چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


بازیگر یا مدل تبلیغاتی؟


بازیگر یا مدل تبلیغاتی؟
● گفت وگو با سعید كنگرانی بازیگر ازدواج به سبك ایرانی
سعید كنگرانی بازیگری را از هفت سالگی و آنچنان كه خودش می گوید بی آنكه بداند حقیقت سینما چیست آغاز كرد. دایره مینا (داریوش مهرجویی)، سرایدار (خسرو هریتاش) و... از جمله كارهای اوست. با بازی در سریال دایی جان ناپلئون (ناصر تقوایی) عضوی از اعضای خانواده ها شد. پس از انقلاب چهار فیلم بازی كرد. سه فیلم بین سال های ۵۸ تا ۶۰ و اولین كارش بعد از سال ها دوری از وطن فیلم «ازدواج به سبك ایرانی» است. حضور دوباره این بازیگر بهانه ای بود برای این گپ دوستانه...
● از آخرین كارتان یا به قولی اولین كارتان بعد از ۲۵ سال دوری، آغاز كنیم. درباره فیلم «ازدواج به سبك ایرانی»، بفرمایید چگونه، این كار را پذیرفتید؟
▪ من چون سینمای ایران را در سالیانی كه در آمریكا درس می خواندم، مطالعه نیز می كردم، وقتی آمدم همان سال اول بود كه علی معلم، تهیه كننده این فیلم تماس گرفتند و با حسن فتحی ملاقات كردم و حضور در این فیلم به من پیشنهاد شد. متن را كه اقتباسی از فیلمی یونانی بود خواندم و به اعتبار شناخت از حسن فتحی كار را پذیرفتم.
● گویا از قدیم با حسن فتحی آشنایی داشتید؟
▪ در دوران دبیرستان ما هم محلی و هم مدرسه ای بودیم، منتها او در كنار درس در رشته والیبال مشهور بود و من هم به عنوان یك بازیگر.
● «ازدواج به سبك ایرانی» چه جذابیتی برای شما به عنوان یك بازیگر حرفه ای داشت؟
▪ مهمترین اصلی كه در واقع من را بسیار جذب كرد، پنجه انداختن با یك كار طنز - كمدی بود كه من تجربه آن را نداشتم، وقتی متوجه شدم كاراكتری را كه باید بازی كنم، كاری است كمدی برایم بسیار جذاب بود و زمانی كه رل دایی مهدی را خواندم حس كردم باید شخصیتی را خلق كنم كه تا به حال انجام نداده ام و این برای انتخاب فیلم «ازدواج به سبك ایرانی» دلیل اصلی من بود.
● سوژه هم به اندازه نقش برایتان مهم بود؟
ذات سوژه و حال و هوای بسیار صادقانه و توجه به آثار و آداب ایرانی را برای حافظه تاریخی ایرانیان مهم دیدم.
▪ شما در خلق نقش و كاراكتر تا چه حد آزاد بودید؟
پس از صحبت های حرفه ای كه بین من و حسن فتحی انجام گرفت و با شناختی كه از یكدیگر پیدا كردیم ایشان به شناخت من اعتماد كردند و دست مرا باز گذاشتند، به غیر از شور و صلاح هایی كه در گوشه هایی از كار احتیاج بود، خلق اصلی كاراكتر را به عهده من واگذار كردند و برای خلاقیت و فی البداهه گری آزادی عمل داشتم.
● بعد از دوری چندین ساله از سینمای ایران نگران حضور مجدد با چهره ای جاافتاده نبودید؟
ابداً، هیچ گاه نگران ردپای تجربه بر چهره ام نبوده و نیستم و به شما هم همین توصیه را دارم كه هرگز از خطوط پیشانی و موی سفید دل نگران نباشید، خط جبین و موی سفید یعنی بزرگ شده ای. (به قول شاعر: آن كس از درد بترسد كه متاعی دارد عاشقان جمع نكردند و پریشانی نیست.)
▪ در ایران فیلمی با صدای همزمان كار نكرده بودید، صدابرداری همزمان فیلم چطور؟ نگرانتان نمی كرد؟
با اینكه این فیلم نخستین تجربه سینمایی من در ایران بود كه صدابرداری همزمان را با صدابرداران ایرانی تجربه می كردم، (البته در آمریكا با صدای همزمان كار می كردیم) برای صدای نقش «دایی مهدی» صداسازی نكردم و از سبك آزاد در بازی این شخصیت سود بردم كه مرز اغراق را می شكند و خلاصه اینكه چون به مقوله تربیت صدا آشنا هستم مطمئن جلوی دوربین رفتم.
● احساستان بعد از این همه سال كه دوباره جلوی دوربین قرار گرفتید چه بود، آیا واقعاً این احساس گفتنی است؟
▪ اشاره درستی كردید، حقیقتاً آن احساس گفتنی نیست با این وصف این تجربه دوباره برای من جاذبه شناختی داشت یعنی فضایی را كه مدت ها از آن دور بودم، پیشرفت هایی در صدابرداری و فیلمبرداری بسیار برایم جذاب بود و تازگی داشت، حسی وفادارانه و غریب بود احساس می كردم مسئولیتم صد برابر بیشتر شده چون پس از سال ها مردم كه همیشه برایشان احترام قائل هستم و آنان را قاضی القضات می دانم حس رسالتی را بر دوشم می نهاد و كار را سخت تر می كرد و این شوری عجیب در من به وجود آورده بود و بار عاطفی- معنوی در خود احساس می كردم.
● درباره مدل یا نوع بازی تان در فیلم «ازدواج...» توضیح دهید.
▪ عرض كنم من تربیت شده متد هستم به خصوص سالیانی را كه در آمریكا بودم در مدرسه «لی استراسبرگ» با «سوزان استراسبرگ» یك دوره كامل متد را پشت سر گذاشتم تا ببینم متد در نسل جدید سینمای جهان به كجا رسیده. ولی مدلی كه برای رل «مهدی تجریشی» استفاده كردم سبكی است كه سابقاً نیز به صورت تئوری از آن بارور بودم كه به سبك آزاد یا Freestyle معروف است.
● ممكن است درباره Freestyle بیشتر توضیح دهید.
▪ البته، در آمریكا در یكی دو دهه اخیر سبك جدیدی باب شده به نام سبك آزاد كه یك مرحله پس از متد است چون متد افرادی مانند استانیسلاوسكی دیگر قدیمی و كهنه شده و تنها به عنوان مباحث تئوریك در دانشگاه ها توسط اساتیدی همچون آل پاچینو تدریس می شود و بازیگران سرشناسی مثل «شان پن»، «تام كروز» یا «ادوارد نورتون» این سبك را دنبال می كنند. در این مدل شما مدتی را با كاراكتر مورد نظر زندگی می كنید تا رفتارهایش بخشی از رفتارهای شما شود. البته همانگونه كه اشاره كردم بنده نیز به لطف اساتیدی چون دكتر «غلامحسین ساعدی»، داریوش مهرجویی، خسرو هریتاش، ناصر تقوایی و... به جایی رسیدم كه می توانم تجربه های جدیدی داشته باشم. به كلام دیگر بازیگر علاوه بر آنچه از دامن اساتید آموخته برای خلق تیپ و حتی كاراكتر باید به نقش نزدیك شود، نقش را زندگی كند و بیشتر با جهان بینی مطالعاتی خود رل را بیافریند. لازم است یادآوری كنم من خود در كار «ازدواج…» چون نخواستم تیپ سازی كنم و «دایی مهدی» كلیشه شود یا الگویی را تداعی كند بیشتر به این سبك نزدیك شدم.
● در خارج از كشور حرفه اصلی خود یعنی سینما را به طور حرفه ای دنبال می كردید؟
▪ بله، غافل نبودم و به عضویت رسمی سندیكای بازیگران آمریكا درآمدم و با شبكه هایی مثل HBO و ABC هم به عنوان بازیگر كار كردم و هم به عنوان كارگردان در زمینه مستندسازی مطالعه و تجربه كردم و یكی از تجربیاتم به مستندی سینمایی انجامید درباره بی خانمانان كه پس از تحقیقی چند ماهه از كتابخانه ای تا میدانی به یك مجموعه هفت قسمتی منجر شد كه در فستیوال هایی مثل ساندنس رابرت ردفورد و دیگر فستیوال ها مورد تقدیر قرار گرفت.
● نام كار چه بود؟
▪ «رویایی آرام بخش» در LA، البته تم كار درست خلاف این اسم است چون اساساً آرامشی در كار دیده نمی شود و عمداً و نمادگرایانه این را نام را انتخاب كردم.
● خب برگردیم به گذشته ها، درباره حضورتان در كارهای مشترك قبل از انقلاب مختصری بگویید؟
▪ عرض كنم در قبل از انقلاب ضمن اینكه من خیلی جوان بودم اما به زبان انگلیسی تسلط داشتم بنابراین نگاهم به فراسوی سینمای ایران بود. برای رسیدن به این خواسته تلاش كردم و به چند كار مشترك و بین المللی دست زدم. اما تحلیل و بررسی این كارها را به متخصصین واگذار می كنم. اولین كار مشترك «صحرای تاتارها» اثر «والریو زورلینی» محصول سه كشور ایران، فرانسه و ایتالیا بود كه من نقش یك افسر اتریشی را داشتم كه در سه ورسیون مختلف مونتاژ شد و در جشنواره بین المللی تهران هم به نمایش درآمد كه همان زمان خودم به عنوان یك بازیگر به برخورد دوگانه خارجی ها با سینمای ایران معترض بودم كه چرا بیشترین سرمایه در فیلم های مشترك از ایران است اما از بازیگران بزرگ ما استفاده های كوچك می شود و با نشریه های كیهان و اطلاعات همان دوران مصاحبه های مفصلی انجام دادم. كار دیگری كه مشتركاً با فرانسه انجام شد به نام «اولین شب آرامش» كه با «آلن دلون» همبازی بودم كه برای حضور در این فیلم حتی در مدرسه آلیانس پاریس ثبت نام كردم چون قرار بود كارهای دیگری نیز انجام شود كه انقلاب شد و من به ایران بازگشتم و در ایران ماندم و سه كار در ایران بازی كردم، سپس به آمریكا رفتم و در آن هجرت ناخواسته ضمن تحصیل رشته سینما چند فیلم در مقام بازیگر كار كردم.
● نظرتان درباره وضعیت بازیگری در ایران خصوصاً بعد از انقلاب چیست؟
▪ هنوز زود است تا بتوانم نظری نزدیك به یقین بدهم اما به عنوان یك بازیگر مسئول و اینكه از تبار بازیگرانی هستم كه از دامن استاد توشه برگرفتم، قد است و حرمت حرفه ای كار برایم قابل احترام و مهم است، می بینم و احساس می كنم كه بعضاً بازیگرانی با فیزیك و چهره های قابل قبول مدیوم سینما وجود دارند اما آن «حضور» لازمه بازیگری كه باید ضمن تحصیل و تجربه، ذاتی هم باشد دیده نمی شود. این دسته بازیگران بیشتر به «مدل های تبلیغاتی» یا «كارت پستالی» نزدیك هستند تا «بازیگری» به معنی وسیع كلام، اما با این اوصاف معتقدم اینها همه جریانات یك رودخانه خروشان است؛ آنكه به كار ایمان داشته باشد به سلامت و سربلندی عبور می كند و از این ورطه و مصاف نجات پیدا خواهد كرد.
● اصلی ترین دلیل انتخاب و پذیرش یك فیلم برایتان چیست؟
▪ اول متن، دوم قدرت خودم بر متن، كارگردان و بازیگران مقابل.● پس از انقلاب چهار فیلم بازی كردید...
▪ بله، پرواز در قفس، فصل خون (حبیب كاوش)، گرداب به كارگردانی حسین دوانی همراه با فخری خوروش و محمدعلی كشاورز كه توقیف شد و دیگر كار نكردم تا سفرم پیش آمد و بعد از حضور دوباره ام ازدواج به سبك ایرانی ساخته حسن فتحی.
● آیا دایی مهدی به شخصیت خود شما نزدیك بود. بیشتر منظورم شیطنت شخصیتی دایی است.
▪ دایی مهدی شخصیتی بود كه قاعدتاً می بایست صافی بین خانواده و مسائل خارج خانواده باشد چون مهدی تجریشی هم ناموسی و سنتی بود، هم در عین حال خصوصاً به دلیل شغلش (آژانس هواپیمایی) انسان مدرنی نیز هست یعنی یك نوع مصاف یا بهتر بگویم همراهی سنت با مدرنیته (كه امروزه بحث داغ اغلب جوامع است) كه مهدی تجریشی هر دو را ملاط می كند، مثلاً جایی كه با مرد آمریكایی دست به یقه می شود می خواهد از شرف خانواده و ایرانیت دفاع كند كه بخش سنتی او است اما وقتی متوجه می شود كه او عاشق است آن هم از آن تبار كه حافظ می گوید و ضمن احترام به سنت ها برای به دست آوردن یار تن بر هر كاری می دهد، حتی اگر لازم باشد دایی مهدی شیطنت هم می كند. سعی كردم این شخصیت را بیش از آنكه به من نزدیك یا دور باشد خلق كنم كه همان سبك آزاد است كه از آن یاد كردم یعنی به قولی فلفل نمك كار حتماً باید به اندازه و در جای خود به كار گرفته شود تا نه اغراق زده باشد نه منفعل.
● بازی شما در فیلم به طنز نزدیك تر بود تا به كمدی، ممكن است درباره این مرز توضیح دهید.
▪ طنز وقتی زیر پوست یك بازیگر برود شمایل او را تغییر می دهد، اینجا است كه لحظات مهم می شوند، ممكن است با دكوپاژ فاصله هم داشته باشد ولی در لحظه خلق می شود و این خلق الساعه بودن در ایجاد موقعیت كمك می كند. اگر بخواهیم به كمدی رج زده شده نزدیك شویم مثل كمدی موقعیت، این كمدی از قبل نقش و رقم خورده اما طنز، خلاقیت زمانی و آنی دارد، خلاقیت ندانسته دارد كه مهدی تجریشی هم این گونه به عمل آمد.
● مایلید از اولین حضورتان در تئاتر و سینما یاد كنید؟
▪ اولین فیلم سینمایی ام برمی گردد به سن هفت سالگی با نام «امروز و فردا» كه از طریق بهروز وثوقی به گروه معرفی شدم كه راستش تصمیم بزرگترهایم بود. اما اولین فیلم خودآگاهانه با شكل و شمایل حرفه ای «رضا موتوری مسعود كیمیایی» بود كه رل «قنبر» را داشتم. اما قبل از رضا موتوری در همان سال تئاتر «شهر قصه» مرحوم «بیژن مفید» را در نقش «آقا موشه» بازی می كردم كه «مسعود كیمیایی» به همراه «بهروز وثوقی» تئاتر را دیدند و من برای نقش «قنبر» انتخاب شدم و بدین گونه بود كه پس از رضا موتوری به صورت جدی وارد دنیای سینما شدم و این حرفه را برگزیدم.
● گویا قبل از انقلاب فیلم كوتاه هم ساخته اید؟
▪ بله، من قبل از اینكه فیلم سرایدار را به كارگردانی «خسرو هریتاش» كار كنم، عضو رسمی انجمن «سینمای آزاد ایران» بودم. خاطرم هست كه خاستگاه دوستانی چون غلامرضا آزادی، كیانوش عیاری، مرحوم شهریار پارسی پور و... همانجا بود. یا غلامرضا موسوی كه در آن زمان خبرنگار بودند و در حین مونتاژ یكی از فیلم های هشت میلی متری ام به نام «عزای عذاب» در دفتر سینمای آزاد با من مصاحبه كردند. در آن سالیان من خود نیز به عنوان بازیگری كه حرفه ای هم شده بودم طرفدار سینمای آزاد، سینمای مستقل، سینمای غیردولتی و سینمای غیر استودیویی بودم.
● دایره مینا براساس نوشته ای به نام «آشغالدونی» از غلامحسین ساعدی شكل گرفت، حضور ایشان در سنین نوجوانی و جوانی شما در روند بازیگری تان تا چه حد موثر بود؟
▪ این بازمی گردد به همان فصل از عرایضم، یعنی قداست توشه چیدن از دامن استاد. خاطرم می آید مشق خانه ای كه استاد ساعدی در آن سنین كم به من می دادند مثلاً تحقیق درباره كتاب «پتروشوفسكی» به نام عهد كشاورزی حافظ بود یا تحقیقاتی درباره «مایاكوفسكی» كه محصول آن نشست و برخاست و فراگرفتن از اساتید وفاداری است كه در وجود یك طالب حقیقی تا آخر عمر باقی می ماند و لذت تلاش و كنكاش را در دوره های سخت و پرفراز و نشیب زندگی با تحمل و صبر درو می كند. بی تعارف عرض كنم خود من اگر قرار باشد سلوك كنم، هجر بكشم، بی پولی بكشم، مهم نیست، همه تلخكامی ها را بر جان می خرم تا به كار و تبار استادانم وفادار بمانم و حس مسئولیت را از دست ندهم. اینها همه و همه درس هایی بوده كه من از آموزه های بزرگان برگرفته ام البته علاوه بر نگاهی كه خود نیز به حضور متبرك و قامت والای انسانی دارم.
● در حال حاضر مشغول كار سینمایی جدیدی هستید؟
▪ چند پیشنهاد آمده كه در حال مطالعه و بررسی هستم.
● خارج از مباحث سینمایی و به عنوان حسن ختام شنیده ایم كه شما دستی در ادبیات نوشتار هم دارید...
▪ من بزرگ شده دورانی هستم كه شرایط اجتماعی و طبقاتی ما را به مطالعه و تحقیق وادار می كرد. همیشه به تاریخ، ادبیات و موسیقی ارادت داشته و دارم و این بود كه از سن نوجوانی شعر و قصه كوتاه می نوشتم. شاید برایتان جالب باشد اولین شعرم هم درباره دفاع از كشاورزان روستاها بود كه در سن ۱۴سالگی نوشتم. این روزها نیز به یمن مراقبه و یاری همسرم در پی جمع آوری مجموعه اشعار و چند قصه كوتاه هستم تا شاید به دست چاپ و انتشار بسپارم.
● ممكن است چنانچه آن شعر دوران نوجوانی را به خاطر دارید برای ما و خوانندگان بگویید.
▪ بله، چون آن شعر آرمانخواهانه را هیچ گاه از یاد نبرده ام.
آی كوران- آی كوران برخیزید كه چشم و چراغ قریه در راه است-/ تنها چراغ قریه را،- آرام برفراز آسیاب بیارایید/ كه باز یافته كوره راه را به بی راهه نرود./ خدایا، خدایا مبادا شولای چراغ چشمانش را بیازارد./ اكنون دخیل های كهنه را از صندوق هاتان بیرون آورید-/ كه بازیافته در راه است.../ خدایا، خدایا.../ بیایید، می آییم، فرش می شویم گسترده بر كوره راه... و داس هامان روزنه ای می شود برای عبورش.../ روزنه ای می شود برای عبورش./
سعیده خدابخش
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید