چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

ایدئولوژی انقلاب های مخملی


ایدئولوژی انقلاب های مخملی
موسسه آمریکایی «اینترپرایز» برای اولین بار در همایشی، راهبرد انقلاب مخملی در ایران را مطرح ساخت. در بهار ۱۳۸۴ برخی از سناتورهای آمریکایی از طرحی با عنوان «دمکراسی برای ایران» در راستای «انقلاب آرام در ایران» پرده برداشتند. تصویب بودجه برای کمک به دمکراسی در ایران در لایحه بودجه سال ۲۰۰۴ اولین اقدام آشکار واشنگتن در این پروژه بود.انقلاب های مخملی یا رنگی نامی است که به طور گروهی به دسته ای از تحرکات مربوط به هم اطلاق شده است که در بسیاری از کشورهای بلوک شوروی سابق به وقوع پیوسته است .
وجه مشترک تمام این انقلاب ها ، مبارزات منفی هستند که عمدتا بر ضد حکومت هایی که خود را متعصب و دیکتاتوری نشان داده اند ، به کار گرفته می شوند. در تمام انقلاب ها ، یک رنگ یا گل خاص به عنوان نماد مورد استفاده قرار گرفته است . اکنون به خوبی ثابت شده است که سازمان های ها) نقش بسیار مهمی در این انقلاب ها بازی کرده اند. در NGO غیردولتی ( تمام حالات ، اکثریت شرکت کنندگان را جوانان و سازمان های دانش آموزی در کنار سایر شهروندان تشکیل می داده اند. تاکنون این حرکات مخالف در صربستان (سقوط رییس جمهور میلوسویچ در سال ۱۳۷۹ )، گرجستان (عزل رییس جمهور ادوارد شوارد نادزه در انقلاب «رز» ۱۳۸۲ )، اکراین (انقلاب نارنجی سال ۱۳۸۳ و سقوط ویکتور یانوکویچ ) و قرقیزستان (فرار رییس جمهور عسکر آقایف در انقلاب لاله در سال ۱۳۸۴ ) در برکناری حکومت های بازمانده از شوروی با موفقیت روبه رو شده است .
در تمام موارد الگوی اتفاقات ، کم و بیش مشابه بوده است. در تمام این موارد، به دنبال برگزاری انتخابات بحث برانگیز ، مخالفت های گسترده خیابانی منجر به عزل یا سقوط یا فرار رهبرانی شدند که از سوی مخالفین دیکتاتور شناخته شده بودند.
با در نظر گرفتن سرعت تحولات و تغییرات در جمهوری‌های مستقل مشترک المنافع و بویژه در منطقه مهم آسیای مرکزی و قفقاز و اهمیت مضاعف این منطقه برای ایران بخصوص از نقطه نظر منافع ملی و با در نظر گرفتن اشتراکات و پیوستگی‌های فراوان تاریخی، فرهنگی و دینی با این کشورها، نگارنده در مقاله حاضر تلاش نموده است گامی هر چند کوچک در جهت اطلاع‌رسانی از فعالیت‌های سازمان‌ها و مؤسسات بین‌المللی و غیردولتی خارجی و نقش آفرینی آنها در تحولات سیاسی و اجتماعی جمهوری‌های مشترک المنافع برداشته و ضرورت بررسی و شناخت هر چه بیشتر فعالیت‌های آنها توسط دست‌اندرکاران ذیربط بویژه مراکز تصمیم‌گیری و مطالعاتی و تحقیقاتی داخل کشور و نیز نمایندگی‌های سیاسی و فرهنگی ج.ا. ایران در خارج از کشور در جهت آسیب‌شناسی بهتر فعالیت‌های کشورمان در این منطقه را تبیین نماید.
● ژئوپلتیک انقلاب‌های رنگین
انقلاب های رنگین در محدوده ای اتفاق افتاده اند که در قلمرو شوروی سابق قرار دارند. در دوره جنگ سرد ، شوروی در محاصره دولت های دوست آمریکا قرار داشت . پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد ، آمریکا از یک سو و روسیه و چین از دیگر سو ، برای سلطه نظامی ، سیاسی و اقتصادی در عرصه های شوروی سابق که اکنون در حلقه دوم و یا حلقه بیرونی قلمرو روسیه واقع اند ، با یکدیگر در ستیز قرار گرفتند. این قلمرو درصورت سقوط در اثر انقلاب های رنگین در اختیار غرب قرار می گیرد و به شدت به غرب وابسته می شوند. بنابراین از نظر استراتژیک و نظامی دارای اهمیت بسیارند. آسیای مرکزی و قفقاز قلمروهای ژئوپلتیک حساس هستند که بین روسیه از یک طرف و چین ، پاکستان ، افغانستان و ایران و ترکیه از سوی دیگر فاصله انداخته اند. بنابراین ایالت متحده با حضور در عرصه آسیای مرکزی ، دریای خزر و قفقاز ، می تواند ارتباط با قفقاز در جنوب ، اوکراین و روسیه را با اروپا و غرب و قرقیزستان روسیه را با جنوب محدود ساخته و ارتباط آن را قطع کند. با این دیدگاه در وهله اول انقلاب نارنجی می تواند به استراتژی مهار از سوی آمریکا بدل شود ، از قدرت نفوذ روسیه در منطقه بکاهد و بر قدرت و نفوذ آمریکا در این مناطق بیافزاید . واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ این امکان را داد که ایالت متحده بتواند وارد عرصه های پیرامونی روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز شود. به این ترتیب حضور آمریکا به نگرانی های روسیه و چین افزوده است و تقویت پیمان شانگهای و پیگیری مسایل آن با جدیت تمام از سوی چین و روسیه و پذیرفته شدن مغولستان ، پاکستان ، ایران و هند به عنوان اعضای ناظر ، نشان از شکل گیری روندی جدید در امنیت منطقه است که بی ارتباط با گسترش ناتو ، طرح خاورمیانه بزرگ و علایق استراتژیک غرب نیست .
استروپ تالبوت معاون سابق وزارت خارجه آمریکا، سیاست راهبردی حضور واشنگتن در این منطقه را در نکات زیر خلاصه کرده است.
۱) گسترش دموکراسی
۲) خلق اقتصاد بازار در منطقه
۳) تثبیت امنیت و صلح در منطقه
۴) تلاش برای ادغام این منطقه در جامعه جهانی
۵) دور ساختن این منطقه از دایره نفوذ روسیه و جلوگیری از تبدیل شدن مسکو به قطب بزرگ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی قطبی آمریکا به تنهایی دراین منطقه حضور پیدا نکرده است و با ائتلاف منطقه‌ای متشکل از کشورهای همسو و همگرا در تلاش است با حضور ایران و روسیه که به لحاظ سنتی و تاریخی در این منطقه حضور دارند، در ابعاد مختلف مقابله کند.
▪ صربستان :
مخالفت‌های انجام گرفته در بلگراد بر ضد رییس جمهور اسلو بودان میلوسویچ اولین مورد موفقیت آمیز از این نوع مخالفت نیروی مردمی بود. از آنجا که انقلاب صربستان مخالفین هیچ رنگی را به عنوان نمادشان انتخاب نکردند، این مورد در ادبیات انقلاب‌های رنگی، از دست رفته است.
▪ گرجستان:
برجسته‌ترین نقطه شروع برای دسته‌ای از این تغییرات با انقلاب «رز» گرجستان، شروع شد.
به دنبال انتخابات بحث برانگیز مجلس در سال ۲۰۰۳، مخالفت‌های خیابانی گسترده موجب سقوط ادواردشواردنادزه شد میخاییل ساکاشویلی در انتخابات مارس ۲۰۰۴ به قدرت رسید. اکثر شرکت کنندگان در مخالفت‌ها از سازمان جوانان کمارا ـ این واژه معنای «کافی است» می‌دهد ـ گرد آمده بودند NGOهای بسیار دیگری نیز فعالیت داشتند.
▪ اوکراین:
انقلاب نارنجی اکراین مجموعه‌ای از مخالفت‌ها و وقایع سیاسی بود که به عنوان نتیجه دور دوم انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۴، در این کشور صورت گرفت. این وقایع منجر به باطل شدن نتیجه انتخابات و تکرار آن شد. در دور جدید انتخابات، ویکتور یوشچنکو، رهبر مخالفین به عنوان رییس جمهور معرفی شد و ویکتور یانوکویچ را شکست داد. رنگ نارنجی بدین جهت از سوی مخالفین انتخاب شد که این رنگ در مبارزه انتخاباتی‌، نامزد مخالفین ویکتور یوشچنکو، رنگ غالب بود. نماد مخالفین نوار یا پرچمی با شعار «بله! یوشچنکو!» به رنگ نارنجی بود. در اینجا، انقلاب با شعار «Pora» (حالا وقتش است) حرکت می‌کرد.
▪ قرقیزستان:
انقلاب لاله در جمهوری قرقیزستان، نسبتا با خشونت همراه بود. همچنین پراکنده‌تر از انقلاب‌های پیشین بود. در مراحل اولیه مخالفت‌ها، این انقلاب در رسانه‌ها با نام‌های «صورتی»، «لیمویی»، «ابریشمی»، «نرگس»، «سنبل» یا «لاله» گزارش می‌شد.
مخالفت‌ها در پی انتخابات مجلس بحث برانگیز سال ۲۰۰۵، به وجود آمدند. مخالفین در نواحی مختلف، رنگ‌های متفاوتی رابرای تظاهرات انتخاب کردند که عمده آنها صورتی و زرد بودند. تمامی این تحرکات از سوی سازمان مقاومت جوانان موسوم به «کل کل»، حمایت می‌شد. برخی از NGOهای فعال در زمینه‌های موضوعات مربوط به زنان، دموکراسی و حقوق بشر نیز به این حرکت کمک می‌کردند. دو روزنامه «MSN» و «جمهوریت» نیز همپای رادیو «آزادی» به انقلاب کمک می‌کردند. به دنبال انقلاب، رییس جمهور آقایف از کشور فرار کرد.
مدتی بعد استعفای خودرا در حضور هیات نمایندگی مجلس قرقیزستان، در مسکو امضا کرد.
▪ ازبکستان:
وقایع ازبکستان به طور کلی جهت متفاوتی را دنبال کرد. وقایع در دوازدهم و سیزدهم ماه می سال ۲۰۰۵ در یکی از شهرهای اندیجان با حمله دوازده مرد مسلح به پاسگاه پلیس، پادگان نظامی زندان و آزادی صدها نفر از زندانیان‌ ( از جمله بیست و سه تاجر محلی که حکومت مدعی بود عضو یک گروه مذهبی به نام «اکرمیه» هستند، شروع شد. تلاش‌های بعدی به منظور تصرف ساختمان‌های حکومتی و ستاد فرماندهی سرویس امنیت ملی، صورت گرفت. روز بعد جمعیت زیادی در میدان مرکزی جمع شدند که با نیروهای امنیتی مستقر در آنجا درگیری شدند. دولت ازبکستان مدعی است که ۱۸۷ نفر کشته شدند. همچنین تاکید کرده است که اکثر این افراد تروریست‌ها و نیروهای امنیتی دولتی بوده‌اند. بسیاری از حکومت‌ها غربی و سازمان‌های بین‌المللی نظیر سازمان‌ ملل برای رسیدگی مستقل به این وقایع درخواست کرده‌اند. دولت ازبکستان تمام درخواست‌ها را رد کرده است. تاکنون، برآوردهایی از سوی سازمان‌ها و پژوهشگران مستقل صورت گرفته است. شیرین آکلیز، محقق برجسته در زمینه آسیای مرکزی در گزارش خود از این واقعه نتیجه گرفته است که برآورد حکومت از ۱۸۷ نفر کشته این حادثه، برآوردی معقول بوده است. در هر حال گزارش‌های دیگر صورت گرفته توسط OSCE تعداد کشته شدگان حادثه را ۱۳ می‌را سیصد تا پانصد نفر برآورد می‌کند.
نحوه فعالیت و شکل گیری سازمان های غیر دولتی ونقش آنها در انقلاب های مخملی
نوع خاصی از «ان. جی. او»ها پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفتند; اما عملا از سال ۱۹۸۰ در پی ظهور نولیبرالیسم در غرب و تلاش بانک جهانی و کشورهای بزرگ برای توسعه نظم نوین جهانی، به کلیه کشورهای جهان گسترش یافتند. تحقیقات نشان می‏دهد که این سازمان‏ها ساخته و پرداخته شرکت‏های چندملیتی بوده، از سوی بازوان ملی و حقوقی و بین‏المللی آنان مانند سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین‏المللی پول، سازمان تجارت جهانی و... پشتیبانی مالی و سیاسی می‏شوند و وظیفه می‏یابند.
«ان. جی. او»های وابسته به غرب آن دسته از سازمان‏های غیر دولتی هستند که به طور خزنده، همانند شبکه‏ای ویرانگر، تار و پود جوامع گوناگون در گوشه و کنار جهان را در هم می‏تنند. هیچ گوشه‏ای از کانون‏های زیست و کار مردم نیست که به نوعی از این هجوم ایمن مانده باشد. از آنجا که ماهیت و اهداف «ان. جی. او»ها برای بسیاری چندان شناخته نیست و از آنجا که پوشش و اشکالی مردمی، خیرخواهانه و معمولی به خود گرفته‏اند، چندان حساسیت و واکنشی نسبت‏به آنها نشان داده نمی‏شود. منظور از «ان. جی. او»ها، آن گروه از سازمان‏هایی‏اند که در سطح جهانی با نام ویژه NGO شناخته شده‏اند، نه الزاما سازمان‏ها و تشکیلات مستقل.
در سطح جهانی، سیاست‏مداران بازار آزاد سرمایه )لیبرال)، در نخستین سال‏های ۱۹۸۰ با بازنگری کارکرد مناسبات حاکم و نیز روان‏شناسی توده‏های مردم، از سویی به نارضایتی جوامع به‏شدت قطبی‏شده و شدت‏یابی تضادهای اجتماعی پی‏بردند و از سوی دیگر به نیازها و برون‏رفت‏هایی برای تداوم فرمان‏روایی خود در شکل نولیبرال آن به اندیشه نشستند. سیاست‏مداران نظام سرمایه‏سالار، به‏ویژه بخش نولیبرال بورژوازی جهان، برای کاهش تنش‏های اجتماعی و نیز بازگذاردن دست دولت‏ها، به گسترش سلسله سازمان‏هایی به موازات دولت و از پایین دست زدند. با رشد نولیبرالیسم و اقتصاد بازار آزاد در ابتدای سال ۱۹۸۰، بانک جهانی و کشورهای بزرگ، بودجه «ان. جی. او»ها را که تاریخچه بنیاد آنها به پس از جنگ دوم جهانی می‏رسید، افزایش دادند. بنا به بررسی‏های موجود، در حالی که شمار این سازمان‏ها با بیش از چهار میلیارد دلار بودجه در سراسر جهان به هزاران هزار می‏رسید، در سال ۱۹۹۰ به نام «سازمان‏های غیردولتی «ان. جی. او» نام‏گذاری شدند.
نقطه پایداری و مشترک بین «ان. جی. او»ها و بانک جهانی در این گونه فعالیت‏ها، مخالفت مشترک آنان نسبت ‏به تمرکز دولتی یا دولت‏گرایی (استاتیسم(می‏باشد تا به اهداف نهایی و سود بنگاه‏های مالی جهانی و فرمانروایی آنان پاسخ گویند.
با این همه، علی‏رغم نام و ادعاهای رایج، در واقع این گونه سازمان‏های غیر دولتی چندان هم غیردولتی نیستند. بودجه آنان از سوی ارگان‏هایی که سرانجام به نوعی با شرکت‏های چندملیتی پیوند دارند، با کنترل و مراقبت دولت‏ها تامین می‏شود. برخی از آنها به شکلی با عوامل دولتی محلی یا دیگر دولت‏ها در خارج پیوند دارند.
پافشاری سازمان‏های غیردولتی، برای بی‏اثرسازی خواست‏ها و حرکت‏های حق‏طلبانه مردم بر پروژه‏هاست ; نه بر سازمان‏یابی مستقل. «ان. جی. او»ها، کارگران و دیگر تولیدکنندگان را به گونه کناری برای تولید متشکل می‏کنند. آنها با وام‏گیری برخی واژه‏ها از ادبیات و زبان مترقی، از جمله «خودگردانی‏»، «برابری جنسیت‏» و..، این مفاهیم و پیام آنها را کند و خنثی می‏سازند و سبب می‏شوند که به‏جای پاسخ به معانی و اهداف این مفاهیم دارای بار چالش‏گرانه و اجتماعی، کاربردی واژگونه از آن بسازند تا مبادا سازمان‏یابی و نگاه و سمت‏گیری حرکت‏ستم‏کشان به حوزه‏های اجتماعی فراتر رود.
● نگاهی به موسسات و ان جی او های فعال در براندازی
▪ بنیاد کمک ملی به دموکراسی (NED)
مرکز تئوریزه کردن عقاید افراطی نئومحافظه کاران است و در دوره اول ریاست جمهوری رونالد ریگان و توسط کنگره ایالات متحده آمریکا تأسیس شده و هدف آن واگذاری برخی وظایف سیا به بخش خصوصی و بری نمودن واشنگتن از اتهام مداخله جویی در امور دیگر کشورها می‌باشد. این مؤسسه خود را تشکیلاتی توصیف می‌کند که غیرانتفاعی، غیردولتی، دوحزبی و ارائه کننده کمک‌های مختلف است و وظیفه آن تلاش برای تحکیم دموکراسی در اقصی نقاط جهان است. تأسیس مؤسسه کمک ملی به دموکراسی (NED)در حقیقت با هدف تقویت تاثیرگذاری سیاسی ایالات متحده در نقاط مختلف جهان صورت گرفت. چرا که با وجود قانون ممنوعیت سیا از ورود به مباحث دموکراتیک که در سال ۱۹۷۷ به دستور جیمی کارتر به NED صورت گرفت نقش برون مرزی آمریکا تضعیف شده بود و وابستگان آن پیوسته با اتهاماتی روبرو بوده‌اند که حاکی از پشتیبانی آنها از نامزدهایی مخالفت و پیشبرد حرکت‌های خرابکارانه در کشورهایی است که دولتهای‌شان با وجود آنکه از طریق دموکراتیک انتخاب شده‌اند تهدیدی برای منافع ایالات متحده بحساب می‌آیند. بنا به گفته رسانه‌های انگلیسی و دیگر منابع، سازمان NED وابسته به دولت آمریکا و بنیاد کارنگی به همراه سازمان USAID وابسته به وزارت امور خارجه همگی در تغییر حکومت در اوکراین دست داشتند. شایان ذکر است که ویکتور یوشچنکو از مدتها پیش یعنی از نوامبر سال ۲۰۰۱ در میهمانی‌های شام دولت بوش شرکت می‌نمود که هزینه آن از سوی بنیاد کمک ملی به دموکراسی (NED) تأمین شده و این بنیاد نیز منابع مالی خود را از کنگره دریافت می‌کند. صاحبنظران معتقدند که اعتراض عمومی و آشکار به نتایج باطل شده انتخاباتی که در اوکراین برگزار شد و در نتیجه آن ویکتور یانوکوویچ کاندیدای مورد حمایت روسیه روی کار آمد حداقل تا حدی حاصل سناریویی بود که مؤسسه کمک مالی به دموکراسی دست اندرکاران طراحی و نوشتن آن بود. چنانکه آسوشیتدپرس نیز گزارش داد که دولت بوش درسالهای اخیر بیشتر از ۶۵ میلیون دلار صرف حمایت از کاندیدای مخالف در اوکراین کرده است. ردپای مؤسسه کمک مالی برای دموکراسی را در مسائل ملی همچون ونزوئلا و هائیتی نیز می‌توان دید. در عین حال روزنامه انگلیسی گاردین نیز در این خصوص می‌نویسد: مؤسسه بین‌المللی جمهوری‌خواهان (IRI) و مؤسسه دموکراتیک ملی برای امور بین‌الملل (NDI) در دامن زدن به مبارزات انتخاباتی به نفع ویکتور یوشچنکو کاندیدای مخالفی که محبوب غرب است دخالت داشته‌اند. وزارت خارجه و نیز رسانه‌های آمریکایی در واکنش به شکست یوشچنکو در انتخابات بلافاصله تقلب در انتخابات را محکوم کردند.
▪ مؤسسه دموکراتیک ملی برای امور بین‌المللی (NDI)
رهبری مؤسسه دموکراتیک ملی برای امور بین‌المللی را مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه سابق آمریکا برعهده دارد. این مسئولیت در زمان ریاست جمهوری کارتر به آلبرایت سپرده شد و همچنان در اختیار اوست. هدایت مؤسسه بین‌المللی جمهوری‌خواهان هم در دست سناتور جان مک کین است.
هر دو مؤسسه ادعای بی طرفی دارند اما ارتباطات بسیار نزدیک آنها با احزاب آمریکایی هم نامشان (جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها) کاملاً روشن است. آوازه ستیزه‌جویی‌های این مؤسسات عالمگیر است. در سراسر دنیا بسته به اینکه از چه گروه‌هایی پرسش شود از آنها با عناوینی نظیر کمک کننده، مداخله‌گر، توطئه‌گر محض و ... یاد می‌شود. در برخی از نقاط دنیا اقدامات این سازمان‌ها مورد تمجید حامیان دموکراسی قرار گرفته است. با این حال در بسیاری از جمهوری‌های جهان سومی نام این مؤسسات با طرح‌های پنهانی روی کار آمدن دولت‌های متمایل به آمریکا گره خورده است. این مؤسسات وسازمان‌ها در جمهوری‌های شوروی سابق بویژه در ایام انتخابات (مورد اخیر در عراق) کوشش می‌کنند به احزاب سیاسی که در انتخابات این کشورها مشارکت دارند کمک نمایندNDI در برخی از جمهوری‌ها از جمله آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، اوکراین، روسیه (دارای شعباتی در پرترزبورگ، کراسنودار، یاروسلاول، چلیابینسک، ساراتوف، سامارا، استراخان، کالینینگراد و نیژنی نووگراد) و قرقیزستان دفاتر نمایندگی دارد. سازمان‌هایی که واشنگتن منابع مالی آنها را تأمین می‌نماید به شدت در تلاش هستند تا از رقبای سیاسی فعال در انتخابات پشتیبانی نمایند. بعضاً در پاسخ به انتقادهای مطرح شده در خصوص نقش آنها در انتخابات، مدعی می‌شوند که مشارکت‌شان چیزی جز همکاری‌های خیرخواهانه نیست.
▪ مؤسسه "ابتکار دموکراسی و حقوق بشر اروپا" (inter news)
هدف اصلی این مؤسسه که در سال ۱۹۹۴ تأسیس شده کمک به توسعه و پیشبرد دموکراسی و حقوق بشر و پیشگیری از بروز مناقشات در سه کشور قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان از طریق حمایت و پشتیبانی مالی از طرحها و برنامه‌هایی می‌باشد که در راستای تأمین و حصول اهداف مذکور می‌باشند. دفتر اصلی نمایندگی در قزاقستان بوده و فعالیت‌ها و برنامه‌های آن در جمهوری‌های قرقزیستان و تاجیکستان با هدایت و برنامه‌ریزی دفتر قزاقستان انجام می‌گیرد. نمایندگی internews در قرقیزستان با همکاری و مشارکت مؤسسه ابتکار دموکراسی و حقوق بشر اروپا برنامه‌ای را با مطبوعات و رسانه‌های گروهی قرقیزستان در چارچوب نیل به هدف توسعه و دفاع از حقوق روزنامه‌نگاران، حمایت از اصلاحات در امر تدوین قوانین مربوط به مطبوعات و رسانه‌های گروهی، بکار گرفتن تلاشها و مساعی جهت حل مسائل و مشکلات در این زمینه و بطور کلی تقویت دموکراسی در جمهوری قرقیزستان به اجرا در می‌آورد.
▪ اوراسیانت (EURASIANET)
اوراسیانت مطالب و گزارش‌های خبری و تحلیلی از حوادث و رویدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و وضعیت محیط زیست کشورهای اوراسیای مرکزی و قفقاز و نیز روسیه، خاورمیانه و کشورهای آسیای جنوب غربی چاپ و منتشر می‌نماید. دفتر مرکزی eurasianet در نیویورک بوده و با همکاری و مشارکت مؤسسه "جامعه باز" (open socity)در چارچوب طرح و برنامه‌ای تحت عنوان "اورسیای مرکزی" در منطقه فعالیت می‌نماید. هدف طرح مذکور ارائه اخبار و اطلاعات مربوط به مسئولین و دست اندرکاران ذیربط و نیز تلاش در جهت افزایش توجه افکار و محافل اجتماعی به منطقه می‌باشد. نمایندگی internews در قرقیزستان موافقت‌نامه‌ای را با eurasianet مبنی بر راه‌اندازی یک مرکز ویژه برای روزنامه‌نگاران و عکاسان قرقیزستان بمنظور چاپ مطالب و مقالات آن در سایت eurasianet منعقد نموده است.
بر اساس اظهارات رئیس نمایندگی اینترنیوز شبکه مذکور همه ساله حدود دویست هزار دلار کمکهای فنی و مالی در اختیار تاجیکستان قرار می‌دهد و برای خبرنگاران و کارمندان فنی رادیو و تلویزیون نیز طرحهای آموزشی برگزار می‌نماید. رئیس نمایندگی موسسه مذکور در توضیح دلایل مخالفت دولت تاجیکستان با فعالیتهای آن می‌گوید: "تصوری خیلی ساده لوحانه و نادرست وجود دارد که این سرمایه آمریکایی است و تنها به کمک این گونه سازمانهای غیردولتی است که در جمهوریهای شوروی سابق انقلاب رخ می‌دهد".
بدنبال تعطیلی نمایندگی اینتر نیوز و خانه آزادی - از سازمانهای غیر دولتی و خارجی فعال در جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز- در ازبکستان و بلاروس، اخیرا اخبار جسته گریخته‌ای مبنی بر اعمال محدودیتهای قانونی از طرف برخی از دولتهای منطقه برای فعالیت سازمانها و موسسات خارجی گزارش شده است.
▪ مرکز بین‌المللی روزنامه نگاران (icfj)
Icfj. مرکز بین‌المللی روزنامه نگاری بوده و مقر اصلی آن در واشنگتن می‌باشد. بعنوان یک مؤسسه تجاری فعالیت دارد و هدف آن حمایت از روزنامه‌نگاران می‌باشد. مؤسسه مذکور در سال ۱۹۹۴ با هدف ارائه و تبادل تجربیات، دانش و اطلاعات مطبوعات و رسانه‌های گروهی آمریکا با روزنامه‌نگاران سایر کشورها می‌باشد. icfj در ابتدای سال ۲۰۰۲ میلادی با همکاری internews سمینارهایی را در آسیای مرکزی برای مطبوعات برگزار نمود. مرکز بین‌المللی روزنامه‌نگاری (icfj) در فعالیت ها و برنامه‌های مربوط به مطبوعات و رسانه‌های گروهی (مکتوب) در کشورهای آسیای مرکزی همکاری و شریک فعال internews بشمار می‌رود. سازمان Project Harmony فعالیت های بنیادی و زیرساختی آمریکائیان در منطقه و بویژه قفقاز جنوبی با بهره‌گیری از فناوری ها و روش های مدرن هر روز شکل و جلوه‌ای جدید می‌یابد. بگارگیری و استفاده از طرح های مختلف همچون بحث‌های آزاد اینترنتی online را از جمله این موارد می‌توان برشمرد. هماهنگ کننده و برگزارکننده این برنامه‌ها سازمان آمریکایی Project Harmony می‌باشد. این سازمان در سال ۱۹۸۵ تأسیس شده و ۱۷ نماینده در کشورهای آذربایجان، اوکراین، ارمنستان، روسیه و گرجستان دارد. در یکی از بحث های آزاد اینترنتی online که در اواخر سال ۸۲ در منطقه قفقاز جنوبی و با عنوان "انقلاب مخملی و دموکراسی در قفقاز" برگزار گردید بیش از ۱۰۰ دانشجوی آذری، ارمنی و گرجی در آن شرکت نمودند. این بحث آزاد را کنت لوگون معاون وقت آژانس آسیای مرکزی و قفقاز بخش اروپای شرقی وزارت امور خارجه آمریکا اداره می‌نمود.
خانه آزادی (Freedom House) سازمانی بغایت محافظه‌کار است و به کلی از سوی آمریکا تامین مالی می‌شود. این کمک‌ها از سوی آژانس کمک آمریکا برای توسعه بین المللی (US-AID-Agency for International Development) سرازیر می‌شود. این آژانس می کوشد تا با کمک های اقتصادی، توسعه‌ای و نوع دوستانه در سرتاسر دنیا، حمایت از اهداف سیاست خارجی ایالات متحده را فراهم سازد.بر اساس گزارشات موجود از سال ۲۰۰۳ ، جیمز ولسی ، رئیس سازمان سیا بین سالهای ۹۳ و ۹۵، طراح سیاست آمریکا در قبال عراق و مشاور بسیاری از موسسات نئو محافظه کار، رئیس "خانه آزادی" است.
وی همچنین رئیس کمپانی تایتان (Titan) ، که یک کمپانی خصوصی تامین امنیت است، بود..
بر اساس گزارشات موجود ، ساموئل هانتینگتون (Samuel Huntington)و "دایانا ویلی یرز نگروپونته" همسر "جان نگروپونته" رئیس سازمان اطلاعات ملی آمریکا، از جمله دیگر اعضاء هیئت مدیره و معتمدین "خانه آزادی" هستند. بسیاری از این شخصیت‌ها بخاطر ایده‌های محافظه‌کارانه خود و رابطه نزدیک با قدرتمندان دولت آمریکا، مشهور هستند.از جمله اینکه دایانا نگروپونته همچنین مسئول سازماندهی و مسلح کردن نیروهای مخالف دولت ساندنیستی نیکاراگوئه بود.
وی زمانی که همسرش، جان نگروپونته در هندوراس سفیر آمریکا بود، از میان فراریان نیکاراگوئه ارتشی از مزدوران علیه دولت ساندنیستی تشکیل داده بود. ناگفته نماند که خود جان نگروپونته اولین سفیر آمریکا در عراق اشغال شده بود.
سیاست‌ تغییر حکومت‌ها در آسیای مرکزی و قفقاز و تسلط بر این منطقه از سوی مقامات آمریکایی همچنان در دستور کار است؛ در هفتم دی ۸۴ "رینو هارنیش" سفیر آمریکا در آذربایجان اعلام کرد دولت آمریکا مبلغ ۱۵ میلیون دلار دیگر به موسسات غیردولتی در آذربایجان اختصاص داده است.
وی گفت: «آمریکا در صدد است این بودجه را طی ۵ سال به موسسات غیر دولتی آذربایجان که در زمینه حقوق بشر فعالیت می کنند، پرداخت کند.» کارشناسان، نیت واقعی آمریکا را از این کار جلب متحدان و طرفداران بیشتر و ترغیب جمهوری آذربایجان به اجرای ایده‌های جدید در راستای منافع آمریکا دانستند. چندی قبل‌تر نیز دولت آمریکا از کمک ۵/۷۰ میلیون دلاری این کشور به دولت آذربایجان خبر داده بود
▪ بنیاد سوروس(soros):
بیناد سوروس متعلق به جورج سوروس میلیاردر یهودی آمریکایی است که در برخی از کشورهای جهان از جمله هر سه جمهوری قفقاز جنوبی نمایندگی های فعالی دارد. این بنیاد در ظاهر اهداف خود را کمک به توسعه دموکراسی اصلاحات اجتماعی بهبود وضع آموزشی و بهداشتی کمک به مطبوعات و جمعیت های غیر دولتی عنوان می کند. اما عملکرد این بنیاد نشان داده است که سوروس اهداف پنهانی متناسب با منافع رژیم صهیونیستی و آمریکا در کشورهای مختلف را دنبال می کند و در واقع بازوی غیر رسمی « سیا » در بسیاری از کشورها محسوب می شود.
برای اولین بار در سال ۱۹۹۷ (۱۳۷۶ ) و در جریان بحران ورشکستگی مالی و اقتصادی کشورهای جنوب شرق آسیا نام بنیاد سوروس بر سر زبانها افتاد به باور کارشناسان بنیاد سوروس با داشتن پشتوانه مالی و سیاسی بعنوان یکی از ابزار فشار و نفوذ آمریکا و رژیم صهیونیستی در مناطق مختلف ایفای نقش می کند. این بنیاد از پنج روش یعنی از طریق ارتباط با احزاب مخالف مطبوعات رسانه ها تشکیلات غیردولتی و دولتمردان در کشورهای مورد نظر سعی در برآوردن اهداف واشنگتن و تل آویو دارد در انقلاب «به نام گل زر» گرجستان برکناری «شواردنادزه» و به قدرت رسیدن «ساکاشویلی» می پردازد. شواردنادزه خود طرفدار غرب بوده، اما به دلایل کاملا آشکاری با برنامه ریزی و هزینه های غرب نیز از کار برکنار و ساکاشویلی به وسیله غرب بر سر کار گمارده می شود، اتفاقاتی که از آن با عنوان «انقلاب مخملی» یاد می شود.
در گرجستان نیز فعالیت های بنیاد سوروس پس از تحولات ۲۰۰۳ (۱۳۸۲ ) این کشور که به انقلاب مخملی معروف شده بیشتر مورد توجه قرار گرفته است . « ادوارد شواردنادزه » رئیس جمهوری سابق گرجستان پس از مجبور شدن به استعفا اقدام به افشاگری در مورد نقش بنیاد آمریکایی ـ صهیونیستی در حوادث ۲۰۰۳ گرجستان کرد و جورج سوروس میلیاردر یهودی الاصل آمریکایی را متهم کرد که با اختصاص چندین میلیون دلار به اغتشاشات در گرجستان برکناری وی را رقم زده است . ادوارد شواردنادزه همچنین گفت : جورج سوروس از جنایت کارانی است که باعث ایجاد تغییر نظام سیاسی گرجستان شد. جالب اینکه پس از تشکیل دولت جدید در گرجستان اعلام شد که چهار تن از اعضای دولت جدید گرجستان شامل وزرای آموزش و پرورش دادگستری دارایی و ورزش جوانان وابسته به میلیاردر یهودی آمریکایی هستند. این چهار نفر قبلا کارمند دفاتر جورج سوروس بوده اند و سالیان متمادی از این سرمایه دار یهودی الاصل آمریکایی پول می گرفتند تا برنامه های او را در گرجستان اجرا کنند.
● مبانی تئوریک براندازی مخملی ایران
برای شناخت هرچه بهتر این استراتژی ،توجه به زیربنای فکری وخاستگاه نظری این کنش سیاسی که عمدتا نئولیبرالیستی است واجد اهمیت است.
۱) در سند راهبرد امنیت ملی آمریکا، مردم ایران استبدادزده! معرفی شده و جرج بوش رئیس جمهور این کشور، در مقدمه ای که بر این سند نوشته، نابودی استبداد و ارتقای دمکراسی را از طریق حمایت از جنبش ها و نهادهای دمکراتیک در هر ملت و فرهنگی به عنوان یکی از دو رکن امنیت ملی آمریکا قلمداد کرده است!
۲) موسسه آمریکایی «اینترپرایز» برای اولین بار در همایشی، راهبرد انقلاب مخملی در ایران را مطرح ساخت. در بهار ۱۳۸۴ برخی از سناتورهای آمریکایی از طرحی با عنوان «دمکراسی برای ایران» در راستای «انقلاب آرام در ایران» پرده برداشتند. تصویب بودجه برای کمک به دمکراسی در ایران در لایحه بودجه سال ۲۰۰۴ اولین اقدام آشکار واشنگتن در این پروژه بود.
«اریکا بارس رادول» معاون مدیر کل وزارت خارجه فعالیت های آمریکا در حمایت از حقوق بشر و دمکراسی در ایران در مصاحبه ای با رادیو آمریکا در فروردین سال جاری می گوید: ظرف سه سال گذشته ما بر میزان حمایت های خود از کسانی که برای ایجاد جامعه مدنی، آزادی های بیشتر فردی و اجتماعی و آزادی های رسانه ها در ایران کوشش می کنند، افزوده ایم و نیز بر میزان حمایت خود از جنبش های کارگری و حقوق زنان از طریق افزایش برنامه ها و اعتبارات، در سال ۲۰۰۴ کنگره مبلغ یک میلیون دلار برای ما تامین اعتبار کرد تا این گونه برنامه ها را حمایت کنیم. در سال ۲۰۰۵ این مبلغ به سه میلیون دلار افزایش یافت و سپس به ده میلیون دلار رسید و اکنون ما تقاضای ۵۷ میلیون دلار دیگر کرده ایم که باید به مصرف پخش بیشتر برنامه های اینترنت و رادیو تلویزیونی برسد.
۳) تربیت نیروهای مورد نیاز از طریق اعطای بورس تحصیلی و تشکیل کارگاه ها و کلاس های آموزشی برای عناصری از اپوزیسیون داخلی در خارج از ایران، بخشی از سناریوی انقلاب مخملی طرح ریزی شده است. به عناصری از تحکیم وحدت طیف علامه از جمله اکبر عطری، فاطمه حقیقت جو و علیرضا افشاری، در همین راستا اعطای بورس تحصیلی شده است.
۴) قدرت رسانه ای آمریکا با فضاسازی در پی آن است تا با شکل دهی به یک جنبش به اصطلاح دمکراتیک در ایران، برای آن نمادسازی کرده و چهره هایی را به عنوان اسطوره صبر و استقامت برای این جنبش معرفی نماید.
۵) موارد مذکور به خوبی از زوایایی از سناریوی انقلاب مخملی آمریکایی ها در ایران پرده برمی دارد. سناریویی که هر چند ممکن است نئومحافظه کاران آمریکایی به موفقیت آن دل بسته باشند و با همین امید در کنگره آمریکا، هر سال نسبت به سال قبل بودجه بیشتری برای آن تخصیص می دهند، لکن این نقشه هم، با توکل بر خداوند مانند دیگر نقشه های آمریکا به زودی نقش بر آب خواهد شد.
● اشکال ناامن‌سازی
۱) ناامن‌سازی براساس قومیت‌گرایی؛ قومیت‌گرایی در ایران با مذهب‌گرایی پیوند خورده است به عنوان مثال سنی با کُرد و سنی با بلوچ و خلق عرب با شیعه از این سنخ می‌باشند. این موارد اگر چه در ابتدای انقلاب نیز آمریکا و دیگر دشمنان ایران را برآن داشت تا تحت عنوان خودمختاری به آن دامن بزنند. اما این بار درسطح بسیار وسیعتر مورد توجه جدی مقامات آمریکا قرار گرفته است. مؤسسه اینترپرایز که متعلق به نومحافظه‌کاران آمریکاست و بیش از ۲۰ تا ۳۰ نفر از افراد خبره آن به عنوان کارشناس در کاخ‌سفید مشغول به فعالیتند روی پروژه فوق کار می‌کنند و به کاخ‌سفید گفته‌اند تنها پاشنه آشیل ایران بحث قومیتها است و تنها از این طریق می‌توان تغییر در ایران را دنبال کرد. و به دنبال راهکارهایی هستند که چگونه می‌توان براساس خواسته‌های قومی به مقابله با نظام پرداخت.
۲) ناامن‌سازی براساس رُعب و وحشت؛ مواردی چون ۴ انفجار در اهواز در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ در ساختمان فرمانداری، ترور قاضی مقدس، ۲ انفجار در اهواز درتاریخ ۲۳مهر ۱۳۸۴، انفجار در تاریخ ۴ بهمن ۸۴ در اهواز، حادثه تروریستی معروف به تاسوکی درجاده زابل _ زاهدان در ۲۵ اسفند ۸۴، ترور رابط فرهنگی دانشگاهها در ایرانشهر درتاریخ ۱۸ فروردین ۸۵، بمب‌گذاری در کرمانشاه درتاریخ ۱۸/۲/۸۵ و کشتار مردم در جاده بم _‌ کرمان در مورخه ??/?/?? همگی می‌تواند با نیت ایجاد رُعب و وحشت و برهم زننده ثبات نظام صورت گیرد.
۳) ناامن‌سازی براساس انقلابهای مخملین؛ این شکل از ناامن‌سازی بیشتر جنبه روحی و روانی دارد. ایجاد دفاتر آموزشی نافرمانی مدنی در برخی از کشورهای همجوار و جذب روزنامه‌نگاران وابسته همگی درهمین راستاست. الیزابت چنی دختر دیک‌چنی مسئولیت این کار را برعهده دارد و بخش عمده‌ای از بودجه ۷۵ میلیون دلاری در این راستا هزینه می‌شود. افرادی چون جهانبگلو که در دو زمینه انقلابهای مخملین از یک سو و بحث قومیتها از سوی دیگر فعالیت‌ جدی تحقیقاتی داشته، به روایت اسناد و مدارک به دست آمده حقوق بگیر شورای روابط خارجی آمریکا بوده که در تئوریزه‌کردن این مباحث نقش فعال ایفا نموده است.
● بررسی موارد براندازانه آمریکا علیه ایران
بررسی علل و انگیزه‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی برای برخورد با ایران در ابعادو جبهه‌های مختلف و همچنین شرایط موجود در روابط فیمابین گزینش راهبرد مداخله‌گرایی و ناامن‌سازی ایران از سوی ایالات متحده را باور‌پذیر می‌نماید. برخی از این علل و شرایط که آمریکا را مجبور به طراحی سناریوی ناامن‌سازی در ایران کرده است عبارتند از :
الف) محدودیت اهرم در برخورد با ایران؛ آمریکا در برخورد آشکار با ایران اسلامی با محدودیت‌هایی در حوزه‌های مختلف نظامی، اقتصادی و حتی سیاسی کاملا مشهود روبرو است. به عنوان مثال در حوزه نظامی چه در درون آمریکا و چه در سطح جهانی دولت بوش تذکرات زیادی را مبنی بر اینکه ایران عراق یا افغانستان نیست، دریافت کرده است. برگزاری رزمایش پیامبر اعظم مزید بر علت شد و ناتوانی آمریکا در برخورد نظامی با ایران را بیشتر از گذشته به اثبات رسانید. این تذکرات نه تنها در حوزه نظامی که در حوزه اقتصادی بخصوص در استفاده از اهرم تحریم اقتصادی نیز سیگنالهایی بود که دولت بوش را متوجه ضربه‌ناپذیری ایران کرد چه بسا بسیاری تاکید داشتند بر اینکه پیشرفت کمی و کیفی ایران در بسیاری از عرصه‌ها خود مولود شرایط تحریم می‌باشد. در حوزه سیاسی بویژه دیپلماسی عدم اجماع جهانی و تاکید بر منافع ملی از سوی تمامی بازیگران عرصه بین‌الملل دولت آمریکا را در ناکامی فرو برده است.
ب) انسجام داخلی؛ برگزاری دو انتخابات بزرگ در ایران از حمله انتخابات مجلس هفتم و همچنین انتخابات نهم ریاست جمهوری در واقع ضریب پروژه فروپاشی از درون را کاهش داد صراحت این ناکامی را لوموند این گونه بیان می‌دارد. «بدشانسی که بوش آورده این است که احمدی‌نژاد در انتخابات ایران پیروز شده است»
ج) رسیدن ایران به موقعیت هسته‌ای برگشت‌ناپذیر؛ مسیر شتابان در دستیابی به موفقیتهای پی‌درپی هسته‌ای ازجمله غنی‌سازی چرخه تولید سوخت که جمهوری اسلامی را در آستانه یک جهش علمی بزرگ و موقعیتی برگشت‌ناپذیر قرارداده، ضرورت برخورد با ایران را ازنظر آمریکاییها افزایش داده است.
د ) مشکلات آمریکا در عراق و موقعیت بلامنازع ایران در عراق؛ مشکلات آمریکا در عراق موجب شده است که عراق پاشنه آشیل کاخ‌سفید قرارگیرد، تلفات نظامیان آمریکا براساس منابع آشکار از مرز ۴۰۰۰ نفر فراتر رفته است. هزینه تحمیلی ناشی از جنگ به صورت فرسایشی تاکنون بالغ بر ۸۰۰ میلیارددلار براقتصاد آمریکا سنگینی می‌کند. روی‌کارآمدن دولت قانونی عراق که ماهیتاً‌ با سیاستهای کاخ‌سفید همخوانی و سازگاری لازم را ندارد. فروپاشی تکیه‌گاههای آمریکا درعراق که شامل دولتهای غربی و دولتهای منطقه و همچنین شخصیتهای همفکر و لیبرال آمریکا در عراق محسوب می‌شوند یکی پس از دیگری برمشکلات آمریکا می‌افزاید. به گونه‌ای که دولت بوش چه در داخل و چه در خارج در انزوا قرار گرفته است. طبق نظرسنجی زاگبی محبوبیت بوش و همفکرانش به زیر ۳۲ درصد رسیده و اختلافات اساسی بوش از سطح افکارعمومی به سطح استراتژیک و مقامات کنگره و حتی حزب متبوع وی تسری پیدا کرده است.
مضاف بر موارد فوق شکل‌گیری الگوی اسلام سیاسی به جای لیبرال دموکراسی در خاورمیانه از دیگر مشکلات اساسی آمریکاست. از مدتها پیش شخصیتهایی نظیر برناردلوئیز، هانتینگتون،‌ فوکویاما، ریچارداف‌هاس، گینگریچ کریستون، کیسینجر، نیکسون، برژینسکی خطر الگوی اسلام سیاسی را به دولت بوش برای چاره‌جویی گوشزد کردند. اما توسعه و تعمیق گسترش این الگو تلاشهای ۵ ساله آمریکا را در راستای طرح خاورمیانه بزرگ و ایجاد الگوی لیبرال دموکراسی با بن‌بست مواجه ساخته است. این درحالی است که متحدان آمریکا در منطقه یکی پس از دیگری درحال اضمحلال یا دچار تردیدند.
ه‍ ( وضعیت فوق‌العاده ایران مشکل دیگر آمریکاست؛ برطبق استراتژی براندازی انقلاب ایران از سوی آمریکا یا مهار ایران در استراتژی اروپا نه تنها این اتفاق محقق نشده است، بلکه ایران قدرتمندتر از گذشته عمل می‌نماید. نگروپونته رئیس و مدیر اطلاعات ملی آمریکا و همچنین خانم آلبرایت این رخداد را یک فاجعه قلمداد می‌کنند. اکثر مقامات آمریکایی بر این اعتقادند که برنده جنگ عراق، ایران می‌باشد و الگوی ایران در حال گسترش و تعمیق درسطح منطقه است.
کریستین ساینس مانیتور به صراحت اعلام می‌دارد: «ائتلاف خاورمیانه حول محور ایران رُعب‌آور است» این موفقیتها در کنار پیروزی ایران در دستیابی به چرخه تولید سوخت هسته‌ای موجب شده است کاخ‌سفید در بحث استراتژی امنیت ملی خود «ایران را بزرگترین چالش آمریکا در سراسر جهان»‌ عنوان کند.
و ) مشکلاتی از قبیل اختلاف‌نظر در میان اعضاء‌کاخ‌سفید؛ طرح استیضاح از سوی کنگره علیه معاونین، وزراء‌ و.... سقوط ارزشهای موردنظر آمریکا به جهت اقدامات یک‌جانبه‌گرایی و افشاء رسوائیهای پی‌درپی ازجمله شنود مکالمات تلفنی مردم آمریکا، همگی دولت بوش را برای چاره‌جویی و خروج از این وضعیت بد واداشته و به دعوت از عناصر کهنه‌کار و حتی برکنارشده کشانده است.
ز ) ثبات سیاسی _ امنیتی،‌ اقتصادی ایران :این عامل موجب شده است که مقامات سیاسی ایران با اعتماد به نفس درصحنه جهانی گام بردارند. این اعتماد به نفس موجب تلاشهای جدی در دو عرصه داخلی و خارجی می‌شود. بوش به صراحت می‌گوید: «کارهای پی‌درپی احمدی‌نژاد ما را گیج کرده است.» و نگروپونته مدیر اطلاعات ملی آمریکا می‌گوید: «جمهوری اسلامی ایران نسبت به ۲۷ سال گذشته خود قدرتمندتر شده است و مواضع آن از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار است.»
جرج پرکویچ در مورد نامه دکتر احمدی‌نژاد می‌گوید‌ «اگرچه طولانی‌بودن نامه عجیب است اما نشان می‌دهد که احمدی‌نژاد چه قدر اعتماد به نفس داشته و چه قدر احساس می‌کند که فردی است که می‌تواند نشان دهد گام به گام با آمریکا حرکت می‌کند.
موارد فوق رویکرد آمریکا به تغییر و تحول در داخل ایران را به سمت ناامن‌سازی جهت داده است.
● ایران اروپایی شرقی نیست
با این که پروژه دموکراسی سازی و احداث کارخانه تولید روشنفکر در ایران توسط غرب دارای سابقه بیشتری است و به عبارتی جنگ دموکراسی غرب در ایران زودتر کلید زده شده است ، اما هنوز از چند سنگر فراتر نرفته است. به عبارت خودشان جنگ دموکراسی در ایران هنوز در مرحله "بنگ بنگ های کودکانه" است و این فرصت ده ساله جدید هم شاید کفایت نکند. علت ناموفق بودن پروژه های دموکراسی و و تکرار نشدن انقلاب های به اصطلاح مخملی در ایران واقعیتی است که مردم شناس معروف آمریکایی به آن اشاره می کند.
"ویلیام او.بی.من" استاد دانشگاه براون آمریکا و مدیر تحقیقات خاورمیانه می گوید : ایران اروپایی شرقی نیست و جدایی مردم از حاکمیت آن گونه که ما در اروپای شرقی شاهد آن بودیم و باعث انقلابهای مخملی شد در ایران وجود ندارد.
● نتیجه گیری
در آنچه که نقل شد، تلاش براین بود که ابعاد تئوریک و عملی این پروژه نئولیبرالی و امپریالیستی آشکار شود. این استراتژی غربی که اکنون حتی گستره مطالعات تئوریک را نیز تحت تأثیر قرار داده است، از جمله مقولاتی است که تنها در کشور‌های با وحدت ملی پایین، و ذاتاً استبدادی توانایی رخ عیان کردن دارد و تنها با اتکا به «نیرو‌ی خارجی» قابلیت بروز و ظهور دارد. بدهی است در ایران اسلامی به‌واسطه وجود ریشه‌دارترین مردم سالاری خاورمیانه و وحدت ملی منسجم این سخن روش‌های پوشیده، هرگز قابلیت طرح را نخواهد داشت و با بایکوت اجتماعی مواجه می‌شود. اما جسارت و هوشیاری انقلابی و دشمن شناسی همواره مستحکم‌ترین سد نظری- عملی در برابر این سیه‌ترین استراتژی هزار رنگ! غرب است.
منبع:سایت بصیرت
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی