پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نیک خُلْقی در سیرت پیامبر اعظم (ص)


نیک خُلْقی در سیرت پیامبر اعظم (ص)
خداوند در قرآن درباره پیامبر (ص) فرمود: لَقَدْ كان لَكُمْ فی رسول الله اسوهٌ حَسَنهٌ به تحقیق برای شما، در زندگانی رسول خدا الگویی نیكو است. بنابراین، زندگی رسول خدا، بهترین نمونه برای یافتن ارزشهای اخلاقی است. بدین جهت به مطالعه اجمالی در سیرت آن حضرت می‌پردازیم: «رسول خدا (ص)، شكیباترین، شجاع‌ترین، عادل‌ترین، پاكدامن‌ترین فرد جامعهٔ خویش بود. هرگز دست او به دست زنان نامحرم نرسید. و نیز بخشیده‌ترین افراد بود. به شب هنگام، هیچگاه با دینار و درهم وارد خانه خود نمی‌شد، و اگر دینار و درهمی زیاد می‌آمد حتماً نیازمندی را می‌یافت وبه او عطا می‌كرد. كارهای شخصی مانند: وصله كردن كفش، و تعمیر لباس را خود، شخصاً انجام می‌داد.دركارهای خانه به خانواده‌اش یاری می‌رساند، حتّی با آنها گوشت خُرد می‌كرد. كسی در حیا به پای او نمی‌رسید، چنانكه چشمانش در صورت هیچكس، خیره و ثابت نمی‌ماند.
دعوت همگان را می‌پذیرفت. هدیه را اگر چه جرعه‌ای شیر بود، می‌پذیرفت و به آن بسنده می‌نمود، امّا هیچگاه، صدقه قبول نمی‌كرد. برای خودش خشمناك نمی‌شد، خشمش همواره بخاطر خدا بود. از بیماران عیادت می‌كرد، در تشییع جنازه‌ها شركت می‌جست، و در بین دشمنانش، تنها و بدون نگهبان حركت می‌كرد. فروتن‌ترین مردم بود،‌ نخوت و تكبر نداشت. در كوتاهترین جمله بلیغ‌ترین جملات را بیان می‌كرد. خوش رو‌ترین مردم بود، و او را هیچ چیز را از امور دنیا نمی‌ترسانید. از نان گندم سه روز متوالی نمی‌خورد تا اینكه خدای متعال را در حال از خودگذشتگی و ایثار، و نه در حال تنگدستی و فقر و نه در حال بخل و خست ملاقات كرد. گاه از شدت گرسنگی، بر شكمش سنگ می‌بست. آنچه از غذای حلال می‌یافت می‌خورد، و هیچ گاه غذای حاضر را، بخاطر دیگر رد نمی‌كرد. و هیچ گاه از غذای حلال دوری ننمود. بوی خوش را دوست می‌داشت، و از بوی بد كراهت داشت. بیماران را حتّی در دورترین نقطهٔ شهر، عیادت می‌كرد. با نیازمندان، نشست و برخاست می‌نمود.
فقرا را سرپرستی می‌كرد. اهل فضل را بخاطر اخلاقشان، گرامی می‌داشت. و با اهل شرف بوسیله نیكی كردن به آنها، دوستی می‌نمود. با خویشان خود آنگونه رسیدگی می‌كرد كه در خور شأن آنها بود نه بدانگونه كه آنها را از همه برتر بداند. بر هیچكس جفا نمی‌كرد. عذرخواهی همگان را می‌پذیرفت. شوخی می‌كرد، امّا در شوخی از حدّ صدق خارج نمی‌شد و بدون قهقهه می‌خندید. بر فریاد و بی‌ادبی دیگران صبر می‌كرد. هیچگاه هیچ زن و خدمتكاری را ناسزا نگفت، بدی را با بدی پاسخ نمی‌داد، و از بدی دیگران درمی‌گذشت. در سلام گفتن به هنگام برخورد با افراد، آغازگر بود، و در مصافحه دست را رها نمی‌كرد، تا دست‌دهنده دستش رها كند.
نشستن و برخاستنش با ذكر خدا بود. در نشستن ساق پاها را جمع می‌نمود و دستان خویش را بر دور پاها قلاّب می‌كرد. محل جلوس آن حضرت از محل نشستن اصحابش جدا نبود، بخاطر اینكه هرجا پایین مجلس بود می‌نشت، و اكثراً روبه قبله می‌نشست، وارد شوندگانِ بر خویش را گرامی می‌داشت، تا آنجا كه برای كسانی كه با او آشنایی نداشتند عبای خویش را پهن می‌كرد. بالِش و حتّی زیراندازش را برای میهمانانش قرار می‌داد و اگر مهمان نمی‌پذیرفت، با اصرار به او می‌قبولاند. از همه دیرتر خشمناك می‌شد، و بسیار زود از بدی افراد راضی می‌گشت. رئوف‌ترین، سودمندترین و خیرخواه‌ترین افراد برای مردم بود. در سخن گفتن، فصیح‌ترین و شیرین زبان‌ترین؛ و كم سخن‌ترین مردم بود. اگر چه كلامش گویای مطلبش نیز بود، بسیار جامع و فشرده سخن می‌گفت، و غالب اوقات ساكت بود و جز به موقع نیاز، سخن نمیراند. سخن زشت نمی‌گفت، و در هنگام خشم و خشنودی جز به حقّ سخن نمی‌گفت.
اگر غذایی را خیلی دوست می‌داشت، در خوردن آن زیاده‌روی نمی‌كرد. غذای داغ نمی‌خورد، و از نزدیك خود غذا برمی‌داشت. سه انگشت و گاهی چهار انگشت غذا می‌خورد، نان جوین یا سبوس تناول می‌كرد، و سیر و پیاز و تره میل نمی‌كرد (تا دهان بو نگیرد). هیچگاه از غذا بد نمی‌گفت، ولی اگر آن را دوست می‌داشت، میل می‌نمود و اگر از غذا خوشش نمی‌آمد آن را نمی‌خورد. و ته ظرف را پاك می‌كرد، و می‌فرمود: «آخر غذا بیشترین بركت را دارد.» و نیز انگشتانش را بعد از غذا می‌لیسید. چنانكه قرمز می‌شد. و لباسش همیشه در بالای قوزك پا قرار داشت. بردبارترین مردم بود و از همهٔ آنها به عفو از خطای افراد – در حالیكه قدرت بر قصاص داشت – راغبتر بود. رقّت قلب، و لطافت ظاهر و باطن داشت. از صورت مباركش، غضب و رضا مشخص می‌شد. دستِ بسیار بخشنده‌ای داشت و از سعهٔ‌صدر خاصی برخوردار بود. راستگوترینِ مردم در سخن، باوفاترین آنها در پیمان و نرم‌ترین آنها در اخلاق بود. از نظر خانواده، شریفترین خاندانها را داشت. كسی كه او را بدون شناخت قبلی می‌دید، هیبتش وی را می‌گرفت. و اگر او را قبلاً نمی‌شناخت، وی را بسیار دوست می‌داشت.
هر تقاضای مشروعی از ایشان می‌كردند بر مبنای موازین اسلامی عطا می‌نمود. حضرت علی (ع) فرمود: «اگر در جنگ بدر ما را می‌دیدی، در پناه پیامبر بودیم زیرا كه او نزدیك‌ترین ما به دشمن بود، و سختی بیشتری در آن روز بر او وارد شد.» و نیز فرمود: «چون در هنگام جنگ، سختیها بالا می‌گرفت، و برخورد شدیدی با دشمن می‌شد، به رسول خدا (ص) پناه می‌بردیم، و فردی نزدیكتر به دشمن از رسول خدا (ص) نبود». حضرت رسول (ص) ، با وجود دارا بودن منصب، متواضع‌ترین فرد بود چنانكه مردم را در پشت خود بر اسب سوار می‌كرد. از مریضان عیادت می‌كرد و در تشییع جنازه شركت می‌نمود. دعوت بردگان را می‌پذیرفت. كفشش را خود تعمیر می‌كرد و لباسش را خود وصله می‌نمود. یارانش وقتی او را می‌دیدند بپا نمی‌خواستند، زیرا او از این كار كراهت داشت.
چون بر كودكان می‌گذشت، به آنان سلام می‌كرد. مردی پیش رسول خدا (ص) آمد و از هیبت آن حضرت ترسید، پیامبر فرمودند: «آرام باش، من پادشاه نیستم، من فرزند زنی از قریشم كه گوشت خشكیده می‌خورد.» در نشستن بین اصحاب خود، چنان می‌نشست كه گویا یكی از اینان است، بطوریكه اگر غریبی می‌آمد تا حاجت خود را بیان كند، متوجه نمی‌شد كدامیك از ایشان پیامبر (ص) است تا مطلب خود را بگوید. اصحاب بخاطر این مسئله از او خواستند تا در جایگاهی بنشیند كه مشخص باشد، پس برای او سكویی از خاك ساختند كه روی آن می‌نشست. هر كس او را می‌خواند، قبول می‌كرد. و چون میان مردم می‌نشست، كه سخن آخرت می‌گفتند، سخن آنان را دنبال می‌كرد، و اگر سخن در غذا یا نوشیدنی می‌راندند، باز با آنان سخن می‌گفت، و حتّی اگر در مسائل دنیا گفتگو می‌كردند، از سر تواضع و همراهی، با آنان هم سخن می‌شد. درودخدا بر او و خاندان پاكش باد.»
منبع:pajoohe.com
منبع : خبرگزاری ایسنا