم‌ این‌ است‌ كه‌ فیلمسازی‌ را برای‌ خودم‌ و دیگران‌ ممكن‌ كنم‌. نقد فیلم‌ بدون‌ توجه‌ به‌ زیست‌ محیطی‌ كه‌ فیلم‌ در آن‌ تولید می‌شود نوعی‌ وارونه‌ كاری‌ غالبا عامدانه‌ است‌. چیزی‌ شبیه‌ نوعی‌ واروزدن‌ از كف‌ استخر خالی‌ به‌ بالای‌ دایو! اتفاقی‌ كه‌ فقط‌ در خواب‌ ممكن‌ است‌ بیفتد. برای‌ همین‌ به‌ نظر من‌ می‌رسد بخش‌ عمده‌یی‌ از نقدهای‌ فیلمهای‌ من‌ را می‌شود تحت‌ عنوان‌ «ارزیابی‌های‌ خواب‌زده‌» دسته‌بندی‌ كرد. نقدهایی‌ كه‌ بی‌اعتنا به‌ شرایط‌ سرمایه‌گذاری‌، تولید، توزیع‌، نمایش‌ و مدیریت‌ دولتی‌ به‌ سینمای‌ ایران‌ می‌پردازند اكثرا مشغول‌ ماجراجویی‌های‌ ژورنالیستی‌ هستند. آنها اغلب‌ به‌ روی‌ خود نمی‌آورند كه‌ چه‌ مولفه‌هایی‌ در گرایش‌ سینما به‌ انواع‌ خاصی‌ از موضوعات‌ و اجراهای‌ سینمایی‌ موثر است‌.
نقدهایی‌ كه‌ از بنیان‌ فاقد چشم‌اندازی‌ از سینمای‌ ملی‌ هستند و طبیعتا به‌ راه‌ و رسم‌های‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ سینما نیز توجهی‌ ندارند و به‌ آنچه‌ اكنون‌ نیز بر سر این‌ سینما می‌آید اعتنایی‌ ندارند. این‌ منتقدین‌ بیشتر به‌ درد فضاهای‌ پاریسی‌ و نیویوركی‌ می‌خورند و حوصله‌ فكر كردن‌ به‌ سینمایی‌ را كه‌ باید در خاش‌ و ابرقو به‌ نمایش‌ درآید، ندارند.
بی‌تردید برای‌ یك‌ منتقد جدی‌ و علاقه‌مند به‌ سینمای‌ ایران‌ توجه‌ به‌ سرمایه‌ و سفارش‌، مناسبات‌ تولید، بازار توزیع‌، نظام‌ نمایش‌ و شیوه‌های‌ تبلیغ‌ و حمایت‌های‌ رسانه‌یی‌ مقدمه‌یی‌ است‌ كه‌ می‌شود با آن‌ به‌ بازشناسی‌ زیست‌ بوم‌ سینما رفت‌ و به‌ آنچه‌ ممكن‌ است‌ از این‌ خاك‌ و آب‌ و هوا روییده‌ شود آشنا شد. با این‌ اوصاف‌ آیا «هوو» وصف‌الحالی‌ از این‌ اوضاع‌ اجتماعی‌ نیست‌، آیا جایگاه‌ پول‌ در جامعه‌ و گرایش‌ برای‌ به‌ «كرسی‌» نشاندن‌ پول‌ به‌ عنوان‌ تنها معیار ارزش‌ها، چیزی‌ نیست‌ كه‌ در «هوو» شما را می‌خنداند. شما می‌توانید در یك‌ بازخوانی‌ دوباره‌ از فیلم‌های‌ من‌، همه‌ جا قهرمان‌ فیلم‌ را نمادی‌ از سینمای‌ ایران‌ تلقی‌ كنید!
سینمای‌ ایران‌ مثل‌ «عطا» نه‌ خودش‌ را یكسره‌ به‌ پسندهای‌ خارجی‌ وابسته‌ می‌كند و نه‌ دربست‌ به‌ انقیاد كلیشه‌های‌ قدیمی‌ در می‌آید. «هوو» رو به‌ سوی‌ چشم‌اندازی‌ از سینمای‌ ایران‌ دارد كه‌ هموطنان‌ دور افتاده‌ ترین‌ شهرها هم‌ با رغبت‌ به‌ سالن‌ سینما آورده‌ شوند بیایند منتقدی‌ كه‌ با چنین‌ ذهنیت‌ و زاویه‌ دیدی‌ بیگانه‌ است‌ همان‌ بهتر كه‌ با فیلم‌های‌ من‌ از سر انكار و رد و توهیم‌ و تحقیر برخورد داشته‌ باشد. وسوسه‌ باغی‌ كه‌ دایی‌ محمدرضا را به‌ بازی‌های‌ زمین‌ خوارانه‌ می‌كشد و به‌ قول‌ «سمیر» پای‌ «پلیسا و دادگاهی‌ها و بانكی‌ها» را به‌ زندگی‌ «عطا» باز می‌كند، از سر تعلق‌ خاطر او به‌ بوی‌ بهار نارنج‌ و زیبایی‌ شاخ‌ و برگ‌ درختان‌ نیست‌ یا شهرك‌ سازی‌ خانم‌ مهندس‌ از سر دغدغه‌های‌ زیست‌ محیطی‌ و افزون‌ بر آرامش‌ و سلامت‌ انسانی‌ نیست‌. مریم‌ خانم‌ هم‌ كه‌ سایه‌ رویاهایش‌ به‌ باد رفته‌ است‌ و امروز واقعیت‌ تلخ‌ «مایه‌» چهره‌ بی‌رحم‌ خودش‌ را به‌ او نشان‌ داده‌ است‌ نمی‌تواند به‌ نفع‌ عشق‌ از اطمینان‌ به‌ آینده‌ دست‌ بكشد. فضایی‌ كه‌ «هوو» در آن‌ می‌گذرد سرشار از ردپای‌ ویرانی‌ در زیست‌محیطی‌ است‌ كه‌ قوت‌ خاك‌ و تن‌ درخت‌ و هوای‌ برگ‌ و بار آن‌ تهدید می‌شود، ولی‌ با همه‌ این‌ احوال‌ میوه‌هایی‌ شیرین‌ می‌دهد، چرا كه‌ ریشه‌ در اعماق‌ خاكی‌ حاصلخیز دوانده‌ است‌. بهتر است‌ كمی‌ از فضای‌ داستانی‌ فیلم‌ بیرون‌ بیاییم‌ و به‌ جنبه‌های‌ دیگر آن‌ بپردازیم‌...
موافقم‌.در فیلم‌ «هوو» هم‌ شاهد حضور پسرتان‌ رضا داوودنژاد در قالب‌ یكی‌ از نقش‌های‌ محوری‌ هستیم‌ و با توجه‌ به‌ حضور او در ساخته‌های‌ اخیرتان‌ به‌ نظر می‌رسد دیگر به‌ فردی‌ موثر در كارهای‌ شما تبدیل‌ شده‌ است‌...
شاید عجیب‌ باشد ولی‌ گاهی‌ احساس‌ می‌كنم‌ «رضا» به‌ جای‌ پدرم‌ است‌. افسوس‌ كه‌ گاهی‌ با اذیت‌ و آزارهایش‌ من‌ را از احساس‌ اتكا به‌ خودش‌ محروم‌ می‌كند، اگر چه‌ این‌ موارد را هم‌ به‌ حساب‌ فرزند بودن‌ و فاصله‌ نسل‌ها و تفاوت‌ روش‌ها می‌گذارم‌ و نهایتا مطمئن‌ هستم‌ كه‌ به‌ اندازه‌ كافی‌ حواسش‌ جمع‌ هست‌ و هوای‌ همه‌ چیز را دارد. به‌ هر حال‌ باید بگویم‌ كه‌ رضا در ساخته‌ شدن‌ «هشت‌پا» سهم‌ تعیین‌ كننده‌یی‌ داشت‌ و دوستی‌اش‌ با رضا عطاران‌ و علی‌ صادقی‌ شرایط‌ مناسب‌ برای‌ تولید «هوو» را فراهم‌ كرد.
ارزیابی‌تان‌ از همكاری‌ با «عطاران‌» چیست‌؟
عطاران‌ یك‌ حرفه‌یی‌ تمام‌ عیار است‌. فعالیت‌ در هر سه‌ زمینه‌ كارگردانی‌، نویسندگی‌ و بازیگری‌ به‌ او یاد داده‌ كه‌ چطور با توقعات‌ یك‌ كارگردان‌ كنار بیاید و در همكاری‌ با او به‌ یك‌ معدل‌ كارساز از قابلیت‌های‌ متقابل‌ دست‌ پیدا كند. «عطاران‌» سعی‌ می‌كرد به‌ آنچه‌ من‌ می‌خواستم‌ دقیقا پاسخ‌ دهد و من‌ هم‌ مراقب‌ بودم‌ كه‌ با سختگیری‌ یا تحمیل‌، ابتكار عمل‌ را از او سلب‌ نكنم‌.
همكاری‌ شما با برادرتان‌ نیز همیشه‌ به‌ نتایج‌ رضایت‌بخشی‌ رسیده‌ است‌...
بله‌، من‌ و محمدرضا بیش‌ از بیست‌ سال‌ است‌ با هم‌ همكاری‌ می‌كنیم‌ ما در واقع‌ از ابتدا با سلیقه‌یی‌ مشترك‌ درباره‌ بازیگری‌ كار كردیم‌ و آنچه‌ را كه‌ واقعا می‌شود به‌ «سطح‌ بازیگری‌» در فیلم‌های‌ من‌ اشاره‌ كرد حاصل‌ كار مشترك‌ من‌ و برادرم‌ است‌.
من‌ عقیده‌ دارم‌ كه‌ محمدرضا در بازی‌ و كارگردانی‌ تئاتر می‌توانست‌ درخشش‌ چشمگیری‌ داشته‌ باشد. اما خب‌ او ماجراجویی‌ در زندگی‌ را بیشتر ترجیح‌ داد.
گویا بالاخره‌ این‌ موسیقی‌های‌ منحصربفردی‌ كه‌ در فیلم‌های‌ اخیر شما می‌شنویم‌ به‌ تشكیل‌ گروه‌ موسیقی‌ «خط‌ و موج‌» منجر شد.
بهمن‌ سپهری‌ برای‌ ما هم‌ با پیانو، چایكوفسكی‌ می‌زنه‌ و هم‌ با تار و سه‌تار ردیف‌ میرزاعبدالله‌. شهریار مسرور ترانه‌ می‌گه‌، آهنگ‌ می‌سازه‌، آواز می‌خونه‌ و با پنجه‌یی‌ شیرین‌ گیتار می‌زنه‌. مهرداد نوذری‌ صدای‌ خوبی‌ داره‌، شعرهای‌ عجیبی‌ می‌گه‌ و گاهی‌ هم‌ خودش‌ آهنگ‌ می‌سازه‌ و نوازندگی‌ می‌كنه‌، یحیی‌ سپهری‌، هم‌ فرزند بهمن‌ سپهری‌ و هم‌ خواهرزاده‌ منه‌ كه‌ یكجا هم‌ استعداد و سلیقه‌ مادر و پدرش‌ رو به‌ ارث‌ برده‌ و گیتار می‌زنه‌ و در نواختن‌ سه‌ تار روش‌ خاص‌ خودش‌ رو داره‌. ما گاه‌ و بیگاه‌ دور هم‌ جمع‌ می‌شیم‌ و در فضایی‌ كه‌ دور از تاثیرات‌ نوازندگی‌ اكبر مشكاتی‌ نیست‌ روی‌ ترانه‌، آهنگ‌ و بداهه‌نوازی‌ كار كارگاهی‌ انجام‌ می‌دهیم‌. آنچه‌ از خلال‌ بعضی‌ فیلم‌های‌ من‌ می‌شنوید حاصل‌ این‌ نشست‌ و برخاست‌ها است‌.
دوباره‌ برمی‌گردم‌ به‌ فیلم‌ و شخصیت‌های‌ آن‌. سه‌ شخصیت‌ زن‌ فیلم‌ «هوو» كه‌ سپیده‌ اعلایی‌، مریم‌ كاویانی‌ و رعنا آزادی‌ور نقش‌ آنها را با اسامی‌ واقعی‌ خودشان‌ بازی‌ می‌كنند كاملا با هم‌ متفاوت‌ هستند، یا به‌ عبارت‌ دیگر در كنار هم‌ كامل‌ می‌شوند. آنها سه‌ ضلع‌ مثلثی‌ را می‌سازند كه‌ با تعبیرهایی‌ مختلف‌ قابل‌ توصیف‌ می‌شوند. گذشته‌، آینده‌، حال‌ یا سنت‌، تجدد و میانه‌روی‌ و ... این‌ تناسب‌ را خود شما چطوری‌ تعبیر می‌كنید؟
آرزوهایی‌ كه‌ القای‌ آنها به‌ ما جز اضطراب‌، بیقراری‌ و تلاش‌ برای‌ فرداهای‌ نیامدنی‌ حاصلی‌ ندارد یا حسرت‌هایی‌ كه‌ ما را به‌ گریز در پناه‌ امن‌ كلیشه‌های‌ دیروزهای‌ سپری‌ شده‌ دعوت‌ می‌كند یا وقوفی‌ كه‌ ما را از ارزش‌ لحظات‌ عمر ناپایدار آگاه‌ می‌كند و به‌ ممكن‌ شدن‌ زندگی‌ منتهی‌ می‌شود، اینها چیزهایی‌ است‌ كه‌ قرن‌ها در گوش‌ ما خوانده‌ شده‌ و انشاءالله‌ آرام‌آرام‌ به‌ جان‌ ما می‌رسد و زندگی‌ برای‌ همه‌ ما آسان‌تر می‌شود.
روان‌ رنجور و روح‌ پریشان‌ حاصل‌ مناسباتی‌ است‌ كه‌ در آن‌ فرد و جمع‌ به‌ دنبال‌ غلبه‌ بر همه‌ هستند و ارزش‌های‌ خدایگانی‌ و بندگی‌ از آنجا رخت‌ نبسته‌ است‌.
از اوضاع‌ اكران‌ فیلم‌ها بگویید، ظاهرا از وضع‌ اكران‌ «هوو» زیاد راضی‌ نیستید؟
تعداد سینماهایی‌ كه‌ در تهران‌ عمده‌ فروش‌ فیلم‌ها را تامین‌ می‌كنند چیزی‌ در حدود انگشتان‌ دو دست‌ هستند. یقین‌ داشته‌ باشید تعداد كسانی‌ هم‌ كه‌ عمده‌ این‌ ظرفیت‌های‌ نمایشی‌ در انحصار آنهاست‌ از تعداد انگشتان‌ دو دست‌ بیشتر نیستند. برای‌ من‌ مثل‌ روز روشن‌ است‌ كه‌ همه‌ سروصداهای‌ مربوط‌ به‌ فعالیت‌های‌ صنفی‌ و شورایی‌ در سینما نمایش‌ و بازی‌ و جنگ‌ زرگری‌ برای‌ از پا درآوردن‌ كارگردان‌ تهیه‌كننده‌ و مسلط‌ كردن‌ تهیه‌كننده‌ پخش‌ كننده‌ها بر سینماست‌. پروژه‌یی‌ كه‌ امیدوارم‌ به‌ نتیجه‌ نرسد. كافی‌ است‌ شما نگاهی‌ به‌ دو خیابان‌ اصلی‌ شهر تهران‌ یعنی‌ شریعتی‌ و ولیعصر كه‌ اصلی‌ترین‌ سینماها در آنجاست‌، بیندازید و سوابق‌ همین‌ اكران‌ نوروزی‌ را با دقت‌ بررسی‌ كنید تا اوضاع‌ و احوال‌ دستگیرتان‌ شود. فقط‌ از یك‌ چیز مطمئن‌ باشید، آنچه‌ در اكران‌ می‌گذرد تحت‌ هیچگونه‌ نظارت‌ تعیین‌كننده‌ صنفی‌ یا حتی‌ دولتی‌ نیست‌. می‌گویید «نه‌» بروید تحقیق‌ كنید. من‌ گفتنی‌هایم‌ را گفته‌ام‌ و شما هم‌ شنیده‌اید. با این‌ اوصاف‌ وضعیت‌ اكران‌ «هوو» هم‌ نیاز به‌ توضیح‌ ندارد.
نگار باباخانی‌
منبع : روزنامه اعتماد