پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چراغ راه هدایت و صداقت


چراغ راه هدایت و صداقت
۱- كار و تلاش و دستگیری از مستمندان
امام صادق(ع) نه تنها دیگران را دعوت به كار و تلاش می‏كرد، بلكه ‏خود نیز با وجود مجالس درس و مناظرات و... در روزهای داغ‏ تابستان، در مزرعه‏ كار می‏كرد. یكی از یاران حضرت می‏گوید: آن ‏حضرت را در باغش دیدم، پیراهن زبر و خشن برتن و بیل در دست، باغ را آبیاری می‏كرد و عرق از سر و صورتش می‏ریخت، گفتم: اجازه ‏دهید من كار كنم. فرمود: من كسی را دارم كه این كارها را انجام دهد ولی دوست دارم مرد در راه به دست آوردن روزی حلال از گرمی آفتاب ‏آزار بیند و خداوند ببیند كه من در پی روزی حلال هستم. (۱)
حضرت در تجارت نیز چنین بود و بر رضایت‏ خداوند تأكید داشت. لذا وقتی كار پرداز او كه با سرمایه امام برای تجارت به مصر رفت و با سودی كلان برگشت، امام از او پرسید: این همه سود را چگونه به دست آورده‏ای؟ او گفت: چون مردم نیازمند كالای ما بودند، ماهم به قیمت گزاف فروختیم. امام فرمود:سبحان الله! علیه مسلمانان هم‏ پیمان شدید كه كالایتان را جز در برابر هر دینار سرمایه یك دینار سود نفروشید! امام اصل سرمایه را برداشت و سودش را نپذیرفت و فرمود: ای مصادف! چكاچك شمشیرها ازكسب روزی حلال آسانتر است. (۲)
حقیقت این است كه امام(ع) درنهایت علاقه به كار و تلاش، هرگزفریفته درخشش درهم و دینار نمی‏شد و می‏دانست كه بهترین كار ازنظر خداوند تقسیم دارایی خود با نیازمندان است، حقیقتی كه ما هرگز از عمق جان بدان ایمان عملی نداشته و نداریم. امام خود درباره باغش می‏فرمود: وقتی خرماها می‏رسد، می‏گویم دیوارها رابشكافند تا مردم وارد شوند و بخورند. همچنین می‏گویم ده ظرف ‏خرما كه بر سرهریك ، ده نفر بتوانند بنشینند، آماده سازند تا وقتی ده نفر خوردند، ده نفر دیگر بیایند و هریك، یك مد خرما بخورند. آن‏ گاه می‏خواهم برای تمام همسایگان باغ (پیرمرد، پیرزن،مریض، كودك و هركس دیگر كه توان آمدن به باغ را نداشته،) یك مد خرما ببرند. پس مزد باغبان و كارگران و... را می‏دهم و باقی ‏مانده محصول را به مدینه آورده بین نیازمندان تقسیم می‏كنم و دست آخر از محصول چهار هزار دیناری، چهارصد درهم برایم ‏می‏ماند. (۳)
۲- ساده زیستی و همرنگی با مردم
امام همانند مردم معمولی لباس می‏پوشید و در زندگی ساده زیستی را رعایت می‏كرد. می‏فرمود: بهترین لباس در هر زمان، لباس معمول همان ‏زمان است. لذا (۴) گاه لباس نو و گاه لباس وصله دار برتن ‏می‏كرد. وقتی سفیان ثوری به ایشان اعتراض می‏كرد كه: پدرت علی ‏ چنین لباس گرانبهایی نمی‏پوشید، فرمود: زمان علی(ع) زمان فقر و اكنون زمان غنا و فراوانی است و پوشیدن آن لباس در این زمان، لباس شهرت است و حرام... پس آستین خود را بالا زد و لباس زیر را كه خشن بود، نشان داد و فرمود: لباس زیر را برای خدا و لباس نو را برای شما پوشیده‏ام. (۵)
با این همه حضرت همگام و همسان با مردم بود و اجازه نمی‏داد امتیازی برای وی و خانواده‏اش در نظر گرفته شود و این ویژگی‏هنگام بروز بحران‏های اقتصادی و اجتماعی بیشتر نمایان می شد. ازجمله در سالی كه گندم در مدینه نایاب شد، دستور داد گندم‏های‏موجود در خانه را بفروشند و از همان، نان مخلوط از آرد جو وگندم كه خوراك بقیه مردم بود، تهیه كنند و فرمود: «فان الله ‏یعلم انی واجدان اطعمهم الحنطه علی وجهها ولكنی‏ احب ان یرانی ‏الله قد احسنت تقدیرالمعیشه. » (۶) :خدا می‏داند كه می‏توانم به بهترین صورت نان گندم خانواده‏ام را تهیه كنم؛ اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ریزی صحیح ‏زندگی ببیند.
۳- شجاعت
امام صادق(ع) در برابر ستمگران از هر طایفه و رتبه‏ای به سختی‏ می‏ایستاد و این شهامت را داشت كه سخن حق را به زبان آورد و اقدام حق طلبانه را انجام دهد، هرچند با عكس العمل تندی رو به ‏رو شود. لذا وقتی منصور از او پرسید: چرا خداوند مگس را خلق ‏كرد؟ فرمود: تا جباران را خوار كند. و به این ترتیب منصور را متوجه قدرت الهی كرد. (۷) و آن ‏گاه كه فرماندار مدینه در حضوربنی هاشم در خطبه‏های نماز به علی(ع) دشنام داد، امام چنان ‏پاسخی كوبنده ای داد كه فرماندار خطبه را ناتمام گذاشت و به سوی ‏خانه‏اش رفت. (۸)
۴- همزیستی و مدارا با مسلمانان
امام صادق(ع) شیعیان را به همزیستی با اهل سنت دعوت می‏كرد تا به این طریق هم شیعیان از جامعه اكثریت منزوی نشوند و هم بتوان‏ احكام و اصول شیعی را با ملاطفت ‏به آنان منتقل كرد. از این رو‏ در مدار حق با مسامحه با آنان رفتار می‏شد، اما این سهل گرفتن‏ هرگز به معنای زیرپای گذاشتن اصول نبود و آن جا كه مسئله اصولی‏ در میان بود، حضرت هرگز تسلیم نمی‏شد. از جمله در یكی از سفرها،امام صادق(ع) به حیره (میان كوفه و بصره) آمد. در آنجا منصور دوانیقی به خاطر ختنه فرزندش جمعی را به مهمانی دعوت كرده بود.امام نیز ناگزیر در آن مجلس حاضر شد. وقتی كه سفره غذا انداختند، هنگام صرف غذا، یكی از حاضران آب خواست ولی به جای ‏آن، شراب آوردند، وقتی ظرف شراب را به او دادند، امام بی‏درنگ‏ برخاست و مجلس را ترك كرد و فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: «ملعون ‏من ‏جلس علی مائده یشرب علیها الخمر» (۹) ؛ ملعون است كسی كه دركنار سفره‏ای بنشیند كه در آن سفره شراب ‏نوشیده شود.
امام حتی در مجالس عمومی خلیفه نیز حاضر نمی‏شد؛ زیرا حكومت را غاصب می‏دانست و حاضر نبود با پای خود بدان جا برود، زیرا با این كار از ناحق بودن آنان، چشم پوشی می‏شد و تنها زمانی كه‏ اجبار بود به خاطر مصالح اهم به آنجا می‏رفت؛ لذا منصور ضمن‏ نامه‏ای به وی نوشت: چرا تو به اطراف ما مانند سایر مردم ‏نمی‏آیی؟ امام در پاسخ نوشت: نزد ما چیزی نیست كه به خاطر آن از تو بترسیم و بیاییم، نزد تو در مورد آخرتت چیزی نیست كه به آن‏ امیدوار باشیم. تو نعمتی نداری كه بیاییم و به خاطر آن به تو تبریك بگوییم و آنچه كه اكنون داری آن را بلا و عذاب نمی‏دانی تا بیاییم و تسلیت‏ بگوییم. منصور نوشت: بیا تا ما را نصیحت كنی. امام نیز نوشت: كسی كه آخرت را بخواهد، با تو همنشین نمی‏شود و كسی كه دنیا را بخواهد، به خاطر دنیای خود تو را نصیحت ‏نمی‏كند. (۱۰)
۵- علم امام صادق(ع) و اقدامات وی
آنچه به دوره امامت‏ حضرت امام صادق(ع) ویژگی خاصی بخشیده، استفاده از علم بیكران امامت، تربیت دانش طلبان و بنیان گذاری ‏فكری و علمی مذهب تشیع است. در این باره چهار موضوع قابل توجه ‏است:
الف- دانش امام
شیخ مفید می‏نویسد: آن قدر مردم از دانش حضرت نقل كرده‏اند كه به ‏تمام شهرها منتشر شده و كران تا كران جهان را فرا گرفته است و از احدی از علمای اهل‏ بیت علیهم السلام این مقدار احادیث نقل ‏نشده كه از آن حضرت نقل شده است. اصحاب حدیث، راویان آن حضرت را با اختلاف آرا و مذاهبشان گردآورده و عددشان ‏را چهار هزار تن ذكركرده اند ، و آن قدر نشانه‏های آشكار بر امامت آن ‏حضرت ظاهر شده كه دلها را روشن و زبان مخالفان را از ایراد شبهه لال كرده است. (۱۱)
سید مؤمن شافعی نیز می‏نویسد: مناقب آن حضرت بسیار است تا آنجا كه شمارشگر از حساب آن ناتوان است. (۱۲)
ابوحنیفه می‏گفت: من هرگز فقیه‏ تر از جعفربن محمد ندیده‏ام و او حتماً داناترین فرد امت اسلامی است. (۱۳)حسن بن زیاد می‏گوید: از ابوحنیفه پرسیدم: به نظر تو چه كسی در فقه سرآمد است؟ گفت: جعفربن محمد. روزی منصور دوانیقی به من ‏گفت: مردم توجه زیادی به جعفربن محمد پیدا كرده‏اند و سیل جمعیت‏ به سوی او سرازیر شده است. پرسش هایی دشوار آماده كن و پاسخ‏هایش ‏را بخواه تا او از چشم مسلمانان بیفتد. من چهل مسئله دشوارآماده كردم. هنگامی كه وارد مجلس شدم، دیدم امام در سمت راست‏ منصور نشسته است. سلام كردم و نشستم. منصور از من خواست ‏سؤالاتم ‏را بپرسم. من یك یك سؤال می‏كردم و حضرت در جواب می‏فرمود: درمورد این مسئله، نظر شما چنین و اهل ‏مدینه چنان است و فتوای خود را نیز می‏گفتند كه گاه موافق و گاه مخالف ما بود. (۱۴)
ب- ویژگی‏های عصر آن حضرت
عصر امام صادق(ع) همزمان با دو حكومت ‏مروانی و عباسی بود كه‏ انواع تضییق‏ها و فشارها را بر آن حضرت وارد می‏كرد، بارها او را بدون آن كه جرمی مرتكب شود، به تبعید می‏بردند. ازجمله یكبار به‏همراه پدرش به شام و بار دیگر در عصر خلفای عباسی به عراق رفت. یكباردر زمان سفاح و چند بار در زمان منصور به حیره، كوفه و بغداد رفت.
با این بیان، این تحلیل كه حكومتگران به دلیل نزاع‏های خود، فرصت آزار امام را نداشتند و حضرت در یك فضای آرام به تأسیس‏ نهضت علمی پرداخت، به صورت مطلق پذیرفتنی نیست، بلكه امام با وجود آزارهای گاه به گاه اموی و عباسی از هرنوع فرصتی استفاده می‏كرد تا نهضت علمی خود را به راه اندازد و دلیل عمده رویكرد حضرت، بسته بودن راه‏های دیگر بود. چنانكه امام از ناچاری عمداً رو به‏ تقیه می‏آورد. زیرا خلفا در صدد بودند با كوچكترین بهانه‏ای حضرت‏ را از سر راه خود بردارند. لذا منصور می‏گفت: «هذا الشجی معترض‏ فی الحلق‏»؛ جعفربن محمد مثل استخوانی در گلو است كه نه می‏توان ‏فرو برد و نه می‏توان بیرون افكند. برهمین اساس خلفا در صدد بودند ولو به صورت توطئه، حضرت را گرفتار و در نهایت ‏شهید كنند. حكایت زیر دلیل این مدعی است:
جعفربن محمد بن اشعث از اهل تسنن و دشمنان اهل‏ بیت علیهم السلام ‏به صفوان بن یحیی گفت: آیا می‏دانی با این كه در میان خاندان ما هیچ نام و اثری از شیعه نبود من چگونه شیعه شدم؟... منصور دوانیقی روزی به پدرم محمدبن اشعث گفت: ای محمد! یك نفر مرد دانشمند و با هوش برای من پیدا كن كه ماموریت‏ خطیری به او بتوانم واگذار كنم. پدرم ابن مهاجر (دایی مرا) معرفی كرد. منصور به او گفت: این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن ‏حسن وجماعتی ازخاندان او از جمله جعفربن محمد -امام صادق(ع‏- برو و به هریك مقداری پول بده و بگو: من مردی غریب از اهل ‏خراسان هستم كه گروهی از شیعیان شما درخراسان این پول ‏را داده‏اند كه به شما بدهم مشروط بر این كه علیه حكومت قیام كنید و ما از شما پشتیبانی می‏كنیم. وقتی پول را گرفتند، بگو: چون من واسطه پول رساندن هستم، با دست خط خود، قبض‏ رسید بنویسید و به من بدهید. ابن مهاجر به مدینه آمد و بعد ازمدتی نزد منصور برگشت. آن موقع پدرم هم نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تعریف كن چه خبر؟ ابن مهاجر گفت: پول‏ها را به مدینه بردم و به هریك از خاندان مبلغی دادم و قبض رسید ازدستخط خودشان گرفتم ، غیر از جعفربن محمد - امام صادق(ع‏) - كه من ‏سراغش را گرفتم. او در مسجد مشغول نماز بود. پشت ‏سرش نشستم او تند نمازش را به پایان برد و بی ‏آنكه من سخنی بگویم به من گفت: ای مرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فریب نده كه آنها سابقه ‏نزدیكی با دولت‏ بنی مروان دارند و همه (براثر ظلم) نیازمندند.
من پرسیدم: منظورتان چیست؟ آن حضرت سرش را نزدیك گوشم آورد وآنچه بین من و تو بود، بازگفت. مثل این كه او سومین‏ نفر ما بود.
منصور گفت:«یابن مهاجر اعلم انه لیس من اهل ‏بیت نبوه ‏الا و فیه محدث و ان ‏جعفر بن محمد محدثنا» ؛ای پسر مهاجر، بدان كه هیچ خاندان نبوتی نیست مگر این كه درمیان آنها محدثی - فرشته‏ای از طرف خدا كه با او تماس دارد واخبار را به او خبر می‏دهد- هست و محدث خاندان ما جعفربن‏ محمد(ع) است.
فرزند محمد بن اشعث می‏گوید: پدرم گفت: همین (اقرار دشمن) باعث ‏شد كه ما به تشیع روی آوریم. (۱۵)
آری این همه نشان از اختناق و فشاری دارد كه مانع از هر نوع‏ اقدام علیه حكومت وقت می‏شد، لذا امام به سوی تنها راه ممكن كه‏ همان ادامه مسیر پدر بزرگوارش امام باقر(ع) بود، روی آورد و از در دانش و علم وارد شد.
ج- اولویت‏ها در نهضت علمی
حال باید توضیح داد كه امام صادق (ع) محتوای ‏نهضت علمی را بر چه اساسی استوار ساختند؟
حقیقت این است كه جریان نفاق، خطرناك ترین انحرافی است كه از زمان پیامبراكرم(ص) شروع شده و در آیات مختلفی بدان اشاره شده ‏است، مانند آیات‏۷ و ۸ سوره منافقین. این حركت هرچند در زمان ‏پیامبر نتوانست در صحنه اجتماعی بروز یابد، اما از اولین لحظات ‏رحلت، تمام هجمه‏های منافقان به یكباره بر سر اهل ‏بیت علیهم‏السلام فرو ریخت. لذا مرحوم علامه طباطبایی می‏نویسد:
هنگامی كه خلافت از اهل‏ بیت علیهم السلام گرفته شد، مردم از آنها روی گردان شدند و اهل‏ بیت علیهم السلام در ردیف ‏اشخاص عادی ،بلكه به خاطر سیاست دولت وقت، مطرود از جامعه ‏شناخته شدند و در نتیجه مسلمانان از اهل‏ بیت علیهم السلام دورافتاده، از تربیت علمی و عملی آنان محروم شدند. البته امویان ‏به این هم بسنده نكردند و با نصب علمای سفارشی خود، كوشیدند ازمطرح شدن ائمه‏ اطهار علیهم السلام از این طریق نیز جلوگیری كنند. چنانكه معاویه رسماً اعلام كرد: كسی كه علم و دانش قرآن نزد اوست، عبدالله بن سلام است و در زمان عبدالملك اعلام شد: كسی جزعطا حق فتوا ندارد و اگر او نبود، عبدالله بن نجیع فتوا دهد،از سوی دیگر مردم از تفسیر قرآن نیز چون علم اهل ‏بیت علیهم‏السلام محروم ماندند با داستان های یهود و نصاری آمیخته شد ونوعی فرهنگ التقاطی در گذر ایام شكل گرفت. رفته رفته كه ‏قیام های شیعی اوج گرفت و گاه فضاهای سیاسی به دلایلی باز شد، دو نظریه قیام مسلحانه و نهضت فرهنگی در اذهان مطرح شد. چون ‏قیام‏های مسلحانه به دلیل اقتدار حكام اموی و عباسی عموماً با شكست رو به رو می‏شد، نهضت امام صادق(ع) به سوی حركتی علمی‏ می‏توانست ‏سوق پیدا كند تا از این گذر علاوه بر پایان دادن به ‏ركود و سكوت مرگبار فرهنگی، اختلاط و التقاط مذهبی و دینی وفرهنگی نیز زدوده شود. لذا اولویت در نهضت امام بر ترویج وشكوفایی فرهنگ دینی و مذهبی و پاسخگویی به شبهات و رفع التقاط شكل گرفت.د- شیوه‏ها و اهداف نهضت علمی و فرهنگی
۱- تربیت راویان
از گذر ممنوعیت نقل احادیث در مدت زمان طولانی توسط حكام اموی،احساس نیاز شدید به نقل روایات و سخن پیامبر(ص)،امیرمومنان(ع)، امام(ع) را وا می‏داشت ‏به تربیت راویان در ابعاد مختلف آن روی آورند. لذا اینك از آن امام در هر زمینه‏ای روایت ‏وجود دارد و این است راز نامیده شدن مذهب به «جعفری‏».
آری، راویان با فراگرفتن هزاران حدیث درعلومی چون تفسیر، فقه، تاریخ، مواعظ، اخلاق، كلام، طب، شیمی و... سدی در برابر انحرافات ‏ایجاد كردند. امام صادق(ع) می‏فرمود: ابان بن تغلب سی هزار حدیث‏ از من روایت كرده است. پس آن ها را از من روایت كنید. (۱۶)
محمدبن مسلم هم شانزده هزار حدیث از حضرت فرا گرفت. (۱۷) و حسن ‏بن علی‏ وشا می‏گفت: من در مسجد كوفه نهصد شیخ را دیدم كه همه ‏می‏گفتند: جعفربن محمد برایم چنین گفت. (۱۸)
این حجم گسترده از راویان در واقع، توانست كمبود روایت از منبع‏ بی‏پایان امامت را در طی دوره‏های مختلف جبران كند و ازاین حیث امام به موفقیت لازم دست‏ یافت.
آری، روایت از این امام منحصر به شیعه نشد و اهل سنت نیز روایات فراوانی در كتب خود آوردند. ابن عقده و شیخ طوسی دركتاب رجال و محقق حلی در المعتبر و دیگران ،آماری داده‏اند كه ‏مجموعاً راویان از امام به چهار هزار نفر می‏رسند و اكثر اصول‏ اربع مائهٔ از امام صادق(ع) است و همچنین اصول چهار صد گانه اساسی ‏كتب اربعه شیعه (كافی، من لایحضره الفقیه، التهذیب، الاستبصار) را تشكیل دادند.
۲- تربیت مبلغان و مناظره كنندگان
علاوه بر ایجاد خزائن اطلاعات (راویان) كه منابع خبری موثق تلقی ‏می‏شدند، حضرت به ایجاد شبكه‏ای از شاگردان ویژه همت گمارد تا به‏ دومین هدف خود یعنی زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند و شبهات ‏را از چهره دین بزدایند. هشام بن حكم، هشام بن سالم، قیس، مؤمن ‏الطاق، محمد بن نعمان، حمران بن اعین و... از این دست‏ شاگردان ‏مبلغ هستند. برای نمونه، مناظره‏ای از صدها مناظره را با هم‏ می‏خوانیم:
هشام بن سالم می‏گوید: در محضر امام صادق(ع) بودیم كه مردی ازشامیان وارد شد و به امر امام نشست. امام پرسید: چه می‏خواهی؟
گفت: به من گفته‏اند شما داناترین مردم هستید، می‏خواهم چند سؤال ‏بكنم. امام پرسید: درباره چه چیز؟
گفت: در قرآن، از حروف مقطعه و از سكون و رفع و نصب و جر آن.
امام فرمود: ای حمران! تو جواب بده. مرد شامی گفت: من می‏خواهم با خودتان سخن بگویم. امام فرمود: اگر بر او(حمران) پیروز شدی، بر من‏غلبه كرده‏ای! مرد شامی آن قدر از حمران سؤال كرد و جواب شنید كه خود خسته شد و درجواب امام كه: خوب، چه شد؟ گفت: مرد توانایی ‏است. هرچه پرسیدم، جواب داد. آن‏ گاه به توصیه امام ، حمران سؤالی ‏پرسید و مرد شامی در جواب آن درمانده شد. آن‏گاه خطاب به حضرت ‏گفت: در نحو و ادبیات می‏خواهم با شما سخن بگویم. حضرت از ابان ‏خواست‏ با او بحث كند و باز آن مرد ناتوان شد. تقاضای مباحثه درفقه كرد كه امام زراره ‏بن‏اعین را به وی معرفی كرد. در علم كلام، مؤمن الطاق، در استطاعت، حمزه ‏بن محمد، در توحید، هشام بن سالم ‏و در امامت، هشام بن حكم را معرفی كردند و او مغلوب همه شد.امام چنان خندید كه دندان هایش معلوم شد. مرد شامی گفت: گویا خواستی به من بفهمانی در میان شیعیانت چنین مردمی هستند. امام ‏پاسخ داد. بلی! و در نهایت او نیز در جرگه شیعیان داخل شد. (۱۹)
۳- برخورد با انحرافات ویژه
امام علاوه بر آن دو حركت اصولی، برای رفع انحرافات ویژه نیزمی‏كوشید، مانند آنچه از مرام ابوحنیفه در عراق گریبان شیعیان ‏را گرفته بود، یعنی مذهب قیاس.
چون در عراق تعداد زیادی از شیعیان نیز زندگی می‏كردند و با اهل تسنن از حیث فرهنگی و اجتماعی تا حدودی در آمیخته بودند، لذا احتمال تأثیر پذیری از قیاس وجود داشت. یعنی یك آفت درونی كه ‏می‏توانست ‏شیعیان را تهدید كند، لذا امام در محو مبانی مذهب قیاس‏ و استحسان تلاش كرد.
مبارزه با برداشت‏های جاهلانه و قرائت های سلیقه‏ای از دین نیز درمكتب امام جایگاه ویژه‏ای داشت و حضرت علاوه بر حركت كلی و مسیراصلی، به صورت موردی با این انحرافات مبارزه می‏كرد. از جمله آنها حكایت معروفی است كه باهم می‏خوانیم:
حضرت مردی را دید كه قیافه‏ای جذاب داشت و نزد مردم به تقوا مشهور بود. او دو عدد نان از دكان نانوایی دزدید و به سرعت زیرجامه‏اش مخفی كرد و بعد هم دو عدد انار از میوه فروشی سرقت كرد و به راه افتاد. وقتی به مریضی مستمند رسید، آنها را به او داد. امام صادق(ع) شگفت زده نزد او رفت و گفت: چه می‏كنی؟ او پاسخ داد: دو عدد نان و دو عدد انار برداشتم. پس چهار خطا كردم ‏و خدا می‏فرماید:" من جاء بالسیئه فلا یجزی الامثلها"؛ هركس كاربدی بكند كیفر نمی‏بیند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم.
از طرف دیگر چون خدا می‏فرماید: "من جاء بالحسنه فله عشرامثالها)؛ هركس یك كار نیك انجام دهد، برایش ده برابر ثواب‏ هست. و من چون آن چهار چیز (دو نان و دو انار) را به فقیردادم، پس چهل حسنه دارم كه اگر چهار گناه از آن كم كنم،۳۶ حسنه برایم می‏ماند!
امام در برابر این برداشت و قرائت ناصواب كه بر عدم درك واحاطه كامل به مبانی فهم آیات بنا شده بود، پاسخ داد كه «انما یتقبل الله من المتقین»؛ خداوند كار نیك را از متقین قبول ‏دارد. یعنی اگر اصل عمل نامشروع شد، ثوابی بر آن نمی‏تواند مترتب باشد.
آری، دوری از منبع وحی و اخبار اهل‏ بیت رسالت، سبب شد مردانی‏ پای به عرصه گذارند و ادعای فضل كنند كه هرگز مبانی فكری قرآن ‏و دین را به خوبی نفهمیده‏اند و از این روی همواره، خود و پیروانشان را به راه خطا رهنمون می‏شوند. (۲۰)
پی‏نوشت ها:
۱- بحارالانوار، ج‏۴۷، ص‏۵۶.
۲- همان، ص‏۵۹؛ "سبحان الله تحلفون علی قوم الا تبیعونهم الا بربح الدینار دینارا... ثم قال: یا مصادف! مجالده ‏السیوف اهون ‏من طلب الحلال."
۳- وسایل الشیعه، ج‏۱۶، ص ۴۸۸.
۴- بحارالانوار، ج‏۴۷، ص ۵۴.
۵- اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۶۰.
۶- همان، ص‏۵۹.
۷- تهذیب الكمال، ج ۵، ص ۹۲، (یا ابا عبدالله لم خلق الله ‏الذباب، فقال: لیذل به الجبابره)
۸- وسایل الشیعه، ج‏۱۶، ص‏۴۲۳.
۹- فروع كافی، ج‏۶، ص ۲۶۸.
۱۰- مستدرك الوسایل، ج ۲، ص ۴۳۸.
۱۱- ارشاد مفید، ص ۲۵۴.
۱۲- منتهی الامال، ج ۲، ص‏۱۳۹.
۱۳- الامام الصادق و ابو زهره، ص ۲۲۴; جامع المسانید، ص ۲۲۲.
۱۴- منتهی الامال، ج ۲، ص ۱۴۰.
۱۵- اصول كافی، ج ۱، ص ۴۷۵.
۱۶- رجال نجاشی، ج ۱، ص ۷۸ و۷۹؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱، ش ۲
۱۷- رجال كشی، ج ۱، ص ‏۳۸۶.
۱۸- همان، ص ۱۳۸ و۱۳۹.
۱۹- بحارالانوار، ج‏۴۷، ص ۴۰۸.
۲۰- وسایل الشیعه، ج ۲، ص‏۵۷.
منبع : تبیان