جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اشکالات نظام فلسفی هگل


اشکالات نظام فلسفی هگل
گیرایی و تاثیر گسترده نظام هگلی چه بسا از آن روست که این نظام از سویی نظامی است در برگیرنده و از سوی دیگر برخلاف متافیزیک سنتی، بر تحول تکیه دارد و همه چیز، حتی خود “بودن” را نیز در پرتو تحول تاریخی می‌نگرد. هگل نه تنها هر واقعیتی را نتیجه یک سیر تکامل می‌داند بلکه همه جنبه‌های فرهنگ و از آن میان فلسفه و فلسفه خود را از همین دید می‌نگرد. و از این رو آن را نتیجه فلسفه‌های پیشین و ثمره سیر تکامل فلسفه - که به نظر او از یونان باستان آغاز می‌شود - می‌شمارد. او در این باره بویژه، به فلسفه پارمنیدس ، هراکلیتوس، افلاطون، ارسطو اسپینوزا، کانت و همچنین فیشته و شلینگ اشاره می‌کند و فلسفه خود را نتیجه و به هم برنهاده همه آنها می‌شمارد. فلسفه هگل به علت دشواریاب بودنش زمینه‌ساز پرورش دو دسته شاگرد گردید که به شاگردان دسته چپی هگل و دسته راستی هگل معروف گردیدند. شاگردان دست چپی هگل که به لحاظ فلسفی ملحد و به لحاظ اجتماعی ناقض وضع موجود بودند شامل فلاسفه‌ای چون مارکس، لنین، فوئر باخ، تروتسکی می‌شود و شاگردان دست راستی هگل که به لحاظ فلسفی الهی و به لحاظ سیاسی و اجتماعی محافظه‌کار بودند شامل بزانکه، برادلی و مک تاگارت می‌‌گردید که برادلی و مک تاگارت که هر دو اهل انگلستان بودند مکتب منطقی به نام ایده‌آلیسم منطق را به وجود آوردند. همان طور که گفته شد فلسفه هگل متاثر از فلسفه کانت بوده است اما باید گفت که دیدگاه‌های هگل با کانت علی‌رغم شباهت‌هایی که داشته، تفاوت‌هایی بنیادی نیز داشته است تا آنجا که می‌توان گفت پرداختن سیستمی چون سیستم هگل تنها آنگاه ممکن است که بسیاری از نکته‌های بنیادی فلسفه نقادی کانت را نادیده گرفته و به انکار آنها برآییم. برای فهمیدن نظام هگلی اشاره به پاره‌‌ای از این نکات الزامی به نظر می‌رسد.
بر فلسفه هگل ایرادهای اساسی وارد است که درباره برخی از این موارد فهرست‌وار اشاراتی می‌کنیم: اول اینکه می‌گوید علیت نمی‌تواند جهان هستی را توضیح بدهد سخن درستی نیست. علیتی که بنا بر اصالت وجود میان وجودات است غیرعلیتی است که میان ماهیات است. بنابر فلسفه اصالت وجود، علت معلول را توضیح می‌دهد و این مسئله‌ای است در سطح بسیار عالی گفتنی است حرف اول هگل که می‌گفت: علت نمی‌تواند توضیح دهنده باشد، دلیل توضیح دهنده است؛ جوابش این است که: خود علیت بزرگترین دلیلها است، که همان لمیت و از علت به معلول پی بردن است. منتهی هگل می‌گوید ما علیت را تنها از راه تجربه می‌توانیم کشف کنیم و وقتی از راه تجربه کشف بکنیم تجربه تنها یک قضیه وجودیه است نه ضروریه و این سخنش حرف صحیحی است ولی حرف بسیار بسیار دقیق مرحوم آخوند (ملاصدر) در باب اتحاد عاقل و معقول در اینجا زنده می‌شود. شیخ (ابن‌سینا) و دیگران در باب علم باری گفتند که مناط علم حق، لمیت است یعنی ذات باری علت تامه است برای موجودات و ذات باری علم به ذات خودش دارد و علم به ذات خودش که علت موجودات است قهرا علم به موجودات هم هست. جواب دادند که اگر علم، همان علم حصولی و ارتسامی ‌باشد که شما می‌گویید یعنی علم به ماهیات، هیچ علم به ماهیتی نمی‌تواند علم به معلول آن ماهیت باشد و علم باری‌تعالی محال است علم ارتسامی‌ باشد چون لازمه‌اش این است که علم انفعالی باشد ولی اگر علم به وجودها باشد نه ماهیتها بنا بر اصالت وجود، علم به حقیقت علت،‌ علم به حقیقت معلول هم است و به نحو علم حضوری هم خواهد بود چون وجود علت، وجود معلول است به نحو اتم، به خلاف ماهیت که ماهیت علت عین ماهیت معلول نمی‌تواند باشد چون ماهیت‌ها متباین با لذات هستند.
منبع : روزنامه رسالت