چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


بیگانه پرواز


بیگانه پرواز
● عبدالـحسین مختاباد
موسیقی هنری در جامعه ما از موقعیت مناسب و معقولی برخوردار نیست، آیا این سنت شگرف و تاریخی همانند موسیقی کلاسیک غرب در حال از هم پاشیدن و یا رو به فراموشی سپرده شدن است؟ سوال و مقایسه مناسبی نیست،؟ جواب این امای بزرگ را بدین گونه باید داد؟ اولاً موسیقی هنری در غرب در حال از هم پاشیدن نیست که «هر روز به شکلی بت عیار برآید.» واقعیت این است که در طول حداقل بیش از پانصد سال (از عصر رنسانس) این موسیقی به عنوان عضو جداناپذیری از هویت فرهنگی جامعه غربی به همراه تحولات عمیق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دچار دگرگونی، تحول و دگردیسی شده است.
این هنر متعالی از ذره، ذره تحولات به وجود آمده حتی «علمی و صنعتی» آن جوامع نفع و سود خود را برده است. درعصر حاکمیت کلیسا همواره در خدمت مراسم پرشور مذهبی بوده و آهنگسازان برجسته عصر به خلق آثار ارزشمندی دست زدند و به نیایش ذات احدیت پرداختند، «سرودهای گرگوری و...»، در عصر رنسانس و فروپاشی حکومت کلیسا شمع محفل اندیشمندان و متفکران سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شده.
«ارلاندو دی لاسو،پالسترینا و...»، در عصر باروک به دربار پادشاهان رونق بخشیده، «ویوالدی، فیلیپ تله من،باخ، و...» در عصر کلاسیک ها همپای انقلابات عظیم اجتماعی «انقلاب کبیر فرانسه» صدای مردم خیابان ها و انقلاب آنها را فریاد زد. «بتهوون، موتزارت، های دن و...» در عصر رمانتیک ها شکوه های عشق و دوستی عاشقان را سروده. «شوبرت، شومان و...» و در عصر صنعت و تکنیک صدایی و پیچیده درهم تنیده و کاملاً غریب، زندانی شدن انسان در حصار ماشین را ترسیم کرد«دبوسی، استراوینکی،کیج و...» و تا امروز که این هنر در عام ترین و خاص ترین پدیده های زندگی انسان غربی نمود دارد. سبک های موسیقیایی ایجاد شده در همین ۵۰ سال گذشته کلاه فکرت را از سر عقل بر زمین می اندازد؛ موسیقی مدرن،پست مدرن، موسیقی جاز، پاپ، رپ و... و کوتاه سخن اینکه این کاروان را سر ایستادن نیست که نیست.
اما در این سوی کره زمین و خصوصاً در این قطعه از خاک جهان، همه چیز رنگ و بوی غریبی دارد، موسیقی در زرورقی پیچیده است. این هنر تنها در کنار کلمات دیگری معنی می یابد، عرفان و موسیقی، ادبیات و موسیقی، شعر و موسیقی، کاروان شعر و موسیقی، موسیقیدان عارف ، موسیقیدانی خوب و....
پس کجاست این موسیقی«بماهو» موسیقی (Pure music)؟ تحولات و افت و خیزهای این هنر کجاست؟تنها با نگاهی سطحی به سایر هنرهای ایرانی، اعم از خط، نقاشی و غیره می توان به آسانی تحولات و تغییرات شگرف این هنرها را مشاهده کرد. در حوزه ادبیات از فردوسی بزرگ تا مولانا و سعدی و حافظ و صائب و تا نیما و سهراب قله های بزرگی از تحول و دگرگونی را می توان یافت. تحولاتی که برای درک آن نیاز به میکروسکوپ نیست، که یک علاقه مند و مشتاق به ادبیات پس از اندکی تفحص به آسانی به تفاوت ها و تحولات موجود بین شعر مولانا و صائب تبریزی پی خواهد برد.
باید اذعان کرد که موسیقی ما دارای پیوستگی تاریخی نیست، تنها بیان برخی داستان ها (خبر کشته شدن اسب پادشاه ساسانی توسط خواننده یی، یا خواندن ترانه یی و بازگرداندن پادشاهی به شهر خویش (ماجرای رودکی بزرگ) و نیز یافتن اسامی یی از الحان در ادبیات کهن معنی پیوستگی و امتداد منطقی تاریخی این هنر را نمی دهد و به بیانی ساده تر اینکه موسیقی ما پیوستگی و تداوم ملودیکی تاریخی ندارد. یک خاطره ، در هنگام تدریس تاریخ موسیقی ایران دانشجویی از من پرسید که موسیقی فارابی چیست؟ گفتم نمی دانم.
بعد معلوم شد که دانشجو اعلام کرده که این آقا بی سواد است، واقعاً موسیقی فارابی چیست؟ و صفی الدین ارموی بزرگ چه می گوید؟ آیا یک استاد تاریخ موسیقی غربی برای تدریس موسیقی قرون وسطی باید به ریاضیات پناه ببرد؟ آیا بحث در مورد آوازهای گریگوری (Gregorian - Chants ) «حوالی قرن ششم میلادی » نیازمند به هم بافتن آسمان و ریسمان است ؟ ما حتی فرهنگ ملودیک یک قرن پیش خود را نیز به خوبی نمی دانیم ،؟ به بیانی گنجینه صوتی ما تهی است.
طرح همه این سوالات مرا به یک پاسخ می رساند؛ موسیقی در جامعه ما همواره در حاشیه بوده و هیچگاه جامعه اعم از دولتمداران، اندیشمندان و روشنفکران و نهایتاً مردم عادی این هنر را نه یک نیاز که یک تفریح به حساب آورده اند.
در سرگذشت مردان بزرگ موسیقی ایران همه تلاش دارند بگویند که این موسیقیدان انسان متدین و اهل نماز و خدا بوده است. راستی یک دکتر، مهندس، معلم و غیره نباید ثابت کنند که اهل خدا و نمازند؟ چه فرقی بین یک موسیقیدان، یک پزشک، یک مهندس و یا یک ادیب وجود دارد؟ چرا باید موسیقیدان درجامعه به اثبات خود همت گمارد؟ یک اثر هنری ایجاد شده خود نشان معرفت درونی یک موسیقیدان است ولاغیر. حرف اصلی این مقاله این است که جامعه در نگاهی عمومی هنوز گوش موسیقیایی ندارد.»
وقتی گوشی تاریخی برای شنیدن نباشد تحولی در اصوات موسیقی ما صورت نخواهد گرفت. وقتی جامعه به طور عام اقبالی جدی به یک مقوله هنری از خود نشان ندهد چگونه می توان از کارگزاران آن مقوله انتظار خلاقیت و تحول و تغییر یا حتی رقابت را داشت؟ با کدام شنونده با کدام امکانات مادی و فرهنگی و هنری؟ درطول تاریخ موسیقی ما چند آدم متمول را سراغ داریم که برای یک اثر هنری و یا هنرمند برجسته سرمایه گذاری کرده و برای این حرکت خود نگران بازگشت سرمایه اش نباشد؟ ادامه این حدیث مثنوی هفتاد من کاغذ شود. فقط باید یک چیز را در انتها تاکید کنم ما به سبب قید و بندهای تاریخی،اجتماعی، سیاسی و باورهای غلط فرهنگی و مذهبی گوش موسیقیایی نداریم و به گونه یی اسرارآمیز با همه علاقه یی که به طور فردی به موسیقی نشان می دهیم، در جمع شنوندگان و مشوقان جدی یی برای این هنر آسمانی نبوده و نیستیم.
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی/ تا با تو بگویم غم شب های جدایی/تا در قفس بال و پر خویش اسیر است/بیگانه پــرواز بود مـــرغ هوایی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید