جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


زبان دو نسل


زبان دو نسل
ارتباط نسل امروز با گذشته و مساله شکاف نسل ها یکی از دغدغه های مهم جامعه ماست. تکرار تجربه های گذشته و عبرت نگرفتن از گذشتگان نیز یکی از عادت های جامعه یی است که برای هرکاری چند بار هزینه می دهد. عدم آشنایی نسل امروز با تاریخ گذشته و عدم ارائه تاریخ به زبانی امروزین معضلی است که جامعه ما را آسیب پذیر می کند. این معضل وقتی بزرگ می شود که نتوانیم میان این دو نسل زبانی مشترک بیابیم. تلویزیون که رسانه یی ملی است یکی از مهم ترین ابزارهایی است که در این میان نقش ایفا می کند.
● چرا تلویزیون نمی بینیم، چرا باید ماهواره داشته باشیم؟
برنامه های تکراری و کلیشه یی تلویزیون آیا می تواند دلیل استقبال از ماهواره باشد؟ گاه پیش می آید حتی بعد از ۳۰ سال برنامه یی غیرتکراری درباره موضوعات مختلف حتی انقلاب ببینیم که هم خاطرات نسل گذشته را دربرداشته باشد و هم برای نسل جدید جذابیت داشته باشد. به نظر می رسد هرگونه فاصله یا فرافکنی که بین نسل ها اتفاق می افتد از عدم یا تفاوت سلیقه هاست. تصور می رود اگر این سلیقه ها در یک برنامه تلویزیونی رعایت شود و بتوانیم این سلیقه ها را درک کنیم و برنامه یی با سنخ و محتوای گذشته ضمن حفظ ارزش ها و اصول در قالبی غیرکلیشه یی، زیبا، فانتزی و شیک آنچنان که نسل امروز می طلبد،انتقال دهیم آن وقت می توانیم نگاه به مراتب مثبت تر نسبت به خیلی از برنامه های تلویزیون داشته باشیم. هر زمان برنامه یی از این رسانه برای نسل گذشته پخش شد فقط یادآوری خاطرات بوده و تاریخ گفته ایم که در ادامه بیننده یی را که از نسل سوم و چهارم است از دست می دهیم. و برعکس هر وقت خواسته ایم با نگاه جدید تری برنامه یی ارائه دهیم، نسل گذشته را فراموش کرده ایم. به هرحال باید به خاطر بسپاریم چه بخواهیم چه نخواهیم نسل امروز برنامه یی یک سویه را که به همراه تعریف و تبلیغ و تمجید باشد و شکل شعاری داشته باشد، نمی پسندد و برنامه یی را که اصطلاحاً وجه چالشی اش بیشتر است، می پسندد. اما اگر بتوانید برنامه یی برای نسل گذشته با زبان نسل امروز داشته باشید شاید تعامل بیشتری بین گذشتگان و نسل امروز برقرار شود. تلویزیون می تواند تماشاگر
آشفته حال ماهواره را نیز چند قدمی به خود نزدیک تر و گسست بین نسل ها را کمتر کند. به امید آن روز. از میان برنامه های تلویزیون به مناسبت سی امین سالگرد انقلاب اسلامی که شعارش استقلال،آزادی، جمهوری اسلامی بود و آنچه مسلم است هیچ کس از آزادی نمی گریزد، مخالف استقلال نیست و با این رویکرد جمهوری اسلامی را می پذیرد، شبکه ۳ سیما با بیش از ۱۰ برنامه در این سالگرد شرکت کرده که حال از میان این برنامه ها به برنامه یاد عبرت اشاره می کنم. این برنامه از ابعاد مختلفی می تواند مورد بررسی واقع شود. فضای مصاحبه که حکایت گر فضای اختناق و شکنجه است با محتوای برنامه که مصاحبه با زندانیان سیاسی است ارتباط تنگاتنگ دارد؛ فضای سرد، کم نور و با میله های آزاردهنده که در عین حال بیننده را وادار به سرک کشیدن و جست وجو برای رسیدن به واقعیت آن سوی میله ها می کند. این نماد ها گرچه آزاردهنده است اما این آزار برای بیننده چیزی نیست جز یک لحظه قرارگرفتن در آن فضای زندان و شکنجه و بدون اینکه گوینده با کلام فضای آن سال های دور را توصیف کند، بیننده خود را در آن شرایط احساس می کند. انگار تهیه کننده و کارگردان برنامه به عمد فضایی ایجاد می کنند که موجب آزار بیننده شود، اما این آزار مخاطب را طرد نمی کند بلکه موجب همدلی و هم اندیشی و همدردی او با محتوای برنامه می شود. می شود به جای فضای سرد و خشن زندان، آن را خیلی شیک و مطلوب نشان داد یا مانند برنامه های گفت وگومحور یا برخی مصاحبه ها برنامه را با دکور خیلی زیبا و نور خیره کننده و مبل و صندلی آراست و نظر بیننده را به آنها جلب کرد. اما این برنامه یاد عبرت نه تنها شیک نیست بلکه قدری زمخت و آزاردهنده است اما این آزار چون هدفمند است مفید واقع می شود. این فضای ناهمگون و بدشگون قدری مخاطب را تکان داده و به واقعیت آن روزها نزدیک می کند. مجری بی تکلف است و پاسخ زندانی بی تکلف تر و همین تفاوت این برنامه با برنامه های مشابه است که بیننده را خسته نمی کند. گاه چنین حس می شود که رفتار مجری با زندانی جسورانه است و چه بسا برای بعضی خوشایند نیاید و موجب برانگیختن انتقاداتی شود. اما نقش مجری چنان است که گاه از زندانی بازجویی می کند، چرا که بازجوی زندان برخوردی رسمی و شیک نداشته است که او چنین کند. گویی او بازیگر فیلمی است در نقش منفی که قرار است از زندانی اعتراف بگیرد.
درحالی که می شد او با کمال احترام و خیلی شیک با زندانی سیاسی قبل از انقلاب روبه رو شده و از او خواهش کند خاطره بگوید. اما در این صورت دیگر بیننده و به خصوص نسل سوم و نسل چهارم را به دیدن این گفت وگوها ترغیب نکرده بود. او با برخورد جسورانه اش فضای کلیشه یی را می شکند و به نسل گذشته این فرصت را می دهد که فکر کند چرا با ارزش های او و گذشته اینچنین جسورانه برخورد می شود. به نظر می آید مجری برنامه سعی کرده است با عبور از برخورد کلیشه یی نشان دهد امروز ۳۰ سال بعد از انقلاب وقتی یک فرد خودی با این لحن سخن می گوید که واکنشی را برمی انگیزد مخاطب دریابد ۴۰ سال قبل عمال رژیم با چه لحن و سبکی با این عزیزان برخورد می کردند. مجری ضمیر «تو» به کار می برد، اما زندانی که برایش طبیعی است می گوید ما فحش ناموسی می شنیدیم، شلاق هایی خوردیم که گوشت بدن مان کنده می شد. مجری جسورانه وسط حرف زندانی می دود، اما زندانی می گوید وقت صحبت کردن توی دهن مان می زدند. مجری ناباورانه می گوید باورم نمی شود. اما این گفته نه از باب صدور حکم ناصداقتی برای زندانی است بلکه او را برمی آشوبد تا با احساس و انگیزه بیشتری حقایقی را که دیده است برای مخاطبی که آن فضا را لمس نکرده، توضیح دهد. با این روش میهمان برنامه مستقیم با مخاطب روبه رو می شود و با او ارتباط می گیرد. زندانی از شکنجه می گوید، از وضع مالی اش در آن زمان، گاه مجری از علل منفی آغاز می کند تا به پاسخ ناب برسد. زندانی می گوید ما خانواده فقیری بودیم. مجری زیرکانه برای رسیدن به پاسخی که هم نسلانش تشنه آن هستند با لحنی ملامت گونه می گوید؛ آها، دغدغه نان داشتی، زندانی به درستی می گوید علت مبارزه شکم سیری نبود. در جای دیگری زندانی دیگری می گوید موقعیت مالی خوب بود و من از هر امکانی برخوردار بودم. مجری زیرکانه می گوید تو که همه چیز داشتی انقلابت دیگر برای چه بود؟ زندانی هم در پاسخ او می گوید دغدغه نان نبود، دغدغه دین بود. این سیر را می توان طور دیگری هم طی کرد. مجری می تواند از همان ابتدا بپرسد آقای عزیز شما دغدغه دین داشتید؟ او هم تایید کند و خیلی روشن ماجرا ختم شود. اما این نوع پرسش و پاسخ تکراری چیزی نیست که بیننده را به ادامه برنامه ترغیب کند. زندانی خانم معصومه جزایری پیرو پرسش مجری در بخشی از صحبت هایش می گوید، امام حسین فرمودند اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید و دو تن از برادران همسرم چریک فدایی بودند و من بنا به گفته امام حسین(ع) به آنها احترام می گذارم و این صحبت ها پخش می شود و فضای باز رسانه را نشان می دهد که عمدتاً مطلوب نسل سوم است؛ نسلی که اگر انقلاب را ندیده ولی به ارزش های آن احترام می گذارد و نمی تواند به آن پشت کند. به نظر می آید برنامه توانسته به دور از پرسش های کلیشه یی و معمول به عنوان یک نسل سومی، انگیزه ها و علت این همه ایستادگی و پایمردی نسل انقلاب را جست وجو کرده و دریابد. در این مسیر از یک سبک داستانی و اجرای فی البداهه بهره گرفته شده که حتی متاسفانه ما در برنامه های زنده هم از آن بی بهره هستیم.
این سبک اجرا زندانی را در قالب مرور خاطرات قرار می دهد نه در قالب و دکور شیک و از پیش تعیین شده که گوینده ذهنش درگیر طرز نشستن و قرارگرفتن روی صندلی و ژست جلوی دوربین باشد.
زندانی قدم زنان سخن می گوید با نگاهی پدرانه به پسر امروز خویش، با نگاهی برادرانه به برادر نسل سوم و با نگاهی مهربانانه با مجری که می خواهد برای هموطنان خویش حرفی برای گفتن داشته باشد که می خواهد زندانی سیاسی قبل از انقلاب را تعریف کند که با نسل امروز همنوا و همدل نجوا کند که زندگی زیباست حتی از پشت میله های سرد و آهنین زندان، چرا که ۲۲ بهمن ۵۷ یکی از زیباترین روزهاست.
ماه منیر کیوان سرایی
منبع : روزنامه اعتماد