جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آمریکا و استفاده از قدرتهای منطقه ای


در حالی که قدرت های هسته ای برخلاف وظیفه خود که با پیوستن به پیمان عدم گسترش سلاح های هسته ای به آن ملزمند، برای خلع سلاح هسته ای خود اقدامی نمی کنند. آمریکا حتی از امضای پیمان منع آزمایش های اتمی نیز خودداری می کند تا در مورد گسترش سلاح های اتمی هیچ نوع قید و بندی نداشته باشد.
بدتر این که آمریکا یک شرط ضروری پیمان عدم گسترش سلاح های هسته ای را که عدم تهدید کشور های غیرهسته ای با سلاح های هسته ای است، ندیده گرفته است.از طرفی، اسرائیل که پیمان مذکور را امضا نکرده و آشکار شده است که حدود ۲۰۰ کلاهک هسته ای دارد وبا پشتیبانی آمریکا کشورهای خاورمیانه را مورد تهدید قرار داده است، به هیچ وجه زیر فشار قرار ندارد که توانایی هسته ای خود را متوقف کند. در واقع، مردم در غرب هیچ اطلاعی از توانایی هسته ای اسرائیل ندارند.
رفتار خشونت بار اسرائیل و سرانجام، تهاجم آمریکا و انگلیس به عراق براساس اسناد جعلی، مشکل می تواند تمایل به عدم گسترش سلاح های هسته ای را افزایش دهد. «ژاپن تایمز» در تاریخ ۲۳ نوامبر ۲۰۰۵ از قول یک سیاستمدار آمریکایی می نویسد: تهاجم آمریکا به عراق نشان داد که خطر برای یک کشور ضعیف ،نداشتن سلاح های کشتار جمعی است، نه دارا بودن آن.
طی چند هفته گذشته، کشورهای سه گانه اروپایی با آژانس بین المللی هسته ای کلنجار داشتند که راه را برای فرستادن پرونده ایران به شورای امنیت و برقراری تحریمهای تنبیهی در مورد ایران هموار کند ومهمترین دستاورد این مدت، تحت فشار قراردادن ایران، در نظر گرفتن روسیه به عنوان شریک آلمان، فرانسه و بریتانیا بوده است(نیویورک تایمز ۲۳ نوامبر ۲۰۰۵).
غرب لازم دیده است در این قضیه نقشی هم به روسیه بدهد، چون این کشور از حق وتو در شورای امنیت برخوردار است و می تواند با استفاده از این حق، هر راه حلی را که به شورای امنیت پیشنهاد شود، بی اثر گرداند.(چین هم یک کشور برخوردار از حق وتو در شورای امنیت است که این امر هم باید در نظر گرفته شود). برای کسب حمایت روسیه، گروه ترویکای اروپایی پیشنهاد کرده است تأسیسات درآمد زایی برای غنی سازی اورانیوم در روسیه ایجاد شود.در صورت تحقق این امر، از غنی سازی اورانیوم سودهای کلانی نصیب سرمایه گذاران در روسیه خواهد شد. در ضمن، کشورهایی که انحصارگران هسته ای در نظر دارند آنها را مجبور به چنین وابستگی دائمی کنند نیز در فهرست مشتریان این تأسیسات قرار خواهند گرفت.
ایران این پیشنهاد را- همانطور که آمریکا انتظار داشت - رد کرده است ولی مقام ارشدی که به شدت در این طرح درگیر است اظهار داشت «چون سطح انتظارات ما پایین است، ایرانیان این طرح را خواهند پذیرفت» : (نیویورک تایمز ۱۰ نوامبر ۲۰۰۵ ). آنچه ایران را از بسیاری از کشورها متمایز می کند، استقلال آن از کنترل و سلطه قدرتهای خارجی است ولی اگر طرح سه کشور اروپایی پذیرفته شود، با سپردن نیروی محرکه صنعتی ایران و دادن اختیار گشودن و بستن آن به روسیه، استقلال ایران در طولانی مدت به ضعف می گراید.
پیشنهادهایی که به کره شمالی شد تا صنایع هسته ای آن را برچینند، هم به همین ترتیب، کنترل انرژی را در دست قدرتهای خارجی قرار می دهد.
تحریم ها، تهدید به تحریم های بیشتر، تهدید به جنگ، محاصره اقتصادی و مذاکره که همزمان جریان دارد، همه به خاطر وادار کردن ایران به وابستگی و اطاعت است.
آمریکا برای اجرای تهدیدات خود نیاز به نیروی نظامی ژاپن دارد.
بنا به نوشته واشنگتن پست در تاریخ ۲۳ نوامبر ۲۰۰۵ ، حزب لیبرال دموکرات حاکم در ژاپن به تحریک واشنگتن، راه را برای تفسیر بازتری از قانون اساسی خود گشوده است که اجازه می دهد به بعضی عملیات نظامی عنوان «دفاع جمعی» یا کمک نظامی به سایر کشورها داده شود. به احتمال بسیار زیاد، آمریکا که نزدیک ترین متحد ژاپن است، بیشترین سود را از این امر خواهد برد.
امنیت جمعی، عملیات نظامی ژاپن را محدود به شرکت درعملیات گروهی برای هر نوع هدف سودمند می کند. نتیجه، ائتلافی به رهبری آمریکا خواهد بود.
از طرف دیگر، محدود کردن ژاپن به شرکت در عملیات امنیت جمعی از این که این کشور به تنهایی دست به عملیات نظامی بزند، جلوگیری می کند یا به عبارت دیگر، از دست زدن به عملیات نظامی در دفاع از شرکتهای ژاپنی در برابر شرکتهای فراملیتی که مقرشان در «نیویورک» است . به این ترتیب ، ارتش ژاپن تبدیل خواهد شد به ابزاری که نه تنها با منافع آمریکا رقابت نمی کند، بلکه به شرکتهایی که پایه در آمریکا دارند، یاری می رساند. گزارش روزنامه ها می گویند که فکر تجدید نظر در قانون اساسی ژاپن در آمریکا ایجاد شده است، نه در توکیو. تجدیدنظر در قانون اساسی ژاپن اگر پذیرفته شود، توکیو را آزاد خواهد گذاشت که دوشادوش لندن، موقعیتی به عنوان بسط و دنباله ارتش آمریکا احراز کند. خطر برای آمریکا این است که ممکن است ژاپن روزی خود را از این مهار رها کند. در فاصله دو جنگ جهانی اول و دوم، لندن به دنبال این بود که نقشی شبیه به همین که اکنون در نظر است به ژاپن بدهد. یعنی حفاظت از منافع انگلیس در خاور دور. به همین نحو، فرانسه و انگلیس با نادیده گرفتن پیمان «ورسای» و مجاز شمردن مسلح شدن دوباره آلمان و با هدیه دادن چکسلواکی به این کشور در قرارداد «مونیخ» ، «هیتلر» را تحریک به ایجاد یک نیروی نظامی و گسترش آلمان از طرف شرق کردند. هدف این بود که آلمان نازی را برای به استعمار کشیدن شرق و حمله به اتحاد شوروی سوق دهند. منطقی که دولت را ترغیب می کند به اراده خود به خاطر تفوق رقیب خود و به خاطر سود آن دست به عمل بزند، تضمینی است بر این که این مناسبات نابرابر، موقتی است و کارهایی است که انجامش تنها برای اکنون است و نمی تواند مدت زیادی دوام داشته باشد.
نوشته: استیفن گاونز - برگردان: پوراندخت مجلسی
منبع : روزنامه همشهری