جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


خاطرات و رویاها


خاطرات و رویاها
▪ ۱۳۲۶: تولد در بابل
▪ ۱۳۵۱: فارغ التحصیلی از مدرسه عالی تلویزیون و سینما، ساخت فیلم «طوبا»
▪ ۱۳۵۴: ساخت فیلم مستند «چابک سوار»
▪ ۱۳۵۸: ساخت فیلم مستند «خاویار»
▪ ۱۳۵۹: ساخت فیلم مستند «نان بلوچی»
▪ ۱۳۶۱: ساخت فیلم مستند «اجاره نشینی»
▪ ۱۳۶۵: ساخت فیلم مستند «یک سفر صیادی»
▪ ۱۳۶۹: ساخت فیلم مستند «زعفران»
▪ ۱۳۷۲: ساخت فیلم بلند داستانی «زینت»
▪ ۱۳۷۵: ساخت فیلم مستند «ملاخدیجه و بچه ها»
▪ ۱۳۷۶:بزرگداشت ابراهیم مختاری، در جشنواره لایپزیک
▪ ۱۳۷۸: ساخت فیلم مستند «مکرمه؛ خاطرات و رؤیاها»
▪ ۱۳۷۹: ساخت فیلم مستند «زینت: یک روز بخصوص»، دریافت تندیس بهترین فیلم مستند در مراسم جشن صدسالگی سینمای ایران، دریافت جایزه «آلن دونییرو و تقدیر ویژه هیأت داوران جشنواره شمال - جنوب ژنو.
▪ ۱۳۸۱: انتشار کتابی درباره «میراث پهلوانی» به همین نام
▪ ۱۳۸۲: ساخت فیلم مستند «پیشواز»
● جوایز
▪ دیپلم افتخار مطبوعات در جشنواره فیلم های دانشجویی سیند استود، آمستردام، هلند، ۱۹۷۳
▪ جایزه ویژه هیأت داوران در جشنواره منظره زمین، توکیو، ژاپن، ۱۹۹۲
▪ جایزه بزرگ جشنواره طبیعت و محیط زیست ساچیل، ایتالیا، ۱۹۹۴
▪ فیلم برگزیده کانون کارگردانان سینمای ایران، زینت، ۱۳۷۲
▪ جایزه بهترین فیلم بلند در جشنواره بین المللی سنت ترزلورن تید، کانادا - ۱۹۹۴
▪ جایزه مردمی جشنواره جهانی تورنهاوت بلژیک - ۱۹۹۷
▪ جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره بین المللی آکادمی فیلم جمهوری چک - ۲۰۰۱
«هنوز هم مقوله فیلم مستند با مشکل عرضه برای مخاطب مواجه است. تلویزیون به عنوان قوی ترین رسانه ای که می تواند، نقش ارتباطی مناسبی میان مردم و فیلم مستند ایجاد کند، درهایش را به روی سینمای مستند، بسته است و تنها به نمایش بعضی فیلم ها با موضوع خاص می پردازد. از طرف دیگر سینماها هم، هنوز به فضایی نرسیده اند که بتوان در آن به عرضه آثار مستند پرداخت. در سیستم ویدئویی هم سینمای مستند، جایگاهی ندارد. تمام این عوامل، دست به دست هم داده اند، تا سینمای مستند، علی رغم این که بهترین وسیله برای معرفی مقولاتی مثل میراث فرهنگی است با بی توجهی مواجه می شود. در ایران به دلیل سیاست گذاری نامناسب، جشنواره عمده ترین روش عرضه سینمای مستند شده است.
در حالی که در کشورهای دیگر، جشنواره آخرین گزینه عرضه سینمای مستند است.» «ابراهیم مختاری»، از مستندسازان پرکار کشورمان، در آسیب شناسی شیوه عرضه آثار سینمای مستند به این نکات اشاره می کند.
او متولد ۱۳۲۶ در شهرستان بابل است و پس از فارغ التحصیلی از مدرسه عالی تلویزیون و سینما، کار در حوزه سینما را با دستیاری آغاز کرد و سپس به مستندسازی روی آورد. پس از ساخت فیلم کوتاه داستانی «طوبا» که درباره یک دختر عقب افتاده است که به امید بهبود، او را شوهر می دهند و تغییر حال او شوهر را راضی نمی کند و سپس او را ترک می کند، به ساخت فیلم مستند «چابک سوار» می پردازد. این فیلم با رویکرد اجتماعی و مردم شناسی، به بررسی شیوه های سنتی پرورش اسب و مسابقات اسب دوانی در میان ترکمن های ایران می پردازد.
«ابراهیم مختاری» درباره زمینه های رشد خود و ناخودآگاهی «دوربین بی واسطه» در فیلم «چابک سوار» می گوید: تحقیق در احوالات زندگی روستا، به نحوه زیست خودم برمی گردد که غیر از اول مدرسه و سال آخر دبیرستان، تمام دوران تحصیلم را در گنبد قابوس ساکن بودم. دوران سپاه دانش را در آذربایجان گذراندم. بنابراین، وقتی هم از مدرسه عالی سینما و تلویزیون وارد سینما شدم، به سینمای داستانی علاقه نشان ندادم.
هر چند دستیار سریال «دلیران تنگستان» شدم. با «آت اوغلان» می خواستم موضوع را بفهمم. البته امکان تحقیق را تلویزیون فراهم آورد. خودم هم مقداری زبان ترکی می دانم. این اولین کار، بیشتر حالت خودرو داشت. البته «نانوک شمال» را در مدرسه دیده بودم.
«مختاری» در سال ۱۳۵۵ «سبزوار» را کار کرد که صحنه دیکته نویسی بچه ها، امروز حالت نمادین پیدا کرده است. «ابراهیم مختاری» می گوید: «سبزوار، زمستان ۳۵»، پخش شد. می گفتند: مخالف اصلاحات ارضی است و من نمی فهمیدم که مخالف اصلاحات ارضی، یعنی چه؟ البته تحقیق نظر انتقادی، نسبت به کشاورزی و کل موضوع داشت و میل به تغییر و اصلاح در این کارها هست. ترجیح روشی که در این فیلم ها به کار گرفتم، هنوز خود آگاه نشده بود.»۱
در آن زمان وضعیت انقلابی جامعه مناسب ترین شرایط را برای تحقیق در احوالات گذشته سرزمین و میراث حکومت ما برای محرومان، فراهم آورد. بنابراین جوهره غالب فیلم های مستند اجتماعی در این دوره، نگاهی به گذشته و تصویری است که از وضعیت لایه های زیرین جامعه ارائه می دهند.
در این دوران «ابراهیم مختاری» که از مدرسه «ونسن» لیسانس گرفت و آماده گذراندن دوره فوق لیسانس بود، در فروردین ۱۳۵۸ مانند تعداد دیگری از ایرانیان مقیم خارج، به وطن بازگشت. در سال ۱۳۵۸ راهی گنبد قابوس شد تا بار دیگر در همان فضای فیلم «چابک سوار» به تحقیق بپردازد. «خاویار» حاصل این تفحص است.
وی در این باره می گوید: در «خاویار» بازسازی زیاد شد. چون چیزی را که می خواستم به راحتی با دوربین بی واسطه به دست نمی آمد. بنابراین بازسازی کردم. در آغاز فیلم، از مردمان گمیشان به دلیل فراهم آوردن امکان بازسازی تشکر شده است. با وجود این، فیلم بیشتر گذشته از طریق گوینده - آنا قربان بهی - توصیف می کند. البته یک پیرمرد بازنشسته شیلات و جوانترها که - زندگی فلاکت بار پیرمرد، آینه آینده آنهاست و ضمن همکاری با شیلات به قاچاق خاویار می پردازند، محورند، یکی از ماهی گیرها، گرفتار مجازات و از کار اخراج می شود. فیلم از نظر گفتار، دنباله تجربه «چابک سوار» است.
«مختاری» درباره فیلم بعدی اش «نان بلوچی» گفت: «بعد از «خاویار» راهی بلوچستان شدم. می خواستم بدانم ماترک گذشته برای این ملت چیست؟ روز در منطقه گشتم. می خواستم یک خانواده را محور قرار بدهم که به دلیل تعصب، نسبت به زنان خانواده موفق نشدم. ۲
«محمد تهامی نژاد» در کتاب «سینمای مستند ایران، عرصه تفاوت ها» درباره این فیلم می نویسد: «نان بلوچی» - ۱۳۶۰ - به همراه راهنمای محلی - اشرف سربازی - در منطقه گلمورتی، واقع در ناحیه سرحد ساخته شده و آدم ها، احتمالاً جزو طایفه ریگی اند. «نان بلوچی» از نادر تجربیات، «ابراهیم مختاری» در زمینه تدوین روشنفکرانه است.
در این تدوین، ورود خان به کپر، برای کشیدن تریاک و کار غلامان، روی زمین موازی است. فیلم گرچه بانمای بهت آور کشاورزان داس به دست، داس هایی شبیه خنجر، شروع می شود، ولی در پایان نشان می دهد که «زعیم» آموخته است در رده اجتماعی دیگری غیر از خان قرار دارد و بر نیروی خود متکی نیست و از شرایط تمکین کرده است.
«مختاری» در مورد تجربه مونتاژ در سال ۵۹ می گوید: در این سال، مونتاژ را کشف کردم. در تلویزیون فیلم «نان بلوچی» را با خانم «شیرین وحیدی» مونتاژ می کردم و در کانون، روی فیلم های «کودکان و استثمار» محمدرضا اصلانی و «کوره پز خانه» محمدرضا مقدسیان کار می کردم. «اصلانی» ذهن سینما توگرافیک دارد. به همین دلیل با او کار می کردم. در فیلم «نان بلوچی» من مونتاژ جاذبه را تجربه کرده بودم که برخورد مکانیکی یا فنی و بیرونی با پدیده است. البته فیلم به دلیل این که بازگشت به روستا را تبلیغ نمی کرد، از تلویزیون پخش نشد.
وقتی در یک نمایش خصوصی، تماشاگران برای فیلم دست زدند، فقط یک شب خوشحال بودم. کم کم اوستا می شدم و می فهمیدم که اعمال اراده شخصی نباید بکنم. باید مونتاژ را از طبیعت و ذات امور پیدا کنم. در هیچ کدام از فیلم های من، دیگر آن شیوه مونتاژ را نمی بینی.» ۳
در سال ۱۳۶۰ دو گروه کار و صنعت و روستا ادغام شد و گروه اقتصاد در صدا و سیما به وجود آمد که «سعید اعتمادی» آن را اداره می کرد. طرح سرپناه، با حمایت وزارت مسکن و شهرسازی که در آن زمان خواهان تغییرات در امر مسکن بود، در گروه اقتصاد به تصویب رسید.
«ابراهیم مختاری» در این باره می گوید: «یک روز آقایی آمد و خود را «حسن میری» تهیه کننده تازه وارد سازمان و نماینده وزارت مسکن، معرفی کرد و گفت: می خواهد به سفارش آن وزارتخانه فیلم و یا فیلم هایی در مورد مشکل مسکن بسازد... و اضافه کرد؛ اصلاً قرار نیست این فیلم ها پخش شود. وزیر مسکن می خواهد مشکل را به وزیر و وکیل نشان دهد بنابراین هیچ سانسور ندارد.»۴
در همین زمان بود که «مختاری» فیلم «اجاره نشینی» را به شیوه دوربین بی واسطه ساخت. البته در ابتدا این فیلمساز به دلیل شرایط حاکم بر آن دوره با ساخت این فیلم موافقت نکرد. اما در نهایت با مطالعه تحقیقات گسترده آنها و انجام تحقیقات مختلفی که خودش انجام داد، به این نتیجه رسید که در فیلم، نمی توان همه این مسائل را مطرح کرد.
از این رو تصمیم گرفت، سه فیلم در این خصوص بسازد. پس از این بود که «مختاری» هم مانند بسیاری از کارگردان های مستقلی که در تلویزیون بودند و حاضر به ساخت فیلم های تبلیغاتی نبودند، به شهرستان منتقل شد. حکم «مختاری» برای بوشهر آمده بود. در حالی که بوشهر فقط آنتن رادیو داشت و پس از مدتی حکمش را برای بندرعباس زدند.
فارغ از این مسائل، «ابراهیم مختاری» با تأکید بر تولیدات تلویزیونی، اعتقاد داشت بی رقیب بودن تلویزیون، سبب سقوط کمی و کیفی فیلم های مستند در دهه شصت است. مختاری گزارش های مستند را به مثابه میراث ملی، بخش بسیار مهمی از اسناد و مدارک دیداری دهه شصت قلمداد می کرد و می گفت: با کاهش نقش های اجتماعی و بعداً توقف جنگ که محرک های اصلی این گونه مستند بودند، حجم تولید این گونه، کاستی گرفت و از این پس می بایست، مستندهای غیر گزارشی از موضوع های غیرروز که گونه مستند در مواجه با آنها کاربرد ندارند، ساخته شود. در دهه شصت، مدیریت تلویزیون، یکپارچه خاستگاه سیاسی داشت. طبیعتاً بینش لازم برای تولید فیلم مستند را نداشت. ۵
وی معتقد است، سینما چون از تصویر بهره می گیرد و برای انتقال مطلب نیاز به زبان و ترجمه ندارد و موضوعش را مستقیماً و بی واسطه بیان می کند، می تواند عامل مهمی برای معرفی مقولات فرهنگی باشد. اما به شرط این که علاوه بر ارائه ارزش های فرهنگی، از نظر ارزش های سینمایی نیز در جایگاه مناسبی قرار داشته باشد. اگر در این زمینه سرمایه گذاری های لازم انجام شود، بستر مناسبی برای تهیه فیلم های خوب، هم از نظر موضوع و هم از نظر کیفیت به وجود می آید که می تواند مخاطب را با فیلم درگیر کند.
از دیگر فیلم های وی می توان به «ملاخدیجه و بچه هایش» اشاره کرد. مکتب ملاخدیجه، بیشتر به یک مهدکودک در دوره تعطیلات تابستانی شبیه است و نمی تواند دنباله مستقیم رسم و رسوم مکتب خانه داری و روابط خشن و غیرمسوؤلانه مکتب دارها با شاگردان باشد. اسپندگردانی صبح اول وقت، دور خانه و مراسم پایان یک جزء قرآن، ورود دختر بچه ای با مادرش به مکتب خانه و چیدن انجیر برای بچه ها، از صحنه های زیبای فیلم است.۶
پی نوشت:
۱- محمد تهامی نژاد، سینمای مستند ایران، عرصه تفاوت ها، انتشارات سروش، ،۱۳۸۱ ص ۱۲۱ و ص ۱۲۲
۲- همان، ص ۱۳۳ و ص ۱۳۴
۳- همان، ص ۱۳۴
۴- همان، ص ۱۳۶
۵- همان، ص ۱۶۱
۶- همان، ص ۱۸۵
نمای مهر برگرفته از سایت انجمن مستند سازان است.(iran-newspaper)
منبع : مازند نومه