چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

جنگ روانی غرب و راهکارهای پیش رو


جنگ روانی غرب و راهکارهای پیش رو
زمانی كه انسان پا به عرصه وجود گذاشت دریافت كه می تواندهم بر اطرافیان خویش اثر بگذارد هم از آن ها اثر بپذیرد. زیركی، هوشمندی، آگاهی از سرنوشت افراد و حدس و گمان نخستین وسایلی بود كه انسان را در آگاهی یافتن از روان و اذهان دیگران یاری نمودند. كشف اسراری كه رفتار و گفتار افراد را تحریك می كنند نیز یكی از وسایل موثر شمرده می شد.
قضات، حقوقدانان، سیاستمداران و فرماندهان نظامی در قدیم از توانایی های فوق برخوردار بودند. به طور كلی هدف از این نوع تاثیرگذاری، چیرگی بر عقل و روان انسان ها بدون به كارگیری نیروی نظامی و خونریزی برای تحت تاثیر قرار دادن اندیشه ها، باورها، افكار، احساسات و روحیه ملت ها است.
با این هدف و رویكرد است كه انسان با برپا كردن «جنگ روانی» تمامی امكانات علمی و توانایی های فنی، سیاسی و اقتصادی جهان و نظایر آن را در این راه به كار گرفته است.این جنگ همان جنگی است كه ما را به ورطه آشفتگی و تنش كشیده و اسیر «اضطراب روانی» كرده است.
نمی توان مدعی شد كه این جنگ چیز جدیدی است و امروزه این دولتمردان كاخ سفید هستند كه از این سلاح جدید برای رسیدن به اهداف خود در كشورهای جهان به ویژه مسلمانان بهره می جویند، چرا كه قدمت آن به قدمت تاریخ برمی گردد و تنها اختلاف ظاهری این جنگ با آن چه در گذشته وجود داشته، در وسایل مورد استفاده و كاربرد آن است و هنوز هم هدف تاثیر بر ذهن دشمن یا مخاطب و از بین بردن روحیه او یا تغییر در مسیر حركتی اوست.
در این مقاله با توجه به گستردگی موضوع و موضوعات مرتبط با آن سعی داریم با تبیین موضوع و كالبدشكافی رفتار غرب به ویژه مقامات كاخ سفید در این مقطع حساس كه آن ها به دنبال راه اندازی یك جنگ روانی فراگیر در جامعه ایران هستند، اهداف این جنگ را بار دیگر برای تنویر افكار عمومی و آماده شدن برای خنثی كردن هرگونه توطئه ای بازگو كنیم.
چرا كه به درستی واقفیم امروز به رغم این كه امریكا شش درصد جمعیت جهان را در اختیار دارد قریب به ۷۵ درصد تبلیغات بین المللی را به دست گرفته است و بنگاه های تبلیغاتی این كشور بیش از ۴۵ میلیارد دلار صرف تبلیغات و ۶۰ میلیارد دلار صرف تاسیسات ارتباطی برای تاثیرگذاری بر افكار عمومی جهان می كنند. به تعبیر دیگر جوانان ما باید بدانند این مهره افسونی جنگ روانی چرا تا این حد اهمیت دارد.
مقامات كاخ سفید نزدیك به دو برابر درآمدهای نفتی و غیرنفتی جمهوری اسلامی در سال ۸۴ را برای تبلیغات به ویژه تبلیغات روانی هزینه می كنند. دولت امریكا هر ساله بیش از ۴۰۰ میلیون دلار برای استخدام ۸ هزار كارمند تبلیغاتی هزینه می كند تا برای دستگاه تبلیغاتی دروغ پراكن خود پیام های مناسب تهیه نماید. حجم رسانه های امریكا كه عموماً در كنترل سرمایه داران عمده صهیونیستی است و همواره بخش زیادی از محتویات آن به پیام های جنگ روانی اختصاص می یابد، سرسام آور است.
باید همواره در این اندیشه باشیم در كشوری كه بیش از ۱۲۰۰ ایستگاه تلویزیونی، حدود ده هزار ایستگاه رادیویی و نزدیك به ۵۰۰ روزنامه و بیش از یازده هزار نشریه هر روز علیه كشورهای داعیه دار مبارزه با زیاده خواهی امریكا دروغ پراكنی و جنگ روانی راه می اندازند، باید چه اقداماتی را انجام داد. به ویژه آن كه دشمن نتیجه جنگ روانی را در جنگ عراق دیده و به این اعتقاد راسخ رسیده است كه صرف یك دلار در تبلیغات روانی بهتر از هزینه كردن ۱۰۰ دلار در امر تسلیحات و نظامی گری است. اكنون به راحتی می توان به وظایف سنگین خود در مقابل این هجوم ناجوانمردانه پی برد كه نه تنها برخی از كشورهای اسلامی و آزادیخواه، بلكه كلیت اسلام هدف دشمن قرار گرفته است.
● جنگ قریب الوقوع یا جنگ روانی
تحركات و اقدمات امریكا علیه ایران در هفته های اخیر به شدت افزایش یافته است. این تحركات كه دارای ابعاد نظامی، سیاسی، و دیپلماتیك و رسانه ای می باشد، موجب شد عده ای آن را به عنوان یك تهدید قریب الوقوع ارزیابی كنند، اما سوال اساسی این است كه آیا امریكا توانایی اقدام نظامی علیه ایران در شرایط كنونی را دارد؟ به عبارت دیگر آیا اقدامات امریكا یك جنگ روانی گسترده است یا جنگ واقعی قریب الوقوع؟
اگرچه برخی از تحلیل گران از آن به عنوان آغاز جنگ امریكا علیه ایران تحلیل كردند اما شواهد و دلایل متعددی وجود دارد كه بیانگر ناتوانی امریكا در آتش افروزی علیه ایران است. این مدارك اثبات می كند كه آن چه رسانه ها از آن به عنوان آرایش جدید نظامی امریكا یاد می كنند، بزرگنمایی ای بیش نیست و یك جنگ روانی است زیرا امریكا با توجه به چالش های سنگینی كه در داخل خود دارد و موانع و مشكلاتی كه در منطقه خاورمیانه و شكست ها و ناتوانی كه در تسخیر عراق داشته، توان هر نوع اقدام برون مرزی در منطقه را از آن ها ستانده است. برخی از این چالش ها و موانع عبارتند از:
۱) موانع داخلی نومحافظه كاران
در بعد داخلی نومحافظه كاران امریكا با چند چالش بزرگ و بی سابقه روبه رو هستند:
▪ كنگره و سنای امریكا:
با توجه به انتخابات اخیر در امریكا و غلبه دموكرات ها بر كنگره امریكا، دولت بوش جهت پیشبرد اقدامات نظامی گرایانه خود در منطقه خاورمیانه با مشكل جدی مواجه شده است. اكثریت اعضای مجلس نمایندگان و سنای امریكا با تصویب قطعنامه هایی یكسری محدودیت هایی را در برابر اختیارات رییس جمهوری امریكا قرار دادند و در كنار این قطعنامه ها لوایحی را نیز به تصویب رساندند تا مانع از اعزام ۲۰ هزار سرباز به عراق شوند.
▪ چالش اجماع پیرامون برخورد با ایران
▪ چالش افكار عمومی داخلی امریكا
▪ چالش هزینه ها
▪ چالش توانمندی های نظامی
۲) دشواری های بین المللی
كاخ سفید علاوه بر چالش های داخلی با موانع و دشواری های بزرگی بین المللی نیز مواجه است. امریكایی ها یك بار چوب یكجانبه گرایی خود در قضیه عراق را خوردند و به همین جهت در مساله هسته ای ایران با تغییر سیاست یكجانبه گرایی، خود را با جامعه بین المللی همراه ساختند.
▪ چالش تشكیل ائتلاف
▪ چالش افكار عمومی بین المللی
▪ چالش مشروعیت جنگ
۳) مانعی به نام قدرت ایران
قدرت ایران به طور مستقل بزرگترین مانع از تعرض می باشد. هفته نامه امریكایی تایم در مطلبی به نكات مهم یافته های كمیته مطالعات بیكر- همیلتون اشاره كرد و نوشت: ایران به محكمی در سنگر خود قرار گرفته و به هیچ عنوان در تغییرات بنیادین انقلاب قرار ندارد. از سوی دیگر عده ای از كارشناسان امریكا به بعد نظامی و دفاعی ایران اشاره كرده و اعلام كردند كه قدرت نظامی ایران یكی از مولفه های پرقدرت ایران محسوب می شود. مدیر مركز مطالعات راهبردی بین المللی و وابسته نظامی سابق امریكا در تهران طی سال های پایانی رژیم پهلوی در جمع اعضای مجلس نمایندگان امریكا گفت:
« در میان قدرت های منطقه ای، ایران تنها كشوری است كه نشان داده واقعاً قابلیت تشكیل یك نیروی موثری برای نیروهای متقارن را دارد. همین هشدار را بنیاد هریتیج داد، تحلیل گران این بنیاد اعلام كردند كه به خاطر ساختار نظامی اخیر ایران(كه در رزمایش پیامبر اعظم(ص) به نمایش درآمد) این كشور هم اكنون توانایی بسیار بیش از جنگ ایران و عراق دارد.»
همه كارشناسان نظامی معتقدند كه ایران قادر است خلیج فارس و تنگه هرمز را ناامن نماید از این رو در صورت هر نوع اقدامی علیه ایران اقتصاد جهانی به واسطه اقدام مقابله به مثل ایران فلج خواهد شد.
از مطالب فوق به این نتیجه می رسیم كه آرایش نظامی امریكا در منطقه برای اهداف چند منظوره ای صورت گرفته است كه مهمترین آن ها جنگ روانی با هدف مرعوب سازی ایران می باشد. در واقع این اقدام در چارچوب استراتژی لبه پرتگاه طراحی شده است. استراتژی لبه پرتگاه بدین معنی است كه علیه دشمن خود اقداماتی انجام بده كه آن را احساس كند در لبه پرتگاه جنگ است.
● محاصره اقتصادی قریب الوقوع یا جنگ روانی
امریكایی ها اقداماتی را در بعد اقتصادی و تجاری در ماه ها و هفته های اخیر علیه ایران ترتیب داده اند كه گویا یك رخداد بزرگ و بی سابقه ای در زمینه محاصره اقتصادی علیه ایران در حال وقوع است. در این میان برخی از افراد و محافل مطبوعاتی و رسانه ای نیز آنگونه كه سناریوسازان امریكایی می خواستند، در داخل كشور به انعكاس اخبار آن ها پرداختند. در حالی كه موضوع تحریم اقتصادی ایران یك مساله جدیدی نیست و از سوی دیگر اقداماتی كه امریكایی ها در قالب قطعنامه ۱۷۳۷ شورای امنیت و به صورت یك جانبه و فشار علیه برخی كشورها انجام داده به گونه ای نیست كه تاثیر تكان دهنده ای داشته باشد.
● زمینه های رویكرد امریكا به عملیات روانی
حال سوال این است كه چه زمینه هایی باعث رویكرد عملیات روانی امریكا علیه ایران شده است؟
كنكاش در مواضع و موقعیت كنونی امریكا نشان می دهد كه زمینه ها و عوامل مختلفی در اتخاذ چنین رویكردی نقش داشته است؛ عوامل و زمینه هایی كه به صورت به هم پیوسته، برای كاخ سفید به چالش بزرگی تبدیل شده است. این عوامل عبارتند از:
۱) ثبات سیاسی ایران و مولفه قدرتمندی درونی صیانت از خود:
اكثر كارشناسان و مراكز مطالعاتی و دولتمردان امریكا به این نكته واقفند كه ایران نه خود در آستان انقلاب و واژگونی است و نه كسی قادر به دگرگونی آن می باشد. رییس شورای روابط خارجی امریكا در نوشته ها و مواضع خود تصریح دارد كه درباره ایران تز گزینه تغییر نظام چیزی نیست كه در آینده نزدیك انجام شود.
در همین زمینه كمیته خطر جاری امریكا نیز تاكید كرد كه ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، كمیت جمعیت، كیفیت نیروی انسانی، امكان نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بین الملل به قدرت كم بدیل، تبدیل شده است كه دیگر نمی توان با یورش نظامی آن را سرنگون كرد.
همان طور كه ملاحظه شد از نظر این كارشناسان، جمهوری اسلامی ایران هم از ثبات سیاسی بالایی برخوردار است كه نمی توان از درون امیدوار به یك فروپاشی و انقلاب بود و هم دارای مولفه های قدرتمند پایداری و مقاومت است كه نمی توان در آن نفوذ كرد و ضربه ای وارد ساخت. مردم، رهبری و ایدئولوژی شهادت طلبانه به همراه موقعیت سرزمینی، كمیت نیروی انسانی و هوشمندی و توانمندی نظامی مهمترین ستون های خیمه نظام جمهوری اسلامی ایران است.
۲) افزایش نفوذ منطقه ای ایران
در كنار زمینه های نخست، نفوذ منطقه ای ایران به طور بی سابقه ای افزایش یافته و معادله قدرت در منطقه را به هم ریخته است. كارشناسان و شخصیت های امریكا نفوذ ایران در عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین را بلامنازع توصیف می كنند و نتیجه می گیرند این نفوذ در حال گسترش است و منافع حیاتی واشنگتن با خطر بزرگی مواجه شده است. ریچارد هاس مدیر برنامه ریزی سابق سایت خارجی امریكا نوشت:
ایران از ثروت سرشاری برخوردار و قدرتمندترین عامل نفوذ بیرونی در عراق است و نفوذ زیادی بر حماس و حزب الله دارد. ایران یك قدرت كلاسیك است كه بلندپروازی هایی برای تغییر منطقه در ذهن دارد و از استعداد بالقوه ای برای محقق ساختن اهداف خود برخوردار است. یك نكته اساسی در این ارتباط این است كه اغلب صاحب نظران و سیاستمداران امریكا در بررسی علل قدرت یابی ایران در منطقه، آن را در سیاست های بوش جست وجو می كنند. به عنوان نمونه آلبرایت وزیر خارجه دوره كلینتون در انتقاد از سیاست های بوش گفت: «ایران به خاطر تهاجم امریكا در عراق قدرتمندتر شده و این بیشتر یك فاجعه است تا یك راهبرد كه رییس جمهور امریكا مطرح كرده است.» (كیهان ۲۶/۱/۸۵)
۳) رشد توانمندی هسته ای ایران
امریكا تلاش بسیاری جهت محروم سازی ایران از فناوری هسته ای انجام داد. در حقیقت علت اصلی نگرانی كاخ سفید؛ در سنتز هسته ای، بقاء و نفوذ ایران نهفته است. واشنگتن بر این باور است كه اگر جمهوری اسلامی ایران صاحب فناوری كامل هسته ای شود، ضمن این كه بقاء رژیم ایران را مستحكم تر خواهد كرد و هر راهبرد تغییر رژیم از بیرون را به كلی از بین خواهد برد و همچنین نفوذ ایران را در منطقه و فرامنطقه به شدت افزایش خواهد داد. زمان تحقق این معادله با توجه به شتابی كه فعالیت های هسته ای ایران در ذیل سیاست های جدید دولت ایران پیدا كرد، بسیار نزدیك شده است. از همین رو افراد پرنفوذی مثل كسینجر به واشنگتن هشدار دادند كه اگر امریكا و اروپا نجنبند به زودی ناگزیر باید ایران اتمی را بپذیرند.
۴) شكست راهبرد پیشدستانه در عراق
شكست های امریكا در خاورمیانه به ویژه در لبنان و عراق و تحلیل رفتن توانایی نظامی پنتاگون در درگیری های منطقه، چهارمین زمینه رویكرد این كشور به عملیات روانی گسترده علیه ایران است. موضوع شكست امریكا در عراق و لبنان دو پیام مهم و استراتژیك برای امریكا داد؛ پیام اول این است كه ایران ابرقدرت جهان را در این مبارزه شكست داده و برنده اصلی این جنگ ایران بوده است.پیام دوم این كه شكست كاخ سفید در این دو منطقه محدود به جغرافیای همین سرزمین نخواهد بود بلكه به دنبال آن در دومینوی شكست در منطقه خاورمیانه شكل خواهد گرفت. كاخ سفید باید شاهد پایان عصر خود در این منطقه باشد. این نكته همان دغدغه اصلی بوش است كه در اعلام استراتژی جدید امریكا در عراق به وضوح آشكار شده بود. بوش برای توجیه استراتژی جدید خود خطاب به كنگره امریكا گفت: شكست امریكا در عراق یك فاجعه است و ما باید شاهد شكست های پی درپی در منطقه باشیم. بررسی چهار زمینه فوق چند نتیجه را آشكار می سازد:
۱) ایران بزرگترین چالش امریكاست. این گزاره دقیقاً در استراتژی امنیت ملی امریكا كه در ۱۶ مارس ۲۰۰۶ منتشر شد و نیز در مواضع بوش و رایس منعكس شده است.
۲) برای دفع این چالشگر ابزارهای نظامی و فروپاشی میسر نیست، اما در صورت عدم جلوگیری از نفوذ ایران و به ویژه ورود مؤلفه هسته ای در حوزه عناصر قدرت ایران، منافع حیاتی امریكا به شدت مورد تهدید قرار خواهد گرفت.
۳) تنها راه حل این چالش مهار آن است. برای مهار ایران گزینه های متعددی از سوی كارشناسان و صاحب نظران امریكایی ارایه شده كه از میان آن ها استراتژی لبه پرتگاه با عملیات روانی گسترده انتخاب شده است.
● اهداف جنگ روانی در شرایط فعلی
صرف نظر از كاركرد جنگ روانی در جهان امروز و ضرورت تلاش دشمن در به كارگیری این ابزار در تمامی نقاط حساس و سرنوشت ساز جهان، به نظر می رسد قدرت های سلطه طلب و در رأس آن ها امریكا كانون توجه خود را در این جنگ، ایران قرار داده اند و از آن جا كه جمهوری اسلامی ایران منشأ تحول درمنطقه خاورمیانه به حساب آمده و بخش زیادی از اندیشه های آزادیخواهانه جهان مدیون این نقش است، ایران در نوك پیكان جنگ روانی در مقطع حاضر قرار دارد. اما آنچه به عنوان چرایی یا دلیل بروز این جنگ در شرایط حاضر قابل تصور است، به چند هدف بستگی دارد:
الف) اهداف سیاسی
۱) امریكا چند سالی است در صدد ایجاد شكاف و دوگانگی در جمع وفاداران به نظام اسلامی ایران است. تحركاتی كه در دوران اصلاحات در سطح جامعه صورت گرفت و استراتژی حاكمیت دوگانه كه در دستور كار برخی عناصر سیاسی داخل قرار داشت و با بهره گیری از ابزارهای رسانه ای و تبلیغاتی غرب تعقیب می شد را می توان در این رستا ارزیابی كرد.
به نظر می رسد این سیاست هم اكنون نیز كه یك همگرایی قابل قبولی در بین مسوولان نظام ایجاد شده است، بار دیگر در حال كلید خوردن است و جنگ روانی امریكا طی روزهای اخیر درخصوص حمله نظامی به ایران و ابراز دیدگاه های متفاوت از سوی برخی مسوولان سطح پایین نظام، كه بعضاً القا كننده نوعی ترس در جامعه شده بود را باید در همین راستا ارزیابی كرد.
۲) ایالات متحده امریكا امروزه در امور عراق نه تنها نتوانسته فرآیند دموكراسی سازی مورد نظر خود را ایجاد كند، بلكه از استقرار نظم و امنیت كه پایین ترین سطح مطالبه ملی در عراق است نیز ناتوان شده است، از این رو جنگ روانی امریكا مبنی بر دخالت ایران در عراق و این كه جمهوری اسلامی اكنون خطری بالفعل برای خاورمیانه و منطقه محسوب می شود، از نمونه های اقدامات روانی است كه به خاطر سرپوش گذاشتن بر ناكامی های امریكا در منطقه صورت می گیرد. صدور قطعنامه ضعیف علیه جمهوری اسلامی و این فرافكنی كه ایران مسوول مستقیم مسایل خاورمیانه است از جمله این اقدامات روانی است.
۳) امریكا با اقدام زنجیره ای اخیر خود از جمله پیگیری قطعنامه شورای امنیت، هماهنگی با اسراییل و برخی كشورهای عربی منطقه برای اعمال فشار بیشتر به ایران، دامن زدن به اختلافات فرقه ای و تشدید فشارها بر كشورهای همسوی ایران در منطقه همچون سوریه و عراق، می كوشد زمینه اختلاف در داخل كشور را فراهم سازد و بر انسجام ملی كه بزرگترین سرمایه كشور برای دفاع از حقوق ملت ایران است، آسیب وارد كند.
۴) هدف دیگر امریكا در جنگ روانی بر علیه ایران، فراهم كردن شرایطی است كه ایران را وادار می كند در موضوع هسته ای خود عقب نشینی كند. امریكایی ها تلاش دارند تا فشارهای خود علیه برنامه های هسته ای ایران را خارج از موضوعات منطقه ای پیگیری كنند. آنان در صدد تجزیه موضوعات و فرآیندهای امنیتی هستند آن ها چنین الگویی را در ارتباط با مذاكرات شش جانبه كره شمالی نیز به كار گرفتند. جداسازی موضوعات امنیتی مطلوبیت بیشتری را برای اهداف استراتژیك امریكا در این مقطع به وجود می آورد.
هر چند ممكن است این استراتژی در آینده تغییر پیدا كند و یك همگرایی كامل بین سیاست ها و فرآیندهای امنیتی با مقولات دیگر ایجاد نماید، ولی در حال حاضر به دلیل عدم پذیرش آن از سوی كشورهای اروپایی این امكان فراهم نیست. در واقع بزرگترین سرمایه گذاری در توسعه پارس جنوبی آن هم با مبلغ ۱۰ میلیارد دلار در روزهای اخیر توسط یك شركت انگلیسی- هلندی كه همگرایی بیشتری نسبت به دیگر كشورهای اروپایی با منافع امریكا دارد، نشان از آن دارد كه در جنگ روانی پیش رو در پرونده هسته ای ایران پیوند دادن گزینه هسته ای با همه گزینه ها و زمینه ها چندان فراهم نیست و لزوم تجزیه آن ها را طلب می كند.
۵) بروز جنگ روانی حمله به ایران و یا هر اقدام دیگر آن هم در آستانه بیست و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی كاملاً معنادار است و این گونه استنباط می شود كه امریكایی ها و دولت های بیگانه درصددند انقلاب اسلامی را در آستانه سالگرد پیروزی متهم به ناكارآمدی در تحقق مطالبات خود كرده و انقلاب و نظام سیاسی ایران را نوعی انقلاب و نظام منزوی شده در عرصه تعاملات بین المللی معرفی كنند و طعم شیرین پیروزی ملت ایران را تلخ كنند.
۶) به نظر می رسد بخشی از این جنگ روانی صرف نظر از مصرف داخلی آن با نگاه و كاركرد بیرونی طراحی شده است. شكست رژیم صهیونیستی در لبنان این فرض را برای دولتمردان امریكایی قطعی كرده است كه سرمنشأ یا الگوگیری چنین مبارزه ای را باید در اندیشه شیعی كه جمهوری اسلامی مبدأ آن است، جست وجو كرد. در كنار این عامل باید انتخابات ریاست جمهوری سال آتی امریكا را اضافه كرد. كاملاً روشن است كه دولتمردان كاخ سفید برای برون رفت از بحران داخلی و كسب وجهه اجتماعی در داخل و افزایش محبوبیت از دست رفته حزب جمهوری خواه، بر آن هستند تا با هر حربه ای این افزایش محبوبیت را بالا ببرند. در واقع فشار بر ایران برای تمكین خواسته های آن ها، اعدام صدام و... را می توان در همین راستا ارزیابی كرد.
ب) اهداف نظامی
این هدف با تبلیغات دستگاه جنگ روانی یك یا چند واحد نظامی برای سست كردن انگیزه نبرد در نظرات نیروی مقابل صورت می گیرد.
شاهد بودیم كه همزمان با بهره گیری از شیوه های جنگ روانی در دستگاه دیپلماسی كشور و تلاش برای تأثیر گذاری بر تصمیم سازان و تصمیم گیران پرونده هسته ای ایران دراین شرایط حساس، مقامات امریكایی دو اقدام حاشیه ای ولی كاملاً مرتبط با مبحث هسته ای را در منطقه انجام دادند.
یكی از این اقدامات، دستگیری چند دیپلمات ایرانی در عراق و بلافاصله راه اندازی جنگ روانی در جهان بود كه افراد دستگیر شده از عناصر نیروی قدس سپاه بوده، و ماهیتی نظامی داشتند و كانون توجه همه دستگاه های خبرپراكن غرب معطوف به فعالیت های سپاه قدس و تخریب این نهاد نظامی گردید تا از این طریق ضمن بهره گیری از ظرفیت داخلی برای تخریب این نهاد مقدس، فضای عمومی تبلیغات جهانی را به سمت فعالیت های سپاه قدس و دستگاه نظامی ایران در به اصطلاح بحران آفرینی از منظر آن ها جلب كنند.
در كنار این اقدام، طرح این خبر كه ناو جدید امریكا در راه عزیمت به منطقه خلیج فارس است، طبیعتاً افكار عمومی داخلی را به این سمت سوق می داد كه احتمال حمله نظامی امریكا به ایران منتفی نیست. از بستر این دو خبر یا اقدام نظامی- سیاسی، امریكایی ها قصد داشتند ضمن سست كردن انگیزه عناصر نظامی در داخل، شكاف در بدنه تصمیم گیران نظام ایجاد كنند.
ج) اهداف اقتصادی
▪ بسترسازی:
برای تحریم های اقتصادی گسترده یكی از اهداف راهبردی غرب به ویژه امریكا از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاكنون بوده است. به نظر می رسد صدور قطعنامه ۱۷۳۷ شورای امنیت و اعمال برخی محدودیت ها برای فعالیت هسته ای ایران در راستای بهره گیری از اهداف اقتصادی حداقل در بخشی از قدرت های خارجی صورت گرفته است.
چرا كه آنچه در قطعنامه به عنوان محدودسازی ایران برای انتقال تكنولوژی تجهیزات مواد اولیه و كالاهایی كه می تواند در برنامه های موشكی و هسته ای ایران ایجاد وقفه نماید، از زمان های گذشته در چارچوب «برنامه واسنائر» وجود داشته است. در این برنامه كشورهای صنعتی توافق خود برای كنترل قدرت كشورهای پیرامونی را بیان داشته اند. اما تاكنون منافع متفاوت كشورهای صنعتی مانع از اجرای این دستورالعمل یا «برنامه واسنائر» گردیده است. بنابراین امریكایی ها در تلاش هستند با ایجاد یك جنگ روانی در رابطه با فعالیت های هسته ای ایران و اقدامات نظامی در عراق، لبنان و كلیت منطقه خاورمیانه، این باور غلط را جا بیندازند كه جمهوری اسلامی، كشوری خطرناك است و دیدگاه غلط ایران در محور شرارت قرار دارد، امری پذیرفتنی در نزد افكار عمومی و به ویژه قدرت های اروپایی تلقی شود و از رهگذر آن پروژه جنگ روانی تحریم های اقتصادی به صورت گسترده در دستور كار قرار گیرد.
▪ راهكار
به نظر می رسد عامل اصلی موفقیت دنیای غرب خصوصاً امریكایی ها در پیگیری پروژه جنگ روانی در ایران در ماه های اخیر بستگی به تركیب «مقاومت دیپلماتیك» با «برنامه های استراتژیكی» بوده است. از این رو شایسته است جمهوری اسلامی نیز برنامه های زیر را نیز برای خنثی كردن جنگ روانی دشمن دنبال نماید:
۱) در شرایطی كه قطعنامه شورای امنیت در مورد پرونده هسته ای ایران صادر شده است و امریكایی ها با ربودن چند دیپلمات در عراق در صدد طراحی یك سناریوی جدید در آینده نزدیك هستند، نیاز ایران به الگوهایی از جمله «تحرك دیپلماتیك»، «مقاومت بین المللی» و «برنامه استراتژیك» بیش از هر زمان دیگری لازم است، بهره گیری از الگوهای تكراری گذشته نمی تواند مطلوبیت نهایی را برای ایران ایجاد كرده و جنگ روانی دشمن را خنثی كند.
اگر ایران بتواند از طریق تركیب «مقاومت و تحرك دیپلماتیك» و «فعال سازی برنامه استراتژیكی خود» نقش مؤثر و سازنده تری را در برخورد با كشورهای طرف خود در اروپا كه تحت تأثیر شدید جنگ روانی و رسانه ای امریكا قرار دارند، ایفا نماید یا این كه سطح همكاری های تكنولوژیكی خود را به حوزه صنعتی و اقتصادی كشورهای دیگر مرتبط سازد (نظیر همان كاری كه در انتقال خط لوله گاز به هند و چین دنبال می كند)، در آن شرایط قادر خواهد بود این جنگ روانی امریكا را نیز خنثی كند و چه بسا با اجرای این سناریو، شورای منیت در ماه مارس ۲۰۰۷ (اسفندماه) از حیطه نفوذ جنگ روانی امریكا و انگلیس خارج شده و رفتار همكاری جویانه ای را بروز دهد.
۲) دشمن با تمام توان دولت نهم را نشانه گرفته است، باید به مسوولان كمك كرد تا فضایی كه دشمن به واسطه جنگ روانی ایجاد كرده است را به خوبی خنثی كنند و در دام تبلیغات روانی آن گرفتار نشوند.
۳) رسانه های داخلی نیز نباید به بلندگوی جنگ رسانه ای غرب و سربازان امپراتوری رسانه ای امریكا و صهیونیسم تبدیل شوند. از تیتر برخی روزنامه ها و انعكاس برخی اخبار در رسانه های داخلی بعضاً این برداشت می شود كه همگام با رسانه های غربی علیه ایران اسلامی گام برمی دارند. بنابراین هوشیاری در این زمینه ضروری است.
۴) چند صدایی شدن در مطالبات به حق ملت ایران خواست همان كسانی است كه می خواهند ما را از حقوق خود محروم كنند. بنابراین در شرایطی كه امریكایی ها این هدف را در اجرای جنگ روانی در ایران دنبال می كنند تا با برهم زدن رفتار متعادل و تصمیمات منطقی و عزت بخش، مانع تحقق خواسته های ایران در نظام بین الملل شوند، باید تلاش شود همه متحد شده تا دشمن از اهداف خود ناامید گردد.
۵) برای خنثی كردن فضای روانی موجود باید زمینه تعامل، تفاهم، انسجام و مشاركت ملی در مقابله با فشار های جنگ روانی دشمنان فراهم شود و دولت، نخبگان و نهادهای گوناگون مدنی و كلیت حاكمیت نیز باید با رفتارهای اعتمادساز، تعامل ملی را تقویت كنند.
بهنام علمی
منبع : روزنامه جوان