جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اعتیاد به فضای مجازی


اعتیاد به فضای مجازی
امروزه بحث داغی در بین روانشناسان درگرفته و شور و شوق بسیار برای اینترنت، برخی افراد را کمی هیجان زده کرده است، برخی افراد زمان زیادی را با آن می گذرانند. آیا این شکل دیگری از اعتیاد است که روح انسان را مورد تاخت و تاز قرار داده است؟
روانشناسان هنوز مطمئن نیستند که این پدیده را چگونه نامگذاری کنند؟ برخی به آن برچسب «اختلال اعتیاد به اینترنت» می زنند، اما افراد زیادی بسیار زودتر از زمانی که اینترنت وارد زندگی آنها شود، به کامپیوترهای خودشان معتاد بوده اند. برخی دیگر به شدت به کامپیوترهایشان وابسته هستند و هیچ تمایلی به اینترنت ندارند. شاید ما باید این پدیده را «اعتیاد به کامپیوتر»بنامیم. همچنین نباید اعتیاد پیش پا افتاده و اغلب پذیرفته شده ای را که برخی افراد به بازیهای ویدیویی دارند، فراموش کنیم. بازیهای تصویری نیز کامپیوترند یا کامپیوترهایی هستند که نیازمند به پشتکار بسیار زیاد دارند اما با این حال کامپیوتر هستند. در مورد تلفن نیز همین طور است، مردم به تلفن هم معتاد می شوند و این امر فقط مربوط به کشورهای غربی نیست. درست مثل کامپیوترها، تلفن ها نیز به لحاظ تکنولوژیکی از ارتباطات گسترش یافته اند و شاید بتوان آنها را در مقوله ارتباطات کامپیوترمحور طبقه بندی کرد (که با عنوان cmc شناخته می شوند) و محققان آن را به فعالیتهای اینترنتی ترجمه کرده اند. در آینده ای نه چندان دور، کامپیوتر، تلفن و تکنولوژی تصویری ممکن است همگی با هم ترکیب شده و شاید به شدت اعتیادآور شوند.
شاید، در یک سطح گسترده، پذیرفتنی است که در مورد «اعتیاد به فضای مجازی»۵ گفت وگو کرد. برخی از اعتیادهای فضای مجازی، بازی و رقابت محورند، برخی دیگر احتیاجات اجتماعی را برآورده می کنند و برخی فقط از اعتیاد به کار ناشی می شوند. پس این تفاوتها ممکن است ظاهری باشد.
نه افراد زیادی در مورد اعتیاد به بازی و کار، مشتهای خود را در هوا گره کرده اند و نه روزنامه های زیادی نیز در مورد این مقولات مقاله نوشته اند. این موضوعات از مد افتاده اند. اینکه رسانه ها توجه خود را به سمت اعتیادهای اینترنتی و فضای مجازی برگردانده اند منعکس کننده موضوع داغ و جدیدی به نام اینترنت است. این امر همچنین اضطراب مردمی را نشان می دهد که واقعاً نمی دانند اینترنت چیست، هرچند همه درباره این موضوع حرف می زنند.
با وجود این برخی افراد مسلماً با اعتیاد به کامپیوترها و فضای مجازی به خودشان آسیب می رسانند. گاهی به خاطر اعتیاد به این فضاها افراد شغل خودشان را از دست داده و یا از مدرسه به دلیل نمرات بد اخراج می شوند و یا به این دلیل که نمی توانند در مقابل وقف کردن تمام وقت خود به فضاهای مجازی مقاومت کنند، از همسرانشان جدا می شوند. در این صورت آنها به لحاظ بیماری شناسی، معتاد محسوب می شوند و همانند تمام اعتیادها، مشکل این است که کجا باید خطی میان شور و شوق «طبیعی» و اشتغال فکری «نابهنجار» کشید؟
«اعتیادها» را می توان به صورت خیلی سطحی «سالم»، «ناسالم» و یا ترکیبی از هر دو تعریف کرد. اگر شما شیفته یک سرگرمی شده اید و احساس می کنید وقف آن هستید و می خواهید تا زمانی که امکان دارد به آن بپردازید این می تواند راهی برای یادگیری، خلاقیت و یا ابراز وجود باشد. حتی در برخی اعتیادهای ناسالم شما می توانید این ویژگی های مثبت را پیدا کنید، اما در اعتیادهای واقعاً بیمارگونه، درجات استفاده به سمت بالا می روند، معایب بر مزایا می چربند و منجر به اختلال جدی در توانایی های فرد در زندگی «واقعی» می شوند. تقریباً هر چیزی می تواند هدف اعتیاد بیمارگون باشد، مثل موادمخدر، تمرین ورزشی، قماربازی، رابطه جنسی، ولخرجی، کار و غیره. با نگاهی به این مشکلات از یک چشم انداز بالینی متوجه می شویم که معمولاً این اعتیادهای بیمارگو ریشه در زندگی گذشته فرد دارند که می توان آنها را از تضادها و محرومیت های معناداری در زندگی فرد پیدا کرد. آنها ممکن است تلاشی برای کنترل افسردگی و اضطراب و شاید منعکس کننده ناامنی های عمیق و احساسی از تهی بودن درونی باشند.
تاکنون، تشخیص روانپزشکی رسمی در مورد اعتیاد به «اینترنت» و یا «کامپیوتر» وجود نداشته است. آخرین ویراست (چهارمین) از راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی (که همچنین با عنوان DSM - IV شناخته می شود) که استانداردهایی برای طبقه بندی انواع بیماریهای روانی ارائه می کنند، هیچ طبقه بندی را برای اعتیاد به اینترنت معرفی نکرده است.
باید منتظر ماند که آیا این شکل از اعتیاد روزی در این راهنما گنجانده خواهد شد یا خیر. همانند بسیاری از تشخیص های رسمی، برای «اختلال اعتیاد به اینترنت» و یا هر تشخیص پیشنهادی دیگر، باید تا بیشتر شدن تحقیقات گسترده دیگر صبر کرد و دو حوزه اساسی را در نظر گرفت. اول اینکه آیا مجموعه ای تشخیصی از نشانه های بادوام و قابل اطمینان وجود دارد که این اختلال را تشکیل می دهد؟ دوم، آیا تشخیص با هر چیز دیگر از قبیل عوامل مشابه در گذشته فرد، شخصیت و ویژگی پیش آگهی افرادی که مورد تشخیص قرار می گیرند در رابطه است؟ اگر جواب منفی بود، جار و جنجال برای چیست؟ این تنها یک برچسب بدون اعتبار خارجی است.
تا اینجا، محققان فقط توانسته اند بر حوزه اول متمرکز شوند و سعی کنند تا مجموعه ای از نشانه هایی را مشخص کنند که اعتیاد کامپیوتری و یا اینترنتی را تشکیل می دهند.
خانم کیمرلی، اس . یونگ روانشناس در مرکز اعتیاد روی خط، افرادی را به عنوان وابسته به اینترنت طبقه بندی می کند که طی سال گذشته تعداد چهار یا بیشتر موارد زیر را داشته باشند. البته ، وی به طور خاص بر روی اعتیاد به اینترنت و نه بر طبقه گسترده تری از اعتیاد به کامپیوتر تمرکز کرده است:
ـ آیا شما هنگامی که خارج از خط هستید به اینترنت و یا خدمات روی خط فکر کرده و اشتغال ذهنی دارید؟
ـ آیا شما احساس می کنید که احتیاج به گذراندن زمان بیشتری روی خط دارید تا همان میزان از رضایت را به دست آورید؟
ـ آیا شما قادر نیستید استفاده روی خط خود را کنترل کنید؟
ـ آیا شما به هنگام قطع و یا کم کردن استفاده روی خط خود احساس بدخلقی یا ناراحتی می کنید؟
ـ آیا شما بیشتر از زمانی که معمولاً قصد داشتید روی خط می مانید؟
ایوان گولدبرگ بیشتر به عنوان شوخی مجموعه ای از نشانه هایی را معرفی کرده که وی آن را استفاده «بیمارگون از کامپیوتر» می نامید. سایر روانشناسان درباره سایر نشانه های احتمالی اعتیاد به اینترنت و یا نشانه هایی که اندکی از معیارهای یونگ و یامعیارهای طنزگونه گولدبرگ را داشته باشد، هنوز بحث می کنند.
این نشانه ها شامل موارد زیر هستند:
▪ تغییرات شدید در سبک زندگی به منظور گذراندن زمان بیشتری در شبکه
▪ کاهش کلی فعالیت های بدنی
▪ بی توجهی به سلامت فردی در نتیجه فعالیت اینترنتی
▪ اجتناب از فعالیت های مهم زندگی به منظور گذراندن زمان بیشتری در شبکه
▪ کمبود خواب و یا تغییر الگوهای خواب برای گذراندن زمان بیشتری در شبکه
▪ کاهش معاشرت و در نتیجه از دست دادن دوستان
▪ غفلت از خانواده و دوستان
▪ به هیچ وجه نمی خواهند زمان زیادی را در خارج از شبکه بگذرانند
▪ نیاز شدید به گذراندن زمان بیشتری با کامپیوتر
بی توجهی به مسؤولیتهای شغلی و شخصی خانم لین روبرتز، در یک فهرست راهنما برای روانشناسی مجازی، به تشریح پیامدهای احتمالی جسمانی ناشی از استفاده بسیار از اینترنت پرداخته است، اگرچه وی این واکنشها را با اعتیاد بیمارگون الزماً یکسان نمی داند.
یک پاسخ شرطی شده (افزایش ضربان قلب و فشارخون) هنگام اتصال مودم
یک «حالت دگرگون شده ازخودآگاهی» درطی مدتهای طولانی از تعامل گروهی دوطرفه‎/ کوچک (تمرکز کامل و خیره شدن به صفحه نمایش، مشابه با حالت خلسه و یا مراقبه)
رؤیاهایی که درمتن طوماری شکل ظاهر می شوند (مشابه با انجام بازیهای متنی مثل مو)
زودرنجی بسیار شدید به هنگامی که فرد در فضای مجازی غوطه ور است از سوی افراد بامسائل زندگی واقعی.
جان سولر در مقاله خود با عنوان «اعتیاد به بازی قلعه» که یک محیط گپ زنی‎/ مو گرافیکی است به معیارهایی اشاره می کند که اغلب روانشناسان در تعریف همه اشکال اعتیاد استفاده می کنند.
واضح است که تلاش برای تعریف اعتیاد به اینترنت و کامپیوتر از این الگوها مشتق شده است که شاید برای تمام انواع اعتیاد مشترک باشند. به عبارتی دیگر به الگوهایی اشاره می کنند که شاید به علتهای عمیق تر و جهانی اعتیاد مربوط باشند:
ـ آیا شما به دلیل این رفتار از امور مهم زندگی خود غفلت می کنند؟
ـ آیا این رفتار باعث مختل شدن روابط شما یا ایجاد اختلال در روابط شما با نزدیکانتان شده است؟
ـ آیا نزدیکان شما درمورد این رفتار شما ناراحت و یا دلخور شده اند؟
ـ آیا هنگامی که دیگران از این رفتارانتقاد می کنند، حالت دفاعی گرفته و یا رنجیده می شوید؟
ـ آیا شما درمورد آنچه که انجام می دهید احساس گناه یا اضطراب می کنید؟
ـ آیا شما تاکنون متوجه شده اید که در حال پنهان کاری و یا «مخفی کردن» این رفتار هستید؟
ـ آیا تاکنون سعی کرده اید عکس العمل خود را کاهش داده، اما قادر به انجام آن نشده اید؟
ـ اگر با خودتان صادق هستید، آیا احساس می کنید که یک نیاز پنهان دیگری است که باعث انجام این رفتار می شود؟
اگر شما تا اندازه ای از این سؤالها آشفته شده و یا ازپا درآمده اید قابل درک است. این دقیقاً معضلی است که پیش روی روانشناسان در فرایند تعریف و تأیید یک مقوله شناختی جدید قراردارد.
به شکلی ساده تر، برخی از کوششهای فکاهی برای تعریف اعتیاد به اینترنت را درنظر بگیرد. در پایین، فهرستی از سازمان مرکزی معتادان گمنام به اینترنت ارائه شده است. اگرچه بیشتر قصد شوخی درکار بوده است به برخی مشابهت های برجسته، باید برخی موارد با معیارهای تشخیصی جدی توجه کرد، حتی در یک شوخی نیز ریشه ای از حقیقت وجوددارد.
ده علامتی که نشان می دهد شما معتاد به اینترنت هستید:
▪ شما ساعت ۳ صبح بیدار می شوید تا به دستشویی بروید، می ایستید و پست الکترونیک خود را در راه برگشتن به تختخواب بازرسی می کنید.
▪ شما برروی بدن خود اینگونه خالکوبی می کنید: «این هیکل با نرم افزار نت اسکیپ Netscape Navigator
▪ کودکان خود را با نام های Eudora، Mozilla یا Doctom صدا می کنید.
▪ شما مودم خود را خاموش می کنید ویک احساس وحشتناک از تهی بودن به شما دست می دهد، انگار که شما از معشوق خود دور می شوید.
▪ شما نیمی از زمان مسافرت هوایی خود را درحالی می گذرانیدکه کامپیوتر لب تاپ خود را روی زانو و فرزندتان را در قفسه بالای سر گذاشته اید.
▪ شما تصمیم می گیرید که فقط به دلیل دسترسی رایگان به اینترنت برای یک یا دوسال بیشتر در دانشگاه بمانید.
▪ شما با مودم ۲۴۰۰ بایت در ثانیه مردم را تمسخر می کنید.
▪ شما درنامه های پستی خود هم از شکلکهای خنده دار استفاده می کنید.
▪ آخرین رفیقی که شما داشتید یک TPEG بوده است.
▪ سخت دیسک شما خراب شده است، شما دو ساعت است که به اینترنت وصل نشده اید. شروع به راه رفتن می کنید. تلفن را برداشته و شماره دسترسی ISP خود را به صورت دستی می گیرید. شما سعی می کنید تا به شکل انسانی با مودم ارتباط برقرارکنید.
شما موفق شدید.
همچنین یک معضل شناخت شناسی کنجکاوی برانگیز موردتوجه محققانی است که اعتیادهای فضای مجازی را بررسی می کنند. آیا خود آنها نیز معتادند؟ آیا اگر آنها نیز درواقع تاحدی با کامپیوترهایشان اشتغال ذهنی دارند، آیا این موضوع آنها را کمتر قادر می سازد تا عینی باشند و بدین ترتیب نتایج کار آنها دقیق تر است؟ و یا مشغول شدن آنها با کامپیوتر به آنها نگرشهای ارزشمندی درنتیجه تحقیق مشاهده ای مشارکتی می دهد؟ به این سؤال نمی توان براحتی پاسخ داد.
نتیجه: هنگامی که زندگی واقعی شما از زندگی فضای مجازی جدامی شود، این یک مشکل است. هنگامی که زندگی واقعی شما با زندگی فضای مجازی شما ترکیب می شود، خوب است.
هنگامی که مردم به اینترنت معتاد می شوند و یا به شکلی بیمارگون در فضای مجازی، هیجان خود را تخلیه می کنند آنها از زندگی واقعی خود جداشده اند. فعالیت فضای مجازی آنها خودش تبدیل به یک دنیا می شود. آنها با افراد زندگی روزمره خود دراین باره گفت وگو نمی کنند. این یک جانشین انتخابی و یا گریز از زندگیشان است. فضای مجازی اغلب یک بخش گسسته از ذهن خود آنهاست. به عبارت دیگر یک ناحیه مسدودشده درون روح آنها که تضادها و خیال پردازیها درآن تخلیه هیجانی می شوند.
بازسازی این گسست یک بخش از تکنیکهای کمک به افرادی است که معتاد به اینترنت هستند.
ازطرف دیگر، استفاده سالم از اینترنت به معنی تلفیق دنیای روزمره و فضای مجازی است. شما با دوستان و خانواده در «زندگی واقعی» خود درباره زندگی روی خط حرف می زنید. شما هویت، علایق و مهارتهای واقعی خود را به درون اجتماع روی خط می آورید. شما به افرادی که روی خط می شناسید تلفن زده و یا آنها را حضوری ملاقات می کنید و ازطرف دیگر شما با افرادی که در دنیای واقعی می شناسید نیز ازطریق پست الکترونیک یا چت تماس برقرارمی کنید. اصل اساسی برای کمک به کسانی که به صورت اعتیادآوری در دنیای مجازی گیر افتاده اند این است که آنها را به «دنیای واقعی» بازگرداند و این امر همچنین یک ابزار قدرتمند برای مصاحبه با کسانی است که به سوءرفتار در فضای مجازی معتادشده اند. (مثل پیشنهادهای بی شرمانه Snerts). چگونه شما نوجوانی را که پشت گمنامی فضای مجازی مخفی شده است می خواهید معالجه کنید؟
۱) او را با نام واقعی اش صداکنید.
۲) علایق دنیای واقعی وی را کشف کرده، دراین باره با او حرف بزنید و اگر تمام این موارد شکست خورد؛
۳) با والدینش تماس بگیرید.
اکنون اجازه بدهید که من به قضیه اصلی برگردم، «هنگامی که این موضوع مشکل ساز است که زندگی شخصی فرد از زندگی مجازی او جداشود.» من فکرمی کنم زیبایی این قضیه دراین است که همچنین سناریوی تصویر آینه ای را نیز موردتوجه قرارمی دهد. برخی افراد به اینترنت تهمت می زنند. آنها نمی خواهند هیچ کاری با آن داشته باشند. این نیز شکلی از جدایی و ناتوانی در تلفیق اینترنت با زندگی واقعی است که آن نیز مشکل ساز است.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی ITanalyze