چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا


از سایه آتشگاه تا فراز تاج و تخت


از سایه آتشگاه تا فراز تاج و تخت
در حقیقت نظام اشكانیان در اوج اقتدار، توسط مغان ساسانی برچیده می شود و نه ضعف و فترت.«در نظام اشكانیان، مردم عسل را به جای شكر مصرف می كنند. از شغل، مسكن و درآمد، خوبی برخوردارند. كفش، لباس و زیورآلات به وفور مورد استفاده قرار می گیرند. از ظروف سفالین و فلزی (مرفه هان طلا و نقره) در پختن غذا، نگهداری و خوردن غذا بهره می گیرند. كشاورزی، دامداری و صنعت در وضعیت ایده آلی به سر می برند.به بركت، امنیت حاكم بر راه های دریایی و زمینی _ تجارت، بازرگانی، دادوستد و خرید و فروش كالا و... از رواج و شرایط خوبی برخوردارند. از الاغ، اسب، شتر و استر، در باربری حمل اسباب و اثاثیه، جابه جا كردن بارهای سنگین و كالا، سواری و... بهره می گیرند.به سبب رونق تجارت داخلی و خارجی ثروت سرشاری نصیب مردم، تجار و بازرگانان گشته و با وضع مالیات و عوارض گمركات بر برخی اجناس، خزانه دولت نیز ثروتمند است. در حقیقت، در هیچ دوره ای بازرگانی، تجارت و اقتصاد، این گونه مورد توجه قرار نداشته اند.»۱ ارتش با از پای در آوردن دشمن دیرینه (روم) در اوج قدرت است.۲ نظام حاكم بر امپراتوری فدرالیته و توسط شاهان و شاهزادگان وفادار به نظام و شخص شاهنشاه اداره می شود.قدرت و حكومت در دستان لایق ترین و شجاع ترین شهریار همه دوران زمامداری اشكانیان _ اردوان پنجم _ قرار گرفت، كه او نیز با شكست «والریانوس» جبار غرب و تصویر كردن پیكره اش بر كوه ها، در بالاترین سطح روحی، روانی و غرور ملی است. بی تردید، از پای درآوردن حكومتی اینچنین نظام یافته، قدرت مدار و ثروتمند، جز در حركتی فراگیر و در قالب انقلابی بزرگ، ممكن نخواهد شد.البته تزریق خرافات و افسانه به جامعه، توسط مغان ضمن پنهان داشتن بسیاری از رازهای مگوی انقلاب، توجیه شكست نظام اشكانی برای نسل های بعد را آسان تر می كرد. «این كه ظهور اردشیر نیز مثل داستان بنیانگذار هخامنشیان «كورش» در روایات ملی و عامیانه كهن رنگ حماسی یافت... ظاهراً از آن جا ناشی است كه ذهن عامه سقوط ناگهانی اشكانیان را جز با این گونه قصه های مربوط به خواب، افسانه و... نمی توانست باور كند.»۳
به رغم توفیقات مهم اقتصادی، عملكردها، سیاست ها و رویكردهای غلط شاهنشاهان اشكانی در ایجاد تعادل و تعامل میان اعتقادات، باورها و خواست های معنوی جمهور و نظام حاكم، كه در این زمینه ها به دنیای خارج از امپراتوری وابسته نشان می داد، آنان را از وقایع داخل غافل كرده بود. رخدادهایی كه نهال خشم و كینه از نظام را در دل ها می نشاند و بارور می كرد و این نهال در دوران «اردوان» به درختی كهنسال و تنومند می ماند، كه در انتظار نسیمی برای به حركت درآمدن و جرقه ای برای شعله ور شدن به سر می برد.این نكته كه نسیم حركت و جرقه اشتعال هر دو از آتشكده ای در استخر و بردست موبدی زده شد، موید درك شرایط و شناخت درست خواسته های مردم، از سوی روحانیت عصر است.به هر حال ایرانیان سلحشور یكپارچه و هم صدا بر علیه نظام حاكم به پا خاسته اند. آنان به مقابله با نظامی برخاستند كه، شهریاران آن خویش را فیل هلن (یونانی دوست) و فیلو روخوس (دوستدار روم) معرفی می كردند، نه عاشقان ایران و ایرانی.غرب زدگانی كه به جای احترام به ملیت و زبان كهنسال اجدادشان، اصطلاحات و القاب ایران را بر پشت سكه های خویش ضرب می كردند. با رواج جشن ها و مناسبات دنیای غرب در دربارها و كاخ های سلطنتی و انتشار آن آداب منسوخ و وحشیانه، بی پروا به فرهنگ آداب و رسوم، تمدن كهن، جشن ها و مراسم مردمان ایران زمین، اهانت می كردند.با اعطای امتیازات فراوان و آزادی بی حد و حصر به مبلغان و پیروان ادیان غیرایرانی، عملاً به تهدید دین و اعتقادات و باورهای مردم می پرداختند و...تاوان بازی كردن با احساسات و عواطف مردم، چه چیز جز سقوط و انحطاط می توانست باشد. از این رو مغان و كاهنان با خارج شدن از نظام و پیوستن به مردم، ضمن تحریك بیشتر احساسات ملی و مذهبی آنان و با استفاده از موج های مهلك به حركت درآمده، عملاً در مقابل حكومت قرار گرفت.از طرفی جور شدن قطعات پازل در كنار هم، شرایط را مهیای حضور پررنگ تر روحانیت در تمامی عرصه ها می كرد.
اردشیر جوان نیز با درك شرایط و قرار گرفتن در راس نهضت، ابتدا برادر بزرگتر خود «شاهپور» را كه قانوناً جانشین پدر به شمار می آمد، در یك دسیسه از پیش روی برداشت. سپس برادران دیگر را كه با تنفیذ مقام موبدان _ موبد به اردشیر مخالفت كرده بودند، نابود ساخت. تا به مدعیان دیگر ثابت كند، تا رسیدن به مقصود، هیچ مانعی را در مقابل خویش تحمل نخواهد كرد.با فراغت از كار برادران، به تسخیر ایالت پارس پرداخت. سپس ایالات كرمان و اصفهان را با یورش برق آسا، تابع خویش كرد. دو بار نیز لشكریان اعزام شده از پایتخت (تیسفون) را درهم شكست. صدای پی در پی زنگ های خطر، اردوان را بیدار كرد. او به تجربه آموخته بود، آتشی كه مغان بر افروخته باشند را نمی توان به سادگی خاموش كرد. پس برای فرو نشاندن فتنه، خود پای در ركاب جنگ نهاد.
بالاخره دو سپاه در دشت میشان، نزدیك شهر اهواز و در كنار جلگه هرمزگان رودرروی هم ایستادند. در پیشگیری از برادركشی میان ایرانیان دو سپاه كه همگی از نژادهای آریایی بودند، دو فرمانده به جنگ مردا مرد، پرداختند.در این جنگ تن به تن، اردشیر جوان توانست اردوان را از پای درآورد. «در همان معركه جنگ هم از اسب فرود آمده، سر خصم را لگد كوب خود كرد.»۴«بعد از غلبه بر اردوان... بقایای خاندان اشك، پادشاهان محلی، سركردگان طوایف و... را به هر نحو هست، با زور و زر، به اظهار طاعت خویش واداشت.»۵در پایان چهارده سال زد و خورد (از ۲۱۲م تا ۲۲۶م) اردشیر جوان فرمان برگزاری مراسم و تشریفات مربوط به تاجگذاری خود را صادر كرد.از آن مراسم باشكوه كه در پرده های نقش رستم و نقش رجب، به یادگار مانده، چنین استنباط می شود.«در مجلس گمان (انتخاب= گمازدن) اورمزد، اردشیر را به شاهنشاهی- خداوند با تاج كنگره دار بر سر، سوار بر اسب، حلقه سلطنت را كه در دست راست دارد و عصای پادشاهی را كه با دست چپ خود گرفته، روی به اردشیر كرده هر دو را به وی هدیه می كند. اردشیر نیز كه همچون خدای خود سوار بر اسب است، با چشمان درشت و نافذ و قد و هیكلی متناسب، در حالت احترام آن هدایای الهی را از اهورا مزدا می پذیرد.»۶«تصویری كه بعدها... در نقش رستم بر صخره ها نقش شد، (نشان آن است كه او سلطنت خویش را عطیه ای ایزدی- و نه میراث نیاكان- تلقی می كرد.»۷قطعه بعدی این پازل، تشكیل سیستمی از حكومت بود، كه قدرت با همه لوازم و امكانات مادی و معنوی آن در دست مغان و دستگاه دینی آنان قرار گیرد پس با اعلام «دوش خدایته» (شرك) بودن نظام فدرالیته پیشین، حكومت دینی ساسانیان، به دست اردشیر بابكان، پی ریزی شد.«اردشیر برخلاف پادشاهان باستانی كه تسامح را وسیله ضروری برای تضمین تحقق این امر می شمردند، استقرار یك آیین رسمی و اتحاد بین دین و دولت را در وجود شخص فرمانروا شرط لازم می دید. دشواری هایی كه در تمام طول مدت فرمانروایی ساسانیان، پادشاهان این سلسله با موبدان و مقامات آتشگاه پیدا كردند، كه گاه به شورش، توطئه، خلع و قتل هم كشید، اشتباه محاسبه اردشیر را در ارزیابی حاصل این اتحاد نشان داد. این اشتباه محاسبه مخصوصاً از آنجا حاصل شد، كه دوران ایجاد یك امپراتوری مستبد دیگر به سر آمده بود و با اوضاع جهانی توافق زیادی نداشت.»توجه به این نكته كه شاهنامه فردوسی، همه شاهان ساسانی را روحانی معرفی كرده و از سلسله كیانی می داند، همچون كی لهراسپ، كی طهماسپ، كی كاووس، كی قباد، كی خسرو و... درگیری بی پایان آن سلسله با آتشگاه را در قالب ناسازگاری میان روحانیون خارج از حكومت با روحانیت درون حكومت می توان ارزیابی كرد. به عبارت بهتر جنگ زرگری در آلوده نگاه داشتن فضا، برای ایجاد تغییرات مورد نظر دستگاه مغان بود.با تاسیس حكومتی كه قدرت را به طور كامل در دستگاه مغان و قوانین و تصمیمات اتخاذ شده از سوی كاهنان ساسانی خلاصه می كرد دست به كار تهیه مقدمات و ابزار لازم، برای تكمیل آخرین قطعه پازل شدند.پس از تحمیل خویش و دستگاه نامشروعشان بر دین و تاسیس حكومت فاسد و ستمگر ساسانی به نام «زرتشت»، اعلام دیدگاه زروانی به جای «ثنویت» كه اساس جهان بینی مزدیسان بر آن استوار بود بدعتی بر دین زرتشت گذاشتند.اوستای «تنسر» كه به دستور اردشیر تدوین یافت تا كتاب دین و قانون حاكم بر امپراتوری باشد، در واقع ابزاری برای این بدعت ناروا بود. در اوستای تنسر خدایان اسطوره ای باستان كه رفته رفته نابود شده بودند، دوباره به منزل های پیشین خویش باز گشتند. «میترا»= میثر= مهر و... نه تنها همچون گذشته، خدای پیمان، زایش آب و باروری، كه در مرتبه ای بالاتر نیز قرار گرفت.«قسم به میثر، خدای آفتاب، خدای بزرگ! كه از پرتو خویش جهان را منور و از حرارت خود جمیع كائنات را گرم كرده است.»۸و «زروان» اكرانه، كه در اسطوره های كهن فقط خدای زمان شناخته می شد، پا را از گلیم خویش فراتر نهاد، و به عنوان خداوند هستی و نیستی معرفی گشت!«دو گوهر قدیمی همزاد (اهورا و اهریمن) كه توامان «اعظم نام دارند.» یسنا (۳/۳۰) «... زروانیان در مقابل مشیت زروان كه اصل خیروشر هر دو مخلوق و مولود او به شمار می آمد حدی نمی دیدند.»۹در این جهان بینی، تخطی از دستورات مغان و مخالفت با دستگاه دینی، به منزله عبور از خط قرمز و مقاومت در برابر مشیت زروان بود. خدایی كه سرنوشت همه مخلوقات خود را از پیش تعیین و تدوین كرده بود. عبور از این خط، عواقب وحشتناكی برای مخاطی می توانست در پی داشته باشد.ظهور مانی در این مقطع، واكنشی به بدعت گذاری ها و زیاده خواهی های دستگاه حاكمه بود. این نكته كه «مانی» خویش را آخرین فرستاده و اصلاح كننده ادیان الهی می دانست و برای آفرینش، همچون زرتشت، دو مبدا خیر و شر، نور و ظلمت، نیك و بد را قرارداده است، حكایت گر ابراز مخالفت علنی ایرانیان در برابر آن بدعت ها و شیوه های زمامداری مغان ساسانی است.وسعت حركت مانی از شقاوتی كه نظام ساسانی در سركوب هواخواهان و خود وی نشان داده اند، می توان درك نمود، «... و او را به عنوان خروج از دین به زندان افكندند و چندان عذاب دادند تا بدرود حیات گفت.»ظاهراً خطرات ناشی از افكار و آرای مانی تنها مغان را به وحشت نینداخته بود، «مولف اعمال شهدای كرخا می نویسد: «در زمان شاهپور، مانی كه مخزن شیطنت و شرارت بود، انجیل شیطانی خود راقی كرد.»و تئودور بركونایی عقیده خود راجع به پیروان مانی را اینگونه بیان می دارد: «هر كس پیرو آئین او (مانی) باشد، شقی است.»بالاخره با مساعی «كرتیر» و موبدان ساسانی، این نهضت در خون نشست.می گویند:«شاهزاده (شاهپور) به پیغمبر (مانی) گفت: آیا بهشتی كه تو بدان می خوانی، باغی چون باغ من هست؟ آنگاه مانی... به قدرت خویش، بهشت نور را با همه ایزدان و موجودات ربانی و همه سعادت و بهجت جنانی به وی نمود.»لیكن اگر مانی دارای كرامات و معجزات هم می بود، مغان از ثروت، قدرت و امتیازات فوق العاده ای كه به دست آورده بودند، چشم پوشی كرده و به وی ایمان می آوردند. چنان كه پیش از مانی و بعد از وی نیز ایمان نیاوردند.گذشته از كام ها و ناكامی های انقلاب مانی وادار كردن نظام ساسانی به عقب نشینی از مواضع و ایجاد تاخیر در كامل شدن پازل دستگاه مغان بزرگترین پیروزی انقلاب و حامیانش به شمار می آید.«اینكه در اوایل عهد ساسانیان «موبد كرتیر» با آن به عنوان یك بدعت به مبارزه برمی خیزد، هم از رواج آئین «زروان» در اواخر عهد اشكانی حاكی است.»۱۱«قتل مانی و تعقیب شدید مانویان نه فقط مزید غلبه «كرتیر» را به دنبال داشت، بلكه ضعف سلطنت را هم در مقابل آتشگاه و قدرت مغان آشكارتر كرد.»۱۲با غلبه «كرتیر» كه در عهد شاهپور كاهنی معمولی به شمار می آمد، تغییرات مورد نظر آن گروه از روحانیت خارج از حكومت در اوستای جدیدی كه «كرتیر» گردآوری و تدوین می كرد، لحاظ و در سایه این تغییرات: «روحانیت كه در آن زمان شامل مراتب موبدان و هیربدان بود، در سایه این قدرت روزافزون ناشی از اتحاد دین و دولت، صاحب املاك وسیع، اوقاف پر عواید، سرمایه و تجمل بسیار شد.»۱۳در چنین آشفته بازاری البته دشمنی ها، زدوخورد ها، خلع و قتل ها و... بیشتر می شد. چنان كه «كرتیر» موبد ساده و بی آلایش كه صاحب كرامات و معجزات فراوان هم بود، به یك باره در مقامی قرار می گیرد، كه صدای قدرتمند و لحن آمرانه و شاهانه اش را از پس ده ها قرن، در طنین كتیبه های بازمانده در كعبه زرتشت و دیگر كتیبه هایش به وضوح می توان شنید.بی تردید این قدعلم كردن ها، عواقبی را نیز در پی داشت.«قیام نرسی در واقع به قدرت كرتیر و تئوكراسی او پایان داد و از آن پس تا یك چند سایه آتشگاه از فراز تاج و تخت دور شد.»۱۴و بر فراز زندگی مردم گسترده شد!«زندگی مردم عادی نیز زیر سلطه پرستشگاه بود. آنجا او می توانست مغان خود را پرستش كند. ولی بیشتر مردم شاهنشاهی آتشگاه را یك دستگاه نادلنشین می دیدند كه یا برده آن و یا اجاره كننده ملك آن بودند و (می بایست) بیشتر درآمدی را كه از دسترنج خود به دست می آوردند به پرستشگاه بدهند.»۱۵تغییرات ایجاد شده نیز در تمامی دوران سیادت مغان به بهبودی هرچه بهتر زندگی مغان و فقر و فلاكت هرچه بیشتر مردمان می انجامید.در شعار های بنیادین نهضت مزدك كه تساوی در حقوق، سرمایه، زمین، آب و... را فریاد می كرد، بهتر به شرایط اسف بار زندگی توده ها در این عصر می توان پی برد.اوضاع رقت بار حاكم بر زندگی مردم و قحطی و خشكسالی توامان با آن ظهور منجی دیگری را طلب می كرد.پس آخرین تیر در تركش مانده آرش نیز رها شد!ظهور «مزدك بامدادان» در واقع آخرین برگ رونشده مردم زجر كشیده ایران باید تلقی شود.این نكته كه در همان آغاز نهضت شاهنشاه و اغلب درباریان به صف طرفداران مزدك پیوسته اند عمق آشوب و آشفتگی حاصل از بدعت ها، زدوخورد ها، ستیزه جویی ها و روی هم رفته سهم خواهی هر چه افزون تر دسته های مختلف مغان از خوان گسترده بر دوش مردم بی چاره و بی دادرس را عیان تر می سازد.بار دیگر این مشی زروان بود كه زندگی مخلوقاتش را رقم می زد.«... در میان طبقات عامه تفاوت های بارزی بود. هر یك از افراد مقامی ثابت داشت و كسی نمی توانست به حرفه ای مشغول شود، مگر آنچه از جانب خدا برای آن آفریده شده بود.»۱۶«قدر متقن این است كه رعایا گاه به دولت و گاه به اشراف مالك (مغان و درباریان) و گاه به هر دو مالیات می داده اند و مجبور بوده اند، در ظل رعایت ارباب خود به جنگ بروند.»۱۷زنان كه از شاه زن چاكر زن _ سوگلی زن _ گذگ بانو (كدبانو) _ زن چگاری ها (زن خدمتكار) و... نامیده می شدند، كمتر در دستگاه یك كشاورز یا صنعتگر بیچاره دیده می شد، یا بهتر بگوییم وجود نداشت.«در هر حال مزدك چنان كه از مجموع روایات مختلف برمی آید، مردی بوده است كه علاقه مند به اصلاحات «نظری» و طالب بهبود احوال اجتماعی.»۱۸
•تلاش دیگر در احیای جهان بینی زرتشت و مخالفت با زروانی گری
«در حقیقت مزدك اجرای تعالیم خود را یگانه وسیله موثر و سودمندی می دانسته است كه انسان با آن به صورتی منطقی قوای خیر را یاری و با قوای شر پیكار نماید.»۱۹با آن همه فسادی كه روحانیت و دستگاه مغان را غرق كرده بود، فتوا صادر می شد كه «موبران و دشمنان مزدك، آئین او را نوعی اباحه و شهوت پرستی جلوه داده اند، در صورتی كه باطن این طریقت مبتنی بر زهد و تزكیه نفس و... و اجتناب از خونریزی و قتل نفس بود.»۲۰این فهم كه پیروان مانی جملگی جزء هواخواهان مزدك شده اند و تا پای جان از وی حمایت به عمل آورده اند، می رساند كه این یكی نیز همچون سلف خویش احیاگر سنت های پدران و نیاكان پیشین و جهان بینی زرتشت به شمار می آمد.اگرچه شهرستانی روایت می كند كه: «مزدك امر به قتل نفوس می داد تا آنان را از اختلاط با ظلمت نجات بخشد.» لیكن ادامه نهضت مزدكیه تا قرن چهارم بعد از بعثت خود به خود صحت این روایت را نیز دچار نقصان می كند. البته شاید مراد از آن كشتن شهوت ها و خواهش های نفسانی بوده، زیرا پیروان او مردمانی پرهیزكار و نیكوسیرت بوده اند.به هر حال با از پای درآمدن «مزدك» و شمار بسیاری (حدود ۲۴ هزار نفر) از طرفداران و حامیانش كه با فجیع ترین و وقیحانه ترین روش ممكن به انجام رسید، این آخرین تیر آرش نیز چند دهه بعد از این واقعه بر سنگ خورد و از حركت باز ایستاد.با شكست این تلاش ها و ازجان گذشتگی ها در حقیقت دستگاه مغان به آنچه در آرزویش شب و روز نداشت، هر لحظه نزدیك و نزدیك تر می شد.«روحانیت در چپاول ملت با دیگر زمامداران هم داستان بودند.»۲۱رواج شدید زروانی گری، جبر مورد نظر مغان را بر زندگی مردم حاكم كرد. از این رو مردم نیز مقاومتی در برابر مشیت زروان نمی كردند و به آنچه پیش می آمد، رضا بودند. شكست مانی و مزدك و تعقیب پیروان آنان از سوی حكومت منجر به شكل گیری مقاومت های مخفی یا به قول امروزی زیرزمینی شد. خطرات ناشی از عواقب این حركت ها و خصوصاً هنگام حمله اعراب گریز از آن اجتناب ناپذیر شده بود.برزویه طبیب در مقدمه ای كه بر كتاب كلیله و دمنه نگاشته به روشنی و وضوح تمام نیت پلید نظام ساسانی را در چند جمله كوتاه بیان می كند.«خیرات بر اطلاق روی به تراجع نهاده است و كارهای زمانه روی به ادبا دارد و (عالم غدار) و (زاهد مكار) بدین معانی شادمان و به حصول این (ابواب) تازه روی و خندان.»زروانی گری و تن سپردن به مشیت و اراده او سودی جز سقوط ارزش ها و رسیدن مغان به هدف نهایی دربرنداشت.«ضعف روحیه اهل عصر كه به سقوط و انحطاط خویش به عنوان یك تقدیر و مشیت ایزدی می نگریست، نتیجه منطقی جبر بود. این گرایش عامل بازدارنده ای در مقابل هرگونه حركت و تلاش احتمالی بود كه در حقیقت تقدیر آسمانی را مانع از تاثیر سعی و عمل نشان می داد و پیدا است كه در یك دوران انحطاط و فساد هیچ چیز مثل اعتماد به جبر، تسلیم شدن به سقوط و نابودی نهایی را برای انسان قابل تحمل نمی سازد.»۲۲
۱- و در نهایت ما فاتحان شهره رفته بر بادیم ...
۲- ... ما یادگار عصمت غمگین اعصاریم، ما راویان قصرهای شاد و شیرینیم
۳- ... ای پریشان گوی مسكین! پرده دیگر كن
پور دستان جان ز چاه نابرادر در نخواهد برد
مرد، مرد، او مرد
پی نوشت ها:
۱ و ۲ _ برگرفته از تاریخ اجتماعی ایران _ تالیف دكتر مرتضی راوندی _ جلدهای چهارم و پنجم
۳ _ تاریخ ایران قبل از اسلام _ دكتر عبدالحسین زرین كوب _ چاپ اول _ ص ۴۱۲
۴ _ روزگاران _ دكتر زرین كوب _ چاپ چهارم _ ص ۱۸۵.
۵ _ روزگاران _ دكتر زرین كوب _ چاپ چهارم _ ص ۴۱۸
۶- برگرفته از كتاب ایران در زمان ساسانیان- كریستین سن- ترجمه رشید باسمی- ص ۱۳۹.
۷- روزگاران- همان- ص ۱۸۵
۸- قسم خوردن یزدگرد دوم. ایران ساسانی
۹- روزگاران- همان ص ۳۰۱
۱۰- ایران ساسانی، همان، ۲۸۶
۱۱- (ا.ق.ا) همان، ص ۳۸۷.
۱۲- (ا.ق.ا) همان، ص ۴۳۷.
۱۳- روزگاران همان، ص ۳۰۰.
۱۴- (ا.ق.ا) همان، ص ۴۴۵.
۱۵- تاریخ اجتماعی، راوندی، ج پنجم، ص ۳۴ و ۳۵
۱۶- نامه تنسر _ دارمستر _ ص ۲۱۵ و ۵۲۰
۱۷- ایران ساسانی _ همان _ ۴۳۱
۱۸- جدال نور و ظلمت _ علی اصغر خبر ه زاده _ ص ۲۰۴
۱۹- مزدك و مانی _ دكتر زرین كوب _ مقاله
۲۰- مزدك و مانی _ همان _ مقاله
۲۱- تاریخ اجتماعی _ جلد ۵ _ ص ۳۵
۲۲- روزگاران _ همان _ ص
۲۳- قطعه ای از _ م امید (مهدی اخوان) _ آخر شاهنامه

غلامرضا رستگار
منبع : روزنامه شرق